سلام
من سارا هستم
شهریور 91 با یک آقایی که یکی از دوستان معرفی کرده بودند عقد کردم
دو ماه قبلش هم نامزد بودیم
همسرم تو خانواده ی مذهبی بزرگ شده و اصلا نمیتونه محبتش رو به من ابراز کنه تا جائیکه گاهی فکر میکنم که اصلا دوستم نداره
ببینیدمثلا فلان قد تومن بخاطر من از دوستش قرض میگیره تا برام فلان چی رو بگیره
ولی نمیتونه یه ناز و نوازشم کنه یا یه بوسم کنه و ...
خیلی هم زبون تندی داره با اینکه من قدم 173 و وزنم 61 هست و هیکل خوبی دارم ولی هربار که خواسته بهم نزدیک بشه هزار تا ایراد از من گرفته و در واقع اعتماد به نفس منو پائین آورده
با بقیه دوستاش هم تند برخورد میکنه و زبون تیزی داره
تحمل این رفتار ها برام سخته
و از اونجائیکه من تک دختر بودم لوس و ناز پروده
نمیتونم این حرفا رو تحمل کنم عاجزانه از خودش و خانوادش خواستم که انقد منو تحقیر نکنه
اما هر روز بدتر میشه خیلی بد
طوری که تو هیچ مهمونی جرات نمیکنم کنارش بشینم میترسم جلو همه ضایع ام کنه
من دیروز بهش گفتم که دیگه نمیتونم به این وضع ادامه بدم و نه زنگ زدم و نه اس دادم
اونم از اون موقع تاحالا هیچ عکس العملی از خودش نشون نداده
به نظر شما کار درستی کردم ؟