سلام من۱۹سالمه و شوهرم ۲۳ و ی پسره ۲ساله دارم. قبلا پیام فرستادمو مشکل زندگیم ک شوهرم وحشیانه کتکم میزد و گفتم امروز دوباره سره اینکه چرا تنها تا سره کوچه رفتم مغازه بطور وحشتناکی افتاد ب جونم و سرو صورتم خونی شد.منم بعداز سه سال سکوتو ابروداری اومدم خونه پدرم..واقعا دیگه بریدم .الان من موندمو هزینه بچمو و ی پدر بشدت پیر و بی پول...موقع اومدنم تهدیدم کرد ک تو خیابون نبینمت میدونم ک ببیندم دتوخیابون می افته ب جونم..از ی طرفم همش ترس دارم ک با برادرار و خواهرام درگیر بشه..هرروز مست میکنه و تو خیابونه...از ی طرفم مشکل بی پولی داره داغونم میکنه....