صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 56

موضوع: تجاوز

8528
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    تجاوز

    من پسری 25 ساله هستم

    متاسفانه بچه بزرگ خانواده بودم و خانواده ما یه جورایی از هم پاشیده بود به همین دلیل من زمان زیادی زیر نظر مادر و پدرم نبودم و بیشتر مواقعه خونه ی فامیلا بودم

    وقتی بچه بودم چندتا از پسرایه فامیل بهم تجاوز کردند و به علت جویی که تویه خانواده ما حاکم بود میترسیدم این موضوع رو به مادر یا پدر بگم ( اون موقعه اول دبستان بودم )

    این تجاوزها تا آخر راهنمایی ادامه داشت تا اینکه اتفاقاتی افتاد و ارتباط با فامیل ها قطع شد ( نه به علت این موضوع )

    بعد از چندسال متوجه شدم که چه بلایی سرم اومده ( چون از بچگی چیزی از دین و نحوه زندگی و .. بلد نبودم )

    شروع کردم به نماز و روزه گرفتن و.... ولی هر چی بیشتر پیش میرفتم بیشتر احساس عذاب وجدان و گناه اذیتم میکرد، چندبار تصمیم به خودکشی گرفتم و همه چیز رو آماده کردم اما وقتی میخواستم انجامش بدم همه تنم میلرزید و ترس باعث می شد که این کار رو نکنم

    کم کم منزوی شدم به صورتی که هیچ دوست و رفیقی ندارم و حتی با خواهر و برادرهای خودم هیچ حرفی نمیزنم ( کاملاً منزوی)

    الان دانشگاه و خدمت سربازی رو تموم کردم ، از نظر روابط اجتماعی خیلی خیلی خراب هستم ، از نظر روحی و روانی کاملاً افسرده هستم به طوری که وقتی از خونه بیرون میرم واسم مهم نیست چه ظاهری داشته باشم

    یه موقعیت عالی کاری واسم پیش اومد و استخدام هم شدم ، ولی اینقد افسرده و تنها هستم که بعد از 4 ماه از کار استعفا دادم و همه از این کارم تعجب کردن ( چون مزایا و حقوق کار واقعآ خوب بود)

    بعد از اینکه استعفا دادم مدتی خونه نشین شدم ولی غرغر مادر و پدرم شروع شد و یه کار دیگه پیدا کردم ، اما کمتر از 1 ماه از اون کار هم استعفا دادم

    الان بیکارم ، تنها و خیلی افسرده .... بریدم از زندگیم درضمن از نظر جنسی همیشه تحریک میشم و حس میکنم به ازدواج نیاز دارم ، ولی هر چی فکر میکنم با گذشته خرابم نمیتونم ازدواج کنم

    دیگه به آخر خط رسیدم... گاهی دیونه میشم و واقعاً میخوام خودکشی کنم و برام راحت میشه ولی از اون دنیا میترسم

    تو رو خدا کمکم کنید از زندگی بریدم....

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    هیچ انگیزه ای واسه ادامه دادن زندگی نمیبینم

    کسی تویه این دنیا منو دوست نداره و بودن من بی فایده است

    فقط مرگ منتظر منه

    بنظرم دیگه زندگی واسه من کافیه...باید تمومش کنم، فقط باید تصمیم بگیرم چطوری

    هر صبح که از خواب بیدار میشم سخت ترین کار واسم به شب رسوندن اون روزه

    هر کس که منو میبینه یه عالمه تیکه و لیچار بارم میکنه که آخه چه مرگمه

    ولی دیونه شدم

    دیگه کارم تمومه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1452
    نوشته ها
    104
    تشکـر
    88
    تشکر شده 69 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    In the name of god
    سلام

    اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم



    من شمارو تقریبا درک میکنم آخه منم وقتی بچه بودم یه کار اشتباه رو انجام دادم ولی نمیدونستم که اشتباهه
    بعد رفتم دنبال راه چاره ،به لطف خدا الان نسبت به اون اتفاق عذاب وجدان ندارم.
    شما که توبه کردین شاید این همه نگرانی ازروی جهل باشه که بیهوده است
    به نظرم هرچه زودترباشخصی که از دین آگاهی داره ومطمئنه مشورت کنید
    حتماراهی هست تاازاین عذاب وجدان خلاص شین راه توبه تاقبل مرگ بازه
    درضمن ناامیدی ازخدابزرگترین گناه هست .

  4. 5 کاربران زیر از mhtaheri بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    ینی برم پیش مشاور دینی با چه رویی بهش بگم؟!؟!

    این مطلب رو اینجا طح کردم ، بخدا الان دارم دارم زجر میکشم که چرا گفتم

    هر وقت به یادش می افتم گریه ام میگیره

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1563
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    اتفاق هایی که توی کودکی واسه آدم میفته خیلی تاثیز گذار تره.. تو هیچ تقصیری نداشتی. عذاب وجدان رو بریز دور

  7. 3 کاربران زیر از asal banoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    به قرآن من تویه دوران کودکی به خاطر زیبایی که داشتم همه جذبم میشدن ولی خانواده خیلی از هم پاشیده ای داشتیم ، نه مادر بالایه سرم بود و نه پدر

    حتی یادم میاد که اول دبستان رفتم ساندویچ بخرم اما فروشنده منو برد پشت یخچال و دستمالی و ... کرد منم به خاط ترس از مادر و... هیچی نگفتم ولی از ترس دیگه به بوفه نمیرفتم

    همیشه کتکم میزدن و خیلی تو سری بهم میزدن..همیشه حرفام رو با کتک خفه میکردن

    پسرایه فامیل هم از یه طرف.....

    الان با اینکه 25 سالمه ولی خیلی شکسته شدم و نمیتونم راحت بشم

    تنها رویایی که دارم اینه که با یه دختر خوب ازدواج کنم و یه زندگی آروم و گرم داشته باشم ولی این عذاب وجدان نمیزاره

    همش به خودم میگم اگه همسرم بفهمه دیگه نباید زنده بمونم و...

    نمیتونم زندگی رو تحمل کنم

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    همش به این فکر میکنم که تویه یه فرصت مناسب که خونمون خالیه همه قرصهای خونمون رو بخورم و بگیرم بخوابم
    بهترین و راحت ترین مرگ

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1563
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    باید با یه مشاور صحبت کنی. اصلا عذاب وجدان رو از خودت دور کن

  11. 2 کاربران زیر از asal banoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    حقیقتش به این فکر کرده بودم

    ولی نمی تونم مشاور حضوری برم .... الان هم تویه اینترنت دنبال مشاوره بودم که این سایت رو پیدا کردم

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    مگه این سایت برای مشاوره نیست؟!؟

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1452
    نوشته ها
    104
    تشکـر
    88
    تشکر شده 69 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    ناامیدی ازخدا=مرگ=جهنم=پوچی=...
    گذشته تاریخی بود که تمام شده
    آقا منم مسئله ی خودمو به هیچکسی نگفتم ولی رفتم گشتم تابدونم چه راه هایی هست
    توبه که مشخصه(بازگشت ازگتاه،حس لذت گناه رو نابودکردن درخود،...)که شما خوب میدونید
    خب حالا شما خودتون روچی تعریف میکنید؟(به نظر من شما اشرف مخلوقات خداییدومنطقی هستین و...)
    تعریف شما از خداچیه؟(به نظرم تنهاخالق وهمراه دائم تک تک ما انسان هاست که خیلی مشتاقند تامایه قدم به سمتشون بریم تا ایشون 10قدم به سمت ما بیان)
    تعریفتون از زندگی چیه؟(به نظرم دفتر زیباییه که خدا اونو به تک تک ماها داده تااون چیزیو که انجام میدیم رو توش ثبت کنیم تابعداونو به خداوند تحویل بدیم)
    آقا خداوند گفته اگه تو دفترت چندتاورقه روسیاه کردی یابدخط نوشتی ومیخوای اونارو درست کنی ،بیا این پاکن رو بگیرو بااراده درستشون کن ولی این پاکن روتا قبل مرگ داریا،حواست جمع باشه ،عزیز دلم دوستت دارم.(برادرخودت که میدونی خدا اونقدر ما رو دوست داره که فقط دنبال یه بهونه میگردن تاما رو ببرن پیش خودشون)
    منظور من از مشورت این بود که اطلاعات خودتون رو بالا ببریدحالا از کتاب شده یادکترشده یا جای دیگه،خب اینجوری متوجه میشید که هر کدوم از این نگرانی هاتون بی مورده یا نه(اگرهم نه راهش چیه) لازم هم نیس که به فلانی که یه فرد دینیه بگی که جیکار کردی ،میتونی طرز گفتنت رو عوض کنی.

  15. 4 کاربران زیر از mhtaheri بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    بدون رو در بایسی جوابتون رو میدم ، تعریف من از این چیزا که گفتین اینه

    خدا : یه موجود پر قدرت که فقط منتظر ازینه که بندش خطا کنه که بهش بخنده و عذابش کنه

    زندگی: یه تلاش و جنگ بی ثمر واسه ریدن به مرگ

    یه سوال : اگه خدا وجود داره و خوبی منو میخواد ... چرا در دوران کودکی به دادم نرسید... چرا دور وایساد و نگاه کرد که منو بشکنن ؟!!؟
    ویرایش توسط lonely : 12-28-2013 در ساعت 01:50 AM

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1452
    نوشته ها
    104
    تشکـر
    88
    تشکر شده 69 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    خداوند میگویند به شما قدرت اندیشیدن وتفکرواختیاروانتخاب دادم بعد اراده بهتون دادم تا انجام بدین.
    إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم
    همانا خداوند بر هيچ گروهى آنچه را دارند (از نعمت و رفاه يا بلا و سختى) تغيير نمى‏دهد تا آنكه آنان آنچه را در خود دارند (از ايمان و كفر يا طاعت و فسق) تغيير دهند
    واسه چی میگن قبل هر کاری فکر کنید
    الان بایه نفر آشنا شدم که یه زن ویه دختر 4یا5ساله داره ،باهم مسئله ای هم ندارن ،ازاین جا رو دقت کن:
    آقا میره تو جشن هایاجاهایه دیگه بعد یه دختری رومیبینه باهاش یواشکی بدو ن اینکه کسی متوجه بشه رابطه جنسی برقرار میکنه.
    بهش میگم توالان زن داری یه بچه داری اگه نیاز داری خب بازنت رابطه داشته باش
    میگه نمیشه هرکارمیکنم نرم ولی نمیشه وقتی طرف مقابل میاد جلو نمیتونم بهش بگم نه.
    حالا به نظر تو خدا باچنین آدمی که واقعا نمیاد به سمتش چی کار کنه ؟خب طرف باید یه قدم برداره تا خدا مسیر هارو نشونش بده.
    اگه من قبل انجام اون اشتباه درباره اش فکرمیکردم تااز والدینم سوال کنم شاید اون اتفاق برام نمیفتاد
    شماگفتین خواستین این موضوع روبگین ولی نگفتین،واسه چی؟چرابه عاقبت کار، که اگه نگین ادامه دار میشه فکر نکردین
    خب یه بار نگفتین دوبار نگفتین آخه تاراهنمایی !
    چطور بگم خواستین بگین درعین حال نخواستین بگین پس اینکاروقبول کرده بودین(بدون رضایت قلبی) واین باعث شد که شماارادتون سست بشه ،اگه همون دفعات اول میگفتین دفعات بعدی این اتفاق رخ نمیدادقبول دارین؟

  18. 2 کاربران زیر از mhtaheri بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    پدر و مادر من مدام باهم دعوا میکردن و بیشتر اوقات منم پا سوز میشدم

    تویه خونه تنها تنها بودم با پدر و مادر عصبانی

    مادرم منو به بهانه اینکه از تنهایی بیرون بیام میزاشت خونه فامیل... اونجا هم اگه دست از پا خطا میکردم بزرگترها میزدن تویه سرم

    به همین خاطر بیشتر اوقات با پسر اون فامیل بودم که 1سال ازمن زبرگتر بود ، اون پسر هر کاری میکرد من یه جورایی باید اطاعت میکردم وگرنه اگه اون کار اخلاقی بود به بزرگتراش میگفت و منو کتک میزدن و اگه غیراخلاقی بود باهام قهر میکرد و منم تنها میشدم

    از جمله چیزایی هم که باعث کنجکاوی من میشد : دیدن فیلم های مستهجن بزرگترا بود ، تویه اون خانواده ها چیزی به اسم دین و دیانت به اون صورت وجود نداشت و البته چون من چیزی از خب و بد نمیدونستم و به جز اون پسر فامیل کسی رو واسه سرگرم شدن نداشتم ، واسه همین بیشتر اوقات باهاش بودم و هرکاری که میگفت میکردم

    دفعه های اول یه جورایی کنجکاو بودم ، چون وقتی بچه بودم ************ پدر و مادرم رو دیده بودم

    دفعه های بعد اون پسر میزاشت بهش تجاوز کنم و این خودش منو تحریک میکرد.. بعد از گذشت زمان دیگه یه جورایی شریک جنسی هم شدیم

    الان که به این مسائل نگاه میکنم بیشتر حالم بد میشه.... به خودم میگم : مگه یه دختر بخاطر 1بار تجاوز خودکشی نمیکنه؟!!! پس چرا من نکنم

    دیگه آبرویی ندارم که بتونم باهاش زنده باشم...دیگه آبنده ای ندارم

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    الان تویه اینترنت سرچ کردم ، گفتن که حم شرعی کسی که این کار رو بکنه اعدام هست

  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1568
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام ناراحت اصلانباش کاری که به سر تو امده اصلا تقصیر تو نبوده گناهش با پدر و مادرت است بهترین راه فراموش کردن است زندگی جدیدی را اغاز کن تو می توانی تو می توانی من مطمئن هستم

  22. کاربران زیر از مریم. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    بنطر شما فقط با توبه همه چیز درست میشه!؟؟!

    بنظرتون دختری حاضر میشه با چنین پسری ازدواج کنه ؟ یا فکر متاهل شدن رو کلاً از سرم بیرون بریزم؟

    چطور باید به زندگی ادامه بدم؟

  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1568
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    اخه مگه باید همه چیز را به همسرت بگی اصلا چیز مهمی نیست بعضی چیزها را باید توی دل خودت و توی ذهن خودت جا بدهی و کم کم به دست فراموشی بدهی نه هر روز بهش سر بزنی و روز به روز تازه ترش کنی این موضوعات برای بچگیت است فراموش کن و به زندگی جدید فکر کن من بعد از چند سال که از زندگیمون گذشت فهمیدم شورم هم این اتفاق براش افتاده بود ولی اصلا برام اهمیت نداشت این قضایا برمی گردد به بچگیها خیلی مهم نیست برام خیلی مسخره است که تو اینقدر بهش اهمیت میدهی برو جلو

  25. 2 کاربران زیر از مریم. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    بخدا همش عذاب وجدان براش دارم

    و مثل خوره روحم رو میخوره

    جونی و اگیزه و شوق زندگیم رو به خاکستر تبدیل کرده

  27. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    پس چرا وقتی به یه دختر تجاوز میشه خودش رو میکشه؟!؟

  28. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1623
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام من ادامایی که حس میکنن به اخر خط رسیدن و درک میکنم .به نظر من باید ایمانتو قوی کنی یعنی عشق به خدا و بخشش اون لزومی نداره به گذشتت فکر کنی اینده رو بساز فکر به خودکشی گناهی بزرگتر از اشتباهی که تو توی بچگی مرتکب شدی.هر چی بوده بریز دور و سعی کن ازموقعیت هایی که برات پیش میاد استفاده کنی که نخوای بعده ها افسوس همین روزایی که از دست دادی بخوری

  29. 3 کاربران زیر از marjan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1215
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    21
    تشکر شده 56 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    afkare in lahze ast ke ayandeat ra misaza gozashte gozashte va hich eghtedari bar to nadarad

  31. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1760
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    دوست عزیز شما به خاطر یه اتفاق خیلی بی اهمیت داری زندگی خودتو خراب می کنی
    اطمینان داشته باش اون موقع هر کسی جای تو بود همینجور میشد
    تو که توبه کردی و خیالت باید راحت باشه
    پیش خدا رو سفیدی
    این افکار منفی رو از ذهنت پاک کن
    یه چیزی بوده گذشته
    باور کن خیلی آدما ستند کار های خیلی بد تری کردند و به جای توبه افتخار هم میکنن
    تو توبه کردی و باید اطمینان داشته باشی که خدا بخشیده تو رو
    خدا تو رو بخشیده
    اطمینان داشته باش
    مردم دنیا مهم نیستن
    هر چیزی میخوان بگن و هر فکری می خوان بکنن
    گذشتت رو فراموش کن
    به زندگی ادامه بده
    زندگی خیلی زیباست
    سعی کن دختر مورد علاقت رو پیدا کنی و گذشته ای که تو آیندت هیچ تاثیری نداره رو فراموش کنی
    هیچی مثل ازدواج تو رو آروم نمیکنه
    ازدواج کن
    و چیزی ب این بی اهمیتی رو که اصلا لازم نیست بهش فکر کنی هیچ نیازی نیست که به همسرت بگی
    زندگی خیلی زیباست
    سعی کن دختر مورد علاقت رو پیدا کنی و باهاش ازدواج کنی
    و افکار منفی رو از ذهنت پاک کن.

    موفق باشی

  32. کاربران زیر از shoogooly بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1760
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    اگه هم نمیتونی پیش مشاور بری ، از نظر من هیچ لزومی نداره.

  34. کاربران زیر از shoogooly بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1749
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    2
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام.شما که توبه کردی دیگه نباید به مهربونی خدا شک کنی که این خودش بزرگترین گناهه
    خدا خیلی آمرزنده و مهربونه.آروم بگیر و مطمئن باش خدا با تو هست و حتما کمکت میکنه به شرطی که خودت بخوای

  36. کاربران زیر از فاطمه ز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1781
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام
    خیلی سختی کشیدین براتون متاسفم خیلی ناراحت شدم
    یه پیشنهاد دارم براتون در صورت امکان میتونید از اون شهری که زندگی میکنید به شهر برید که هیچ کس نمیشناستتون و اونجا زندگیتونو از صفر اغاز کنید...ایشالله موشکلتون حل بشه و خوشبخت بشین

  38. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1837
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    خدا اون معلم سخت گیری که اگر تکالیفت رو انجام ندی و تنبیه ات میکنه نیست.
    خیلی از گناهایی که به عمد انجام میشه حتی اگر توبه کنیم بخشیده میشن.
    توی اون اتفاقای گذشته هیچ تقصیری نداشتی....
    خدا اگه میخواست زنده نمونی براش کاری نداشت که الان نباشی. ولی میخواد که باشی...که زندگی کنی.
    توی گذشته مقصر نیستی ولی توی نابود کردن جوونیت و شادابیت مقصری.
    نمیگم فراموش کن..نمیگم سخت نیست..... میگم به خودت بقبولون که مقصر نیستی.
    زندگیت و بساز...سخته و طول میکشه ولی شدنیه.

  39. کاربران زیر از mahooli بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1574
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    ببین این موضوع اصلا چیزی نیست که بخاطرش عذاب وجدان بگیری و زندگیتو خراب کنی
    این موضوع برمیگرده به بچگیت و دورانی که تو نمیدونستی چه بلایی داره سرت میاد الان که فهمیدی و توبه کردی دیگه نباید خودتو سرزنش کنی و از زندگی فاصله بگیری
    به نظر من اگه همسر ایندت هم دوستت داشته باشه و از همه چی خبر داشته باشه که تو چه سختیایی کشیدی درکت میکنه و بخاطرش ترکت نمیکته
    اگرم یه دختر همچین بلایی سرش بیاد و خودکشی کنه بخاطر اینه که دختره و تو جامعه ی ما بخاطر این موضوع همه دخترو مقصر میدونن و فاحشه میخونن که بازم به نظر من خودکشی معنی نمیده چون خدا بزرگه و یه روزی همه چی درست میشه



  41. کاربران زیر از naz par بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    واقعاً بخاطر دلگریمتون ممنونم بچه ها

    خیلی حالم رو بهتر کردین

    ولی یه سوال دارم : در حال حاضر وضعیت بدینم خیلی افتضاحه ... قدم 179 سانت و 76 کیلو هستم ، ولی باسن بزرگی دارم و همین باعث شده که به هیچ که به هیچ مهمونی ، عذا ، عروسی ، ملاقاتی و.. نرم ، اصلاً از هر جمع بیتشر از 2 نفر فراری هستم

    همیشه گوشه گیر و منزوی هستم و واسه همین پدر و مادر و اطرافیان سرکوفتم میزنن .. ولی به خاطر داشتن باسن بزرگ خیلی عذاب میکشم ... حتی یه دوره ورزش کردم ولی جواب نداد و ولش کردم

    واقعاً بریدم

  43. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    به نظرتون بزرگی باسنم به خاطر کارهایه که در گذشته کردم ؟!؟!

  44. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    آیا من زندگیم رو باختم ؟!؟

    بدون اینکه توش بازی کنم .. بدون اینکه معنی عشق و محبت و دوستی رو بفهمم ... آیا من ساده لوح هستم که این بلا ها سرم اومده ؟!

    چرا اینقد تنهام ؟!

    چرا بزرگترین آرزوم شده مردن ... به قرآن وقتی که نماز میخونم با گریه سجده میکنم و از خدا میخوام راحتم کنه .. ولی تمومش نمیکنه

    وقتی بچه بودم فکر میکردم مثل فیلم هندیها وقتی 20 سالم بشه یه جون خوش تیپ و خوش اخلاق و خوش مشرب هستم که دور و برم پر از دوست و آشناست و عاشق میشم و زندگی خوبی رو دارم

    ولی الان 25 سالمه ... افسردگی شدید دارم .. تنهام ... اندامم به شدت افتضاحن .. اصلاً روابط اجتماعی خوبی ندارم .... هیچ وقت هم دوست خوبی پیدا نکردم

    زندگی چرا اینقد سخته

    دلم میخواد کمی جرات داشته باشم که بتونم حداقل مرگم رو خودم انتخاب کنم و خودم انجامش بدم ... حیف که جرات هم ندارم

  45. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1452
    نوشته ها
    104
    تشکـر
    88
    تشکر شده 69 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    In the name of god


    سلام

    اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم
    پیشنهاد میدم واسه اندامتون برید پیش یه پزشک
    ببین داداشی میدونی که آدم ها دودسته اند اونایی که افکار منفی نسبت به خودشون دارن آخرش هم به جایی نمیرسن ودوم اونایی که افکار مثبتی نسبت به خودشون دارن وهمواره تلاش میکنندوبه یه جایی میرسن،تو داری با این افکاری که به خودت تزریق میکنی زندگیتو می سازی ،حواستو جمع کن!
    اگه فکر میکنی تنهایی،پس اینهمه نظر وپیشنهاد چیه تو تاپیکتون.
    داداش داری کجا میری ،مگه ذلیخا هم اشتباه نکرد تازشم با آگاهی هم انجام میداد،بعد چی شد برگشت ،اونوقت خداوند چی کار کرد؟
    ایشون رو بخشید،اگه طبق تعریف شما "

    خدا : یه موجود پر قدرت که فقط منتظر ازینه که بندش خطا کنه که بهش بخنده و عذابش کنه
    "باشه پس عاقبت ذلیخا چرا اینجوری شد
    تاریخ داره هی تکرار میشه ماباید ازش درس عبرت بگیریم
    به نظرم اندیشه هاتو وباورهاتو باید عوض کنی واین خیلی خوبه که واسه حل مسئله پات تلاش کردی خب نتیجه نگرفتی برو پیش یه نفر که متخصصه وباهاش مشورت کن مثلا پزشک
    میدونی که دانشمندان ، بزرگان،اندیشمندان،ثروتمند ان و... زاده نمیشوند بلکه ساخته میشوند،خب از همین الان خودتو بساز به حرف ورفتار دیگران که درست نیست هم توجه نکن.
    داداش سر نیمه پر لیوانت استقامت کن تا خدانیمه ی خالیشو واست پرکنه
    درپناه حق
    یاعلی...

    اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم

  46. کاربران زیر از mhtaheri بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    مگه برای اینطور مشکلی پزشک داریم؟!؟

    باید برم پیش چه پزشکی؟

  48. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1449
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    دوست عزیز چرا فکر میکنی اندام شما تو روابط اجتماعی شما تاثیر میزاره؟اندام همه که شبیه هم نمیشه.مثلا ما یه استاد داریم باسنش خیلی بزرگه خیلی غیر عادیه مثل شخصیت های کارتونی.ولی همه ی کلاس عاشقشن کل دانشگاه دوسش دارن چون هم علمش زیاده هم اخلاق و رفتار خوبی داره
    شما نباید از کارت استعفا میدادی چون اگه بخوای ازدواج کنی در مرحله ی اول نیاز به یک شغل خوب داری
    تنهایی شما ربطی به این اتفاق نداره چون اطرافیان شما که از این موضوع خبر ندارن.وقتی وارد یه جمع میشی همیشه لبخند رو صورتت باشه محکم و بلند حرف یزن همیشه با همه سلام علیک داشته باش و رازت رو به کسی نگو اون وقت میبینی که همه مشتاق هستن با شما دوست باشن اگه همیشه ساکت باشین و چهرتون عبوس باشه نمیتونین با کسی ارتباط برقرار کنین.تنهایی نشینین خونه مثلا برین کلاس موسیقی نقاشی یا هر استعدادی که دارین تو جمع ها حضور داشته باشید تا اعتماد به نفستون رو بدست بیارید.
    انسان های ضعیف رو هیچ کس دوست نداره سعی کنید محکم باشید اعتماد به نفس داشته باشید اون وقت همه جذب شما میشن(لازم نیست که واقعا احساس قدرت کنید حتی اگه احساس ضعف میکنید یه جوری فیلم بازی کنید که همه فکر کنن خیلی قوی و محکم هستین اینجوری به مرور زمان خودتون هم باور میکنید که قدرتمند هستین)

  49. کاربران زیر از nazaninn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    ممنون که جواب دادین
    نمیخوام بی احترامی کنم
    ولی من که بچه نیستم بخوایید با این حرفا بهم تلقین کنین

    وقتی میرم تویه یه جمع یا مهمونی یا هر جای دیگه که ادمهای زیادی هست .. به محض وارد شدن من صدای خنده های نیش دارشون و تیکهایی که میندازن به اندازه کافی درد داره که منو منزوی کنه و هر وقت که مهمون میاد من برم تویه اتاق و در رو ببندم و خودم رو به یه چیزی مشغول کنم

    الان که 25 سالمه هنوز جرات رفتن به مهمونی رو پیدا نکردم

    لطفاً اگه راه حلی برای کوچیک کردن باسن و ران هست بگین

    دیگه دارم روانی میشم

    حالم خیلی بده

  51. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1992
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    10
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط lonely نمایش پست ها
    ممنون که جواب دادین
    نمیخوام بی احترامی کنم
    ولی من که بچه نیستم بخوایید با این حرفا بهم تلقین کنین

    وقتی میرم تویه یه جمع یا مهمونی یا هر جای دیگه که ادمهای زیادی هست .. به محض وارد شدن من صدای خنده های نیش دارشون و تیکهایی که میندازن به اندازه کافی درد داره که منو منزوی کنه و هر وقت که مهمون میاد من برم تویه اتاق و در رو ببندم و خودم رو به یه چیزی مشغول کنم

    الان که 25 سالمه هنوز جرات رفتن به مهمونی رو پیدا نکردم

    لطفاً اگه راه حلی برای کوچیک کردن باسن و ران هست بگین

    دیگه دارم روانی میشم

    حالم خیلی بده
    دوست من سلام...
    همه ما بدلیل مشکلی اینجا هستیم و کمابیش هم رو درک می کنیم....
    دوست من بخاطر گذشته ای که برات رقم زدن متاسفم...اما بهت پیشنهاد می کنم که برای ساختن فردای بهتر همه چیز رو در ازدواج نبین....!
    درسته که تنهایی و نیاز به همدم داری....اما من فکر می کنم که قبل از اون باید غرور مردانه جنسیت رو احیا و دوباره سازی کنی ....دوست من مممکنه اینجوری وارد زندگی مشترک بشی از چاله دربیای بیفتی توی چاه....!به عنوانیه همجنس بهت پیشنهاد می کن که از صیغه شروع کنی....!یعنی روابط جنسی با زنانی که شرایط صیغه شدن رو دارن و قبول می کنن(بگردی یا بسپری پیدا میشه) برقرار کنی و صد البته مراقب باشی که ایدز نگیری! یعنی همش با کاندوم!می بخشی رک صحبت م یکنم....اروم اروم حس های مردانه ت رو احیا کن و اعتماد بنفس جنسیت رو بال ببر...!اون فامیل عوضی رو هم بی خیال! چه لزومی داری بری تو جمعشون...! ما تحت لق همه شون!م یتونی توی کلاسهای زبان مختلط یا غیر مختلط عضو بشی...توی گروههای ورزش یا ادبی و فرهنگی بری...معاشرت کنی با ادمای درست! خودت رو مجبور کن به معاشرت ودائم با اینه کار کن و به خودت بگو تو رو می بخشم و دوستت دارم....برو توی حمام و یا هر جای دیگه و تا می تونی داد بزن تا خالی بشی.....دوست من! رژیم غذاییت رو جدی بگیر! یه مدت غذاهای پر انرژی مثل کله پاچه و دل و جگر مصرف کن....!ورزشهای هوازی مثل دو و دوچرخه سواری کن...شنا و استخر برو! ما تحت لق همه اونها...! خودتو عشق است! حتما پیش مشاور برو و کمی پول و زمان خرج کن...!یا حق!

  52. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    امروز چیزی نمونده بود که خودم رو خلاص کنم .. ولی بازم ترس نزاشت

    فقط یه چیزی رو میگم و من دیگه به این سایت نمیام و نمیدونم چیکار هم میخوام بکنم

    من این دردم رو تا به حال به هیچ احدی نگفته بودم .. ولی اینجا گفتم و انتظار داشتم که کمکم کنید ... ولی برعکس با حرفاتون حالم بیشتر خراب شده

    فقط میخوام به کسی که این سایت رو ساخته بگم که بهتره سایتش رو جمع کنه .. چون واقعاً نه تنها به درد بخور نیست بلکه برعکسه

  53. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2071
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    توی 25 سالگی جوری حرف میزنی گه انگاز عمرت سر اومده و دیگه هیچ کاری ازت ساخته نیست.من کسی رو میشناسم که بعد 40 سال در کمال ناباوری اطرافیان یه زندگی ای رو برا خودش ساخت که همون کسایی که با ترحم بهش نگاه میکردند الان با دیده تحسین میبیننش.برای خوش تیپ بودن باید فقط ورزش کنی ...نه یک ماه یا دو ماه..چند سال.اولش سخته ولی بعدش میشه عادت..من 5 ساله میرم باشگاه...تاثیرش برای خودم باورنکردنی بود...هم روحی هم جسمی..............گفتی دیگه نمیای اینجا اما من اینارو نوشتم و امیدوارم ببینی

  54. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2184
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    شما حتما باید یک مشاوره حضوری انجام بدید زیرا از راه مجازی نمیشه شناخت دقیق داشت
    مشاوره دینی برید مثل مرد حرف بزنید! چی شده مگه
    خدا به قدری کریمه که در باور انسان نمیگنجه
    مگه نشنیدید جوونی رفت پیش پیامبر و یک گناهی کرده بود( یک دختر مرده رو از قبر بیرون کشیده بود و بهش تجاوز کرده بود و بدون غسل و کفن گذاشته بودش تیو خاک) پیامبر وقتی گناه رو شنید فرمود: برو که الان عذاب میاد! (تا این حدا!)
    اما جوون رفت مدتها توبه کرد تا اینکه خدا به پیامبرش فرمود: برو دست اون جوون رو بگیر و بهش بگو اینقدر خودش رو اذیت نکن من بخشیدمش

    دیگه این کار شما که از روی ندانستن هم بوده و مقصر هم نبودی شک نکن به راحتی مورد رحمت قرار می گیره به شرطی که خودت رو نبازی

  55. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2494
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام دوست عزیز
    بهترین کاری که میتونی بکنی تحقیق درست
    و انتخاب یه دوست مناسبه
    اگه مایل بودی من حاظرم به شما کمک کنم

  56. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط lonely نمایش پست ها
    امروز چیزی نمونده بود که خودم رو خلاص کنم .. ولی بازم ترس نزاشت

    فقط یه چیزی رو میگم و من دیگه به این سایت نمیام و نمیدونم چیکار هم میخوام بکنم

    من این دردم رو تا به حال به هیچ احدی نگفته بودم .. ولی اینجا گفتم و انتظار داشتم که کمکم کنید ... ولی برعکس با حرفاتون حالم بیشتر خراب شده

    فقط میخوام به کسی که این سایت رو ساخته بگم که بهتره سایتش رو جمع کنه .. چون واقعاً نه تنها به درد بخور نیست بلکه برعکسه

    سلام
    بنظر من مشکل شما دوتاست
    یکی کمبود اعتماد بنفس که اصلی ترینه بنظرم و باید جدی پی گیرش باشین چون حتی در صورت خوب بودن همه موارد فقدان آن مشکلات خیلی زیادی بوجود میاره.
    و دیگه مشکلی که میگین در مورد اندامتون که من که متنتونو خوندم از این بابت مطمئن نیستم . شاید این یکطور خود زشت پنداری باشه.
    اگر قرار به خندیدن مردم بود اینهمه آدم مشکل دار که مثلا دستی پایی چیزیشون مشکل داره اگرچه اونها هم مشکلات خاص خودشون رو دارن در جامعه حضور پیدا نمیکردن چون مردم به اونها میخندن. درحالیکه در این موارد مردم معمولا بیشتر خودشون رو جمع و جور میکنن و متأثر میشن. .. یک پزشک متخصص می تونه اگر مشکلی باشه اون رو تشخیص بده و الان با توجه به این همه عملهای زیبایی مختلف فکر نمیکنم برای این موضوع راهی نباشه... خودکشی نداره که...


    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  57. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2558
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    مردم اینقدر جنایتا میکنن ککشونم نمیگزه زیاد خودتو اذیت نکن به مرور همه چی حل میشه

  59. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2568
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام شما بی خودی عذاب وجدان دارین چون شما در اون موقع در این مو رد اطلاعی نداشتین در ضمن اگه غیر از این هم بود درهای توبه خداوند به روی بندگانش همیشه بازهست و خوش به حال بنده ای که گناه انجام بده بعد پشیمون بشه و دوباره به سوی خدا برگرده به نظر من استین ها رو بزن بالا همه چیز از نو شروع کن ی زندگی عالی بساز بدون خدا مهربون تر از این حرفاست

  60. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط lonely نمایش پست ها
    من پسری 25 ساله هستم

    متاسفانه بچه بزرگ خانواده بودم و خانواده ما یه جورایی از هم پاشیده بود به همین دلیل من زمان زیادی زیر نظر مادر و پدرم نبودم و بیشتر مواقعه خونه ی فامیلا بودم

    وقتی بچه بودم چندتا از پسرایه فامیل بهم تجاوز کردند و به علت جویی که تویه خانواده ما حاکم بود میترسیدم این موضوع رو به مادر یا پدر بگم ( اون موقعه اول دبستان بودم )

    این تجاوزها تا آخر راهنمایی ادامه داشت تا اینکه اتفاقاتی افتاد و ارتباط با فامیل ها قطع شد ( نه به علت این موضوع )

    بعد از چندسال متوجه شدم که چه بلایی سرم اومده ( چون از بچگی چیزی از دین و نحوه زندگی و .. بلد نبودم )

    شروع کردم به نماز و روزه گرفتن و.... ولی هر چی بیشتر پیش میرفتم بیشتر احساس عذاب وجدان و گناه اذیتم میکرد، چندبار تصمیم به خودکشی گرفتم و همه چیز رو آماده کردم اما وقتی میخواستم انجامش بدم همه تنم میلرزید و ترس باعث می شد که این کار رو نکنم

    کم کم منزوی شدم به صورتی که هیچ دوست و رفیقی ندارم و حتی با خواهر و برادرهای خودم هیچ حرفی نمیزنم ( کاملاً منزوی)

    الان دانشگاه و خدمت سربازی رو تموم کردم ، از نظر روابط اجتماعی خیلی خیلی خراب هستم ، از نظر روحی و روانی کاملاً افسرده هستم به طوری که وقتی از خونه بیرون میرم واسم مهم نیست چه ظاهری داشته باشم

    یه موقعیت عالی کاری واسم پیش اومد و استخدام هم شدم ، ولی اینقد افسرده و تنها هستم که بعد از 4 ماه از کار استعفا دادم و همه از این کارم تعجب کردن ( چون مزایا و حقوق کار واقعآ خوب بود)

    بعد از اینکه استعفا دادم مدتی خونه نشین شدم ولی غرغر مادر و پدرم شروع شد و یه کار دیگه پیدا کردم ، اما کمتر از 1 ماه از اون کار هم استعفا دادم

    الان بیکارم ، تنها و خیلی افسرده ....درضمن از نظر جنسی همیشه تحریک میشم و حس میکنم به ازدواج نیاز دارم ، ولی هر چی فکر میکنم با گذشته خرابم نمیتونم ازدواج کنم

    دیگه به آخر خط رسیدم... گاهی دیونه میشم و واقعاً میخوام خودکشی کنم و برام راحت میشه ولی از اون دنیا میترسم

    تو رو خدا کمکم کنید
    سلام
    میزان ناراحتیتون...عذاب وجدانتون... بریدنتون از زندگی.....و حتی عصبانیتتون...کاملا قابل درکه
    متاسفانه ضربه های دوران کودکی اثرات عمیقی در شخصیت فرد می ذارن
    اینکه شما مورد توبیخ قرا بگیرید...که چرا نا امیدی.؟..یا باید این طور باشی و...غیره مشکلی رو حل نمیکنه
    اون هم زمانی که فرد احساس میکنه انرژی و توانی برای مبارزه و ادامه نداره
    شما حق دارید ناراحت باشید...حق دارید عصبانی باشد....اجحافی که در حقتون شده ...اون هم زمانی که شما سن کمی داشتید...اطلاعاتی نداشتید...و خانوادتون هم ازتون حمایتی نداشتن
    شرایط سختی بوده
    نمی دونم دوباره به تالار بر میگردید یا خیر
    در حال حاضر داره افکار و خاطراتی که از اون زمان داشتیداذیتتون میکنه....و اینکه نگران آیندتون هم هستید....
    درمان cbt میتونه تا حدی کمکتون کنه .البته دنیای مجازی محدودیتهایی هم داره
    خوشحال میشم باهاتون صحبت کنم

  61. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1599
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    5
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    حقیقتاً زندگی برام جهنمه

    از اینکه این موضوع رو بیان کردم خیلی حاله بدی بهم دست میده

    ولی مطمئنم که به یه دوست نیاز دارم ....

  62. کاربران زیر از lonely بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام دوست عزیز. شما معلومه روح بسیار لطیفی دارید و کاملا واکنش شما طبیعی هست که اونقدر اذیت شدید که خواستید همه چیز رو تموم کنید... ما آدما یه بار میایم به این دنیا و برای هرکسی یه جور مسئله ای پیش میاد .ما باید قوی باشیم. خدا خودش گفته : " البلاء لالولاء..." یعنی اینکه من بلای بیشتر رو برای بنده ای نازل می کنم که بیشتر دوستش دارم... هرگز از خدا نا امید نشو...خدا خیلی بزرگه. این مسئله ای که می فرمایید در کودکی اتفاق ناگوار بهتون آسیب زده ، مطمئن باشید همون آدما نتایج کارهاشون رو به شکل فجیع تری خواهند دید ، ما قضاوت نکنیم ولی چه بسا افراد که با این کارها و جرم ها ، آینده ی بچه هاشون رو خراب می کنند... بگذریم. من خیلی دوست دارم که شما رو مثل مبارزی ببینم که در مقابل همه ی این اتفاقات مقاومت می کنه و با روحیه قوی و عبرت از گذشته (اعتماد نکردن به افراد مختلف) در زندگی پیش میره، همونطور هم با یک خانوم که دوستش داری ازدواج می کنی. من دوست دارم شما رو اینجوری ببینم و بهت قول میدم که فقط با تصمیم به یه شروع دوباره همه ی اینها اتفاق می افته.
    ولی اصلا خجالت نکش برو پیش مشاور. صد در صد برو. اگه هم روت نشد بگی روی کاغذ بنویس بهش بگو. امیدوارم در آینده همه چیز به وفق مرادت باشه برادر عزیزم

  64. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط lonely نمایش پست ها
    حقیقتاً زندگی برام جهنمه

    از اینکه این موضوع رو بیان کردم خیلی حاله بدی بهم دست میده

    ولی مطمئنم که به یه دوست نیاز دارم ....


    سلام
    مسلما خیلی براتون تحمل این مشکلات رنج اور بوده
    صحبت کردن درباره اتفاقاتی که تا این اندازه باعث اذیتتون شده هم راحت نیست
    و خوب اینکه دارید اونها رو برای افراد غربیه تعریف میکنید
    ببینید یک سری تکنیک هایی وجود داره که هم بتونه بهتون کمک کنه....اما نتیجه کار به همکاری شما هم بستگی داره
    برای شروع:
    دقیقا میخواهید چه چیزهایی در زندگیتون تغییر کنه؟
    یعنی اگر الان زندگیتون چطوری باشه راضی هستید؟

  65. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2651
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط lonely نمایش پست ها
    حقیقتش به این فکر کرده بودم

    ولی نمی تونم مشاور حضوری برم .... الان هم تویه اینترنت دنبال مشاوره بودم که این سایت رو پیدا کردم
    تجاوز در بچگی تقصیر تو نبوده که احساس عذاب وجدان داری، اصلا عذاب وجدان نداشته باش هیچ گناهی واست نوشته نشده مطمئن باش ( من خودم مذهبیم و دارم اینو میگم ) حتماحتما برو پیش مشاور حضوری و اصلا خجالت نکش و مشکلتو بگو ...مشاورا کارشون کمک به شما و امثال شماست
    حتما حتما برو مشاور خیلی میتونه حال روحیتو خوب کنه

  66. کاربران زیر از mahboubeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2153
    نوشته ها
    89
    تشکـر
    0
    تشکر شده 47 بار در 34 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    من درک نمیکنم تو چرا عذاب وجدان داری؟خوب تو دوران کودکی یه مدت بهت تجاوز شده تو که مقصر نیستی کسایی که این کارو باهات کردن باید عذاب وجدان داشته باشن خدا یه نعمت بزرگ به انسان داده به اسم فراموشی بهتره گذشته ها رو فراموش کنی مخصوصا تو که یه مرد هستی شاید راحتتر از یه دختر با این مسائل کنار بیای.

  68. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از زندگی بریدم...کمک

    سلام
    جناب lonely گرامی
    پست های شما رو جند بار خوندم
    برای اینکه بتونیم مشکلاتتون رو برطرف کنیم ابتدا باید اونها رو کاملا مشخص کنیم
    اجازه بدید اونها رو خلاصه کنم
    1- احساس عذاب وجدان بابت رفتاهایی که در دوران کودکی داشتید
    2-مشکل ازدواج و اینکه فکر میکنید بشرایطی که در گدشته داشتید مانعی برای ازدواجتون خواهند بود
    3- گوشه گیری و نداشتن ارتباطات اجتماعی
    مشکل دیگه ای هم هست که مد نظرتون باشه که بهش توجه نکرده باشم؟یا فقط همین ها بودن؟

صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد