نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: بی اعتنایی همسر

734
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1384
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 8 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی اعتنایی همسر

    سلام .
    دختری هستم 22 ساله و متاهل. نزدیک به 1.5 سال میشود که عقد کردم. در طول این مدت آنقدر از همسرم بی اعتنایی دیدم که الان احساس آدم شکست خورده را دارم.
    نه میتوانم کاری انجام نه درسهایم را بخوانم.ترم آخر دانشگاه هستم و با اینکه آنقدر درسهایم زیاد است اما حوصله انجام آن را ندارم.آمدم اینجا تا کمکم کنید.نه برای خوب شدن رابطمان.بلکه برای اینکه من دوباره مثل قبل بتوانم اعتماد به نفس خود را پیدا کنم.
    آنقدر برای این رابطه خودم را اذیت کرده ام و شب تا صبح برایش حرف زدم دیگر خسته شدم.از دید دیگران حکم یک آدم ابله را داشتم.هیچکس حتی به این فکر نکرد که من برای بهتر شدن این زندگی دست و پا میزنم.
    حالا فقط برای خودم برای رهایی از این افکار به اینجا آمدم.می خواهم آن چیزی که مرا آزار میدهد فراموش کنم و تنها فقط و فقط به خودم ، به آینده خودم فکر کنم.
    از مشاورین میخواهم مرا در این امر یاری کنند.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تنها برای خودم

    سلام

    میشه یه نمونه از بی اعتنایی های شوهرتون رو مثال بزنید ؟
    و دوم .احتمال نمیدید شما مثلا یه مشکل رو خیلی بزرگ کرده باشید وکشش داده اید طوری که خسته شدیدواعتماد به نفستون پایین اومده باشه
    یا حتی توقعاتتون خیلی بالاس ودرصورت انجام نگرفتنشون .اون رو بی اعتنایی از طرف شوهرتون بدونید
    و سوم .فکرتونو اروم کنید .یه یاعلی بگید وبشینید فکرکنید وهمه مشکلاتو بزارید کنار .باتوجه به ترم اخربودنتون .بشینید یه برنامه تحصیلی بنویسید و تصمیم بگیرید وبه خودتون قول بدید که باید این ترم نمراتتو بالا باشه .یه هدف جدید پیدا کنید که بهتون امید بده .خود به خود اعتماد به نفستون میره بالا . واز جملات من نمیتونم بی حوصله ام وجملاتی که باعث بشه خودتون رو ضعیف بدونید رو حذف کنید چون اعتماد به نفس وامید رو ازتون میگیره

    و نکته مهم .همه چیز رو به هم ربط ندید .مثلا مشکلات خانوادگی رو با درس خوندن .
    بشینید فکرکنید و یک یاعلی ویک هدف

    با آرزوی موفقیت
    ان شالله مشکلاتتو حل میشه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1384
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 8 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنها برای خودم

    ممنون از امین.
    یکی از مشکلات من این است که اگر از چیزی دلخور وناراحت باشم نمیتوانم رو مسئله دیگری فکر کنم. تمام زندگی و دنیای من همسرم بود.حالا که رفتارش با من تغییر کرده منم دیگر مثل گذشته به زندگیمان فکر نمیکنم.
    الان در دوران نامزدی هستیم دورانی که به قول معروف شیرین است اما...
    همسرم و من برنامه ریزی کردیم که هفته ای 3 بار یعنی 3شنبه و 5شنبه و جمعه به خانه ما بیاید.
    در همین 3 روز تنها کاری او انجام میرهد شام خوردن است و 20 دقیقه تلویزیون تماشا کردن وبعد هم به همه شب بخیر میگویید و میرود بخوابد.دلیلش را هم خستگی میگذارد.که من در جریان کارش هستم.این روزها به دلیل شرایط اقتصادی کاری ندارد.نه حرفی نه صحبتی.تا من حرفی به میان نیاورم او چیزی نمیگوید.همیشه من بودم که از او میخواستم بیرون برویم کمی تفریح کنیم.که بیشتر وقتا با این جمله که حالا این هفته نریم اشکال داره؟ یا حالا حتما باید بیرون بریم؟ مواجه میشدم.
    ساعتهای زیادی را با دوستانش میگذراند.زمان های که من به او زنگ میزنم صدای خندهاش را میشنم در حالی که در کنار من تنها خسته بی حوصله است.
    هیچکدام از حرفهایم برایش اهمیتی ندارد.اگر همان حرف من را کس دیگری به او بگویید سریع بدون فکر قبول میکند.میدانم که حتی من را قبول ندارد.
    این را هم میدانم که کنار من هیچ لذتی نمیبرد.اوایل با رفتارهایش ناراحت میشدم.کم کم شروع به گریه کردم گریه های که پایانی نداشت...حالا تمام ناراحتیهایم تبدیل به خشم شده...
    متاسفانه او شاهد گریه های من بود.با این کار تنها خودم را آدم ضعیفی نشان دادم...
    حالا دیگر برایم اهمیتی ندارد رابطمان در چه حدی است.فقط میخواهم آدم قوی باشم که با بی توجهی دیگران اینچنان خرد نشوم.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تنها برای خودم

    سلام
    این خو نشد زندگی کردن .تو الان میخوای قوی بشه که مثلا به کسی تو زندگیت نیازی نداشته باشی .این اشتباهه .

    قبول که رفتار شوهرت عوض شده .این حتما دلیلی داره .حتما از چیزی رنج میبره یا مشکلی داره .با گریه کردن تو حل نمیشه . تو همچین موضوعات ومشکلاتی .هیچ چیز بهتراز حرف زدنه دوطرف نیست .

    ازش میخوای جدی بیاد باهم بشینید حرف بزنید نه با خجالت نه با اینکه بگی این مشکل مهم نیس بعدا حل میکنم .تمام مشکلاتو از ته دل صادقانه به هم بگید .بهش بگو من با رفتارت مشکل دارم .چی باعث شده که تو اینجور رفتار کنی . (ممکنه حرفام بچه گونه بیاد ولی راهیه که طرفو به صحبت میکشونه).ببین مشکل از کجاس . نگا تو زندگی مشترک .هردو طرف خیلی باید گذشت داشته باشن حتی اگه بهشون بربخوره .
    دوما .صبرو طاقتتو بالا ببر .تو زنشی باید سنگ صبورش باشی .ممکنه شوهرت پاشو که بزاره بیرون هزارتا مشکل براش پیش بیاد ووقتی میاد خونه خسته س .وتو انتضار ممکنه بگو بخند وتحویل گرم ازش داشته باشی .

    سوم .نگاهتو بدبین نکن .ممکنه اونموقعی که زنگ زده باشی .اینقد دنبال کاراش وشغلی بوده .که خسته شده رفته پیش دوستاش .وتو دقیقا بر حسب اتفاق همون موقه زنگ زده باشی . از این زاویه هم نگاه کن .ببین چقد دیدگاهت عوض میشه ومنطقی تر فکر میکنی

    چهارم .ممکنه تو یه برهه زمانی یا مقطع زمانی .شوهرت بدلیل نبود شرایط اقتصادی خوب .و مشکلات دیگه روحیه ش گرفته باشه واز وضع زندگی کنونیش خسته واذیت باشه .و شما فکرکنید که درکنارشما لذتی نمیبره .
    همه این مشکلات فقط باحرف زدن حل میشه .غذا درست کن بیاد سر سفره .صحبتو باز کن و با محبت وطوری صحبت کن که بفهمه از وضعیتش ناراضی .یه جوری بفهمونش که باید بیشتراز این محبتت کنه .ولی التماس نکن .همیشه اقتدار خودتو حفظ کن .تا شوهرت ازت حساب ببره .

    همیشه کاری کن که با هیچکس جز تو راحت نباشه .تو مشکلات وحرف زدن

    به امید فردایی بهتر
    درپناه حق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کلید طلایی موفقیت: راه هایی برای افزایش اعتمادبه‌نفس
    توسط aydan7 در انجمن رویکـردها و درمان های روانشناسی
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 06-20-2016, 08:33 PM
  2. ترس از تنهایی و عدم اعتماد به نفس
    توسط سارا6412 در انجمن سایر
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 12-01-2014, 10:17 PM
  3. نوجوانی و بلوع
    توسط iviaryam.97 در انجمن بلوغ
    پاسخ: 20
    آخرين نوشته: 11-21-2014, 05:19 PM
  4. ترس از تنهایی و عدم اعتماد بنفس
    توسط mahsaaa در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-14-2014, 07:41 PM
  5. بی اعتنایی شوهر
    توسط مینا1371 در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 05-08-2014, 10:15 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد