باسلام،من یه خانوم28ساله هستم.توی 4سال گذشته با برادر شوهرم که از خودم 2 سال کوچکتر بود رابطه نزدیکی برقرار کردم اون یه ادم افسرده وتنها بود که من با حضورم خیلی بهش کمک کردم حتی خیلی وقتا با رفتاراش خیلی اذیت شدم حتی انقد بهش اعتماد داشتم مثل برادر خودم دوسش داشتم خیلی براش وقت گذاشتم وبهش ارزش دادم.اما متاسفانه بعد از یه مدتی دیدم انگار نگاه بدی به من داره حتی بارها قصد تعرض به منو داشت ولی چون دوسش داشتم وبهش اعتماد داشتم نمی خواستم باور کنم که این دیدو بهم داره .تا اینکه سال گذشته ازدواج کرد وبعد ازدواجش دیگه مثل گذشته نبود دیگه حتی یه احترام ساده سلام کردن هم به من نمی ذاشت ولی باز قصد تعرض داشت.من بعد از ازدواجش فهمیدم که من فقط یه وسیله بودم برای این ادم که تهایی هاشو پر کنم خیلی الان از خودم ناراحتم احساس سر خوردگی دارم هر چی هم میخام بی خیال شم نمیشه یه وابستگی مسخره داشتم .دچار اسیب روحی شدم مرتب تعرضاش یادم میافته .حتی دیگه دلم نیخاد با هیچ کدوم خونواده شوهرم ارتباط داشته باشم حتی توی زندگیم با شوهرم هم خیلی تاثیر منفی گذاشته.با تموم توهیناش باز وسوسه میشم که باهاش تماس بگیرم البته شوهر من از لحاظ عاطفی اصلا منو راضی نمیکنه که من خلا عاطفی امو با این ادم خاستم پر کنم .من دلم میخاد بهش فک نکنم وفراموشش کنم .خیلی بهم توهین کرده وبار ها از خدا خاستم جوابشوبده .خاهش میکنم منو راهنمایی کنید که چه جوری این ادمی که به اسم دوستی وبرادری دشمنی ونامردی کرد واز ذهنم پاک کنم.