سن ازدواج و نداشتن استقلال مالی

[ماه سیاه]

سلام به مشاوران سایت. من پسری هستم که نیاز به ازدواج و مخصوصا نیاز عاطفی باعث شده است کلی از زندگیم عقب بمانم و نتوانم به استقلال مالی برسم. چرا در این جامعه هیچکس افرادی مثل من را درک نمیکند و همه فقط صلاحیت یک پسر را در ثروتش میدانند؟ چرا هیچکس به یک پسر کمک نمیکند بتواند ازدواج کند؟ من میدانم که ازدواج کردن به من اعتماد به نفس خواهد داد و باعث موفقیتم خواهد شد اما چطور میتوانم اقدام کنم وقتی میدانم اقدام برای ازدواج چیزی جز شکست و افسردگی برایم نخواهد داشت. خواهش میکنم هیچکس نیاد بگوید اول باید مستقل باشی غلط کرده هر کسی این حرف را گفته است و دلم میخواهد همه آدمهایی که این حرفها را میزنند را به بدترین شکل ممکن بکشم وقتی آنها نیازهای اساسی و در عین حال ساده من را درک نمیکنند چرا من برای جان آنها اهمیت بدهم؟ اگه آدم بودن خوب است چرا خودشان آدم نمیشوند؟ از همه مردم متنفر هستم. هیچکس را ندارم حرف بزنم. پدر و مادرم فقط نماز و دعا بلد هستن و شعورشان نمیرسید پسرشان به سن ازدواج رسیده است وقتی گفتم مخالفت کردند. گفتند باید خودت مستقل باشی. خواهرم فقط با خودش حرف میزند و میخندد، دلم میخواهد با مشت بزنم توی سرش. از دیدن خواهرم و پدرم افسردگی میگیرم. مادرم هیچچی نمیفهمد. چندتا دوست داشتم وقتی متوجه شدم حرفهایم را نمیفهمن و حرفهای آنها در نظر من چرت و پرت حساب میشه کم کم فاصله گرفتم. هیچ جا برای من جایی نیست همه جا تنها هستم. چرا من باید به حرف دیگران گوش کنم؟ چرا کسی به نیازهای من توجه نمیکند؟ کار بدی میکنم میخواهم ازدواج کنم و سراغ چیزای دیگه نروم؟ باید دیوانه بشوم و آدم بکشم؟ تا کی باید مردم احمق را که حرف حالی نمیشن تحمل کنم؟ نبینید اینجا دارم عقده هایم را خالی میکنم، من خوبیهای زیادی دارم اما کسی توجه نمیکند. دلم میخواهد دختری که دوستش دارم اول خوبیهایم را ببیند اما فقط یکدانه مشکلم را میبینند. چرا پدر و مادرم من را بهتر تربیت نکردند تا توی این سنم مستقل باشم؟

[farokh]

بدست آوردن استقلال مالی
استقلال مالی چیزی بیش از داشتن پول است.
به این معنی است که خودِ واقعی‌تان را پیدا کنید و خودتان باشید و کارهایی که واقعاً در زندگی‌تان دوست دارید بکنید.
ولی بیشتر ماها، خصوصاً خانمها، با اولویت دادن دیگران و ایفای نقشهای مختلف مثل مادر یا پدر، همسر، کارمند، دوست و غیره، جایگاه و خودِ واقعی‌مان را گم می‌کنیم.
اگر خواهان استقلال مالی هستید، باید شخص متفاوتی نسبت به امروزتان شوید و موانعی که باعث عقب‌ماندگی شما شده است را از سر راه بردارید.
رسیدن به استقلال مالی فرایندی است که در طی آن با رشد، توسعه و افزایش نیروی عاطفی و معنوی به یک انسان نیرومند، با نشاط، و موفق تبدیل می‌شوید.
و این پاداش واقعی استقلال مالی است.
پول شما را ثروتمند نمی‌کند.
صرف اینکه یک نفر پول فراوانی داشته باشد به این معنی نیست که به استقلال مالی رسیده است.
میخواهم مثالی بزنم کسانی مثل اد مک ماهون و نیکول مورفی همسر طلاق گرفتهادی مورفی چگونه میلیونها دلار پول داشتند و همه را از دست دادند.
نیکول مورفی 15 میلیون دلار بابت طلاق دریافت کرد و در کمتر از چهار سال همه را خرج کرد.
و ادمک ماهونخانه 747000 دلاری خود را در بورلی هیلز بخاطر بدهی کارت اعتباری مجبور شد دو دستی به بانک تقدیم کند و به صفر برسد.
هر دو این مثال نشان می‌دهد که حتی با داشتن پول فراوان، اگر نحوه استفاده از پول را بلد نباشید، همه را از دست خواهید داد.


حالا در مورد خانمها، آیا هیچکدام از گفته‌های زیر برای شما آشناست؟

• مرد ثروتمندی پیدا می‌کنم که مراقبم باشد.
• نمی‌خام درگیر مسائل مالی باشم و آن را ندید می‌گیرم.
• امروز هر چی می‌خام خرج می‌کنم حالا تا آینده بالاخره ...

اگر نظر شما هم همین است، شما تنها نیستید. خیلی از خانمها این طرزفکرها را دارند. اما اگر به مسائل مالی اهمیت ندهید.
شانس شما برای داشتن یک زندگی با امنیت مالی خیلی کم است. ولی خبر خوب این است که قرار نیست موشک به هوا بفرستید.


شما می‌توانید اوضاع را هر طور که باشد براحتی در اختیار بگیرید، و از استقلال مالی لذت ببرید.
لذت بردن از پاداشهای استقلال مالی دلیل کافیست برای اینکه دانش و تحصیلات مالی‌تان را افزایش دهید.
و با سنجیدن موقعیت کنونی، راه خود را برای دستیابی به آن پیدا کنید.
برای شروع این سفر کافیست کارهایی که در ادامه خواهم گفت را انجام دهید.
من این فرایند را به سه بخش تقسیم کردم:
آرزو کردن برای رسیدن به هدف، آموختن دانش و بکار بستن آنچه آموخته‌اید.
قبول دارم که ایجاد تغییرات بزرگ کمی ترسناک است ولی به آن فکر کنید:
اگر هیچ حرکتی نکنید و دست روی دست بگذارید، آینده مالی شما چطور خواهد بود؟
مثلث موفقیت

1 . آرزو

چیزی که می‌خواهید را کاملاً شفاف مشخص کنید. یعنی چیزی بیشتر از این جمله، "میخواهم میلیونر بشم."
آرزو، چیزیست که شما بعد از رسیدن به هدفتان به آن دست خواهید یافت مثل:
"من این آزادی را خواهم داشت که عشقم به سفر را عملی کنم،".
"قادر خواهم بود به امور خیریه مورد علاقه‌ام بیشتر بپردازم،" "قادر خواهم بود اوقات خوبی با فرزندانم داشته باشم،" و غیره.
2 . آموختن

باید آموزش ببینید تا اطلاعاتی که برای اقدامات عملی لازم دارید را بدست آورید.
چه آموزشهایی برای رسیدن به استقلال مالی نیاز دارید، و چگونه می‌خواهید به این آموزشها دست یابید؟
خواندن کتاب باشد، یا تماشای فیلمهای آموزشی یا برنامه تلویزیونی، یا گوش دادن به آموزشهای صوتی ، یا تحقیقات اینترنتی، به هر روشی که برایتان امکانپذیر است .
و با آن راحت هستید نیاز به این دارید که بخشی از وقت خود را در هر روز برای افزایش دانش مالی اختصاص دهید.
3 . بکار بستن

در این مرحله خیلی از مردم بخاطر ترسی که دارند متوقف می‌شوند.
اما برای اینکه به اهدافتان برسید و موفق شوید، لازم است دانشی که آموختید را بکار ببندید و اقدامات عملی را شروع کنید.
وقت برخواستن است!

مراحلی که در فوق ذکر شد باید پیوسته تکرار شود. طول این سفر به طول زندگی شماست.
آرزوهای بیشتر، دانش بیشتر و بکار بستن چیزهای بیشتری که آموختید. و برای شروع کردن، هیچ زمانی بهتر از همین لحظه نیست.


با این وجود، چند بار شما یا دیگران این جملات را گفته‌اید:

• "من رژیم غذایی را از فردا شروع می‌کنم."
• "من از دوشنبه سیگار رو ترک می‌کنم."
• بعد از تعطیلات هزینه‌ها را کاهش می‌دهم"."

خوب، چرا فردا یا هفته آینده، چرا همین الان کار روی اهداف خود را شروع نمی‌کنید؟
آرزو دارید چگونه زندگی کنید و چه چیزهایی داشته باشید؟
چگونه می‌خواهید آموزشهای لازم را بدست آورید و آنها را در جهت دستیابی به اهدافتان بکار بندید؟
موفقیت و استقلال مالی در انتظار شماست – مهم نیست الان در چه وضعیتی قرار دارید.
وقت عمل است. برای آخر همین امسال هدفی تعیین کنید و کار روی آن را شروع کنید.

[ناراحتم]

سلام به مشاوران سایت. من پسری هستم که نیاز به ازدواج و مخصوصا نیاز عاطفی باعث شده است کلی از زندگیم عقب بمانم و نتوانم به استقلال مالی برسم. چرا در این جامعه هیچکس افرادی مثل من را درک نمیکند و همه فقط صلاحیت یک پسر را در ثروتش میدانند؟ چرا هیچکس به یک پسر کمک نمیکند بتواند ازدواج کند؟ من میدانم که ازدواج کردن به من اعتماد به نفس خواهد داد و باعث موفقیتم خواهد شد اما چطور میتوانم اقدام کنم وقتی میدانم اقدام برای ازدواج چیزی جز شکست و افسردگی برایم نخواهد داشت. خواهش میکنم هیچکس نیاد بگوید اول باید مستقل باشی غلط کرده هر کسی این حرف را گفته است و دلم میخواهد همه آدمهایی که این حرفها را میزنند را به بدترین شکل ممکن بکشم وقتی آنها نیازهای اساسی و در عین حال ساده من را درک نمیکنند چرا من برای جان آنها اهمیت بدهم؟ اگه آدم بودن خوب است چرا خودشان آدم نمیشوند؟ از همه مردم متنفر هستم. هیچکس را ندارم حرف بزنم. پدر و مادرم فقط نماز و دعا بلد هستن و شعورشان نمیرسید پسرشان به سن ازدواج رسیده است وقتی گفتم مخالفت کردند. گفتند باید خودت مستقل باشی. خواهرم فقط با خودش حرف میزند و میخندد، دلم میخواهد با مشت بزنم توی سرش. از دیدن خواهرم و پدرم افسردگی میگیرم. مادرم هیچچی نمیفهمد. چندتا دوست داشتم وقتی متوجه شدم حرفهایم را نمیفهمن و حرفهای آنها در نظر من چرت و پرت حساب میشه کم کم فاصله گرفتم. هیچ جا برای من جایی نیست همه جا تنها هستم. چرا من باید به حرف دیگران گوش کنم؟ چرا کسی به نیازهای من توجه نمیکند؟ کار بدی میکنم میخواهم ازدواج کنم و سراغ چیزای دیگه نروم؟ باید دیوانه بشوم و آدم بکشم؟ تا کی باید مردم احمق را که حرف حالی نمیشن تحمل کنم؟ نبینید اینجا دارم عقده هایم را خالی میکنم، من خوبیهای زیادی دارم اما کسی توجه نمیکند. دلم میخواهد دختری که دوستش دارم اول خوبیهایم را ببیند اما فقط یکدانه مشکلم را میبینند. چرا پدر و مادرم من را بهتر تربیت نکردند تا توی این سنم مستقل باشم؟

خخخخخ چقد عصبی
با بدترین شکل ممکن میخوای بکشیشون؟ کوتاه بیا داداشی
درکت میکنم
اول بیشتر راجب خودت بگو
چند سالته مدرکت چیه به چیا علاقه داری استعدادت تو چیه ایا اقدام به پیدا کردن کار و استقلال مالی کردی یا نه؟
هدفت از ازدواج چیه الان؟

[sam127]

شما چند سالته؟

[saba95]

دیگه ما دارم تو همچین جامعه ای زندگی میکنیم زور بالا سر جوون هاست کسی حق انتخاب نداره حرف پشت سرت درمیاد و هزارتا مشکل دیگه باید سوخت و ساخت وضع اینجور که من میبینم عوض نمیشه.

[ماه سیاه]

بدست آوردن استقلال مالی
استقلال مالی چیزی بیش از داشتن پول است.
به این معنی است که خودِ واقعی‌تان را پیدا کنید و خودتان باشید و کارهایی که واقعاً در زندگی‌تان دوست دارید بکنید.
ولی بیشتر ماها، خصوصاً خانمها، با اولویت دادن دیگران و ایفای نقشهای مختلف مثل مادر یا پدر، همسر، کارمند، دوست و غیره، جایگاه و خودِ واقعی‌مان را گم می‌کنیم.
اگر خواهان استقلال مالی هستید، باید شخص متفاوتی نسبت به امروزتان شوید و موانعی که باعث عقب‌ماندگی شما شده است را از سر راه بردارید.
رسیدن به استقلال مالی فرایندی است که در طی آن با رشد، توسعه و افزایش نیروی عاطفی و معنوی به یک انسان نیرومند، با نشاط، و موفق تبدیل می‌شوید.
و این پاداش واقعی استقلال مالی است.
پول شما را ثروتمند نمی‌کند.
صرف اینکه یک نفر پول فراوانی داشته باشد به این معنی نیست که به استقلال مالی رسیده است.
میخواهم مثالی بزنم کسانی مثل اد مک ماهون و نیکول مورفی همسر طلاق گرفتهادی مورفی چگونه میلیونها دلار پول داشتند و همه را از دست دادند.
نیکول مورفی 15 میلیون دلار بابت طلاق دریافت کرد و در کمتر از چهار سال همه را خرج کرد.
و ادمک ماهونخانه 747000 دلاری خود را در بورلی هیلز بخاطر بدهی کارت اعتباری مجبور شد دو دستی به بانک تقدیم کند و به صفر برسد.
هر دو این مثال نشان می‌دهد که حتی با داشتن پول فراوان، اگر نحوه استفاده از پول را بلد نباشید، همه را از دست خواهید داد.


حالا در مورد خانمها، آیا هیچکدام از گفته‌های زیر برای شما آشناست؟

• مرد ثروتمندی پیدا می‌کنم که مراقبم باشد.
• نمی‌خام درگیر مسائل مالی باشم و آن را ندید می‌گیرم.
• امروز هر چی می‌خام خرج می‌کنم حالا تا آینده بالاخره ...

اگر نظر شما هم همین است، شما تنها نیستید. خیلی از خانمها این طرزفکرها را دارند. اما اگر به مسائل مالی اهمیت ندهید.
شانس شما برای داشتن یک زندگی با امنیت مالی خیلی کم است. ولی خبر خوب این است که قرار نیست موشک به هوا بفرستید.


شما می‌توانید اوضاع را هر طور که باشد براحتی در اختیار بگیرید، و از استقلال مالی لذت ببرید.
لذت بردن از پاداشهای استقلال مالی دلیل کافیست برای اینکه دانش و تحصیلات مالی‌تان را افزایش دهید.
و با سنجیدن موقعیت کنونی، راه خود را برای دستیابی به آن پیدا کنید.
برای شروع این سفر کافیست کارهایی که در ادامه خواهم گفت را انجام دهید.
من این فرایند را به سه بخش تقسیم کردم:
آرزو کردن برای رسیدن به هدف، آموختن دانش و بکار بستن آنچه آموخته‌اید.
قبول دارم که ایجاد تغییرات بزرگ کمی ترسناک است ولی به آن فکر کنید:
اگر هیچ حرکتی نکنید و دست روی دست بگذارید، آینده مالی شما چطور خواهد بود؟
مثلث موفقیت

1 . آرزو

چیزی که می‌خواهید را کاملاً شفاف مشخص کنید. یعنی چیزی بیشتر از این جمله، "میخواهم میلیونر بشم."
آرزو، چیزیست که شما بعد از رسیدن به هدفتان به آن دست خواهید یافت مثل:
"من این آزادی را خواهم داشت که عشقم به سفر را عملی کنم،".
"قادر خواهم بود به امور خیریه مورد علاقه‌ام بیشتر بپردازم،" "قادر خواهم بود اوقات خوبی با فرزندانم داشته باشم،" و غیره.
2 . آموختن

باید آموزش ببینید تا اطلاعاتی که برای اقدامات عملی لازم دارید را بدست آورید.
چه آموزشهایی برای رسیدن به استقلال مالی نیاز دارید، و چگونه می‌خواهید به این آموزشها دست یابید؟
خواندن کتاب باشد، یا تماشای فیلمهای آموزشی یا برنامه تلویزیونی، یا گوش دادن به آموزشهای صوتی ، یا تحقیقات اینترنتی، به هر روشی که برایتان امکانپذیر است .
و با آن راحت هستید نیاز به این دارید که بخشی از وقت خود را در هر روز برای افزایش دانش مالی اختصاص دهید.
3 . بکار بستن

در این مرحله خیلی از مردم بخاطر ترسی که دارند متوقف می‌شوند.
اما برای اینکه به اهدافتان برسید و موفق شوید، لازم است دانشی که آموختید را بکار ببندید و اقدامات عملی را شروع کنید.
وقت برخواستن است!

مراحلی که در فوق ذکر شد باید پیوسته تکرار شود. طول این سفر به طول زندگی شماست.
آرزوهای بیشتر، دانش بیشتر و بکار بستن چیزهای بیشتری که آموختید. و برای شروع کردن، هیچ زمانی بهتر از همین لحظه نیست.


با این وجود، چند بار شما یا دیگران این جملات را گفته‌اید:

• "من رژیم غذایی را از فردا شروع می‌کنم."
• "من از دوشنبه سیگار رو ترک می‌کنم."
• بعد از تعطیلات هزینه‌ها را کاهش می‌دهم"."

خوب، چرا فردا یا هفته آینده، چرا همین الان کار روی اهداف خود را شروع نمی‌کنید؟
آرزو دارید چگونه زندگی کنید و چه چیزهایی داشته باشید؟
چگونه می‌خواهید آموزشهای لازم را بدست آورید و آنها را در جهت دستیابی به اهدافتان بکار بندید؟
موفقیت و استقلال مالی در انتظار شماست – مهم نیست الان در چه وضعیتی قرار دارید.
وقت عمل است. برای آخر همین امسال هدفی تعیین کنید و کار روی آن را شروع کنید.

اگر اینطور که شما گفتید است پس همین حالا من مستقل هستم اما مردم این را نمی گویند برای مردم فقط ثروت و دارایی مهم است. این مثلث موفقیت را که گفتید وقتی نیاز عاطفی زیاد وجود دارد و افکار پریشان است و بی حوصله و افسرده هستی نمیشود پیش برد. چرا کسی تفاوت انسانها را درک نمیکند؟

[ماه سیاه]

خخخخخ چقد عصبی
با بدترین شکل ممکن میخوای بکشیشون؟ کوتاه بیا داداشی
درکت میکنم
اول بیشتر راجب خودت بگو
چند سالته مدرکت چیه به چیا علاقه داری استعدادت تو چیه ایا اقدام به پیدا کردن کار و استقلال مالی کردی یا نه؟
هدفت از ازدواج چیه الان؟

من حق دارم که عصبانی باشم اگر میخواستم میتوانستم از راه نادرست همه نیازهایم را تامین کنم اما چون راه درست را انتخاب کرده ام باید سختی بکشم و هیچ کس حرفم را درک نکند و متوجه نیازهایم نباشد حتی پدر و مادرم. هر کس توقع دارد انسان خوبی باشم و راه درست بروم باید نیازهایم را درک کند و کمک کند. عصبانی بودن من غیر طبیعی نیست به هر کسی بیش از حد فشار بیاد طغیان میکند.

[ماه سیاه]

شما چند سالته؟

بنده 28 سالمه

[ماه سیاه]

دیگه ما دارم تو همچین جامعه ای زندگی میکنیم زور بالا سر جوون هاست کسی حق انتخاب نداره حرف پشت سرت درمیاد و هزارتا مشکل دیگه باید سوخت و ساخت وضع اینجور که من میبینم عوض نمیشه.

جامعه نیست لجن زار است.

[فرشته مهربان]

سلام
الان مردا تا قبل ازدواج نمیتونن پس انداز داشته باشن وقتی نامزد میکنن خیلی بهتر جمع میکنن
چون هم زنشون میشه شوقو ذوقشون هم یه هدف خوبی دارن
همه اینطوری نیستن که از شما پس انداز انچنانی خونه و ماشین انچنانی بخان
من خودم با کمترین چیزها ازدواج کردم
و راضی ام هستم

به مادرتون بسپارید تو خانواده هایی که از لحاظ مالی مثل خودتون هستند دنبال دختر مناسب براتون بگردن
اگه شغل مطمن و مناسبی دارین و اخلاق خوب میتونین به بهترین چیزها برسین چون جوونین هنوز...

[ماه سیاه]

دخترها یا خانواده هایی که بخاطر نداشتن مال و ثروت به پسرهای خوب که اهل روابط نادرست نیستند جواب رد میدهند به حق امام زمان در فقر و گرسنگی بمیرند. از هر چیزی میترسند همان سرشان بیاید.

[ماه سیاه]

سلام
الان مردا تا قبل ازدواج نمیتونن پس انداز داشته باشن وقتی نامزد میکنن خیلی بهتر جمع میکنن
چون هم زنشون میشه شوقو ذوقشون هم یه هدف خوبی دارن
همه اینطوری نیستن که از شما پس انداز انچنانی خونه و ماشین انچنانی بخان
من خودم با کمترین چیزها ازدواج کردم
و راضی ام هستم

به مادرتون بسپارید تو خانواده هایی که از لحاظ مالی مثل خودتون هستند دنبال دختر مناسب براتون بگردن
اگه شغل مطمن و مناسبی دارین و اخلاق خوب میتونین به بهترین چیزها برسین چون جوونین هنوز...

مادرم مثل مرغ گیج است دختری که من دوست داشته باشم را نمیتواند پیدا کند. به خدا اینطوری همه استعدادهایم تلف شد.

[فرشته مهربان]

دخترها یا خانواده هایی که بخاطر نداشتن مال و ثروت به پسرهای خوب که اهل روابط نادرست نیستند جواب رد میدهند به حق امام زمان در فقر و گرسنگی بمیرند. از هر چیزی میترسند همان سرشان بیاید.

شاید بخاطر این نفریناست که خدا اونی که بایدو سر راهتون نزاشته
هر دختری حق داره برای زندگیش تصمیم بگیره
یکی دوست داره با پسر پولداری ازدواج کنه دیگری نه اخلاق و خانوده براش مهمتره و حاضره با یک ادم معمولی ازدواج کنه
ما حق نداریم کسیو بخاطر معیاراش نفرین کنیم که شمام نکن
چون نفرین انرژیش برمیگرده به خود ادم باور کنید جدی میگم
از امروز خداروشکر کنین و ازش بخواید باب میلتون رو سر راهتون قرار بده

ان شالله که بهش میرسید زودتر

[ماه سیاه]

شاید بخاطر این نفریناست که خدا اونی که بایدو سر راهتون نزاشته
هر دختری حق داره برای زندگیش تصمیم بگیره
یکی دوست داره با پسر پولداری ازدواج کنه دیگری نه اخلاق و خانوده براش مهمتره و حاضره با یک ادم معمولی ازدواج کنه
ما حق نداریم کسیو بخاطر معیاراش نفرین کنیم که شمام نکن
چون نفرین انرژیش برمیگرده به خود ادم باور کنید جدی میگم
از امروز خداروشکر کنین و ازش بخواید باب میلتون رو سر راهتون قرار بده

ان شالله که بهش میرسید زودتر

من از اول کسی رو نفرین نکرده ام که نتیجه اش به خودم برگشته باشد اما حالا به خودم این حق را میدهم چون خیلی اذیت شده ام. هیچوقت پرخاشگر یا عصبانی نبودم هر درد و ناراحتی و مشکلی را در قلبم میریزم و صبر میکنم اما تا کی باید صبر کنم؟ مردم میگویند مرد گریه نمیکند اما من چون کسی را ندارم حرف بزنم می نشینم گریه میکنم بدون هیچ سر و صدایی فقط اشک میریزم.

[sam127]

به نظرم شما به جا اینکه عین پیرزنها ناله و نفرین کنید به دنبال هدفتون به طور جدی باشید

[ماه سیاه]

به نظرم شما به جا اینکه عین پیرزنها ناله و نفرین کنید به دنبال هدفتون به طور جدی باشید

خفه شو احمق تو چه حقی داری به من میگی پیرزن؟ خودت مگه کی هستی؟ من اینجا دارم حرفهایم را میگویم که سبک بشوم خوشت نمیاد نخون کسی مجبورت نکرده.

[ناراحتم]

خفه شو احمق تو چه حقی داری به من میگی پیرزن؟ خودت مگه کی هستی؟ من اینجا دارم حرفهایم را میگویم که سبک بشوم خوشت نمیاد نخون کسی مجبورت نکرده.

داداش منم عین خودتم ۲۸ سالمه خیلی دوست دارم ازدواج کنم اما شرایطش روحی و مادیشو ندارم
ینی نه پول و کار و سرمایه دارم و نه روحیه گرفتن عروسی و برخورد با مهمونا
هیچکی هم دلش برام نمیسوزه تو خونه هم منو اضافی میدونن
فقط خودارضایی میکنم و حسرت دیگران رو میخورم چه اونایی که ازدواج کردن و چه اونایی که دوست دختر دارن کلا دیگه از خدا و رحمتش ناامید شدم
همیشه میگم کاش یجور دیگه تربیت شده بودم کاش بچه مثبت نبودم
کاش تو اروپا متولد شده بودم
گاهی میگم فقط مرگ میتونه منو از شر این زندگی نکبت خلاص کنه و مرگ برام شیرینه
راجب این کاربر سام هم بگم که با کسایی که پاکدامن هستن و تعصب مذهبی دارن مشکل داره با منم قبلا درگیر شده

[ناراحتم]

سلام
الان مردا تا قبل ازدواج نمیتونن پس انداز داشته باشن وقتی نامزد میکنن خیلی بهتر جمع میکنن
چون هم زنشون میشه شوقو ذوقشون هم یه هدف خوبی دارن
همه اینطوری نیستن که از شما پس انداز انچنانی خونه و ماشین انچنانی بخان
من خودم با کمترین چیزها ازدواج کردم
و راضی ام هستم

به مادرتون بسپارید تو خانواده هایی که از لحاظ مالی مثل خودتون هستند دنبال دختر مناسب براتون بگردن
اگه شغل مطمن و مناسبی دارین و اخلاق خوب میتونین به بهترین چیزها برسین چون جوونین هنوز...

مادر من اسم زن بیارم اعدامم میکنه بعد تو میگی برید به مادراتون بگید
اون عروساشو دشمن خودش میدونه
مشکل که یکی دوتا نیست

[ناراحتم]

جامعه نیست لجن زار است.

حیف اسم لجن بزاری رو این جامعه

[ماه سیاه]

برای ازدواج اول عشق و صداقت و عاطفه نیاز هست که من دارم. چیزهای دیگر را میتوان با همسر بدست آورد. این حرف را کسی درک نمیکند. من حسرت کسانی را میخورم که میتوانند حرفهای دلشان را با صدای بلند بگویند.

[ماه سیاه]

یکی از مشکلات من زیاد احترام گذاشتن به دیگران و حتی پدر و مادرم هست در حالی که آنها توجهی به من ندارند. کسی که به بقیه احترام می گزارد نمیتواند به خواسته اش برسد. خواهر من وقتی نامزد بود بخاطر یه مشکل کوچک چنان عصبانی شده بود استکان را زد در دیوار متلاشی کرد و بعد چاقو برداشته بود میگفت خودم را میکشم. آخرش به خواستش رسید. اما من با این که پسر هستم از این عصبانیتها ندارم برای همین به خواسته هایم نمیرسم. شاید این که نمیتوانم عصبانیتم را نشان دهم یکی از بزرگترین مشکلات من باشد.

[ناراحتم]

یکی از مشکلات من زیاد احترام گذاشتن به دیگران و حتی پدر و مادرم هست در حالی که آنها توجهی به من ندارند. کسی که به بقیه احترام می گزارد نمیتواند به خواسته اش برسد. خواهر من وقتی نامزد بود بخاطر یه مشکل کوچک چنان عصبانی شده بود استکان را زد در دیوار متلاشی کرد و بعد چاقو برداشته بود میگفت خودم را میکشم. آخرش به خواستش رسید. اما من با این که پسر هستم از این عصبانیتها ندارم برای همین به خواسته هایم نمیرسم. شاید این که نمیتوانم عصبانیتم را نشان دهم یکی از بزرگترین مشکلات من باشد.

دقیقا منم مثل خودتم

[ناراحتم]

به نظرم شما به جا اینکه عین پیرزنها ناله و نفرین کنید به دنبال هدفتون به طور جدی باشید

کسی از تو راهنمایی نخواست کاربر مثلا برتر

[ماه سیاه]

یکی از مشکلات من زیاد احترام گذاشتن به دیگران و حتی پدر و مادرم هست در حالی که آنها توجهی به من ندارند. کسی که به بقیه احترام می گزارد نمیتواند به خواسته اش برسد. خواهر من وقتی نامزد بود بخاطر یه مشکل کوچک چنان عصبانی شده بود استکان را زد در دیوار متلاشی کرد و بعد چاقو برداشته بود میگفت خودم را میکشم. آخرش به خواستش رسید. اما من با این که پسر هستم از این عصبانیتها ندارم برای همین به خواسته هایم نمیرسم. شاید این که نمیتوانم عصبانیتم را نشان دهم یکی از بزرگترین مشکلات من باشد.

اگر بخواهم میتوانم عصبانی بشوم اما وقتی به عاقبت کار فکر میکنم می بینم ارزش ندارد که بخاطرش دعوا کنم یا به در و دیوار مشت و لگد بزنم اما به هر حال باعث می شود حرص بخورم. بنظر شما این رفتار من اشتباه است و نباید کوتاه بیایم؟ بنظر خودم اشتباه نمی کنم اما این جوری خیلی ضرر می کنم و کسی به حرفهایم توجه نمی کند.

[سعید62]

یکی از مشکلات من زیاد احترام گذاشتن به دیگران و حتی پدر و مادرم هست در حالی که آنها توجهی به من ندارند. کسی که به بقیه احترام می گزارد نمیتواند به خواسته اش برسد. خواهر من وقتی نامزد بود بخاطر یه مشکل کوچک چنان عصبانی شده بود استکان را زد در دیوار متلاشی کرد و بعد چاقو برداشته بود میگفت خودم را میکشم. آخرش به خواستش رسید. اما من با این که پسر هستم از این عصبانیتها ندارم برای همین به خواسته هایم نمیرسم. شاید این که نمیتوانم عصبانیتم را نشان دهم یکی از بزرگترین مشکلات من باشد.

سلام
کلا سه نوع رفتار داریم:رفتار منفعلانه،رفتار پرخاشگرانه و رفتار جرات مندانه. رفتارهای منفعلانه و پرخاشگرانه هر دو رفتارهایی نامطلوب هستند.برای همین مقاله زیر را با عنوان چگونه رفتار حراتمندانه داشته باشیم برای مطالعه شما می گذارم:

عوامل ایجاد رفتار جرات مندانه و قاطع مدارانه و علل پیدایش آن در فرد را در این مطلب مورد بررسی و کاوش قرار داده ایم با ما همراه باشید.

رفتار جراتمندانه

ارتباط يكي از مهمترين زمينه هاي سلامت زندگي اجتماعي و منشأ فرهنگ و به عنوان زمينه و مبناي حركت و ارتقاي انساني است كه اگر ويروسي شود، بي شك پايه اصلي زندگي مي لغزد و رضايت از آن محو مي شود. در اين ميان ارتباط مؤثر با ديگران، مهارتي است كه انسان را در موقعيّت ممتاز و بهتري قرار مي دهد و دستيابي به موفّقيّت و خوشبختي را سهل تر مي سازد.[1]
ارتباط مؤثر رابطه اي است كه در آن شخص به گونه اي عمل مي كند كه در آن علاوه بر اينكه خودش به خواسته­ هايش مي رسد، افراد مقابل نيز احساس رضايت دارند. يكي از مهارت هاي ارتباط مؤثر، جرأت ورزي است. افرادي كه از مهارت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) بي بهره ­اند، نمي توانند از خودشان دفاع نمايند؛ لذاست كه غالباً در برخورد با ديگران منفعل، پشيمان و ترسو بوده و به جاي اهمّيّت به نيازها و خواسته اي خود، از خواسته ها و نظر ديگران تبعيّت مي كنند. جرأت ورزي مهارتي است در راه خودكارآمدي و خودكنترلي در افراد كه اعتماد به نفس و عزّت نفس آنها را تقويّت مي­كند. اين مهارت كه جزو مهارت هاي مقابله با خشم و همچنين بهترين روش ارتباط رضايت­بخش با ديگران است، بسان ساير مهارت هاي ارتباطي نيازمند دانش، تدبير، مذاكره و انعطاف پذيري است. در اين مقاله ضمن طرح موضوعاتي پيرامون جرأت ورزي به بخشي از راههاي تقويت ارتباط جرأت مندانه پرداخته مي­شود.
تعريف جرأت ورزي
جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افكار و احساسات خويش كه به شيوه مستقيم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت­ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نيستند و ضمن اين كه به خواسته ها و نيازهاي ديگران احترام مي­گذارند، اجازه نمي دهند ديگران از آنها سوء استفاده كنند و به شيوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار كنند.[2]
توجه داشته باشید كه جرأت ­ورزي و پرخاشگری از یكدیگر متمايزند.
پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شيوه اي خصمانه است كه فرد سعي مي كند نيازها و خواسته هاي خود را از طريق غالب شدن، توهين و تحقير ديگران برآورده كند كه در اين ميان براي حقوق و خواسته ديگران اهمّيّتي قائل نيست.
براي درك بيشتر تفاوت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) با هر يك از رفتار انفعالي و پرخاشگرانه به مثالهاي زير دقّت نماييد.
1. فردي در صف خريد مي خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي گويد: اجازه مي دهيد زودتر از شما خريد كنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالي: خيلي خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي خواهي چه كار كني، برو آخر صف بايست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي توانم، من هم عجله دارم.
–
2. يكي از همكلاسي­ها جزوه درسي شما را براي شب امتحان طلب مي­كند.
پاسخ انفعالي: من خودم نياز دارم، ولي باشد.
پاسخ پرخاشگرانه: خيلي پررو هستي كه شب امتحان چنين تقاضايي مي كني، فراموشش كن.
پاسخ همراه با جرأت ورزي: خوشحال مي­شدم به شما كمك كنم، از قبل براي مطالعه شب امتحاني برنامه ريزي كرده ام. اي كاش زودتر مي­گفتيد.
–
انواع رفتار جرأت مندانه
رفتار جرأتمندانه طبقه­بندي هاي فراواني شده است، برخي ابراز وجود در رفتار جرأتمندانه را داراي چهار مؤلفه[3] مي دانند و برخي نيز به طور كلّي رفتار هاي جرأتمندانه را به سه گروه كلّي[4] تقسيم مي نمايند:
1. بيان جرأتمندانه احساسات مثبت و منفي؛
2. رد جرأتمندانه خواسته هاي نابجاي ديگران و مقاومت در برابر آنها؛
3. در خواست هاي جرأتمندانه از ديگران.
–
هدف هاي جرأت ورزي
در مهارت جرأت ورزي هدف، تغيير در خود فرد است نه تغيير در ديگران تا بتواند نيازها، احساسات و افكار خود را ابراز كرده و از آسيب هاي احتمالي در امان بماند. بدين معنا كه گاه ممكن است فرد عليرغم استفاده از رفتارهاي جرأتمندانه به خواسته خود نرسد، ولي از اين كه جواب منفي داده شود، نااميد نشه و درخواست جرأتمندانه خود را از شخص ديگري مي نمايد تا به حل مشكل دست يابد.
–
مزاياي رفتار جرأتمندانه
1- از مهمترين مزاياي جرأتمندي، احساس مثبتي است كه فرد درباره خود دارد. افراد جرأتمند در مقايسه با افراد سازشكار و پرخاشگر درباره خود احساس بهتري دارند. آنها احساس عزّت نفس دارند و خود را شريف و عزيز مي­بينند.
2- مردم افراد جرأتمند را صريح و صادق مي­دانند و معتقدند چنين افرادي اهل چاپلوسي، تملّق و نفاق نيستند. اين افراد آنچه را مي توانند انجام دهند مطرح مي­كنند. بنابراين مردم به چنين افراد بيشتر اعتماد مي­كنند؛ گرچه به ظاهر آن را نشان ندهند.
3- زندگي افراد جرأتمند، معنادار است. اينان به ديگران اجازه مي دهند تا مستقل بينديشند و عمل كنند و خود نيز افزون بر در دسترس قرار دادن خواسته هايشان، از زورگويي، تحكّم، زبوني و ذلّت فاصله مي­گيرند.
پيامدهاي منفي نداشتن جرأت
جرأتمند نبودن مي تواند مشكلات زير را به وجود اورد:
1- افسردگي، عصبانيّت از خود، احساس درماندگي، نااميدي و نداشتن كنترل در زندگي؛
2- رنجيدگي و عصبانيت از ديگران ؛
3- ناكامي در بسياري از موقعيّت­هايي كه فرد نمي­تواند به خواسته خود برسد؛
4- انفجار خشم( وقتي خشم به شيوه مناسبي ابراز نشود، روي هم انباشته شده، در مواردي به شكل نامناسب و پرخاشگرانه ابراز مي شود)؛
5- اضطراب و در پي آن، اجتناب از افراد و موقعيت هايي كه سبب ناراحتي و از ميان رفتن فرصت هاي زيادي مي شود؛
6- ضعف در روابط بين فردي و ناتواني در بيان احساسات مثبت و منفي كه باعث مي­شود فرد مقابل از احساسات و خواسته­­هاي فرد اطلاعي نداشته باشد و نتواند اقدامي در جهت حصول آنها انجام دهد؛
7- مشكلات جسماني مانند سردرد، زخم معده، فشار خون بالا و تجربه استرس كه عوارض جسماني زيادي به همراه دارد؛
8- رفتار منفعل كه باعث مي­شود فرد نتواند

افرادي كه از مهارت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) بي بهره ­اند، نمي توانند از خودشان دفاع نمايند؛ لذاست كه غالباً در برخورد با ديگران منفعل، پشيمان و ترسو بوده و به جاي اهمّيّت به نيازها و خواسته اي خود، از خواسته ها و نظر ديگران تبعيّت مي كنند.


در برابر ديگران قاطعانه عمل كند؛
9- تقويت رفتار ديگران كه باعث مي­شود توقّع آنان بيشتر شود و براي به دست آوردن خواسته­هاي خود، اصرار بيشتري داشته باشند.
عوامل دوري از رفتار جرأتمندانه
عوامل زير فرد را از رفتار جرأتمندانه دور مي كنند:
1- فرد فكر مي كند، ديگران او را به سبب كارهايي كه براي آنها مي­كند، دوست دارند؛ بنابراين اگر مستقل عمل كند ديگران او را دوست نخواهند داشت.
2- فرد در زمينه رضايت، احساسات و راحتي ديگران احساس مسئوليت مي كند؛ لذا از اينكه به ديگران « نه » بگويد و آنها را از خود ناراحت سازد، احساس گناه مي­كند.
3- فرد رفتار جرأتمندانه را با ازخودگذشتگي، ايثار و فداكاري در تناقض مي­بيند؛ لذا اعتقاد دارد كه اگر از پذيرش درخواست ديگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهي تلقّي خواهد شد.
4- احساس مهم و باارزش بودن در مواقعي كه درخواستي از او مي­شود و اعتقاد به اينكه اگر يك­بار درخواست ديگران را نپذيرد آنها ديگر او را به شمار نخواهند آورد.
5- چنين افرادي ياد گرفته­اند كه بايد هميشه ديگران را از خود راضي و خوشحال نگه­دارند و خوب نيست كه خواسته­ هاي خود را بر خواسته­ هاي ديگران ترجيح دهند؛ بنابراين اگر كسي چيزي گفت يا كاري كرد كه باعث ناراحتي فرد شد، نبايد چيزي بگويد و اگر اين كار ادامه پيدا كرد بهتر است فقط بكوشد از او فاصله بگيرد.
چنين افرادي وقتي كاري را انجام مي­دهند كه به آن تمايلي ندارند، احساس بدي درباره خود يافته، از فرد مقابل رنجيده مي­شوند و بي ميلي خود را به طور ناخواسته و به شكل غير كلامي( سكوت، اخم كردن، دير حاضر شدن و انجام كارها به شكل سرسري و بدون دقّت لازم) نشان مي­دهند.
–
راهكارهايي براي ابراز جرأت مندي
براي عيني ­تر كردن كاربرد اين راهكارها، فرض كنيد يكي از دوستانتان، شما را امشب به جشن تولّد دعوت كرده درحالي كه شما اصلاً ديگر ميهمانان و مكاني را كه بايد بدانجا برويد، نمي­شناسيد. در اين صورت شايسته است از روش هاي جرأتمندانه اي كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد، استفاده نماييد.
1- « نه » گفتن روش هاي متعدّدي براي ابراز جرأتمندانه « نه » وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از: الف) صرفاً گفتن« نه » نظير: « نه » يا « نه متشكرم ». ب) گفتن« نه » همراه با توضيح نظير : « نه متشكرم، من شبها از خانه بيرون نمي­روم».
2- تغيير دادن موضوع : در اين روش سعي بر آن است كه موضوع صحبت عوض گردد. فردا امتحان داريم؟ راستي فيلم ديشب را ديدي؟
3- دليل آوردن روحيه­ام با اين­جور ميهماني­ها سازگاري ندارد و ضعيف مي­شود. رفتن به جايي را كه نمي­شناسم، اصلاً درست نمي­دانم.
4- ايجاد احساس شخصيّت مهم­تر در طرف مقابل از شما انتظار نداشتم چنين پيشنهادي به من بدهي! من روي شما يك­جور ديگر فكر مي­كردم!
5- ارائه پيشنهادي بهتر حاضرم با شما به تئاتر، سينما و يا منزل شما بيايم ولي به ميهماني در جايي كه ساير ميهمانها را نمي شناسم نمي آيم.
6- نشان دادن شأن بالاي خانوادگي خود در خانواده ما رسم نيست كه در اين­جور ميهماني­ها شركت كنيم. اگر اين موضوع را در خانواده خود مطرح كنم، خيلي متعجّب مي­شوند.
7- بيان موضوع در قالب شوخي من هنوز بچّه ام، هنوز به اندازه كافي براي ميهماني شبانه بزرگ نشده ­ام.
8- پافشاري و اصرار در ردّ درخواست ديگر حرفش را نزن، من اهلش نيستم و به هيچ وجه نخواهم آمد.
9- دور شدن از موقعيّت: در مواقعي كه فرد بيش از حد اصرار مي­ورزد.
10- ابراز همدلي شايد دلت مي­خواست كه من در جشن تولّدت باشم، اين موضوع را مي­فهمم ولي متأسفانه من اهل شركت در اين­جور مراسم نيستم.
11- معذرت خواهي با عرض پوزش، اميدوارم مرا ببخشيد كه به هيچ وجه نمي­توانم در ميهماني شما شركت نمايم. 12- تشكر و قدرداني لطف كرديد كه مرا به ميهماني خود دعوت نموديد، ولي من دوست ندارم و نمي­آيم.
–
فرهنگ گفتاري در رفتار جرأتمندانه
شايسته است در ابراز مهارت جرأت ورزي سعي نماييد، فرهنگ گفتاري خود را به اشكالي كه در زير بدان اشاره خواهد شد، تغيير دهيد.
1- مطمئن شويد كه طرف مقابل از شما چه مي­خواهد. اگر مطمئن نيستيد، بگوييد: « بايد درباره آن فكر كنم». از اين راه، فرصتي را براي پاسخ دادن مشخص كنيد.
2- اگر مطمئن نيستيد از شما چه چيزي را خواسته­اند، توضيح بيشتري بخواهيد.
3- تا جايي كه مي توانيد، پاسخ ­هاي كوتاه دهيد و از آوردن دلايل زياد و دادن توضيحات طولاني خودداري كنيد.
4- از عبارت­هايي با واژه« من» استفاده نماييد و به جاي سرزنش و يا محكوم كردن طرف مقابل، موضوع را طرح نماييد . 5- به جاي عبارت­هايي نظير« فكر نمي­كنم بتوانم…»، از واژه « نه» استفاده نماييد.
6- حركت­هاي غير كلامي خود را با پيامي كه مي­دهيد، همخوان سازيد.
7- در مواردي كه ناچاريد، امتناع خود را چندبار تكرار نماييد؛ نبايد براي هر بار دليل جديدي بياوريد، بلكه كافي است همان گفته پيشين را تكرار نماييد.
8- اگر با وجود تكرار پاسخ، باز هم طرف مقابل اصرار مي­ورزد، بايد سكوت كرد و يا اينكه موضوع بحث را عوض كرد.
–
نكات پاياني
– به ياد داشته باشيد كه رفتار جرأتمندانه ضرورتاً شما را در راه رسيدن به اهدافتان موفّق نمي­ سازد.


– توجه داشته باشيد كه ديگران نيز حق دارند جرأتمندانه عمل كرده و با خواسته­ هاي شما مخالفت نموده و احساسات و عقايد خود را بيان كنند. – هر چند رفتار جرأتمندانه معمولاً نتايج مثبتي در پي دارد، اما برخي افراد در برابر آن واكنش منفي نشان مي­دهند؛ لذا در هر موقعيّتي، پيش از تصميم به انجام يك رفتار جرأتمندانه، ابتدا بايد پيامدهاي آن را در نظر گرفت.

[sam127]

خفه شو احمق تو چه حقی داری به من میگی پیرزن؟ خودت مگه کی هستی؟ من اینجا دارم حرفهایم را میگویم که سبک بشوم خوشت نمیاد نخون کسی مجبورت نکرده.

الهی بگردم پیرزن دوست نداری؟؟؟ بابا پیرمرد واسه خارجیاست زشته

ببین پسر جان تو هم مثل صدها نفر جوونایی هستی که تو این مملکت خودشون عرضه ندارن به جایی برسن و زمین و زمان را مقصر میدونن

پس اگه تو 28 سالت شده هنوز استقلال نداری قطعا به گذشتت برمیگرده

[sam127]

کسی از تو راهنمایی نخواست کاربر مثلا برتر

به آقای قیامت چند مدت نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی

[ماه سیاه]

الهی بگردم پیرزن دوست نداری؟؟؟ بابا پیرمرد واسه خارجیاست زشته

ببین پسر جان تو هم مثل صدها نفر جوونایی هستی که تو این مملکت خودشون عرضه ندارن به جایی برسن و زمین و زمان را مقصر میدونن

پس اگه تو 28 سالت شده هنوز استقلال نداری قطعا به گذشتت برمیگرده

پدرجان شما کمی از خودت بگو ببینیم این عرضه که حرفش را میزنی چقدرش را داری؟ طوری حرف میزنی انگار خودت چی هستی. بهت گفتم خوشت نمیاید تاپیک را نخوان و با جوابهای مسخره ات تاپیک را خراب نکن.

[ماه سیاه]

حتی تاپیک هم که زدم باز مردم آزارها اذیت میکنند و بی عرضه خطابم میکنند. من از چندین حرفی که به ذهنم می آید فقط یکی را می گویم اما این مردم هر چی به ذهنشان میرسد می گویند بدون توجه به اینکه حرفشان عواقبی دارد و ممکن است به کسی ضرر برساند. به من گفت بی عرضه. اگر بیرون بودیم در این حالت اولین فکری که از ذهنم میذرد این است بزنم توی دهانش اما خودم را کنترل میکنم نمی زنم. حالا من که می توانم خشم خودم را بخورم از نظر اینجور افراد بی عرضه هستم و اینجور افراد که هیچ کنترلی روی زبانشان نیست عرضه دارن. بنظر شما کدام یک از این کارها بی عرضگی است؟ تازه فقط یک بار که نیست این قضیه همیشه تکرار میشود. کسی که عاقلانه خودش را کنترل می کند بی عرضه است یا کسی که با بی عقلی هر چه به ذهنش می آید می گوید؟

[ماه سیاه]

– به ياد داشته باشيد كه رفتار جرأتمندانه ضرورتاً شما را در راه رسيدن به اهدافتان موفّق نمي­ سازد.


– توجه داشته باشيد كه ديگران نيز حق دارند جرأتمندانه عمل كرده و با خواسته­ هاي شما مخالفت نموده و احساسات و عقايد خود را بيان كنند. – هر چند رفتار جرأتمندانه معمولاً نتايج مثبتي در پي دارد، اما برخي افراد در برابر آن واكنش منفي نشان مي­دهند؛ لذا در هر موقعيّتي، پيش از تصميم به انجام يك رفتار جرأتمندانه، ابتدا بايد پيامدهاي آن را در نظر گرفت.

من رفتار جراتمندانه دارم و کار را به پرخاشگری نمیرسانم اما معمولا به خواستم نمیرسم چون کوتاه می آیم و پیامدها را در نظر میگیرم و بیش از حد درگیر نمیشوم. حالا بنظر شما من چطور به خواستم برسم و مردم حرفم را بپذیرند؟

[moeinvk]

سلام

متاسف شدم از چیزی که خوندم از جامعه ای که جوونهای مملکتشرو به این روز انداخته

دوست عزیز فقط بدون این مشکل فقط واسه تو نیست و واسه اکثر جوونای این مملکت هستش

اکثر پسرای جامعه ما بزرگترین مشکلشون همین بحث استقلال مالی و درآمد هستش و گرنه اگه این مشکل حل بود خیلی از این مشکلات بوجود نمیامد و زندگی راحت تری داشتیم

ولی تقصیر ما نیست و بخش مهمیش برمیگرده به جامعه و شرایط و محیط

[sam127]

پدرجان شما کمی از خودت بگو ببینیم این عرضه که حرفش را میزنی چقدرش را داری؟ طوری حرف میزنی انگار خودت چی هستی. بهت گفتم خوشت نمیاید تاپیک را نخوان و با جوابهای مسخره ات تاپیک را خراب نکن.

اولا که اینجا خونه خاله نیست شما نمیتونی معین کنی کی بیاد تو تایپیک کی نیاد دوم اینکه بچه های قدیمی درباره من زیاد میدونن میتونی ازشون بپرسی.سوما اینکه اگه واقعا عرضشو داری و میخوای موفق باشی هدف هاتو بنویس و ضرب العجل تعیین کن واسش

[ghm]

من رفتار جراتمندانه دارم و کار را به پرخاشگری نمیرسانم اما معمولا به خواستم نمیرسم چون کوتاه می آیم و پیامدها را در نظر میگیرم و بیش از حد درگیر نمیشوم. حالا بنظر شما من چطور به خواستم برسم و مردم حرفم را بپذیرند؟

سلام
دوست عزیز، متاسفانه در ایران خانواده های آقایون خیلی راحت می تونن زندگی فرزندانشون رو به نابودی بکشند. مادر روی فرزند پسر غیرت خاصی داره و به همسر ایشون به چشم یک هوو نگاه میکنه.
و مادری که بیش از حد به فرزند پسر به هر نحوی وابسته هستش برای ازدواج پسرش به سر حد مرگ با دختر موردعلاقه پسرش خواهد جنگید. چون اون رو به چشم هوو میبینه نه به چشم عروس.
شما باید بنظرم زندگیتو جدا کنی. نگو نمیشه که تنها راه توی ایران همین هست.
یک خونه با قیمت پایین اجاره کن و برو سرکار. خانواده شما وقتی میبینه که شما بهشون دیگه از لحاظ مالی نیازی نداری. در موضع دفاعی فرو خواهد رفت. (اغلب خانواده های ایرانی تنها بهانه ای که باهاش میتونن متاسفانه فرزندانشون رو زیر بال و پر خودشون نگه دارند همین مورد مالی هستش)
بعد از نسبت به پیدا کردن دختر مورد علاقتون اقدام کنید.
مسلما هیچ دختر یا حتی پسری تمایل نداره با کسی وصلت کنه که ادم ترسویی هست
موفق باشید

[ماه سیاه]

تو تایپیکتون گفتین بخاطر شرایط مالیتون کسی باهاتون ازدواج نمیکنه و توهین کردید به کسایی که جواب رد بهتون داده،
مطمن باشید با این طرز فکر اگه بهترین وضع مالی رو هم داشتید کسی باهاتون ازدواج نمیکرد...
پس اخلاق و رفتارتون هم باب میل نیست پس جای ناله و نفرین سعی کنید اخلاق و رفتارتون خوب کنید

می خواید دختری باهاتون ازدواج کنه که هیچی نخواد مهریه هم نخواد حق طلاق نخواد اخلاقتونم که خوب نیست...
ببخشید پدرو مادر یه دختر به چیه شما باید دلخوش بشن و دختر دست گلشون رو در اختیارتون بزارن؟؟

طلای ناب اخلاق و رفتاره که متاسفانه شما نداریدش

28 سالتونه الان که هیچ تا 38 سالگی هم فکر نمیکنم دختری با این مشخصات پیدا کنید

چون این مطلب مربوط به من می شود پس در تاپیک خودم جواب می دهم. این نقل قول را ببینید:

مهریه یه بحث جداست.اما. من کلن مهریه دوست ندارم!!

بجاش همه دارایی بعد ازدواج نصف نصف واسه هردو باشه!

و حق طلاق را ضمن عقد حتمن میگیرم!

. من آن حرف را در جواب ایشان نوشتم و منظورم این بود نصف کردن کل دارایی برای دو نفر که از صفر شروع کردند فکر خوبی است. منظورم این نبود اگر با هم از صفر شروع نکرده اند نباید مهریه تعلق بگیرد. حرف من در مورد نصف کردن اموال بود و در ذهنم دادن نصف اموال را یک لحظه به عنوان مهریه در نظر گرفتم و گفتم مهریه به این شکل را قبول دارم به شرط شروع زندگی از صفر. به هر حال من مهریه را حق زنها میدانم اما حق طلاق را نه. حق طلاق به زنها دادن شبیه گرفتن حق مهریه از زنهاست. هر کسی حق خودش را داشته باشد بهتر است. در کل اگر دو نفر به همدیگر اعتماد دارند مرد خیلی راحت مهریه را تعیین می کند و زن حرفی از حق طلاق نمی زند. نمیدانم توانستم این بار منظورم را درست بیان کنم یا نه؟ خلاصه مهریه حق زن هست و من مخالفتی ندارم. با کسی هم که حق طلاق میخواهد ازدواج نمی کنم حتی اگر نتیجه اش مجرد ماندنم تا آخر عمرم باشد و این تعجبی ندارد چون هیچ زنی با مردی که مهریه ندهد ازدواج نمی کند.

[ماه سیاه]

اولا که اینجا خونه خاله نیست شما نمیتونی معین کنی کی بیاد تو تایپیک کی نیاد دوم اینکه بچه های قدیمی درباره من زیاد میدونن میتونی ازشون بپرسی.سوما اینکه اگه واقعا عرضشو داری و میخوای موفق باشی هدف هاتو بنویس و ضرب العجل تعیین کن واسش

بچه ها که وکیلت نیستند خودت زبان به این درازی داری چند جمله در مورد خودت نمیتوانی بگویی؟ این حرف هایی که از کتابها خوانده اید را تحویل من ندهید. هر کسی خوب می داند زندگی با چیزهایی که در کتاب ها نوشته شده است فرق دارد.

[ماه سیاه]

سلام
دوست عزیز، متاسفانه در ایران خانواده های آقایون خیلی راحت می تونن زندگی فرزندانشون رو به نابودی بکشند. مادر روی فرزند پسر غیرت خاصی داره و به همسر ایشون به چشم یک هوو نگاه میکنه.
و مادری که بیش از حد به فرزند پسر به هر نحوی وابسته هستش برای ازدواج پسرش به سر حد مرگ با دختر موردعلاقه پسرش خواهد جنگید. چون اون رو به چشم هوو میبینه نه به چشم عروس.
شما باید بنظرم زندگیتو جدا کنی. نگو نمیشه که تنها راه توی ایران همین هست.
یک خونه با قیمت پایین اجاره کن و برو سرکار. خانواده شما وقتی میبینه که شما بهشون دیگه از لحاظ مالی نیازی نداری. در موضع دفاعی فرو خواهد رفت. (اغلب خانواده های ایرانی تنها بهانه ای که باهاش میتونن متاسفانه فرزندانشون رو زیر بال و پر خودشون نگه دارند همین مورد مالی هستش)
بعد از نسبت به پیدا کردن دختر مورد علاقتون اقدام کنید.
مسلما هیچ دختر یا حتی پسری تمایل نداره با کسی وصلت کنه که ادم ترسویی هست
موفق باشید

یعنی خانواده ام نمیخواهند من مستقل شوم؟ منظورتان را از این که گفتید آدم ترسو متوجه نشدم.

[amir1370]

برای ازدواج اول عشق و صداقت و عاطفه نیاز هست که من دارم. چیزهای دیگر را میتوان با همسر بدست آورد. این حرف را کسی درک نمیکند. من حسرت کسانی را میخورم که میتوانند حرفهای دلشان را با صدای بلند بگویند.

برادر تو جامعه ای پول یعنی موفقیت شما از عاطفه و صداقت حرف میزنی؟

تو جامعه ای دقل بازی رشد میکنه کسی دنبال هدف و استعدادهاش نمیره

تو جامعه ای که هرچی خرجی کنی به اون میزان عشق میبینی ،از زندگی سالم صحبت میکنی؟

تو جامعه ای که همه دنبال پیروز شدن تو رابطه هستن از صداقت و درستی نمیشه حرف زد

تو جامعه ای که دختر یا پسر از روی شهوت عاشق هم میشند نمیشه بهش برچسب سلامت زد

رفیقمون گفتن برو دنبال اهدافت،طرف یا شیکمش سیره یا اینجا زندگی نمیکنه.

تو زندگی زناشویی یا رابطه ای که میگه من توجه کردم تو هم باید توجه بهم بکنی وگرنه میرم با یکی دیگه تو از ازدواج پایدار صحبت میکنی؟

کمبود عاطفه خودت را به دست دختران این سرزمین نسپار

یاحق

[sam127]

بچه ها که وکیلت نیستند خودت زبان به این درازی داری چند جمله در مورد خودت نمیتوانی بگویی؟ این حرف هایی که از کتابها خوانده اید را تحویل من ندهید. هر کسی خوب می داند زندگی با چیزهایی که در کتاب ها نوشته شده است فرق دارد.

من زبونمو خرج هرکسی نمیکنم پس اگه خواستی در موردم بدونی از وکلام بپرس

[یلدا 25]

سلام
متاسفم واقعا
شما تنها نیستین و این وضعیت شما شرح حال خیلی از پسرهای جوون این روزهای مملکت ماست
نگفتید که تحصیلات و توانایی ها و کارتون چی هست
ولی به نظرم جدا از حرف پدر مادر و احترامی که این بین هستش باید خود فرد تصمیم گیرنده ی نهایی باشه
به نظرم استقلال جرات میخواد ولی به عصبانی شدن و بی حرمتی کردن نیازی نیستش

هر کسی دیدگاه خودش رو داره
ما تو فامیل جوون داریم بالای سی سال سن که همیشه سرش به کاری گرم هست هرچند از کارشم زیاد راضی نیست ولی به قول خودش از بیکاری بهتره
با اینکه چند ساله کار میکنه و ماشین و یه پس انداز داره که بشه یه خونه رو باهاش اجاره کرد و یه زندگی جدید رو شروع کرد ولی میگه تا وقتی که خونه نخرم ازدواج نمیکنم
بارها هم بقیه تو جمع مجردی ایشون رو مورد بحث و انتقاد قرار میدن و خود من شاهد بودم گاهی پدرش با تندی برخورد کردن ولی ایشون روی حرف خودشه هم چنان
حتی پدرش گاهی میگه من شک دارم این پسر حس مردونه داشته باشه!

در مقابل جوون هم داریم که زیر سی سال و با یه شغل معمولی و یه پس انداز کم رفته ازدواج کرده اونم با تصمیم خودش و الان داره زندگی میکنه با یه سری قسط و خونه ی اجاره ای
به هرحال هر کسی خودش باید تشخیص بده با توجه به خودشناسی و شرایطش که چه شرایطی براش بهتر هست

اگه واقعا میبینید متاهل بشید توی پیشرفت و شرایط تون خیلی تاثیرات مثبت میذاره به نظرم این رو با احترام و جدیت به خونواده و پدرمادرتون بفرمایید
درسته بعضی دخترها سخت گیر هستن و میخوان پسر اول ازدواج همه پی داشته باشه ولی من میبینم دخترهایی که با حداقل ها ازدواج میکنن
ولی شما علاوه بر مسائل مالی باید سعی کنید اون استقلال شخصیتی رو همیشه حفظ کنین که فردای ازدواج مشکلی براتون پیش نیاره یا بقیه نخوان تو زندگی شما با همسرتون دخالتی کنند

با توجه به سطح و شرایط خودتون اگه خونواده هم اقدام نمی کنن، با جدیت باهاشون حرف بزنید و بگید که نیاز دارید و تصمیم گرفتید ازدواج کنید
نه جرم هست نه خلاف شرع
و حتی اگر شده خودتون بگردید یه دختر متناسب و هم سطح از ابعاد مالی، شخصیتی فکری و ... پیدا کنید و برای ازدواج اقدام کنید.
دخترهای زیادی هستن که شخصیت و انسانیت شریک زندگیشون براشون مهمتره از داشتن ماشین و خونه ی آنچنانی هست و با حداقل ها زندگی رو شروع میکنن
اگه معقولانه هم بخوایم بگیم هر دختر عاقلی شرایط حال جامعه و جوون ها رو میدونه و انتظارهای رویایی نداره به جز یه گروهی که خب براشون مهمه که طرف مقابلشون باید شرایط ایده آل شون رو داشته باشه
ولی واقعیت این هست اگه پسر با شخصیت و مستقل و اهل زندگی باشه دخترهای زیاد هستن که به پیشنهاد ازدواجش جواب مثبت میدن
هر کسی یک بار زندگی می کنه و حق داره خودش برای انتخاب هاش تصمیم بگیره
پدر مادرها جای جوون ها نیستن که درک کنن بعضی هاشون تنهایی چقدر بهشون آسیب میزنه
و به نظرم بهتره نقش مشاور و راهنما داشته باشن تا تصمیم گیرنده.

نمی دونم چقدر دیگه باید جوون بیکار و با کلی فشار روحی تو این مملکت اضافه بشن بلکه این مسئولین فکری به حالشون کنند
اما بهتره به نظرم کسی که پارتی نداره ، خودش در یه زمینه ای تلاش کنه و بتونه هزینه های زندگیش رو بده
یا اینکه بعضی ها هم هستن زندگی در خارج از ایران رو ترجیح به اینجا میدن و شرایط رفتن دارن که خب بحثش جدا هست و به لطف مسئولین محترم سالانه هزاران جوون و مغز ایرانی به دلیل مشکلات زندگی و عدم توجه کافی از این ممکلت میرن

امیدوارم تصمیم درستی بگیرید.

[ماه سیاه]

برادر تو جامعه ای پول یعنی موفقیت شما از عاطفه و صداقت حرف میزنی؟

تو جامعه ای دقل بازی رشد میکنه کسی دنبال هدف و استعدادهاش نمیره

تو جامعه ای که هرچی خرجی کنی به اون میزان عشق میبینی ،از زندگی سالم صحبت میکنی؟

تو جامعه ای که همه دنبال پیروز شدن تو رابطه هستن از صداقت و درستی نمیشه حرف زد

تو جامعه ای که دختر یا پسر از روی شهوت عاشق هم میشند نمیشه بهش برچسب سلامت زد

رفیقمون گفتن برو دنبال اهدافت،طرف یا شیکمش سیره یا اینجا زندگی نمیکنه.

تو زندگی زناشویی یا رابطه ای که میگه من توجه کردم تو هم باید توجه بهم بکنی وگرنه میرم با یکی دیگه تو از ازدواج پایدار صحبت میکنی؟

کمبود عاطفه خودت را به دست دختران این سرزمین نسپار

یاحق

کلاف سر در گم که می گویند همین است. پس چکار کنیم؟

[ماه سیاه]

من زبونمو خرج هرکسی نمیکنم پس اگه خواستی در موردم بدونی از وکلام بپرس

به قول کاربر amir1370 تو شکمت سیر است و برای همین درد جامعه را نمیفهمی. تو اگر توانایی یا استعدادی داشتی و مسیر موفقیت برای خودت ساخته بودی توضیحشان می دادی. باز هم دیر نیست اگر کاری کرده ای که باعث موفقیتت بوده بیا بگو از کجا شروع کرده ای و در چند سال و چطور به اهدافت رسیده ای؟

[amir1370]

توی تایپیک نوشتم دخترا احساسات ندارن و روابط جنسی را بجای عاطفه و مهربانی جابه جا میکنن

http://forum.moshaver.co/f174/رابطه-...50/#post259098

اینم نظر یکی دخترای این سایت:

این موجود به اسم دختر الان اصلن چه قبل ازدواج چه بعد ازدواج مهربون نیست...گول حرفای عاشقونشونا نخورید

[ماه سیاه]

در یک کلاف سر در گم گیر افتاده ام. از یک طرف استقلال مالی ندارم و نیاز عاطفی تضعیفم میکند و از طرفی همین نیاز عاطفی باعث می شود نتوانم با دختری که ملاک هایم را ندارد ازدواج کنم چون در این حالت نیازی که حرفش را می زنم تامین نخواهد شد. نمی توانم راحت با هر دختری باشم و دل ببندم. این هم یک مشکل دیگری است که من دارم.

[ماه سیاه]

توی تایپیک نوشتم دخترا احساسات ندارن و روابط جنسی را بجای عاطفه و مهربانی جابه جا میکنن

http://forum.moshaver.co/f174/رابطه-...50/#post259098

اینم نظر یکی دخترای این سایت:

این موجود به اسم دختر الان اصلن چه قبل ازدواج چه بعد ازدواج مهربون نیست...گول حرفای عاشقونشونا نخورید

چرا دخترها که مهربان هستند اما ترس از فقر و نداری دارن. هیچ کس بهشان یاد نداده یک پسر خوب نمیگزارد همسرش سختی بکشد و باید یک پسر خوب را به شوهری بپذیرند.

[ghm]

یعنی خانواده ام نمیخواهند من مستقل شوم؟ منظورتان را از این که گفتید آدم ترسو متوجه نشدم.

ببینید قلب شما از نفرت سیاه از کینه پر و از افسردگی خورد شده...متاسفانه شخصیت به شدت مهرطلبی دارید.
اقدام اول: دست از نفرین کردن بردارید. (باور کنید کینه قلب رو سیاه میکنه. من اینو تجربه کردم) و به خودتون بگید این وظیفه شما نیست که همه رو راضی نگه دارید. اگر دیگران از شما خوششون نمیاد مشکل خودشونه نه شما.
اقدام دوم: سعی کنید راهی برای بیرون آمدن از این مشکل انجام دهید.
یک کاغذ بردارید و جایگاه الان خود رو توش بنویسید و جایگاهی که میخوایید بهش برسید رو توش مشخص کنید.
اقداماتی که برای رسیدن به یک جایگاه درست لازمه عبارت هست از: 1. نترس بودن2. شما باید خودتونو به خانوادتون اثبات کنید. ببینید حرفشون چیه؟ میگن تنبلی؟ نشون بدید تنبل نیسیتید. هرروز برید ورزش برید سرکار و منظم باشید.
میگن استقلال مالی ندارید؟ دنبال کار بگردید هرکاری شده. میتونید مدتی با ماشین پدرتون حتی با اسنپ کار کنید.
بله خانواده ها زیاد تمایلی به استقلال فرزندان ندارند. متاسفانه خانواده نمونه بارز یک جامعه هستش. دقیقا همون فرهنگی که توی سیاست مدارها هست... اگر نگذاری طرفت مستقل شه از تو چیزهای دیگری هم نمیخواد. تغییر کردن سخته تاوان داره. ممکنه طرف بده شما بشید... هزار و یک ممکن دیگر.
بجای ناله کردن دستتونو بگذارید روی زانوتون و بلند شید.
این آقا پسرها و دخترخانم هایی هم که اینجا دارند ناله میکنن متاسفانه عیب از خودشونه. هیچ وقت هیچ چیزی رو تا وقتی دنبالش ندوید سختی بابتش نکشید بدست نمیارید.
من از خانواده ی مذهبی بودم ولی خودم زیاد مذهبی نیستم. بابت ازادی هایی که الان دارم دعواها کردم توهینا شنیدم. مشاوره ها رفتم تا بالاخره به یک هزارم ارزوهام رسیدم.
هیچ وقت بدون تلاش به هیچ چیزی نخواهید رسید. این گفته بنده رو به گوش داشته باشید.
موفق باشید

[sam127]

به قول کاربر amir1370 تو شکمت سیر است و برای همین درد جامعه را نمیفهمی. تو اگر توانایی یا استعدادی داشتی و مسیر موفقیت برای خودت ساخته بودی توضیحشان می دادی. باز هم دیر نیست اگر کاری کرده ای که باعث موفقیتت بوده بیا بگو از کجا شروع کرده ای و در چند سال و چطور به اهدافت رسیده ای؟

بله من شکمم سیره چون خودمو شناختم و به جا اینکه عین تو سری خورا بشینم آه و ناله کنم و تایپیک بزنم سن ازدواج و نداشتن استقلال مالی به سراغ موفقیت و استقلال مالی رفتم

من بلدم نیستم مثل بچه ها لیلی به لالا طرف بزارم یا تعارف تو پاچش کنم اینجا هم نیومدم قربون صدقه کسی برم پس حرفمو محکم میزنم

[ناراحتم]

بله من شکمم سیره چون خودمو شناختم و به جا اینکه عین تو سری خورا بشینم آه و ناله کنم و تایپیک بزنم سن ازدواج و نداشتن استقلال مالی به سراغ موفقیت و استقلال مالی رفتم

من بلدم نیستم مثل بچه ها لیلی به لالا طرف بزارم یا تعارف تو پاچش کنم اینجا هم نیومدم قربون صدقه کسی برم پس حرفمو محکم میزنم

عزیزم وقتی تو جامعه اینهمه مشکلات هست دلیل نمیشه حالا شما چون تونستی راهتو پیدا کنی بقیه هم راحت بتونن این کارو انجام بدن و خیلی خوب به زندگیشون ادامه بدن
مشکلات زیادی داریم ما
طوری تربیتمون کردن که همیشه مودب باشیم همیشه به حقوق دیرگان احترام بزاریم دنبال ناموس مردم نباشیم دزد نباشیم و ...
اما چیزی که داریم تو جامعه میبینیم خلاف تربیت ماست
من وقتی میرم بیرون هر کاری میکنم با مشکل مواجه میشم چون همیشه منو به عنوان یه بچه مثبت و کسی که هیچی بلد نیست در نظر میگیرن در صورتی بلد بودن و زرنگی از نظر اونا انجام کار خلاف قانونه
شما هم شاید خودت ادم قانون شکنی هستی که اوضاع جامعه رو بد احساس نمیکنی
حالا تو که تونستی مستقل بشی به ما هم یاد ببینیم چطوری باید مستقل شد و کار پیدا کرد

[ماه سیاه]

بله من شکمم سیره چون خودمو شناختم و به جا اینکه عین تو سری خورا بشینم آه و ناله کنم و تایپیک بزنم سن ازدواج و نداشتن استقلال مالی به سراغ موفقیت و استقلال مالی رفتم

من بلدم نیستم مثل بچه ها لیلی به لالا طرف بزارم یا تعارف تو پاچش کنم اینجا هم نیومدم قربون صدقه کسی برم پس حرفمو محکم میزنم

تو شکمت سیر هست چون از یک خانواده ثروتمند هستی خودت کار نکردی و به موفقیت نرسیدی و درد کسی را که از صفر شروع کرده را هیچ وقت نمی فهمی چون واقعا درد نکشیدی. کسی که خودش کار کرده باشد و به هدفی رسیده باشد از گفتنش اکراه نخواهد داشت اما تو اکراه داری چون کار نکرده ای. مثلا این نقل قول به صراحت نقطه شروع و مسیرش را بیان کرده است:

من از خانواده ی مذهبی بودم ولی خودم زیاد مذهبی نیستم. بابت ازادی هایی که الان دارم دعواها کردم توهینا شنیدم. مشاوره ها رفتم تا بالاخره به یک هزارم ارزوهام رسیدم.
هیچ وقت بدون تلاش به هیچ چیزی نخواهید رسید. این گفته بنده رو به گوش داشته باشید.
موفق باشید

توصیه ای هم که کرده است برایم دلنشین هست. پس خواهش می کنم کاری را که خودت هنوز انجام نداده ای را برای من دیکته نکن و فکر نکن خیلی از ما بهتر هستی. تو کاری برای موفق شدن انجام نداده ای و تنها دلیلت برای اینکه داری موی دماغ من می شوی این است که می ترسی نفرین من بگیرد و تو در گرسنگی بمیری . این را همه می دانند و تایید می کنند. حالا می بینی که من خیلی محکمتر و منطقیتر و بهتر از تو حرف می زنم. تعارف با کسی ندارم. به خواست خدا خیلی زود به موفقیت خواهم رسید.

[ماه سیاه]

ببینید قلب شما از نفرت سیاه از کینه پر و از افسردگی خورد شده...متاسفانه شخصیت به شدت مهرطلبی دارید.
اقدام اول: دست از نفرین کردن بردارید. (باور کنید کینه قلب رو سیاه میکنه. من اینو تجربه کردم) و به خودتون بگید این وظیفه شما نیست که همه رو راضی نگه دارید. اگر دیگران از شما خوششون نمیاد مشکل خودشونه نه شما.
اقدام دوم: سعی کنید راهی برای بیرون آمدن از این مشکل انجام دهید.
یک کاغذ بردارید و جایگاه الان خود رو توش بنویسید و جایگاهی که میخوایید بهش برسید رو توش مشخص کنید.
اقداماتی که لازمه برای رسیدن به یک جایگاه درست لازمه عبارت هست از: 1. نترس بودن2. شما باید خودتونو به خانوادتون اثبات کنید. ببینید حرفشون چیه؟ میگن تنبلی؟ نشون بدید تنبل نیسیتید. هرروز برید ورزش برید سرکار و منظم باشید.
میگن استقلال مالی ندارید؟ دنبال کار بگردید هرکاری شده. میتونید مدتی با ماشین پدرتون حتی با اسنپ کار کنید.
بله خانواده ها زیاد تمایلی به استقلال فرزندان ندارند. متاسفانه خانواده نمونه بارز یک جامعه هستش. دقیقا همون فرهنگی که توی سیاست مدارها هست... اگر نگذاری طرفت مستقل شه از تو چیزهای دیگری هم نمیخواد. تغییر کردن سخته تاوان داره. ممکنه طرف بده شما بشید... هزار و یک ممکن دیگر.
بجای ناله کردن دستتونو بگذارید روی زانوتون و بلند شید.
این آقا پسرها و دخترخانم هایی هم که اینجا دارند ناله میکنن متاسفانه عیب از خودشونه. هیچ وقت هیچ چیزی رو تا وقتی دنبالش ندوید سختی بابتش نکشید بدست نمیارید.
من از خانواده ی مذهبی بودم ولی خودم زیاد مذهبی نیستم. بابت ازادی هایی که الان دارم دعواها کردم توهینا شنیدم. مشاوره ها رفتم تا بالاخره به یک هزارم ارزوهام رسیدم.
هیچ وقت بدون تلاش به هیچ چیزی نخواهید رسید. این گفته بنده رو به گوش داشته باشید.
موفق باشید

وقتی تعدد مشکلات پیش می آید و تبدیل به کلاف سردرگم می شود نتیجه اش این می شود. فقط یک مشکل هست که گره کور کلاف هست و مانعم می شود اگر خدا کمک کند آن حل بشود ترسی از رو به رو شدن با سایر مشکلاتم ندارم.

[sam127]

من نظرمو گفتم و دلیلی با شماها بحث گفتم.شماها نیازمند ترحم هستید نه راهنماییی که دوستان دارن انجام میدن

عزت زیاد