سلام یک راهنمایی مهم میخوام ازتون.یکم زیاده ولی به کمکتون نیاز دارم خواهشا بخونید و کمکم کنید.
من 3 سال و نیم پیش با دختر خالم که 7 سال از من بزرگتره سر یک موضوعی دعوام شد و بعد اون حتی به هم سلامم نمیکردیم و همه جاهم همو بلاک کردیم و... .یک سال و نیم بعد اشتی کردیم ولی 2 ماه بعد دباره سر یک سوتفاهم بچگااانه کدورت پیدا کردیم.
چونکه دور هستیم و دیر به دیر همو میبینیم این ادامه داشت تا 12 ماه بعد که تو یک مهمونی همو دیدیم و اون بمن بی محلی کرد و منم همین ظور.دیگه ندیدمش تا امسال تابستان که ظاهری خوب بودیم.
من عکس بچه اون دختر خالمو که گذاشتم اینستا و بچه اینو نزاشته بودم(هر دو 1.5 ساله اند) این بدش اومد و منو انفالو کرد منم بالظبع تا یک ماه بعدش حرف تو حرف رسیدیم به این ماجراها با خالم که مادر اونه،و خاله یکم باهام حرف زد و اون روز من قانع شدم و شبش که همو دیدیم رفتم سمت اون و حتی بچه اونم بغل کردم در حالی که اصلا ازش خوشم نمی اومد .خلاصه که ظاهری با هم خیلی خوب بودیم و شایدم یکم واقعی...
تصمیم گرفتم دلمو باهاش صاف کنم و 2 بار بعد اون روزم بهش پیام دادم و گفتم تو ام حالی بپرس از من که میگفت چون کنکور داری فکر میکنم نمیرسی و منم گفتم نه هستم ولی پیام نداد و منم ندادم و دیگه نخواهمم داد(البته این حرف اون کاملا توجیح بود کاملاااا)
حالا تو این ماه میخوان بیان شهر ما و چند روزی بمونن و خالم همون روز بمن گفت بیایید باهم حرف بزنید و رفع کدورت کنید شما هیچکدام خواهر ندارید و برا هم خواهری کنید و ازین مدل حرفا.
الان من موندم با این اتفاقات بازم من پا پیش بزارم؟؟؟برم سمت اون و بگم بیا بشیم مثل قبل که مثل 2 خواهر بودیم؟؟
از ظرفی من چون خواهر ندارم به این دوتا احتیاج دارم و اینکه میگم یک زن داداش داره که مثل خواهرشه
الان واقعا سر دوراهی موندم بگم یا نه؟حرف بزنم یا نه؟لظفا خواهشا بدون احساس بمن راهنمایی ای بدید که بعدا پشیمان نشم و به غرورم برنخوره.