سلام من 30سالمه حدود15سال پیش باشخصيت آشناشدم به اسم امیراین شخص39سالشه من اول بااین شخص رفیق شدم بعدایشون کارگاه رنگ کاری مبل راه انداخت من رفتم پیشش که کاربکنم اول خوب بودبعد یه رابطه جنسی بین مااتفاق افتادکه اون شروعش کردمن بارهاازش خواستم تمومش کنیم اماهرباریه طوری دوباره انجام شدتاالان.
من میگم که تمومش کنیم اون میگه هنوز وقتش نشده وهروقت وقتش بشه من خودم میگم واین به صلاحت وتوواسه موفق شدن نیازبه انجام اینکارداری وهمش به من میگه زمانش که برسه خودش تموم ميشه و به من میگه هرکس که جای تو بودازخداش بودوتومریضی ومشکل داری که این کاررودوست نداری وهم سنهای توازخداشونه وغیره درضمن من بااین شخص یه رابطه کاری هم دارم یعنی ایشون بامن30درصدشریکه من خودم کارگاه رنگکاری زدم ایشون جمع کردبعدورشکست شدواومدپیش من وه مدت ازبغل من کارهای ورق طلا وغیره انجام دادبعدمن پیشنهاد دادم که مبل خام بخریم رنگ کنیم ورویه کوبی وبفروشیم ایشون رویه کوبی کرد من رنگ بعدایشون گفت من70وتو30وبرداشت نبایدداشته باشی تااخرسال البته مقداری برداشت دارم اما کم پیشنهاد ازمن مشتری ازمن آخرش من30درصدوقتی هم که من گفتم نه زمانی بودکه گفت30درصدکه4میلیون حساب من گیربودوایشون گفت من حساب کردم رواین کاروحرف تووتاآخرسال بایداینکارروبکنی این شخص بارها برای من زمانی که به مشکل خوردم راهنمایی ارائه داده وقتی مشتریم رفته کمکم کرده مشتری بگیرم ویه جورایی راهنمایی های زیادی به من داده بعضی هاش درست بعضی هاش هم غلط اماهربار که به مشکل میخورم وازش راهنمایی میخوام میگه اگه میخوای مشکلاتت حل بشه باید این رابطه جنسی روانجام بدی و بامیل و رغبت وقتی من میگم چه ربطی داره میگه به نفعته ونمیتونم دلیلش روتوضیح بدم یکی2بارهم من انجام دادم وگفتم حالا که انجام دادم دیگه بسته و تمومش کن گفت نه تواگه بامیل اینکارروانجام میدادی نمیگفتی تمومش کن و دوباره ازنو شروع کن وواسه خاطر خودت این کارروانجام بده حالا سوال من از شما اینه که یک درمورداین رابطه واین شخص وحرفهاش چیکارکنم میدونیدمن تقریبا مطمینم که حق بامنه که این رابطه غلطه و باید تموم بشه ولی بخدا انقدربهم گفته که شک کردم که آیا واقعا من مریضم یگانه؟ 2درموردکار من تصمیم گرفتم که بعدازعیدازمنطقه ای که ایشون هم هستن برم ودوربشم ازایشون اماهمش میترسم چون تقریبا توهمه کارهام ایشون راهنمای من بوده وهروقت خودم خواستم کاری روانجام بدم گفته نمیتونی ومن درتونمیبینم واشتباه میکنی وتهش شکست میخوری وغیره ومغزت فندقی ه وفکرنکن خراب میکنی ومن خودم حلش میکنم که بخدا دیگه اصلا فکرکردن یادم رفته اصلادیگه نمیتونم فکرکنم ترخداتوروقرآن هرچه زودترجوابم رابدیدوکمکم کنید من خیلی میترسم از این که شکست بخورم وپیشرفت نکنم هرچندتاالان هم باتمام راهنمایی های این شخص هم پیشرفتی نداشتم وبا30سال سن3میلیون پس اندازندارم الان هم که بهش گفتم میخوام کارگاهم روبعدازعیدجمع کنم که یه زمینه سازی کنم واسه دورشدن ازش همش میگه اشتباه وجمع کنی چیکارکنی واین حرفهاش هم دوباره داره میترسونتم که نکنه برم وشکست بخورم و سرشکسته بشم ونتونم ازپس کارگاه وکاروزندگیم بیام
ببخشید اگه طولانی شدلطفاراهنمایی کنیدخواهش میکنم مرسی
.