نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: بي اعتمادي

3124
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post بي اعتمادي

    سلام
    يه سوال داشتم و ميخواستم كمكم كنيد.
    من تقريبا يه ساله با يه دختر دوستم، از اشناهاي خانوادگيمونه، خانواده خيلي خوبي داره و خودشم خيلي دختر خوبيه، من بهش قول ازدواج داده بودم و اونم ميگفت فقط تو؛ بعد واسش خواستگار آمد، بهم پيام داد و گفت ميخوام رو خواستگارم فكر كنم و همون شب جوري بهم پيام ميداد كه نظرش رو پسره خيلي مثبته؛ من فكر ميكنم كسي خيلي بهم ميگفت دوست دارم بهم خيانت كرده و خواستگارشو بهم ترجيح داده؛ حالا بعد سه هفته برگشته ميگه من بهش جواب منفي دادمو بي تو نميتونمو تو اين مدت فقط به تو فكر ميكردم؛ مثل اينكه دو جلسه واسه مشاوره ي ازدواجم رفتن، الان من ديگه بهش اعتماد ندارم چون فكر ميكنم مثل عشقش داره بهم دروغ ميگه كه به اين راحتي ميتونه به پسر ديگه اي فكر كنه وقتي ميگه تموم زندگيشم، نميدونم واسش راه برگشت بزارم يا نه؟ نميدونم چيكار كنم، از طرفي دلم واسش ميسوزه و هنوز ميخوامش از طرفي هم ديگه بهش اعتماد ندارم. ممنون ميشم كمكم كنيد.

  2. کاربران زیر از nofi بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1452
    نوشته ها
    104
    تشکـر
    88
    تشکر شده 69 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بي اعتمادي

    In the name of god


    سلام

    اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم
    آقاnofi به نظرم دوستی قبل ازدواج به هردوطرف ضربه میزنه میتونی تو همین سایت بچرخی و ببینی عاقبت کارو
    اگه ایشون رومیخوای خب برو خواستگاریش.
    توخودتو بذارجای اون دختر ببین اگه توبودی چیکارمیکردی؟

  4. 4 کاربران زیر از mhtaheri بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhtaheri نمایش پست ها
    In the name of god


    سلام

    اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم
    آقاnofi به نظرم دوستی قبل ازدواج به هردوطرف ضربه میزنه میتونی تو همین سایت بچرخی و ببینی عاقبت کارو
    اگه ایشون رومیخوای خب برو خواستگاریش.
    توخودتو بذارجای اون دختر ببین اگه توبودی چیکارمیکردی؟
    خب شما درست ميگين اما درخواست دوستي هم از طرف همين خانم بود، امادر كل حرفتونو قبول دارم؛ باهاش دوست نميشدم از دستم ميپريد، آخه خيلي دختر خوبيه؛ بهش گفتم من بخاطر شرايطم نميتونم الان بيام خواستگاريت اونم قول داد واسم صبر كنه، ميگفت دوسم داره، اگه واقعا منو دوست داشت اينقد راحت يكي ديگه رو به من ترجيح نميداد، الان ميگه كه تمام اون سه هفنه به من فكر ميكرده و ميخواسته يه جوري اون خواستگارشو دك كنه اما من نميتونم باور كنم چون شبي كه بهم قضيه ي خواستگارشو گفت يه جوري پيام ميداد كه خيلي ازش خوشش امده و قبولش كرده يا اگه نميخواستش و ميخواست دكش كنه كه باهاش نميرفت مشاوره واسه ازدواج؛ هنوز دوسش دارم و نميخوام از دستش بدم اما اين فكر كه ايا راست ميگه يا نه ولم نميكنه و احساس ميكنم بهم خيانت كرده، لطفا بهم كمك كنيد، بايد چيكار كنم؟

  6. کاربران زیر از nofi بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    10
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    88
    تشکر شده 70 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط nofi نمایش پست ها
    سلام
    يه سوال داشتم و ميخواستم كمكم كنيد.
    من تقريبا يه ساله با يه دختر دوستم، از اشناهاي خانوادگيمونه، خانواده خيلي خوبي داره و خودشم خيلي دختر خوبيه، من بهش قول ازدواج داده بودم و اونم ميگفت فقط تو؛ بعد واسش خواستگار آمد، بهم پيام داد و گفت ميخوام رو خواستگارم فكر كنم و همون شب جوري بهم پيام ميداد كه نظرش رو پسره خيلي مثبته؛ من فكر ميكنم كسي خيلي بهم ميگفت دوست دارم بهم خيانت كرده و خواستگارشو بهم ترجيح داده؛ حالا بعد سه هفته برگشته ميگه من بهش جواب منفي دادمو بي تو نميتونمو تو اين مدت فقط به تو فكر ميكردم؛ مثل اينكه دو جلسه واسه مشاوره ي ازدواجم رفتن، الان من ديگه بهش اعتماد ندارم چون فكر ميكنم مثل عشقش داره بهم دروغ ميگه كه به اين راحتي ميتونه به پسر ديگه اي فكر كنه وقتي ميگه تموم زندگيشم، نميدونم واسش راه برگشت بزارم يا نه؟ نميدونم چيكار كنم، از طرفي دلم واسش ميسوزه و هنوز ميخوامش از طرفي هم ديگه بهش اعتماد ندارم. ممنون ميشم كمكم كنيد.
    سلام
    به مشاور خوش آمدید

    اول یه سؤال: شما چرا فکر میکنید این شما هستید که باید به ایشون فرصت بدید؟!!...
    دوست عزیز؛ این چه انتظاریه که شما دارید؟
    که یک نفر تمام فرصتهای زندگیش رو نادیده بگیره به این دلیل که یه نفر قراره مثلا سالها بعد که بعضا شاید تا 10 سال هم طول بکشه قراره بیاد به خواستگاریش ؟!!

    من با تعهد موافقم و با خیانت کردن مخالف
    اما خیانت و تعهد در جایگاهش معنا داره و مفهوم پیدا میکنه

    بله، اگر ایشون و شما همسر رسمی و قانونی و دینی و عرفی یکدیگر بودید و زیر یک سقف رفته بودید و حالا ایشون به شخص دیگری علاقمند شده بوده خب میشد ازشون جویا شد که علت این امر چی بوده؟ که همونش هم در بسیاری از موارد هم به خود آدم برمیگرده
    اما الان که هنوز بقول معروف نه به باره نه به داره چرا ایشون باید پاسخگوی صرفا یک برداشت شما از پیامکی که فرستاده باشه؟

    از طرفی اومدیم و ایشون هم می ایستاد و بعد چند سال شما دلتون هوس شخص دیگری رو میکرد، اون وقت این بنده ی خدا باید چیکار میکرد؟
    در جواب این قسمت که قاعدتا این رو که دیگه نمیخواید منکر بشید و یا نمیخواید بگید که نه از جانب شما هیچوقت این اتفاق نمی افتاد!!
    چرا که هممون مثل هم انسان هستیم و راههای اشتباه هم برامون به وفور یافت میشه

    پس بهتره خودتون رو یک انسان در سطح بالاتر از ایشون نبینید که باید براش تعیین تکلیف کنید و چه بسا برعکس باشه که ایشون داره صادقانه و با محبت با شما برخورد میکنه اما شما در ذهنتون افکار مسمومتون رو پرورش میدید
    امیدوارم کمی عمیق تر به مسائل فکر کنید
    موفق باشید

  8. 3 کاربران زیر از MHY بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط MHY نمایش پست ها
    سلام
    به مشاور خوش آمدید

    اول یه سؤال: شما چرا فکر میکنید این شما هستید که باید به ایشون فرصت بدید؟!!...
    دوست عزیز؛ این چه انتظاریه که شما دارید؟
    که یک نفر تمام فرصتهای زندگیش رو نادیده بگیره به این دلیل که یه نفر قراره مثلا سالها بعد که بعضا شاید تا 10 سال هم طول بکشه قراره بیاد به خواستگاریش ؟!!

    من با تعهد موافقم و با خیانت کردن مخالف
    اما خیانت و تعهد در جایگاهش معنا داره و مفهوم پیدا میکنه

    بله، اگر ایشون و شما همسر رسمی و قانونی و دینی و عرفی یکدیگر بودید و زیر یک سقف رفته بودید و حالا ایشون به شخص دیگری علاقمند شده بوده خب میشد ازشون جویا شد که علت این امر چی بوده؟ که همونش هم در بسیاری از موارد هم به خود آدم برمیگرده
    اما الان که هنوز بقول معروف نه به باره نه به داره چرا ایشون باید پاسخگوی صرفا یک برداشت شما از پیامکی که فرستاده باشه؟

    از طرفی اومدیم و ایشون هم می ایستاد و بعد چند سال شما دلتون هوس شخص دیگری رو میکرد، اون وقت این بنده ی خدا باید چیکار میکرد؟
    در جواب این قسمت که قاعدتا این رو که دیگه نمیخواید منکر بشید و یا نمیخواید بگید که نه از جانب شما هیچوقت این اتفاق نمی افتاد!!
    چرا که هممون مثل هم انسان هستیم و راههای اشتباه هم برامون به وفور یافت میشه

    پس بهتره خودتون رو یک انسان در سطح بالاتر از ایشون نبینید که باید براش تعیین تکلیف کنید و چه بسا برعکس باشه که ایشون داره صادقانه و با محبت با شما برخورد میکنه اما شما در ذهنتون افکار مسمومتون رو پرورش میدید
    امیدوارم کمی عمیق تر به مسائل فکر کنید
    موفق باشید
    سلام
    مرسي
    خب همينجوري هم كه نبود، من اون شب كه بهم گفت واسش خواستگار آمده و ديدم قضيه جديه با مامانم صحبت كردم و از مامنم هم قول گرفتم كه ميريم خواستگاريش اما چون شرايط ازدواجو نداشتم يه مدت ديگه و به خودشم گفتم؛ منم نميخوام خودمو از كسي برتر بدونم، روز دومي كه با هم رفتيم بيرون بهش گفتم من هيچ قولي بهت نميدم اگه واست خواستگار امد موردش خوب بود روش فكر كن اما اينقد خودش بهم اصرار كرد كه نه فقط تو و از اين حرفم اونقد ناراحت شد كه من داشتم فقط تا سه روز منت كشي ميكردمو عاشقم كرد بدجور بعد يه دفعه تو يه شب همه چي رو سرت خراب ميشه حداقل يكم تو روحيه آدم تاثير ميزاره، نه!!!
    ولي واقعا از نظرتون ممنونم تا حالا اينجوري قانع نشده بودم و يكم كه با خودم بيشتر فكر كردم ديدم خيلي از حرفاتون درسته؛ راستش من آدم بد بيني هستم و به قول شما فكرو ذهنم مسمومه و ميدونم كه بد بيني خيلي چيز بديه و توي زندگي تاثير مخربي داره، ممنونم كه اينو به من گوش زد كردين تا با ديد ديگه اي به موضوع نيگاه كنم، ديدي كه توش عيب هاي خودمم مد نظرم باشه.

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط MHY نمایش پست ها
    سلام
    به مشاور خوش آمدید

    اول یه سؤال: شما چرا فکر میکنید این شما هستید که باید به ایشون فرصت بدید؟!!...
    دوست عزیز؛ این چه انتظاریه که شما دارید؟
    که یک نفر تمام فرصتهای زندگیش رو نادیده بگیره به این دلیل که یه نفر قراره مثلا سالها بعد که بعضا شاید تا 10 سال هم طول بکشه قراره بیاد به خواستگاریش ؟!!

    من با تعهد موافقم و با خیانت کردن مخالف
    اما خیانت و تعهد در جایگاهش معنا داره و مفهوم پیدا میکنه

    بله، اگر ایشون و شما همسر رسمی و قانونی و دینی و عرفی یکدیگر بودید و زیر یک سقف رفته بودید و حالا ایشون به شخص دیگری علاقمند شده بوده خب میشد ازشون جویا شد که علت این امر چی بوده؟ که همونش هم در بسیاری از موارد هم به خود آدم برمیگرده
    اما الان که هنوز بقول معروف نه به باره نه به داره چرا ایشون باید پاسخگوی صرفا یک برداشت شما از پیامکی که فرستاده باشه؟

    از طرفی اومدیم و ایشون هم می ایستاد و بعد چند سال شما دلتون هوس شخص دیگری رو میکرد، اون وقت این بنده ی خدا باید چیکار میکرد؟
    در جواب این قسمت که قاعدتا این رو که دیگه نمیخواید منکر بشید و یا نمیخواید بگید که نه از جانب شما هیچوقت این اتفاق نمی افتاد!!
    چرا که هممون مثل هم انسان هستیم و راههای اشتباه هم برامون به وفور یافت میشه

    پس بهتره خودتون رو یک انسان در سطح بالاتر از ایشون نبینید که باید براش تعیین تکلیف کنید و چه بسا برعکس باشه که ایشون داره صادقانه و با محبت با شما برخورد میکنه اما شما در ذهنتون افکار مسمومتون رو پرورش میدید
    امیدوارم کمی عمیق تر به مسائل فکر کنید
    موفق باشید
    منظورم از روز دوم، اوايل آشناييمون بود، دومين باري كه با هم رفتيم بيرون.

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    کس ديگه اى نميخواد درباره اين موضوع کمکم کنه يا يکم راهنمايى بيشتر؟

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1561
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    ب نظر من اون خانم میخواستن شما رو امتحان کنن ک موضوع خاسگارو مطرح کردن تا شما زودتر بخود بجنبید وزودتر برید خاسگاری.در ضمنا ازدواج شرایط نمیخاد خدا خودش جور میکنه مشکلات هم حل میشه شرایط مالی مهم نیست توکلت علی الله.

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط توحید نمایش پست ها
    ب نظر من اون خانم میخواستن شما رو امتحان کنن ک موضوع خاسگارو مطرح کردن تا شما زودتر بخود بجنبید وزودتر برید خاسگاری.در ضمنا ازدواج شرایط نمیخاد خدا خودش جور میکنه مشکلات هم حل میشه شرایط مالی مهم نیست توکلت علی الله.
    خب اينم هست, شايد؛ به هر حال ممنونم از نظر و راهنماييتون.

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1686
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    با سلام
    به نظر من این یه قاعده نیس که شما بتونی از دیگران بپرسی
    ادم ها متفاوتن!
    هر کی یه نظر داده
    من اگه بودم شاید فک میکردم گذاشتت توی آب نمک اما بقول بنده خدا. اوشون حق دارن راجب زندگیشون تصمیم بگیرن شاید واقعا بعدش پشیمون شده. حالا شاید چون یا شما کیس خوبی بودی یا شاید خواستگاره لایق نبوده..
    اما نمیشه بهش گفت خیانت...

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط unforgiven نمایش پست ها
    با سلام
    به نظر من این یه قاعده نیس که شما بتونی از دیگران بپرسی
    ادم ها متفاوتن!
    هر کی یه نظر داده
    من اگه بودم شاید فک میکردم گذاشتت توی آب نمک اما بقول بنده خدا. اوشون حق دارن راجب زندگیشون تصمیم بگیرن شاید واقعا بعدش پشیمون شده. حالا شاید چون یا شما کیس خوبی بودی یا شاید خواستگاره لایق نبوده..
    اما نمیشه بهش گفت خیانت...
    سلام دوست عزيز
    درست ميگي اين اسمش خيانت نيست يه بي اعتمادي من نسبت به حرفاي دوست دخترمه؛ خودمم همين فكرو ميكردم كه منو به عنوان يار ذخيره نگه داشته، اگه بهتر پيدا شد كه شد اگه نشد همين خوبه؛ من مشكلم اينه كه فكر ميكنم بهم دروغ ميگه چون راجع به عشقش نسبت به من و علاقش نسبت به من دروغ گفته كه اينقد راحت تونسته يه پسر ديگه رو جايگزينم كنه، البته به قول خودش به اصرار پدرو مادرش، بماند كه اين خانوم كسيه كه ميگفت اگه من عاشق كسي نباشم باهاش ازدواج نميكنم (از اين خواستگاري هاي معمول)؛ مشكلم اينكه نميتونم به حرفاش اعتماد كنم كه ميگه به خاطر من برگشته، ميخوام مطمئن بشم واقعا به خاطر من برگشته يا چون خواستگار لايق نبوده، آخه واسم سوال پيش مياد كه اگه داشته خواستگارشو ميپيچونده به خاطر من! پس چرا تا مشاوره واسه ازدواج رفتن؟!!! حالا كار نداريم؛ البت من حرفاي اون دوستمون (mhy) رو هم قبول دارم و صد البت هنوز دوسش دارمو ميخوامش فقط يه راه حل بهم نشون بدين كه بتونم بفهمم راست ميگه، چون اگه بدونم راست ميگه اين دفعه از دستش نميدم. چون يه دختر فوق العاده ست و دوباره اعتراف ميكنم كه بدبينم.

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1686
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    ببین هیچجور نمیشه فهمید دروغ گفته بهت
    به نظرم قضیه رو اینجور ببین که حداقل طرف قلقلک شده ولی بعد به این نتیجه رسیده که شما بهتری
    من راه واسه امتحان زیاد میشناسم ولی دوس ندارم باعث نمک رو زخم پاشیدن شم
    نظر منو میخوای به حرف دیگران اتکا نکن. پاشید ۲نفره برید مشاوره...

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط unforgiven نمایش پست ها
    ببین هیچجور نمیشه فهمید دروغ گفته بهت
    به نظرم قضیه رو اینجور ببین که حداقل طرف قلقلک شده ولی بعد به این نتیجه رسیده که شما بهتری
    من راه واسه امتحان زیاد میشناسم ولی دوس ندارم باعث نمک رو زخم پاشیدن شم
    نظر منو میخوای به حرف دیگران اتکا نکن. پاشید ۲نفره برید مشاوره...
    اينم حرفيه، درست ميگي، مرسي واس راهنماييت.

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1686
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    2
    تشکر شده 15 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    خواهش میکنم وظیفه بود

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1742
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    سلام خانم مشاور من یک مشکلی دارم که خیلی به مشاوره شما نیاز دارم
    من 22سال ازدواج کردم ازدواج فامیلی دور و بدون تمایلی که خودم داشته باشم دو تا بچه دارم یک دختر یک پسر تا الان خیلی تحمل کردم تا به خاطر بچه هام زندگی کنم چون شوهرم نه اخلاق خوبی با من و بچه هاش داره نه با خانواده ام 22 سال پیش یه معامله ای با پدرم کرد که اون معامله کلاه برداری از اب در اومد وپدرم همه سرمایش که رفت هیچ خودش هم سکته کرد وعمرش داد به شما خلاصه در این معامله تمام جهیزیه و طلا یی که کادو عروسی بود دراین معامله رفت ولی 22 سرکوفتش برای من موند من تحمل کردم ولی الان بچه ها بزرگ شدن و دیگه نمی تونم به زنگی ادامه بدم فقط برای این نیست چون شوهرم نه اخلاق خوبی داره نه اسایشی برای من میگذاره هرروز به خاطر یه مسایل بیخودی جنگ ودعوا راه میندازه و ازاینهاگذشته صبح تا شب پای ماهواره میشینه و کلیپ های بسیار بدخارجی میبینه من درسته زیبایی گذشته را ندارم ولی انقدر هم زشت نیستم که بخواد کل روز رافقط به تلویزیون چشم بدوزه من 17 ساله بودم همین بود خیلی وقتها فکر میکنم خیلی زندگی بی خودی داشتم اون نه پول خرجی که یه زن احتیاج داره تقبل میکنه نه تفریحیی واز نظر جنسی هم از طرف من صفر یک ماه یک باربه اصرار خودش در ضمن تفاوت سنی 13 سال بزرگتره هر وقت هم ادای طلاق کردم بازسرکوفت معامله قدیمی را به سرم می کوبه ومی گه که مهریه تو روز اول تو وخونواده ات گرفتی هیچ حقی نداری در ضمن رفت وامدی با خونواده خودم ندارم و تنها در کرج زنگی میکنم ببخشید طولانی شد ممنون

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    نقل قول نوشته اصلی توسط الميرا نمایش پست ها
    سلام خانم مشاور من یک مشکلی دارم که خیلی به مشاوره شما نیاز دارم
    من 22سال ازدواج کردم ازدواج فامیلی دور و بدون تمایلی که خودم داشته باشم دو تا بچه دارم یک دختر یک پسر تا الان خیلی تحمل کردم تا به خاطر بچه هام زندگی کنم چون شوهرم نه اخلاق خوبی با من و بچه هاش داره نه با خانواده ام 22 سال پیش یه معامله ای با پدرم کرد که اون معامله کلاه برداری از اب در اومد وپدرم همه سرمایش که رفت هیچ خودش هم سکته کرد وعمرش داد به شما خلاصه در این معامله تمام جهیزیه و طلا یی که کادو عروسی بود دراین معامله رفت ولی 22 سرکوفتش برای من موند من تحمل کردم ولی الان بچه ها بزرگ شدن و دیگه نمی تونم به زنگی ادامه بدم فقط برای این نیست چون شوهرم نه اخلاق خوبی داره نه اسایشی برای من میگذاره هرروز به خاطر یه مسایل بیخودی جنگ ودعوا راه میندازه و ازاینهاگذشته صبح تا شب پای ماهواره میشینه و کلیپ های بسیار بدخارجی میبینه من درسته زیبایی گذشته را ندارم ولی انقدر هم زشت نیستم که بخواد کل روز رافقط به تلویزیون چشم بدوزه من 17 ساله بودم همین بود خیلی وقتها فکر میکنم خیلی زندگی بی خودی داشتم اون نه پول خرجی که یه زن احتیاج داره تقبل میکنه نه تفریحیی واز نظر جنسی هم از طرف من صفر یک ماه یک باربه اصرار خودش در ضمن تفاوت سنی 13 سال بزرگتره هر وقت هم ادای طلاق کردم بازسرکوفت معامله قدیمی را به سرم می کوبه ومی گه که مهریه تو روز اول تو وخونواده ات گرفتی هیچ حقی نداری در ضمن رفت وامدی با خونواده خودم ندارم و تنها در کرج زنگی میکنم ببخشید طولانی شد ممنون
    سلام خانوم الميرا
    من سنم کمتر از اونيه که بتونم کمکتون کنم, ولى به هر حال هر چى باشه يه سايه ى بالا سره, با همه ى بدياش, يکم به بعدشم فکر کنيد, به تنهايى, تنهايى خيلى حس بديه, شما که تا الان (22 سال) خانومى کردين, الانم تحمل کنيد, البته ميگين بچه هاتون از آبو گل درآمدن و اين خيلى خوبه چون به شما آزادى عمل بيشترى ميده ولى اگه ازدواج نکردن بزارين اونا ازدواج کنن بعد اگه خواستين تصميم به طلاق بگيرين چون ميدونين که اين بچه ها هر جا برن خواستگارى يا کسى بياد خواستگارى دخترتون...
    ميدونيد ديگه تو جامعه ى ما, با اين فرهنگ نه چندان متمدن وجه خوبى نداره, البته دختر عمه خودم از شوهرش جدا شده دقيقا به خاطر اخلاق وکاراى افتضاح شوهرش, ايشونم مثل شما دو تا بچه داره يه دختر که دو سال بعد جداييشون رتبه 254 کنکور رو آورد در رشته تجربى و يه پسر داره که الان کلاس سوم دبستانه و خودشونم دکتر متخصصن و فوق العاده زندگى مفرح بى دردى دارن و الان ميگه خيلى راضيه از طلاقش و ديگه خلاص شده, صد البت اين نظر شخصيه منه و فقط قصد کمک کردن داشتم و اى کاش اين موضوعتونو به عنوان يه موضوع جديد مطرح ميکردين اينطورى خيلى بهتر بود, احتمال زياد اشتباه کردين و اين موضوعو تو قسمت سوال من گفتين من بلد نيستم جابجاش کنم ولى از مدير سايت محترم خواهش ميکنم اين کارو انجام بدن تا بقيه اعضاى سايت بتونن راحتتر به شما کمک کنن.

  21. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1659
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بي اعتمادي

    خانم الميرا شما ميتونين با وارد کردن نام کاربرى و پسوردتون انجمنى رو که ميخواين توش مشاوره بگيريد رو انتخاب کنيد بعد گزينه "موضوع جديد" رو بزنين و اونجا سوالتونو مطرح کنيد تا بتونيد از نظر هاى بقيه کاربرها و همچنين مديران سايت راحتتر و سريعتر بهره مند بشيد.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتماد به نفس
    توسط girlonly در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 04-09-2014, 08:20 AM
  2. اعتماد نمی کنم .
    توسط aminjon در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-15-2013, 06:43 PM
  3. اعتماد به نفس پایین
    توسط shimbak در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-13-2013, 01:29 PM
  4. کتاب اعتماد به نفس سالم
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-22-2013, 12:42 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد