سلام.سوالى داشتم كه ممنون ميشوم پاسخ دهيد
اگر فردى از اينكه خودارضايى يك گناه است خبردار نباشد،و ان را انجام دهد،ايا بازهم گناه است؟
و اينكه عذاب اين كار چيست؟
سلام.سوالى داشتم كه ممنون ميشوم پاسخ دهيد
اگر فردى از اينكه خودارضايى يك گناه است خبردار نباشد،و ان را انجام دهد،ايا بازهم گناه است؟
و اينكه عذاب اين كار چيست؟
تا اونجا که من میدونم یه اصل کلی هست که وقتی آدم از گناه بودن یه رفتار بیخبر باشه و انجام بده تا اونجایی که نمیدونسته عذابی نداره
جدای از این مسئله معمولا داشتن عذاب وجدان نه تنها کمکی به شخص برای ترک خودارضایی نمیکنه بلکه اوضاع رو از چیزی که هست بدتر می کنه
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
سلام
شما زیاد خودت را نگران نکن خدا خیلی مهربانتر از انی هست که فکر کنید توبه کن و سعی کن که دیگر خودارضایی نکنی مسلما خدا از اعمال و حتی نیات بندگانش آگاه است خودش گفته بسیار توبه پذیر و غفور است برای تمام روزت برنامه داشته باش و خودت را همیشه مشغول کن تا کمتر افکار جنسی شما را وسوسه کند
حقیقت توبه، بازگشت از نافرمانى خدابه سوى اطاعت اوست، که ناشى از پشیمانى و ندامت فرد نسبت به اعمال گذشته مى باشد. برای خروج از حالت گناه، فرد باید مراحلی را طی کند و وظایفی را انجام دهد، تا توبه حقیقی داشته باشد، یعنی در حقیقت باید توبه اش دارای شرایط و ارکانی باشد. این امور را می توان طی سه مرحله بیان کرد:
ا) ندامت و پشیمانی: اولین مرحله، همان حالت پشیمانی است که لازم است در فرد ایجاد شود تا دست از گناهبکشد.
ب) عزم بر ترک گناهبرای همیشه.
ج) اصلاح یا همان جبران مافات با عمل صالح:
یعنى تا آنجا که در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خویش و افراد و جامعهبرچیند. لذا می بینیم در قرآن مجید در آیات بسیارى، (1) توبه با اصلاح و جبران همراه آمده است.
مثلاً در سوره نحل به صورت یک قانون کلّى در همه گناهان می فرماید: «ثَّم انَّ رَبَّکَ للَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اصْلَحُوا انَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحیمٌ» (2)؛
(امّا پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت بدى کرده اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمده اند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است.)
دو مرحله اول در توبه از تمام گناهان بدون تفاوت جاریست، ولی مرحله سوم که اصلاح می باشد اولاً در تمام گناهان جاری نیست و ثانیاً نسبت به گناهان مختلف متفاوت است.
اصلاح نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و چون در قرآنبه صورت مطلق آمده است، هرگونه جبران مافاتی را نسبت به گناهان مختلف شامل مى شود، از جمله:
1- شخص توبه کار باید حقوقى را که از مردم پایمال کرده است به آنها باز گرداند؛ اگر در حیات هستند به خودشان، و اگر از دنیا رفته اند به وارثان آنها برساند.
2- اگر حیثیّت کسى را به خاطر غیبتکردن یا اهانت لکه دار کرده باشد باید از او حلالیت بطلبد، و اگر از دنیا رفته است به تلافى حیثیّت بر باد رفته، کار خیر براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.
3- اگر عباداتى از او فوت شد، قضا نماید. و اگر کفّاره دارد (مانند ترک روزهعمدی و شکستن عهد و نذر) کفّاره آن را بدهد.
4- اگر گناهاو عملى بوده که سبب گمراهى دیگران شده مانند تبلیغات سوء؛ بدعتگذارى در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشته ها اصلاح و جبران آن در صورتى حاصل مى شود که تمام افرادى را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شده اند تا آنجا که توان و قدرت دارد باز گرداند.
5- اگر یک نفر در ملا عام یا از طریق مطبوعات و وسایل ارتباط جمعى و نوشتن کتابها و مقالات مردم را به گمراهى بکشاند، باید از همان راه ها اقدام به رفع انحراف نماید.
6- اگر در حضور جمعیّت و ملا عام، افرادى را به دروغگویى و بى عفّتى و امثال این امور متّهم ساخته، باید در ملا عام سخنان خود را باز پس بگیرند استغفارتنها کافی نیست.
به همین دلیل، در حدیثمعتبرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از حضرتش سوال کردند: آیا کسى که حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اذا تابَ وَ تَوبَتُهُ انْ یَرْجعَ مِمَّا قالَ وَ یُکَذِّبَ نَفْسَهُ عِنْدَ الْاِمامِ وَ عِنْدَ الْمُسْلِمینَ، فَاذا فَعَلَ فَانَّ عَلَى الْاِمامِ انْ یَقْبَلَ شَهادَتَهُ بَعْدَ ذَلِکَ»؛ ([آرى] هنگامى که توبه کند و توبه اش به این است که از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامى که چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد [و توبه اش قبول است]). (3)
در حدیثدیگرى مى خوانیم: «اوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الى نَبِىٍّ مِنْ الْانبِیاءِ قُلْ لِفُلانِ وَعِزَّتِى لَوْ دَعَوْتَنى حَتّى تَنْقَطِعَ اوْصالُکَ، ما اسْتَجِیبُ لَکَ، حَتّى تَرُدَّ مَنْ ماتَ الى مادَعَوْتَهُ الَیْهِ فَیَرْجِعَ عَنْهُ»؛ (خداوند به یکى از پیامبران وحى فرستاد که به فلان شخص بگو: به عزّتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانى که بندهاى تو از هم جدا شود، دعوت دعاى تو را اجابت نمى کنم [و توبه ات را نمى پذیرم]، تا کسانى را که به خاطر دعوت تو منحرف شده اند و از دنیا رفته اند زنده کنى و از راه خطا باز گردند!). (4)
این حدیثبه خوبى نشان مى دهد که مساله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بیشتر جنبه صورى یا مقطعى خواهد داشت.
7- با توجّه به اینکه گناه، قلب را تاریک مى سازد باید آنقدر اطاعت و بندگى کند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد، این نیز نوعی اصلاح است که باید نسبت به قلب خود انجام دهد.
جامعترین سخن درباره تفسیرمعنى اصلاح همان چیزى است که در کلمات قصار امیرمومنان على علیه السلام در نهج البلاغهدر شرح استغفاربه معنى جامع و کامل آمده است.
کسى در محضر آن حضرت گفت: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» گویى امام از طرز سخن او و یا سوابق و لواحق اعمالش مى دانست که این استغفارجنبه صورى دارد و نه واقعى، به همین جهت از این استغفاربر آشفت و فرمود: «ثَکِلَتْکَ امُّکَ اتَدْرى مَا الْاسْتِغْفارُ؟ الْاسْتِغْفارُ درَجَهُ الْعِلِّیِّیْنَ»؛ (مادرت بر عزاى تو بگرید، آیا مى دانى استغفارچیست؟ استغفارمقام بلند مرتبگان است!)
سپس افزود: «وَهُوَ اسمٌ واقِعٌ عَلى سِتَّهِ مَعانٍ»؛ (استغفار یک کلمه است امّا شش معنى [و مرحله] دارد.)
«اوَّلُها النَّدَمُ عَلى ما مَضى»؛ (نخست، پشیمانى از گذشته است.)
«وَالثَّانى الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَودِ الَیْهِ ابَداً»؛ (دوم، تصمیم بر ترک آن براى همیشه است.)
«وَ الثَّالِثُ انْ تُوءَدِّىَ الَى الْمَخْلُوقینَ حُقُوقَهُمْ حَتّى تَلْقَى اللَّهَ امْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَهٌ»؛ (سوم این که حقوقى را که از مردم ضایع کرده اى به آنها باز گردانى، به گونه اى که هنگام ملاقات پروردگار حقّ کسى بر تو نباشد.)
«وَ الرَّابِعُ انْ تَعْمِدَ الَى کُلِّ فَرِیْضَهٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَها فَتُوَدِّىَ حَقَّها»؛ (چهارم این که هر واجبى که از تو فوت شده حقّ آن را به جا آورى [و قضا یا کفّاره آن را انجام دهى].)
«وَ الْخامِسُ انْ تَعْمِدَ الَى اللَّحْمِ الذَّى نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیْبَهُ بِالْاَحْزانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَیَنْشَاَ بَیْنَهُما لَحْمٌ جَدِیدٌ»؛ (پنجم این که گوشتهایى که به واسطه حرام بر اندامت روییده، با اندوه
بر گناهآب کنى، تا چیزى از آن باقى نماند، و گوشت تازه به جاى آن بروید.)
«وَالسَّادِسُ انْ تُذِیقَ الْجِسْمَ الَم الَطَّاعَهِ کَما اذَقْتَهُ حَلاوَهَ الْمَعْصِیَهِ فَعِنْدَ ذلِکَ تَقُولُ اسْتَغْفِرُ اللَّهَ»؛ (ششم آن که به همان اندازه که لذّت و شیرینى گناهرا چشیده اى درد و رنج طاعت را نیز بچشى، و
پس از طىّ این مراحل بگو استغفر اللّه!) (5) همین معنى در روایت دیگرى از کمیلبن زیاد از امیرمومنان على علیه السلام نیز نقل شده است. (6)
ممکن است گفته شود: اگر توبه این است که امیرمومنان على علیه السلام در این حدیث بیان فرموده، کمتر توبه کارى مى توان پیدا کرد.
ولى باید توجّه داشت که بعضى از شرایط شش گانه بالا شرط توبه کامل است، مانند شرط پنجم و ششم، امّا چهار شرط دیگر، جزء شرایط واجبو لازم است. و به تعبیر بعضى از محققّان، قسمت اوّل و دوم از ارکان توبه است، و قسمت سوم و چهارم از شرایط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرایط کمال است.
آخرین سخن این که افرادی در برابر انبوه گناهان تنها به ذکر استغفارقناعت مى کنند، بى آنکه ارکان و شرایط آن را تحصیل نمایند، در روایتى از امام باقر علیه السلام در مورد چنین افرادی می فرمایند: «التَّایِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقیمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِءُ»(7)؛ (کسى که از گناهخویش توبه [کامل و جامع الشّرایط] کند، مانند کسى است که گناهى از او سر نزده، امّا کسى که گناهرا ادامه مى دهد در حالى که از آن استغفارمى کند، مانند کسى است که استهزاء مى نماید). (8)
پی نوشت1). سوره بقره، آیه 160 و سوره آل عمران، آیه 89 و سوره نساء، آیه 146 و سوره نور، آیه 5 و سوره طه، آیه 82.(2). سوره نحل،آيه 119.(3). وسائل الشّيعه، جلد 18، صفحه 283 (حديث يك، باب 37، از ابواب شهادات).(4). بحار الانوار، جلد 69، صفحه 219.(5). نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 417.(6). بحار الانوار، جلد 6، صفحه 27.(7). اصول كافى، جلد 2 (باب توبه، حديث 10) صفحه 435.(8). اقتباس از کتاب «گفتار معنوى» از مرحوم شهيد آيت اللّه مطهرى، صفحه 139 و کتاب «اخلاق در قرآن» آیت الله مکارم شیرازی، ج 1، ص 228 الی 234.
خـــــدانـگهــــــدار
همیشه راهی وجود دارد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)