سلام
من اسم وحید 30 سال دارم در حدود 4 سال عشق 1 دختر هم سم خودم هستم که ببه مشکل بزرگی تو زندگی برخوردم 2 سال بود که عاشقم بود 1سال همش میگه ما نمیتونیم نمیدونم جطوری کاری کنم که از من نترسه وجلوی خانوادش بیسته و از انها نترسه از پدر مادرش میترسه بگه من دوست داره من چند با خواستگاری رفتم پدرش بار اول 1600 سکه گفت خانواده ما قبول نکردن دختره از اون به بعد میترسه به خانوادش بگه همیشه به من میگه دیگه پدرم اجازه نمیده خیلی دوستش دارم چون من با دختر 1جا به مدت 2سال کار میکردیم تو شرکت پدرم من دیوانه وار عاشقم بود تا به خواسته پدرش به شهر خودشون رفت تا 1سال پیش امید داشنیم بهم میرسیم از زمانی که به دانشگاه برای ارشد داره میره فقط میگه منو فراموش کن من نمیتونم با اخلاق تو زندگی کنم اما میدونم ترس از پدر مادرشه درس میخونه و من از خودش جدا میکنه اولا خیلی فهشش دادم اما پشیمانم خودش میگه دوست دارم ولی میگه دیگه خانوادهای ما راضی نمیشم انقدر التماس کردم من راضی میکنم میگه نه دیگه نمیشه خیلی زمان گذشته 1 راه حل که من خود دختره رو بدست بیارم نمیتونم فراموشش کنم 4 سال تلاش کردیم نشده ناگفته نباشه 10 باری من و دختره ارتباط جنسی با هم داشتیم لطفا کمکم کنید