فرار از اجتماع به دلیل ترس از درگیری

[tavan]

سلام دوستان
شاید مشکل من عجیب غریب یا خنده دار یا نمیدونم .... باشه ولی خب خیلی آزارم داده و میده و جلوی خیلی پیشرفتهارو برام گرفته.

خیلی از دعوا میترسم. یعنی دعواهای زیادی دیدم و مدتی هم در قهوه خانه ای در محله ای افتضاح کار کردم و اونجا هم اکثرا با افراد شرور و پیگیر دعوا دمخور بودم.

سر یکی دو ماجرای فوق العاده بیخود و بی جهت هم الکی بهم گیر دادن و خلاصه ریختن سرم و الکی الکی کتک مفصلی خوردم.

خب این ماجراها جدید نیست یا مال این چند سال اخیر نیست ولی این ترس توی وجودم مونده، اونقدری که واقعا وقتی داخل خیابون میرم هر لحظه احساس میکنم الان یکی گیر میده. الان یکی میاد درگیر میشه با من. الان به هر نحوی با یه اکیپی دعوا میشه و کلی داستان توی سرم میاد و میره که باعث شده خیلی خیلی سخت بیرون برم یا مسافرت یا ... اگرم برم دائما در حال فکر و صحنه سازی دعوا و درگیری هستم.

حتی این ترس انقدر زیاد شده که میترسم با جنس مخالف هم رابطه برقرار کنم. که نکنه با اون بیرون برم و کسی بیاد درگیر بشه باهام. نکنه کسی به اون نگاه بکنه یا چیزی بگه و من مجبور بشم درگیر بشم باهاش و صدها مدل داستان سرایی و صحنه سازی که همیشه توی سرم میچرخه.

واقعا آزار دهنده شده برام و داره اذیتم میکنه. چند ساله. ممنون میشم کمکم کنید. واقعا چه کاری باید کرد. خواهشن راهنمایی های عمل گرا و قابل اجرا ارائه بدین بهم. مثلا خب میدونم این خیلی بده خیلی بهتر از شما هم میدونم بده ولی خب مشکل اینه نمیدونم چطوری باید درستش کرد.

[M.D Karimi]

سلام دوستان
شاید مشکل من عجیب غریب یا خنده دار یا نمیدونم .... باشه ولی خب خیلی آزارم داده و میده و جلوی خیلی پیشرفتهارو برام گرفته.

خیلی از دعوا میترسم. یعنی دعواهای زیادی دیدم و مدتی هم در قهوه خانه ای در محله ای افتضاح کار کردم و اونجا هم اکثرا با افراد شرور و پیگیر دعوا دمخور بودم.

سر یکی دو ماجرای فوق العاده بیخود و بی جهت هم الکی بهم گیر دادن و خلاصه ریختن سرم و الکی الکی کتک مفصلی خوردم.

خب این ماجراها جدید نیست یا مال این چند سال اخیر نیست ولی این ترس توی وجودم مونده، اونقدری که واقعا وقتی داخل خیابون میرم هر لحظه احساس میکنم الان یکی گیر میده. الان یکی میاد درگیر میشه با من. الان به هر نحوی با یه اکیپی دعوا میشه و کلی داستان توی سرم میاد و میره که باعث شده خیلی خیلی سخت بیرون برم یا مسافرت یا ... اگرم برم دائما در حال فکر و صحنه سازی دعوا و درگیری هستم.

حتی این ترس انقدر زیاد شده که میترسم با جنس مخالف هم رابطه برقرار کنم. که نکنه با اون بیرون برم و کسی بیاد درگیر بشه باهام. نکنه کسی به اون نگاه بکنه یا چیزی بگه و من مجبور بشم درگیر بشم باهاش و صدها مدل داستان سرایی و صحنه سازی که همیشه توی سرم میچرخه.

واقعا آزار دهنده شده برام و داره اذیتم میکنه. چند ساله. ممنون میشم کمکم کنید. واقعا چه کاری باید کرد. خواهشن راهنمایی های عمل گرا و قابل اجرا ارائه بدین بهم. مثلا خب میدونم این خیلی بده خیلی بهتر از شما هم میدونم بده ولی خب مشکل اینه نمیدونم چطوری باید درستش کرد.

سلام دوست گرامی
اونچه که شرح دادین نشان از اختلال اضطراب فراگیره و شما نسبت به وقایع احتمالی در آینده نگران هستین و همین حالتون رو بد میکنه که البته تجارب تلخ در این موضوع بی تاثیر نبوده. مراجعه به یک روان درمان گر و شروع رفتار درمانی شناختی (cbt) به شدت کمکتون میکنه.
اگه اضطراب شما جنبه های بیشتری از زندگیتون مثل خوابتون رو هم تحت تاثیر قرار داده یا افکار آزار دهنده میاد سراغتون، ممکنه نیاز باشه با یک روانپزشک هم ملاقات کنید.