[replacer_img] سختگیری های شوهرم داره منو افسرده میکنه کمکم کنید
من شوهرم این مشکلات رو داره از همه دوستان میخوام که راهنماییم کنند....
1- شوهر من آدم قدر نشناسیه و اصلا ارزش کارهایی که من یا خانوادم یا فامیل براش انجام میدن نمیدونه و حتی چند بار بهم گفته این هدایا برام ارزشی نداره و یکی دوبار هم جلو خانوادم این حرف رو زده اما اگه از طرف خانواده خودش بهش چیزی بدن براش یه دنیا ارزش داره در حالی که توی این یه سال و چند ماه هدیه ای از طرف خانوادش بهش نرسیده حتی موقع عقد و چشن عقد فقط به پول اهمیت میده حتی بهم میگه وقتی سرکار رفتی باید حقوقتو تو یه حساب مشترک بذاری نمیونم با این رفتارش چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2- اونطوری که من دلم میخواد احترام من رو جلو خانوادش نداره حتی چند بار ناخودآگاه به من و خانوادم توهین کرده یا وقتی خانوادش حرفی زدن که منو ناراحت کرده جوابشون رو نداده این رفتارشم من رو عذاب میده..........................
3-وقتی میخوام برای خانوادم کاری کنم میگه تو دختری وظیفه نداری این پسره که وظیفه داره اما اگه برای خانواده خودش کاری کنم خیلی خوشحال میشه و میگه وظیفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
4- نمیذاره حتی با خانوادم جایی برم در واقع در خانه پدریم زندانی هستم من خودم حدس میزنم میخواد اینجوری من رو از خانوادم دور کنه و احتمالا یه نفر بهش این کارها رو یاد میده به احتمالی مامانش کمکم کنید می میخوام یه جوری شوهرم تو دست خودم باشه و حرفای کسی روش اثر نذاره...........
5- جلو همه حتی محارمم میگه باید حجاب کامل داشته باشی تورو خدا کمکم کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
6- اگه یه مشکلی با خانوادم پیدا کنه و خانوادش بهش بگن که چرا اینقدر زنتو اذیت میکنی یا مامانم زنگ بزنه و شکایت شوهرم رو به خانوادش کنه او هم برمیگرده و خیلی درمورد خانوادم بد میگه این مشکلاتیه که من با شوهرم دارم فعلا همینها به نظرم رسید.....................
دیشب تا ساعت 4 صبح اشک ریختم پدرم خیلی از شوهرم حرف زد البته اینقدر ازین حرفا میشنوم که دیگه عادی شده اما یه حرفیش منو خیلی ترسوند گفت اون تورو برای سرگرمی میخواد وقتی هم که سربازیشو کرد و برگشت و شرایطشم بهتر شد اینقدر اذیتت میکنه که آخرش خودت زندگیتو ول کنی
من شوهرم و زندگیمو دوست دارم و نمیخوام سر اینجور قضایا از هم بپاشه اما میترسم بعد از عروسی بدتر بشه اما خودش میگه اونموقع احتمالا بهتر میشم شایدم این همه فشار زندگی رو میخواد یهو سر من خالی کنه!!!!
برام دعا کنید و به راهنمایی هاتون نیاز دارم درضمن ازتون خواهش میکنم حرف جدایی رو نزنید چون من دلم نمیخواد به این مرحله برسم
نه تنها مادر شوهرم بلکه کل خانواده با این ازدواج مخالف بودن و برای همین هم شوهرم رو زیاد ساپورت نمیکنن.....خانواده من هم با این ازدواج مخالف بودن و حالا خیلی احساس تنهایی میکنم