نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: قطع ارتباط خانواده همسر

7079
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    Angry قطع ارتباط خانواده همسر

    سلام، حدود 8 سال است که از ازدواجمان می گذرد، اما هنوز که هنوزه با داشتن یک کودک 5ساله با خانواده شوهرم مشکل داریم، و واقعا به بن بست می رسیم که باید چکار کنیم ، ارتباط داشته باشیم یا نه؟ خانواده شوهرم از ابتدا هیچ کمک و همراهی خاصی برای ازدواج ما نداشتن و یا اگر هم داشتن با منت زیاد بوده،
    وقتی بچه ام بدنیا آمد به دیدن اولین نوه خود نیامدند حتی بچه مان 4 ماهه شد و آنها باز هم به دیدتش نیامدن... و با اصرار پدرم برای سال نو خودمان بچه بغل به حضورشان رسیدیم.
    ... با اینکه خیلی از آنها ناراحت بودم. .. آنها فقط و فقط بخاطر یک مشاجره ی جزیی که بین شوهرم و خواهر ش شده بود با ما قطع رابطه کرده بودن.
    .. و باز هر سال به خاطر کارهای بد آنها ما خودمان را کنار می کشیم و باز بعد از چند ماه دوباره ارتباط برقرار میکنیم. ..
    بچه ی من را زیاد دوست ندارن و در عوض نوه دختریشان را خیلی ارج و بها میدن و باعث شده که کودکم اعتماد بنفسش در قبال آن بچه کم شود و او را از خودش مهمتر ببیند....
    در مشکلات ما را تنها میگذارند و وقتی خودشان به مشکلی بر میخورن یاد ما می افتند... نمیخواهم دیگر با آنها ارتباط داشته باشم... مخصوصا بخاطر کودکم.... آنها ما را بعنوان زنگ تفریح خود میخواهند
    ولا غیر..... کمک کنید.
    همسرم هم بشدت از آنها و تفاوت قایل شدنشان بین او و خواهرش و نوه هاشان ناراحت و رنجور است. ولی من میخواهم فقط من و کودکم دیگر با آنها ارتباط نداشته باشیم و همسرم به آنها سر بزند ولی آنها بخاطر اینکه تنها هستند و با کسی در رابطه نیستند و فقط برای همبازی داشتن آن نوه شان که هر دو هفته یکبار از پدرش تحویل می گیرند ( خواهر شوهرم اخیرا جدا شده است ) همان هفته ای که آن بچه میخواهد بیاید به ما زنگ میزنند که نمی خواهید بیاین اینجا؟ در حالیکه وقتی آن بچه می رود و ما می ماتیم مادر شوهرم سریع اسباب بازیها را از جلوی دست کودکم جمع می کند و همینطور پدر شوهرم.
    کلام آخر همه این کارها از گ... خواهر شوهرم بلند میشود در حقیقت پدر ومادر شوهرم غلام حلقه بگوشش هستند. ..
    کمک کن چون ارتباط داشتن با مساوی با ناراحت و خودخوری. ..

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1416
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام من زنی 31 سال هستم که جدیدا دچاره شک و تردید به شوهرم شدم با وجود اینکه چیزی ازش ندیدم اون به من وبچه هاش خیلی محبتمیکنه و در بروز تمام احساسش به من کم نیزاره ولی با وجود اینها بازم من بهش شکاکم مثلا گوشیشو چک میکنم یا تو کارش دقیق یشم برگه های دانشجوهاشو زیرو رو میکنم اگه ببینم جای با خانمی مثلا دانشجوهاش صحبت میکنه یا دوروورشن بهم میریزم به نظر شما من بااین بدبینی که زندگیمو تحت تاثیر قرار داده چکار کنم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .
    خانم احمدی این صفحه مختص مشکل خانم sanamهست .شما داخل صفحه اصلی با توجه به مشکلتون نوع مشاوره آنلاین رو انتخاب کنیدو روی گزینه موضع جدید کلیک کنید ویه صفحه مختص مشکلتون درست کنید که بهتر به مشکلتون رسیدگی بشه

    موفق باشید

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    به نظر من هم بهتره عكس اين كارو انجام بدى ارتباطتو بيشتركن و سعى كن به خواهرشوهرت بيشتر نزديك بشى شايد دليل رفتارش به خاطر شكستيه كه داشته واحتياج به همدردى داره.

  5. کاربران زیر از شادى بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .
    اگه با خواهرشوهرت رابطه خیلی خوبی برقرارکنی .حتی توی زندگیت هم و یا روی بعضی مشکلاتهم میتونه تاثیر خیلی خوبی بزاره

  7. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام ممنونم از پاسختون. داشتم نا امید میشدم میخواستم دیگه اینجا سر نزنم. ( میدنم زیاده ولی ممنون میشم جواب بدین)
    در مورد خواهر شوهرم. .. والا ایشون قبل از جدا شدنش و حتی قبل از ازدواجش بسیار بسیار به برادرش حسادت میکرد در حالیکه تمام توجه ها به سمت او بود و هست.
    من بسیار با او بصورت محتاطانه دوست بودم ، و خیلی هم با من درد و دل میکرد. نظر من خیلی براش مهم بود.
    کلا خصوصیت اخلاقی بسیار بدی دارن خانوادتا البته بغیر از همسرم که واقعا آقا است.
    خواهر شوهرم انتظار کمک از ما دارد که ما هم هیچوقت دریغ نکردیم اما وقتی ما درخواست کمک مخصوصا مالی از خواهرش یا پدر و مادرش خواستیم ، با اینکه داشتن خیلی راحت جواب نه میدادن.
    خودشون بالاشهر زندگی می کنن و ما پایین شهر در یه خونه خیلی کوچیک که با زحمت خودمون تونستیم بخریم بدون هیچ کمکی. باور کنید ناراحت شدن ؟ و سریع دختره دست بکار شد و با شوهرش یه خونه اطراف منطقه ی ما خریدن که آخرش هم کارشون به طلاق کشید.
    الان 4 هفته میشه که باز قطع رابطه کردیم، اونم بخاطر درخواست مالی شوهرم از خواهرش که یکماه مبلغی در حساب بانکی برادرش بگذارد برای وام که نه گفت ،در حالیکه به یک پسر غریبه 8 میلیون دستی بدون مدرک داده و بزحمت تونسته پس بگیره! مشالا همشون حساباشون مره ولی دریغ از کمک به پسرشون که بنده خدا تا 11-12 شب کار میکنه. ...
    و حالا که شوهرم به مادرش زنگ میزنه که جویای احوالش بشه ، مادرش جواب تلفناش و نمیده... یعنی حتی پسرشون رو نمی خوان. ... فقط من و بچه ام رو میخوان که دورشون شلوغ باشه.
    من بخاطر بچه ام بیشتر نمی خوام باهاشون رفت و آمد داشته باشم... چون دوسش ندارن و بهش حسادت میکنن. هر چی اون نوه شون میگه براش فراهم میکنن ، ولی حتی وقتی بچه م هوس ماکارونی کرده بود براش درست نکرد و درست فرداش که اون نوه شون اومد برای اون درست کرد!
    ازین حرفا از کارهای زشتشون زیاده. ..
    یه روز یکی از فامیلاشون اومده بود خونشون ما هم بودیم چون دختر من شیرین زبونه خیلی ازش خوشش اونده بود و به پدر شوهرم گفت دختر خیلی شیرین تر از پسره خودشو جا میکنه، پدر شوهرم با کمال وقاحت جواب داد که... ولی ما پسر دخترمون رو نمی دونم چرا بیشتر دوست داریم ، یک بار دیگه این حرفو دوباره تکرار کرد در یک جای دیگه. ... البته من در اتاق بودم که شنیدم...خیلی برای دخترم ناراحت شدم.
    چی بگم. ...بنظر شما اینا انسان هستن؟ پسر خودشون تک پسرشون رو دوست ندارن و خیلی راحت بهش گفتن ما از تو توقع نداریم به ما زنگ بزنی. .. یعنی زنگ نزن به ما!
    بخدا انقدر همسرم مرد درستکار و خوبی هست. .. انقدر مهربون و خوش قلبه و دلسوز که حد نداره.... اصلا شبیه خانوادش نیست از لحاظ اخلاق. ..بغیر از زود از کوره در رفتناش البته

    حالا با این اوصاف بی احترامی مخفیانه و مثل دستمال کاغذی رفتار کردنشون با آدم بازم نظرتون همینه... بخدا خواهر شوهرم مشکل اخلاقی داره وحشتناک! بی تربیته و بد دهنه! چند دفعه دختر منو به فحش کشیده و سریع از ترس من به شوخی ربطش میده ولی کافیه به پسرش بگیم تو! چیکار کنم؟ اعصاب و وقتمو از سر راه نیووردم بخدا... ناراحت شوهرم هستم که همش نگرانشونه و داره غصه میخوره که یه موقع نمیرن. .. یه موقع ال نشن.... در حالیکه که باور کنید اونا براشون مهم نیست جه بلایی خدای نکرده سر پسرشون بیاد.... چی میگید ؟ نظرتون چیه شوهرمو جه جوری آروم کنم ؟ اون نمیخواد زن و بچه ش با اونا رابطه داشته باشه ولی میخواد ازشون باخبر باشه که اونا راه رو به روش بستن...
    (عذر میخوام از اینکه پر حرفی کردم...)
    ویرایش توسط sanam : 12-18-2013 در ساعت 09:46 PM

  9. کاربران زیر از sanam بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .

    اینکه که با دخترتون اینجور رفتار میکنن .قشنگ معلومه که دارن به شما و دخترتون حسادت میکنن

    به نظر من .وقتی خونه مادرشوهرتون میرید .خانمی و با وقار برید که از حسادت آب بشن . خانمی رفتار کنید . همه این رفتارهاشون احتمالا از لج شماس .هرچی بدتر کنید بدتر میکنن .وهرچی مهربون تر باشید بازم اخلاقشون فرق نمیکنه . سعی کنید یه بین این دو باشید و خانمی رفتار کنید .

    و وقتی میبینی شوهرت با خانوادش فرق میکنه .بیش از حد باهاش مهربون باش و محبتش کن و هواشو داشته باش .که یه بار دودل نشه ( مثلا بگه بخاطر تو .خانوادم ازم حمایت نمیکنن) منظورمو میفهمید .زرنگ باشید .

    به نظر من . شما که رفتارشونو میدونی .دیگه طوری رفتار کنید که واستون عادی باشه . اینجور خیلی بهتره هم واسه خودتون و روحیه تون .

    نظر شما چیه ؟
    ویرایش توسط a : 12-18-2013 در ساعت 10:03 PM

  11. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    بازم ممنون از همراهیتون. ..
    یه چیزی که این میون هست اینه که اونا رفتارهاشون موذیانه در خفاست ، یعنی از روی لجبازی نیست و چون میدونن من تیز میفهمم به دور از چشم من و نه عیان و بطور مستقیم عقده هاشونو سر بچه م خالی میکنن.
    و هنوز هم نمیدونن که من این موارد رو میدونم. البته یه بار سر غذا ندادن به بچم توسط مادر شوهرم که اعتقاد داشت من باید به بچم غذا بدم به روشون اوردم که بعدش بیشتر رعایت کردن یعنی ظاهر سازی کردن.
    در مورد رفتارم یه جورایی همونی هست که گفتید رفتار کنم... بطوری که روی من بیشتر از پسرشون حساب میکنن و منو قبول دارن.
    و منو زرنگ میدونن ، و فکر میکنن من پسرشون رو هدایت میکنم حالا چه به خوبی یا به بدی از نظر اونا.

    هر بار که باز آشتی کردیم مادر شوهرم به متلک به در میگه دیوار بشنوه میگه مردم همه. ...... رو میخورن باز بر میگردن!
    بخدا سعی میکنم رفتاراشون برام عادی بشه ولی نمی دونم چرا دلم طاقت نمیاره...

    در مورد شوهرم خدا رو شکر عاقله و خودش میگه من بدترین خانواده رو دارم. .. نه بخاطر من چون بیچاره قبل از ازدواج هم براش تره هم خورد نمی کردن و وقتی هم با من ازدواج کرد همش از پسرشون جلوی من بد میگفتن و تحقیرش میکردن ، شوهرم از لحاظ ظاهر و تیپ هم خیلی خوبه ، یعنی هر کسی آرزو داره پسری مثل شوهر من داشته باشه. .. ولی خوب دیگه قدر زر زرگر شناسد. ...

    به دومادشون انقدر بها میدادن ، پدرش بهترین چیزهایی که داشت و خیلی دوسشون داشت رو هدیه میداد به دامادش مثلا انگشتر سنگ قیمتیشو. و حتی کمک مالی کردن، مادر شوهرم فقط بالای یه تومن به دومادش داد که تمام دندوناشو درست کنه! در حالیکه پسرش چند ساله که دندون درد شدید میگیره و تحمل میکنه که هزینه نشه و به فکر من و دخترشه . الان هم باز چند ماهیه که هر چی بهش میگم وقت میگیرم برو میزنه به قلبت. .... چی بگم! آخر سر هم دوماد عزیز کردشون چند میلیون از اونا و دخترشون خورد ، بچه رو هم گرفت.
    راستی بخاطر اینکه شوهرم به دامادشون آقا نگفتن پدرشوهرم مسر شد به ندیدن نوه ی تازه بدنیا اومدشون ، باورتون میشه؟! دخترم 4 ماهش شد نیومدن! شوهرم گل و شیرینی برده بود خونشون که بیا آشتی کنیم بیاید نوه تون رو ببینید ، ولی جواب دادن مگه تو تخم دو زرده کردی ؟!

    حالا با این یکصدم تفاسیر از این قبیله ی نادر نظرتون چیه؟

    ببخشید با اینکه خسته هستید اذیتتون میکنم. میخوام به قطعیت تصمیمم برسم.

    ممنون

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .

    همه مشکلتون رو خوندم و از ته دل درکتون میکنم و میفهمم چی میکشید از رفتاراشون . ولی مقبله کردن با این رفتاراشون .داره رو زندگیت تاثیر میزاره .بهتره از کنار رفتارشون به راحتی رد بشی

    نگا . با تکرار کردن رفتاراشون .نفرت تو دلت میمونه . و دل خودتو داغون میکنی . تصمیم بگیر کنایه هاشون و رفتاراشون واست بی اهمیت جلوه بدن .به نظر من تنها کار همینه .ویا قطع رابطه که من پیشنهاد نمیدم

  14. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    تابه حال به خانواده شوهرت محبت كردى و نتيجه عكس داشته باشه؟ اينكه به دامادشون بيشتر محبت ميكردن شايد به خاطر دخترشون بوده.وقتى ميدونى دخترت اين وسط اسيب روحى مى بينه لازم نيست باهاشون زياد رابطه داشته باشى تا وقتى كه شرايط بهتربشه.ولى شوهرت وظيفه داره بهشون سربزنه حتى باوجود بى حرمتى به ايشون.به نظر من جواب توهين و بى حرمتى رو باسكوت بده منظورم اين نيست توسرى خور باشى،سكوت و رفتار مودبانه وعاقلانه ات بايد واسه اونا مفهوم داشته باشه تا دست از رفتاراشون بردارن و بفهمن روى تو تاثيرى نداره.شما ميتونى با برخورد منطقى حتى روى اونا تاثير بزارى وقتى هم ميدونى بهتون كمك نميكنن درخواست نكنيد تا فكر نكنن واسه حل مشكلات خودتون باهاشون معاشرت مى كنيد.

  16. 2 کاربران زیر از شادى بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام
    خدا رو شکر که شوهر خوبی داری و با هم دیگه خوبید و شوهرتم میدونه خانواده اش رفتار خوبی ندارن
    چرا وقتی میدونید بهتون کمک مالی نمیکنن باز ازشون درخواست می کنید . به قول معروف نه بدید و نه بگیرید .
    اگر بهانه قهرتون بخاطر عدم کمک مالیشون به شوهر شماست که من در این زمینه حقی به شما نمی دم
    خوبه ادم ها در وقت سختی یار هم باشند ولی یک سری هم اینجوری هستن و ما نمی تونیم مجبورشون کنیم چون به غریبه ها کمک می کنید به ما هم کمک کنید.
    در مورد بد رفتاری و تبعیض قائل شدنشون هم شما مجبور نیستی زیاد باهاشون رفت و امد کنی تا اینجوری سرخورده بشی
    فکر کن اونا شهرستان زندگی می کنند و بعد مسافت دارید و شما ماهی یک بار یا بستگی به شرایطتی که داری می تونی بهشون سر بزنی
    ازشون توقع نکن چرا واسه فرزند شما ماکارونی درست نمی کنند به نظرم خودتم خیلی اسیر جزئیات شدی و متوقع شدی.
    خواهر شوهرت مشکل اخلاقی داره ترکش کن ما قرار نیست به خاطر دیگران زندگی کنیم و شما قرار نیست تمام تلاشتو واسه محبت به ایشون بکنی در حالی کم میدونی اخرش واست هیچی جز ناراحتی نداره .
    میتونی یکم متعادل تر برخورد کنی .
    ادم ها رابطه را حفظ می کنند و با هم رفت و امد می کنند واسه رسیدن به ارامش ، واسه پیدا کردن همدم و تقویت روابط اجتماعی.... وقتی توی رفت و امدتون این سه نشانه وجود نداره پس دلیلی ره رفت و امد نیست .
    رفت و امد تون را باهاشون کمتر کنید. از اینکه باهاشون قهرید هراس نداشته باشید . چرا باید چنین مشغله ذهنی بزرگی برای خودتون درست کنید. مطمئن باشید هیچ اتفاقی نمی افته .

  18. کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1439
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام
    ببین خونواده شوهرت ازدست پسرشون خیلی دلخورن نمیدونم این دلخوری ازکجاس شاید یه درخواستی ازش کردن اونم نه گفته یاشاید سرهمون موضوع که با خواهرش حرفش شده ناراحتن ؛به هرحال اونا خیلی ناراحتن .
    تو هم اگه از رفتارای اونا خسته ای انقدر که تو روحیه خودت یا بچت تاثیر ناخوشایندی داره ونمیتونی کناربیای بهتر قطع رابطه کنی تاچندمدتی هم تو وفرزندت به ارامش برسی هم اونا.
    ولی اگه میتونی رفتاراونارو تحمل کنی وهروقت تویا بچتو رنجوندن به صورت منطقی باموضوع کناربیای وبه بچت اموزش بدی که درمقابل رفتارهای اونا چی کارکنه واز اونا ورفتارشون دچار اسیب روحی نشه باهاشون رفت وامد کن.
    ودرمورداینکه به بچت بها نمیدن ناراحت نباش اونا چون میبینن بچه تودر ارامش رشدمیکنه وشیرین زبون هست در حالی که بچه دخترشون پدر ومادرش طلاق گرفتن دراوضاع روحی مناسبی نیست فکرمیکنن با محبت بیشتر میتونن ازلحاظ عاطفی کمکش کنن.
    سعی کن موفقیت زندگیتوبه رخشون نکشی مثلا مابا وجوداینکه تنها همسرم کارمیکنه و کمک مالی دیگه ای نداریم خونه داریم شوهرم انقدخوبه که فقط به فکرمنو بچشه و.... سعی نکن تحقیر یا تحریکشون کنی چون اونا الان در شرایط خوبی نیستن دامادشون همسری خوبی برای دخترشون و پدری خوبی بزای نوشون نکرده واونا ازاین موضوع اسیب دیدن .
    اگه رفت وامد با خانواده شوهر برات باارزشه هم خودت هم همسرت رفت وامد کنین ورفتار عاقلانه(نه احساساتی) داشته باشین وبهشون نشون بدین که همدل وهمراه اونایین چون گفتم که شرایط فعلی اونا مناسب نیست(طلاق خواهر شوهرت)
    وگرنه خودت وبچت قطع راابطه کن ولی همسرت نه.

  20. کاربران زیر از سبز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    [QUOTE=shirin1364;6308 .
    ادم ها رابطه را حفظ می کنند و با هم رفت و امد می کنند واسه رسیدن به ارامش ، واسه پیدا کردن همدم و تقویت روابط اجتماعی.... وقتی توی رفت و امدتون این سه نشانه وجود نداره پس دلیلی ره رفت و امد نیست .
    رفت و امد تون را باهاشون کمتر کنید. از اینکه باهاشون قهرید هراس نداشته باشید . چرا باید چنین مشغله ذهنی بزرگی برای خودتون درست کنید. مطمئن باشید هیچ اتفاقی نمی افته .[/QUOTE]


    ممنون این همون چیزیه که همیشه بهش اعتقاد داشتم و دارم که هدف از ارتباط و صله رحم اول از همه گرفتن انرژی خوب و مثبت و رسیدن به آرامش است ...... اگر ایجاد تشنج غالب رفتارها باشه واقعا چه کاریه با کسانی رفت و آمد کنیم که نه آرامش برامون میارن و نه خیری و هر چی که بهمون میدن شر و ناراحتی روحیه .... یکطرفه بودن رابطه در هر شکلی بنظرم خودکشیه. ... ممنونم
    ویرایش توسط sanam : 12-19-2013 در ساعت 10:02 PM

  22. کاربران زیر از sanam بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    ممنونم سبز عزیز از همراهیت...

    در مورد شوهرم و ناراحتی خانواده اش، من علتش رو دقیقا نمی دونم چی هست. .. ولی تا حدودی اینو فهمیدم که از رک گویی های شوهرم دلخور میشن و دوست ندارن حرف حق بشنون !

    در مورد خودم ، باور کنید که اصلا دوست ندارم چیزی رو به رخ کسی بکشم ، تازه بعضی اوقات برعکس عمل میکنم ، وانمود میکنم که از شرایط راضی نیستم که خواهر شوهرم یکم دلش خنک بشه

    و یه چیزه جالب رو بگم اینکه من قلبا اونا رو با تموم بدیهاشون دوست دارم ، و شایدم بهمین خاطره که ازشون توقع زیاد از اندازشون دارم ، چون بقول شما باید منطقی قبول کنم اینا همینن دیگه، ....

    ممنونم

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .

    sanamخانوم . من به شما گقتم و همیشه هم میگم . تا رفتاراشون واست عادی و بی اهمیت نشه . همیشه دلت از رفتاراشون اذیت میشه و روی زندگیت تاثیر میذاره .

  25. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    نقل قول نوشته اصلی توسط شادى نمایش پست ها
    تابه حال به خانواده شوهرت محبت كردى و نتيجه عكس داشته باشه؟ اينكه به دامادشون بيشتر محبت ميكردن شايد به خاطر دخترشون بوده.وقتى ميدونى دخترت اين وسط اسيب روحى مى بينه لازم نيست باهاشون زياد رابطه داشته باشى تا وقتى كه شرايط بهتربشه.ولى شوهرت وظيفه داره بهشون سربزنه حتى باوجود بى حرمتى به ايشون.به نظر من جواب توهين و بى حرمتى رو باسكوت بده منظورم اين نيست توسرى خور باشى،سكوت و رفتار مودبانه وعاقلانه ات بايد واسه اونا مفهوم داشته باشه تا دست از رفتاراشون بردارن و بفهمن روى تو تاثيرى نداره.شما ميتونى با برخورد منطقى حتى روى اونا تاثير بزارى وقتى هم ميدونى بهتون كمك نميكنن درخواست نكنيد تا فكر نكنن واسه حل مشكلات خودتون باهاشون معاشرت مى كنيد.
    ممنونم شادی جان. .. خیلی لطف کردی عزیزم

    درسته منطق چیزه خوبیه. ... ولی من حالا حالاها باید شکسته بشم تا درس بگیرم و بزرگانه فکر و رفتار کنم.... یکی از آرزوهای بزرگ من در زندگی همینه که خدایا کمکم کن که حقیقت هر چیزی رو بفهمم و عاقلانه رفتار کنم.
    ممنونم

  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1365
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام .

    sanamخانوم . من به شما گقتم و همیشه هم میگم . تا رفتاراشون واست عادی و بی اهمیت نشه . همیشه دلت از رفتاراشون اذیت میشه و روی زندگیت تاثیر میذاره .
    سلام امین عزیز... خیلی خیلی متشکرم از اینکه من رو در این پست حمایت و همراهی کردی و فوق العاده راهنمایی ها ی خوب و دلگرمی بهم دادین. ..

    ممنونم. ... درسته من نمی تونم بقیه رو درست کنم. .. چون از دید خودش هر کسی کارش درسته. .. نه نمیشه. .. باید محکم بر این عقیده بمونم که خودمو وفق بدم ....دقیقا مثال گندمزار و درخت در مقابل طوفان. .. اگه بخواهی همیشه منتظر عقب نشینی طرف مقابلت باشی میشکنی و باید بعضی اوقات بیخیال بود والا از بین میری. ..


    موفق باشی امین جان در تمام مراحل زندگیت
    ویرایش توسط sanam : 12-19-2013 در ساعت 10:55 PM

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمی خواهم با خانواده ی شوهرم ارتباط داشته باشم. ..

    سلام .

    بسیار بسیار متشکرم . از حرف زدنتون هم معلومه که واقعا خانمی رفتار میکنید و با شخصیت .

    الان شما تصمیم گرفتید که مثل خودشون رفتار کنید ؟

  29. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد