اضطراب و ترس از آینده

[asal62]

سلام و خسته نباشید و ممنون که می خواهید کمکم کنید
من باردر سنین 18، 22 و 28 سالگی عزیزانمو از دست دادم.
اول برادر دومم و پدرم رو در اثر بیماری، پارسال برادر اولمو در اثر تصادف.
از 2ماه بعد فوت برادر بزرگم تا الان ترس شدید دارم از بعضی چیزا خصوصا از بیماری
زندگی و شخصیت و خواب و همه چیزم رو این ترس مختل کرده
میشه کمکم کنید؟

[باران باران]

سلام عزیزم
تا حالا به پزشک و روانشناس مراجعه داشتین؟ در حال حاضر مشغول به کاری هستین؟ چه اختلالاتی بابت ترس در زندگیتون بوجود اومده؟

Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk

[asal62]

سلام عزیزم
تا حالا به پزشک و روانشناس مراجعه داشتین؟ در حال حاضر مشغول به کاری هستین؟ چه اختلالاتی بابت ترس در زندگیتون بوجود اومده؟

Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk

سلام. از توجه شما ممنون.
بله به پزشک متخصص روان مراجعه کردم و ایشان گفتن درمان دارویی و مشاوره هر دو به شما جواب میدن. من مشاوره رو انتخاب کردم و 1جلسه پیش مشاور رفتم که نوعی تکنیک تنفسی همراه با انقباض عضلات را به من آموزش دادن که هم موقع بیدار شدن و هم قبل خواب انجام بدم. این تکنیک ها خیلی وقت گیر بود و در دو هفته اول هیچ اثری نداشت و کم کم قطعش کردم و به مشاور رجوع نکردم چون همان محیط مطب و ... باعث اضطراب بیشترم می شد.
در حال حاضر تدریس به صورت نیمه وقت دارم و اگر بتوانم کمی هم درس میخوانم برای کنکور دکترا. اثر اضطراب در زندگی من به این صورت بوده که میزان مطالعه و انگیزم برای هر کاری کاهش پیدا کرده. از زندگیم لذت نمی برم. حس میکنم از افراد دیگه جدا هستم.مدام حالت ترس در من وجود دارد و بی اشتها هم شده ام. ضمنا از شروع هر کار جدیدی وحشت دارم حتی اگه اون کار خرید 1لباس ساده باشه.
امیدوارم پاسخ پرسش شما را داده باشم. اگه دانستن این نکته مهمه، در حال حاضر بخاطر شغل همسرم در شهر دوردستی به دور از بقیه خانوادم زندگی میکنم.
متشکرم

[باران باران]

خواهش میکنم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی کنم ممنون از توضیحاتتون به هر حال از دست دادن عزیزان طبیعتا مایه تأسف و ناراحتی میشه و شما در این مورد تنها نیستید اما مسئله خارج شدن از این سوگواری و کنار آمدن و بازگشت به حال طبیعیه . همونطور که پزشکتون گفتن این ترس با مشاوره و دارو درمان میشه که البته گاهی هردو اینها کنار هم جواب میدن و به تنهایی نتیجه بخش نیستن اما به هر حال شما نباید درمانتون رو نیمه کاره رها می کردید و اگر تمرینهای تکنیکی مشاوره به نظرتون عملی نبود تو شرایط شما ٬ باید همین مطلب رو هم با مشاور درمیون میگذاشتین و به نظر من شما شرایط خوبی دارین و باندازه کافی فعال هستین پس سریعا درمان رو پیگیر بشین تا به شرایط خوبتون لطمه ای وارد نشه . به کمک درمانهای متخصص و کمکی که خودتون به خودتون میکنید انشالله بزودی اثرات بهبودی رو میبینین پس اصلا جای نگرانی نیست عزیزم.

Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk

[asal62]

1 دنیا ممنون از راهنمایی و توجه شما
امیدوارم موفق باشید

[a]

سلام
.عسل خانم این تکنیک هایی که مشاوره داده بخاطر اینکه ذهنتون اروم باشه و موقع خواب احساس راحتی کنید .تاثیرشو ممکنه با یک هفته دوهفته نبینید .پس دوباره ادامه ش بدید

دوم. تو زندگی خودتون رو بیشتر سرگرم کنید ونذارید اتفاق های گذشته توی زندگیتون تاثیر بیش از حدی بذاره .

سوم .سعی کنید بیشتر بخندید .کلا آدم هایی که خوش خنده هستن .خودشون دنبال دلیلی واسه خندیدن میگردن .بخاطراینه که همیشه دلشون شاده . شماهم ازین غم ها و غصه ها کم کم بیرون بیاید . میتونید با اهنگ های شاد شروع کنید .تو خونه اهنگ شاد بزار و باهاش بخون و احساس ارامش کن .خودت دلیل پیدا کن واسه راحتی خودت .

نکته اصلی: تاخودت نخوای هیچی درست نمیشه .تا به گذشته فکر میکنی هیچی درست نمیشه .نگفتم فراموششون کن .ولی بیشتر به خودت و آرامش ت توجه کن .

از ته دل واسه این اتفاق ها متاسفم .ان شالله تصمیم میگیری که واسه بهتر زندگی کردن خودت . بعضی اتفاقاهای افتاده شده رو زیاد تو زندگیت نقش ندی

با آرزوی موفقیت

[asal62]

سلام.
از همدردی و راهنمایی های شما ممنون.
حتما این تکنیک ها رو دوباره شروع میکنم و سعی میکنم به همه مواردی که فرمودید عمل کنم.
باز هم متشکرم

[a]

سلام
عسل جان خیلی خوشحالم . ان شالله مشکلتون هرچی زودتر با کمک و خواسته و اراده خودتون حل میشه.

ازته دل بابت تصمیمتون خوشحالم

با آرزوی سلامتی و موفقیت

آنقدرزیبا میخندم تا دیگران از گریه انداختنم خجالت بکشند.