نوشته اصلی توسط
sana1998
سلام من یک دختر 19 سااله هستم که پارسال کنکور دادم و هرلحظه منتظر بودم تا اتفاق بدی بیفتد و یا کسی را از دست بدهم هرچند که اتفاقات بدی برای من افتاد ومن همیشه فکر میکردم قرار است یک نفر بمیرد تا من کنکورم را خراب کنم انقدر به مرگ عزیزانم فکر میکردم که 3 ماه تمام از درس خوتندن افتادم و در نهایت پانیک گرفتم و بخاطر گریه های مادرم به خودم امدم ویک ماه مانده به کنکور دوباره خواندم وقتی نتایج امد با اینکه در رشته ی دلخواهم قبول میشدم اما تصمیم گرفتم وایستم حالا بعد از یکسال درست در همان برهه ی زمانی که پارسال دچار ان توهمات شده بودم دچار فکر و خیال شده ام و همش فکر میکنم خواهرم را که دانشجوی سال اخر تربیت معلم است از دس بدهم وقتی از جشن فارغ التحصیلی اش حرف میزند که قرار است اردیبهشت برگزار شود ندایی درون ذهنم میگوید خواهرت هرگز به ان جشن نمیرود هرجامیروم حرف از مرگ است فیلم میبینم در ان یک جوان میمیرد میزنم تلویزیون میگویند هواپیما سقوط کرده مخصوصا از وقتی فهمیدم یک دانشجوی سال اخر تربیت معلم هم در ان هواپیما بوده بدتر شده ام .همش یک ندایی به من میگوید چون پارسال کسی نمرد امسال حتما یک نفر میمیرد تا تو کنکورت را خراب کنی وقتی به خواهرم نگاه میکنم عذاب وجدان دارم به تازگی یک شکست عاطفی خوردم وچون در همین یکی دوماه اخیر یکی از ترسهایم به واقعیت پیوسته همش میترسم این ترسم هم به واقعیت بپیونددلطفا کمکم کنید