سلام
پری هستم ۲۲ ساله
چند سالیه که زندگیم برام غیر قابل تحمل شده با توجه به تجربه کم و تنها بودن قدرت مدیریت شرایط موجود رو ندارم و دیگه واقعا هیچ امیدی برام نمونده و به فکر خودکشی افتادم
مشکلات خیلی پیچیده و زیاده میدونم اگر براتون بنویسم حوصله خوندنش رو ندارین پس خلاصه میکنمش
با خانواده ام مشکل دارم.ساپورتم نمیکنن.نه مالی نه روحی.همش جلوم ایستادن و نمی ذارن پیشرفت کنم این اواخر هم دعوامون شد و یه ذره محبت هم از بینمون رفت
رشته ام رو دوست ندارم من پزشکی دولتی می خواستم ولی حالا وسط این اوضاع بد مالی پیراپزشکی آزاد قبول شدم با کراهت این چند ترم رو خوندم چون چاره دیگه ای ندارم تازه باید کار هم بکنم که یه قسمتی از خرجم تامین بشه...
یه نفر رو دوست داشتم ولی نشد که بهش بگم دوستت دارم به دلایل فراوان.به رو نیاوردم اونم رفت...
قیافه ام معمولیه تو این چندسال همین چهره معمولی ام از دست دادم .انگار صد سال پیر شدم
نمی دونم دیگه با چی دل خودمو خوش کنم.عاشق که نمیتونم بشم دیگه.نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم.تحصیلاتمم که آینده روشنی نداره خانواده ام هم که پشتم نیستن.می خوام خودمو خلاص کنم فقط ته دلم هی میگه شاید هنوز امیدی باشه
بگید نیست تا تمومش کنم...
مرسی که حرفامو خوندید