سلام.حدود 7ماه پیش از طریق عمم متوجه شدیم ک دخترعموم منو برای ازدواج با پسرشون در نظر دارن.ک خب ماهها گذشت و حرفی از سمت خانوادش زده نشد.البته در فضای مجازی اگر من استوری میزاشتم برام ریپلای میزد در حد یک کلمه یا یک استیکر.تا اینکه دو ماه پیش سر یک مسئله درسی رابطه تلگرامیمون شروع شد.که خب کم کم باهام حرف زد.البته اشاره خیلی مستقیم راجب ازدواج نکرد.ولی حرفایی که میزد مثلا راحب اخلاقاش و تعداد دوستاش و دوستای صمیمیش بود.در مورد چندین مسئله هم نظر منو پرسید.مثل ارتباط داشتن با دوستاش نوع تفریحایی که میکنه رو آیا من دوسدارم یا نه.ارتباطمون در طول روز خیلی زیاد بود.طوری ک هرروز با من حرف میزد.از کارهایی ک در طول روز کرده بود یا میخواست بکنه.از جاهایی که رفته بود.کلا از خیلی چیزا با من حرف میزد.تا اینکه دو سه روز یکدفعه سرد شد و کمتر حرف زد و حتی یک روز هم اصلا حرف نزد و پیامی نداد.که خب وقتی ابراز ناراحتی کردم گف آزمایش خون دادم و چربیم بالاست یکم این چندروز ناراحت این مسئله بودم.حتی بهش گفتم دیگه کم حرف شدی و دیگه خیلی چیزارو نمیگی.و گفت اینطوری نبوده که تا الان همه چیو بگم و قراری نذاشتیم که همچین روالی باشه بینمون.و حرف همیشه برای زدن هست.راستش از جوابی ک داد ناراحت شدم.که خب گفت تو منظور منو بد برداشت کردی و منظورم این بوده که باهم قرار نذاشتیم که راجب همه چی حرف بزنیم.این مسئله گذشت اما از اون روز خیلی ارتباطش کم بود هنوزم طوری ک فقط شبا قبل خواب چند جمله حرف میزدیم باهم.و الان طوری شده که 4.5 روز میگذره و هیچ پیامی نمیده.اگر من پیام بدم یا خودش،خیلی طبیعی و معمولی حرف میزنیم.مشکلی نیست.حتی بحث و دعوایی هم پیش نیومده بود بینمون.اما من ازین مسئله خیلی ناراحتم که چرا انقد زود تغییر کرد کسی ک انقد با من حرف میزد.کسی که هر آهنگ جدیدی میومد برای من میفرستاد.چطور ممکنه در عرض1 ماه رابطه اینطوری بشه.ماه دوم که الان توش هستیم ارتباطمون خیلی شکسته بسته بوده و این یکی دو هفته هم که اصن حرفی بینمون زده نشده.
این مسئله خیلی ناراحتم کرده.و آرامش ندارم.همش ذهنم درگیره که چرا اینطوری رفتار میکنه.چون نه من کاری کردم ک بخاد ناراحت بشه نه حرفی زدم.حتی خودش بعد از 4.5 روز میبینین خیلی طبیعی و راحت پیام میده.مشکلی بنظر نمیاد داشته باشه با من.و اینکه من سعی میکنم پیام ندم.با خودم فک میکنم کسی که رابطشو اینجوری پیش میبره اگه من همش باهاش درارتباط باشم شاید فک میکنه خودمو چسبوندم بهش.
ولی من اصلا اینجور رابطرو درک نمیکنم که یک ماه نشده تغییر کنه و اون همه ذوق و احساسی که توی حرفاش بود بخاد انقد سریع و زود فروکش بشه و ارتباطشو در این حد کم کنه😔 اگرم بخام باهاش راحت حرف بزنم احساس میکنم غرورم زیر پا گذاشته میشه.شاید اصن اون قصدش ازدواج نبوده و من اشتباه برداشت کرده باشم.ولی مطمعنم که نه اون دنبال دوستی بوده نه خودم.حتی توی حرفاش میگفت من همسرمو خودم انتخاب میکنم.یجورایی حس بازیچه شدن دارم😔 چرا بخاد به خودش اجازه بده اینطوری رفتار کنه.بی تفاوت هم نمیتونم باشم نسبت ب این قضیه.
لطفا نظرتون رو بهم بگین و راهنماییم کنین بابت این مسئله.و اینکه ب نظر شما چرا برای خواستگاری کردن 7.8 ماه بخاد طول بکشه وقتی شرایط مناسب هست؟
من25سالمه و ایشون29سال.و از لحاظ موقعیت ازدواج مانعی ندارن.
از رابطمون که فقط به صورت مجازی هست و نه دیداری،چون یک شهر نیستیم،خانواده من خبر ندارن.خانواده اونم فک نمیکنم خبردار باشن.و اینو میدونم که پدرم خیلی موافق این ازدواجه.