نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: دلزدگی از شوهر

4674
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دلزدگی از شوهر

    باسلام و خسته نباشید خانمی 29 ساله هستم شوهرم 37 ساله من در سن 17 سالگی ازدواج کردم و از همان دوران نامزدی یکسری اتفاقات باعث شد که بحثهایی بین مادر و شوهرم و حتی خانواده ها پیش بیاد و برخلاف میل من و خانوادم بعد از ازدواج به خانه پدری شوهرم رفتیم و مدت 4 سال با مشکلات کنار اومدم و همیشه سنگ زیر شدم هربار به هر بهانه با خانوادم قطع رابطه میکرد و هر بار من فقط التماس میکردم این اخلاقش را کنار بگذاره ولی... الان 10 ساله باهم زیر یه سقف هستیم و جوری جلوی همه وانمود کردم که همه حسرت زندگی منو دارن ولی نمیدونن تو دل من چی میگذره اینم بگم که علت سنگ زیر بودن من وابستگی زیاد من به شوهرم بود و علاقه هردومون به هم ولی همیشه تو دل من کینه شد این اشتباهات همسرم و جون به هیچکس ابراز نمیکردم چون نمیخاستم خرابش کنم.خدا به ما بچه نداد و الان یکسالی میشه که خیلی نسبت به شوهرم سرد شدم و یه بار هم به خودم این جرات را دادم که به خانوادم راز دلم را بگم و بخام جدا بشم ولی اصرار شوهرم را که دیدم دلم سوخت و برگشتم در ضمن من عاشق کسی دیگه شدم کسی که شده همه زندگیم و نمیخام بیشتر از این به شوهرم خیانت کنم ازتون راهنمایی میخام توروخدا کمکم کنید کار من همش شده گریه و ماتم و افسردگی

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    دلزدگی از شوهر:

    خودتون متوجه شدید دنبال چی هستید ؟ یا شما همسرتون رو دوست دارید و بخاطر همه سختیارو تحمل میکنید

    اگر با خانواده مطرح کردید و به نتیجه رسیدید و باز برگشتید کسی رو جز خودتون ملامت نکنید

    الان هم بجای حل مشکل اصلی گره دیگه ای به گره کور زندگی زدید و باز مشکلات بعدی

    بهتره در این مورد بهتر و عاقلانه تر فکر کنید







    درباره احساسات و عواطف واقعی تان با همسرتان صادق باشید: زمانی که درباره احساسات و عواطف درونی خود صداقت نداشته باشیم،

    روابط ما دستخوش ناملایمات روحی و اخلاقی می شود. فیلم بازی کردن، تظاهرکردن، پنهانکاری ها و حتی دروغ گفتن ها نشانه های عدم صداقت در یک زندگی زناشویی است.

    از نظر عاطفی ـ احساسی سخاوتمند باشید و هرگز خساست به خرج ندهید: سخاوت احساسی ـ عاطفی به این معناست که شما بدون هیچ گونه قید و شرطی آزادانه عشق،

    محبت و قدردانی و تشکر خود را به همسرتان ابراز کنید. البته منظور این نیست که هر پنج دقیقه یکبار قربان صدقه او بروید، بلکه باید سنجیده و مناسب سخاوت خود را نشان دهید.

    به همسرتان تعهد روحی ـ قلبی داشته باشید، البته این تعهد باید دوجانبه باشد: به خاطر داشته باشید مراسم ازدواج باشکوه، حلقه الماس،

    شیک ترین لباس عروسی​ یا دامادی هیچ کدام نمی تواند به شما در داشتن یک ازدواج موفق و شاد کمک کند و تنها تعهد احساسی ـ عاطفی است

    که زندگی مشترکتان را تا پایان عمر ضمانت می کند.

    همسرتان را دوستدار تفکر و ذهنیت خود کنید: جذاب ترین بخش از وجود زنان و مردان را فکر و ذهنیت آنها تشکیل می دهد. پس سعی کنید

    همسرتان را عاشق تفکر و ذهنیت خود کنید و هر گز از ظاهر و اندام خود برای شیفته کردن وی استفاده نکنید؛

    چراکه این امر، واهی و زودگذر است و با گذشت زمان و پیر شدن از جذابیت ها و زیبایی هایتان کم می شود.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    مشکل اینجاست که من هیچوقت خودم نبودم یه دختر 17 ساله که بخاطر ترس از ابروش از اول سکوت کرد که مبادا بگن خوشبخت نیست و مبادا صداشون رو کسی بشنوه سکوت کرد و تو خودش ریخت روزا کارش شده بود گریه سال اول ازدواجم یکسال من را از دیدن خانوادم محروم کرد که بعد با وساطت اقوام رابطه ها درست شد باز سر یه موضوع دیگه همه چیز به هم میریخت و من بودم که داغون شدم در کنار این رفتارها مشکل بچه دار نشدنمون هم بود و نمیدونستم دیگه اینو چجوری تحمل کنم همیشه شوهرم میگفت بچه نمیخام ولی من مسر بودم بریم دکتر کلی دارو و دوا مصرف کردم و به نتیجه ای نرسیدیم و روزبه روز من داغونتر شدم و اواخر متوجه شدیم که شوهرم هم مشکل داره الان در کنار همه این موارد میگم تا کی باید ادم تحمل کنه جوونیم رفت هیچی نفهمیدم خواست خدا هم بود بچه دار نشیم و الان همه اون خاطرات ورفتارها شده کینه و کدورت تو دل من که هر روز داره از محبت و علاقم کم میکنه

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    سلام
    وقتی که همسرتان وقتش آزاد هست و آماده گوش کردن به حرفهایتان هست با شوهرتان صحبت کنید حرف دلتان را بزنید متاسفانه شما همیشه ناراحتی خودت را پنهان کردید واقعا بدون تهاجم فقط با همسرتان درددل کنیداز مشکلاتتان بگویید از ناراحتیهایتان بگویید خوب شما احساساتتان را بیان کنید سعی کنید که با هم راهی برای حل مسائل فیمابین پیدا کنید ناراحتیها را به جای تلمبار کردن باید به تدریج تخلیه میکردید شما با انباشت بغضها و دلخوریها باعث انفجار شدید. هنوز دیر نشده بی پرده مشکلاتتان را با شوهرتان در میان بگذارید و با کمک هم راه حل مشکل را پیدا کنید اصلا برای فرار از مشکلات زندگیتان به دامان شخص دیگر نروید این عشق دروعین هست فقط راهیست برای فرار از مشکلات نه حل مشکلات. پس به جای پاک کردن صورت مسئله به حل مسائل و مشکلاتتان فکر کنید

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    وقتی که همسرتان وقتش آزاد هست و آماده گوش کردن به حرفهایتان هست با شوهرتان صحبت کنید حرف دلتان را بزنید متاسفانه شما همیشه ناراحتی خودت را پنهان کردید واقعا بدون تهاجم فقط با همسرتان درددل کنیداز مشکلاتتان بگویید از ناراحتیهایتان بگویید خوب شما احساساتتان را بیان کنید سعی کنید که با هم راهی برای حل مسائل فیمابین پیدا کنید ناراحتیها را به جای تلمبار کردن باید به تدریج تخلیه میکردید شما با انباشت بغضها و دلخوریها باعث انفجار شدید. هنوز دیر نشده بی پرده مشکلاتتان را با شوهرتان در میان بگذارید و با کمک هم راه حل مشکل را پیدا کنید اصلا برای فرار از مشکلات زندگیتان به دامان شخص دیگر نروید این عشق دروعین هست فقط راهیست برای فرار از مشکلات نه حل مشکلات. پس به جای پاک کردن صورت مسئله به حل مسائل و مشکلاتتان فکر کنید
    خیلی با ایشون صحبت کردم همیشه برام شرط گذاشت اگه مثلا مادر من یه بار میومد خونمون میگفت چرا مادر من نیاد و روز بعد حتما باید مادرش میومد اگه هم حرفی میزدم قهر میکرد که خدا به دادم برسه باید اینقدر ناز میکشیدم بعد کلی حرف بار کردن بهم اشتی میکرد یکی از خصلتهای بد شوهر من قهر کردن هست که خیلی منو داغون میکرد این رفتارش هیچوقتم سر مسایل خودمون نبود همش بخاطر این واون بود که بهترین روزهای زندگیمون به جهنم تبدیل میشد هیچوقت نتونستم این عادتش رو ترک بدم الانم سر یه اشتباه کاری که انجام داد به قول خودش ناخاسته بود در محیط کاریش ولی برای من خیلی سخت تموم شد و هنوزم باورم نمیشه همچین کاری کرده باشه کل خانواده ها فهمیدن و من دشمن شاد خیلیا شدم سری قبلم که برگشتم خونه و تنهاش نزاشتم بخاطر این موضوع بود که نمیخاستم تنها کنار این موضوع داغون بشه ولی خودم را به زور ظاهر حفظ میکنم ولی نمیتونم فراموش کنم این کاررو منی که شوهرم را به عرش برده بودم بخاطر یه اشتباه جلو همه کوچیک و حقیرمون کرد من دردهای زیادی توی دلم هست که شاید برای خیلیا و حتی شوهرم ممکنه موضوع کوچیک بوده باشه ولی برای من نه خودم داغون شدم خیلیییییییی واقعا منی که همیشه صبروحوصلم زیاد بود دیگه کم اوردم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    دلیل مخافت همسرتون با رفت و امد و دیدن خانواده چی بود؟!تعصب بیجا؟خودخواهی؟دیکتاتوری؟
    کسی که هنوز به درک درستی از عشق نرسیده همون بهتر که کنارش نمونید.

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    این نشون میده نظر و حرف بقیه توی زندگی شما خیلی براتون اهمیت داشته و همین شما رو نابود کرده
    تجربه نشون میده که مردم فقط 1 درصد به شما فکر می کنن
    اگه ادم بخواد زندگیشو برای مردم بسازه واقعا نابود میشه واقعاااا
    مگه میشه حرف دیگرون مهم نباشه اونم منی که از اول کلی دشمن داشتم و نشستن ببینن یه روز رابطه من و همسرم به اینجا ختم بشه ما تو محیط کوچیکی زندگی میکنیم که همه همدیگه رو میشناسن و واقعا احساس میکنم نگاهشون به ما بخاطر اون موضوع بد شده یا من دارم اشتباه میکنم و حساس شدم ولی بدجور فکرم را درگیر کرده

  9. کاربران زیر از s.ah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    دلیل مخافت همسرتون با رفت و امد و دیدن خانواده چی بود؟!تعصب بیجا؟خودخواهی؟دیکتاتوری؟
    کسی که هنوز به درک درستی از عشق نرسیده همون بهتر که کنارش نمونید.
    همسرم بسیار حساس هستن نسبت به رفتارهای دیگرون علی الخصوص خانوادم خودش اینجوری میگه که چون من به همه احترام میزارم انتظار احترام هم دارم من تا الان خانوادم از اقا کمتر بهش نگفتن ولی اگه یکی حرفی زد تو جمع سریع به خودش میگیره و یه مدت قهر میکنه واین منم داغون میشم وکم میارم جلو خانوادم الان بعد از اون قهری که رفتم و برگشتم دامادمون که باهاش همکار و دوست هستن بهش گفته مادر خانمت این حرفا رو پشتت گفت فلانی اینو گفت خلاصه اینم که حساس همین رو بهونه کرده و الان چهار ماهی میشه که هرکس هم دعوتمون کرده گفته نمیام و نرفتیم
    اوایل زندگیمون که خونه پدریش ساکن بودیم هرشب مهمون داشتیم اگه به یه طریقی احساس نارضایتی میکردم همون را شر میکرد که تو پاتو کج گذاشتی واینجوری نگاه کردی و....به خانوادم برخورد الان بعد از چند سال زندگی دیگه عادی شده برام حتی ابراز ناراحتی نمیکنم چون اخلاقش را میدونم و حوصله بحث ندارم

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    من کم وبیش مشکلاتم را گفتم ولی در کل شوهرم بسیار روابط اجتماعی بالایی داره و اخلاق بسیار خوب که واقعا تو دید همه بسیار مرد خوب و خانواده دار و همسردوست و... محاسن زیادی داره همسر من که خیلی اقایون ندارن اون محاسن رو ولی تموم این اخلاقها و مواردی که گفتم نمیدونم چرا باهام کاری کرده که هرچی با خودم کلنجار میرم خوبیاش به چشم نمیاد چرااااااا
    هرچی میخام مهلت بدم که همه چیز حل بشه نمیتونم میگم چقدر فرصت بدم 10 سال زندگی کم نیست به نظر خودم دیگه هیچ حریمی بین ما نیست من نمیخام بیشتر از این حریمها بشکنه من تصمیم به جدایی گرفتم و دیشب هم نامه نوشتم و کل چیزهایی که من رو داغون کرده رو برگه اوردم و ازش خواستم احساسات رو بزاره کنار و قشنگ فکر کنه و تصمیم نهایی خودم هم بهش گفتم که من نمیخام بیشتر از این بهت دروغ بگم و ظاهرسازی کنم که دوستت دارم چون کاسه صبرم لبریز شده نمیدونم ولی هربار که بهش میگم جدا بشیم مخالفت میکنه و وقتی بغضش را میبینم دلم میسوزه
    با خودم صادقانه گفتم حسم به شوهرم چیه دیدم فقط حس دلسوزی و مسئولیتی که یک زن در برابر شوهرش داره و متاسفانه حس دوست داشتن خیلی کمرنگ شده بخاطر همین عذاب وجدانم زیاد میشه که من دارم خیانت میکنم به شوهرم پس بهتره تموم بشه
    ازتون کمک میخام واقعا خودمم نمیدونم باید چیکار کنم چه کاری درسته چه کاری اشتباه

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.ah نمایش پست ها
    همسرم بسیار حساس هستن نسبت به رفتارهای دیگرون علی الخصوص خانوادم خودش اینجوری میگه که چون من به همه احترام میزارم انتظار احترام هم دارم من تا الان خانوادم از اقا کمتر بهش نگفتن ولی اگه یکی حرفی زد تو جمع سریع به خودش میگیره و یه مدت قهر میکنه واین منم داغون میشم وکم میارم جلو خانوادم الان بعد از اون قهری که رفتم و برگشتم دامادمون که باهاش همکار و دوست هستن بهش گفته مادر خانمت این حرفا رو پشتت گفت فلانی اینو گفت خلاصه اینم که حساس همین رو بهونه کرده و الان چهار ماهی میشه که هرکس هم دعوتمون کرده گفته نمیام و نرفتیم
    اوایل زندگیمون که خونه پدریش ساکن بودیم هرشب مهمون داشتیم اگه به یه طریقی احساس نارضایتی میکردم همون را شر میکرد که تو پاتو کج گذاشتی واینجوری نگاه کردی و....به خانوادم برخورد الان بعد از چند سال زندگی دیگه عادی شده برام حتی ابراز ناراحتی نمیکنم چون اخلاقش را میدونم و حوصله بحث ندارم
    درسته ولی به این نمیگن حساسیت چون حساسیت تا یه حدی طبیعیه اگر به بدبینی برسه میشه پارانویا حتما به یه مشاور خوب بصورت حضوری مراجعه کنید.

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    درسته ولی به این نمیگن حساسیت چون حساسیت تا یه حدی طبیعیه اگر به بدبینی برسه میشه پارانویا حتما به یه مشاور خوب بصورت حضوری مراجعه کنید.
    خودم هم احساس میکنم که نیاز به یک مشاور خوب دارم اما میترسم که اطمینان کنم به مشاور مبادا رازم فاش بشه
    فقط بین دو راهی عجیبی گیر کردم به نظر شما ادامه دادن به این زندگی کار درستیه با توجه به سردشدن من؟ چیکار کنم همسرم قانع بشه به جدایی هرکار کردم نشد

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.ah نمایش پست ها
    خودم هم احساس میکنم که نیاز به یک مشاور خوب دارم اما میترسم که اطمینان کنم به مشاور مبادا رازم فاش بشه
    فقط بین دو راهی عجیبی گیر کردم به نظر شما ادامه دادن به این زندگی کار درستیه با توجه به سردشدن من؟ چیکار کنم همسرم قانع بشه به جدایی هرکار کردم نشد
    به نظرم حتما پیش یه مشاور خوب برین و بابت فاش شدن رازتون نگران نباشید چون یکی از وظایف اصلی مشاور نگهداری اسرار مراجعشه و هیچ مشاوری این اسرار رو بدون اجازه مراجع به کسی نمیگه.

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    به نظرم حتما پیش یه مشاور خوب برین و بابت فاش شدن رازتون نگران نباشید چون یکی از وظایف اصلی مشاور نگهداری اسرار مراجعشه و هیچ مشاوری این اسرار رو بدون اجازه مراجع به کسی نمیگه.
    مرسی عزیزم مشاوره خانواده باید برم؟

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.ah نمایش پست ها
    مرسی عزیزم مشاوره خانواده باید برم؟
    خواهش میکنم
    هر مشاوری بری فرقی نداره خیلی ولی خیلی تحقیق کن یه مشاور خوب و سرشناس رو انتخاب کنی

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37164
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دلزدگی از شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    خواهش میکنم هر مشاوری بری فرقی نداره خیلی ولی خیلی تحقیق کن یه مشاور خوب و سرشناس رو انتخاب کنی
    من یک فرصت دیگه به همسرم دادم نمیدونم چی میشه توکل بر خدا فقط این منو اذیت میکنه که عشق من کسی دیگس و نمیخام به شوهرم خیانت کنم نمیتونم از عشقم دست بکشم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد