صبوری یا رهایی؟

[سایه هستی]

سلام
بعد از مدتها دوباره اومدم اینجا تا از مشکل جدیدم بگم
روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و ظاهرا" روزهای سخت تر هم در انتظارم نشستن
بعد از اون اتفاق تلخی که برادرم واسمون رقم زد و بحث و دعواها بالاخره خانواده م پول همسرم رو به علاوه ی سودش بهش برگردوندن البته برادرم از این قضیه اطلاع نداره
ولی مشکل جدیدی که پیش اومده اینه که همسرم می گه باید از هم جدا بشیم می گه ذهنیتم نسبت به خانواده ت تغییر کرده و دیگه نمی توونم بهشون اعتماد کنم،می گه از اول ازدواجمون اشتباه بوده و الانم تا بچه دار نشدیم بهتره که جدا بشیم!
نمی دونم چیکار کنم دیگه بریدم ،از خودم از خانواده م از همسرم
سعی کردم منصرفش کنم ولی می گه من تصمیم خودمو گرفتم و می خوام بقیه ی عمرم رو تنها زندگی کنم
رفتار من نسبت به قبل تغییری نکرده بهش محبت می کنم مثل قبل بهش زنگ می زنم و پیام می دم اونم جوابمو میده ولی یه کم سرد قرار شده فعلا" در مورد جدا شدن حرفی نزنیم و اجازه بدیم هر چیزی تو زمان خودش اتفاق بیفته
مغزم درد گرفته از این همه مشکل که پشت سر هم دارن پیش میان
اگه می شه راهنماییم کنید ممنون می شم چون خودم اصلا" نمی توونم تصمیم درستی بگیرم هر چند که دلم نمی خواد به جدا شدن حتی فکر کنم چه برسه به عملی شدنش

[ravanshenas-therapy]

با سلام خدمت شما دوست عزیز
چند مدته ازدواج کردید؟
دلایل همسرتون برای جدا شدن تنها خانوادتون می باشند یا بین رابطه خودتونم مشکل وجود دارد؟
متاسفانه گاهی مشکلات با خانواده ها تاثیر زیادی بر روی روابط زوجین می گذارند و مخصوصا این اتفاق زمانی بیشتر می شود که زوجین نمی توانند بین روابط خودشان و خانوادهایشان تفاوت قایل شوند و رفتارهای آنها را به رابطه با همسرشان تعمیم می دهند. باید سعی کنید با گفت و گو با همسرتان و کمک یک مشاور این موضوع را بررسی کنید و صحبت کنید که رفتارهای خانواده ها به خودشان مربوط است و بهتر است شما را بخاطر خانوادیتان قضاوت نکند. به همسرتان نشان دهید که شما سعی در دفاع از کسی را ندارید و زندگیتان برایتان از هرچیزی با ارزش تر است.
در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
شاد باشید

[سایه هستی]

با سلام خدمت شما دوست عزیز
چند مدته ازدواج کردید؟
دلایل همسرتون برای جدا شدن تنها خانوادتون می باشند یا بین رابطه خودتونم مشکل وجود دارد؟
متاسفانه گاهی مشکلات با خانواده ها تاثیر زیادی بر روی روابط زوجین می گذارند و مخصوصا این اتفاق زمانی بیشتر می شود که زوجین نمی توانند بین روابط خودشان و خانوادهایشان تفاوت قایل شوند و رفتارهای آنها را به رابطه با همسرشان تعمیم می دهند. باید سعی کنید با گفت و گو با همسرتان و کمک یک مشاور این موضوع را بررسی کنید و صحبت کنید که رفتارهای خانواده ها به خودشان مربوط است و بهتر است شما را بخاطر خانوادیتان قضاوت نکند. به همسرتان نشان دهید که شما سعی در دفاع از کسی را ندارید و زندگیتان برایتان از هرچیزی با ارزش تر است.
در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
شاد باشید

سلام
ممنون از پاسختون
۳ سال هست که ازدواج کردیم
راستش تو این مدت که برادرم پول همسرم رو با فریب گرفت خیلی بحث داشتیم با هم خیلی وقتا عصبی می شد و بدترین الفاظ رو نسبت به من و خانواده م به کار می برد درست تو روزایی که باید از کنار هم بودن لذت می بردیم همش تنش بود و فاصله
می دونم خسته شده و انتظارش از زندگی متاهلی این نبوده می گه من ازدواج نکردم که بخوام با خانواده ی همسرم قطع رابطه کنم یا ازشون بدم بیاد می گه زندگی کردن اینجوری فایده نداره

[سعید62]

سلام
بعد از مدتها دوباره اومدم اینجا تا از مشکل جدیدم بگم
روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و ظاهرا" روزهای سخت تر هم در انتظارم نشستن
بعد از اون اتفاق تلخی که برادرم واسمون رقم زد و بحث و دعواها بالاخره خانواده م پول همسرم رو به علاوه ی سودش بهش برگردوندن البته برادرم از این قضیه اطلاع نداره
ولی مشکل جدیدی که پیش اومده اینه که همسرم می گه باید از هم جدا بشیم می گه ذهنیتم نسبت به خانواده ت تغییر کرده و دیگه نمی توونم بهشون اعتماد کنم،می گه از اول ازدواجمون اشتباه بوده و الانم تا بچه دار نشدیم بهتره که جدا بشیم!
نمی دونم چیکار کنم دیگه بریدم ،از خودم از خانواده م از همسرم
سعی کردم منصرفش کنم ولی می گه من تصمیم خودمو گرفتم و می خوام بقیه ی عمرم رو تنها زندگی کنم
رفتار من نسبت به قبل تغییری نکرده بهش محبت می کنم مثل قبل بهش زنگ می زنم و پیام می دم اونم جوابمو میده ولی یه کم سرد قرار شده فعلا" در مورد جدا شدن حرفی نزنیم و اجازه بدیم هر چیزی تو زمان خودش اتفاق بیفته
مغزم درد گرفته از این همه مشکل که پشت سر هم دارن پیش میان
اگه می شه راهنماییم کنید ممنون می شم چون خودم اصلا" نمی توونم تصمیم درستی بگیرم هر چند که دلم نمی خواد به جدا شدن حتی فکر کنم چه برسه به عملی شدنش

سلام
نظر من با توجه به رفتارهای شوهرتان این هست که جدا شوید وقتی شوهرتان علیرغم بازپرداخت پول باز هم اینگونه رفتار می کند معلوم است که شما را نمی خواهد قرار نیست تا ابد به خاطر اشتباه خانواده شما که جبران هم شده شما را سرزنش کند شما تلاشتان را در سازش به شوهرتان انجام دادید ولی هیچ واکنش مثبتی از سمت شوهرتان ندید. خوب ادامه زندگی شما با همسرتان باعث تحقیر شما میشود و ضمنا همسرتان شاید دنبال همسری دیگر باشد و به شما خیانت کند وقتی ناراضی هستند ادامه این زندگی میسور نیست.

[سایه هستی]

سلام
نظر من با توجه به رفتارهای شوهرتان این هست که جدا شوید وقتی شوهرتان علیرغم بازپرداخت پول باز هم اینگونه رفتار می کند معلوم است که شما را نمی خواهد قرار نیست تا ابد به خاطر اشتباه خانواده شما که جبران هم شده شما را سرزنش کند شما تلاشتان را در سازش به شوهرتان انجام دادید ولی هیچ واکنش مثبتی از سمت شوهرتان ندید. خوب ادامه زندگی شما با همسرتان باعث تحقیر شما میشود و ضمنا همسرتان شاید دنبال همسری دیگر باشد و به شما خیانت کند وقتی ناراضی هستند ادامه این زندگی میسور نیست.

سلام آقا سعید
چند روز پیش به مادرم گفتم می خوایم جدا بشیم مادرم حالش بد شد رفت بیمارستان دکتر گفت باید بستری بشی
من الان فقط به خودم فکر نمی کنم ،می دونید که برادرم جدا شده به خاطر مهریه زندان رفت هنوزم درگیر دادگاهه
اگه منم جدا بشم می شم دردی رو دردای مامانم ، واسه خودمم سخته

[سعید62]

سلام آقا سعید
چند روز پیش به مادرم گفتم می خوایم جدا بشیم مادرم حالش بد شد رفت بیمارستان دکتر گفت باید بستری بشی
من الان فقط به خودم فکر نمی کنم ،می دونید که برادرم جدا شده به خاطر مهریه زندان رفت هنوزم درگیر دادگاهه
اگه منم جدا بشم می شم دردی رو دردای مامانم ، واسه خودمم سخته

سلام
خوب بهانه عدم اعتماد به خانواده قابل قبول نیست به هر حال دلیل واقعی درخواست جدایی را بفهمید چون واقعا به جای تشکر از شما و خانواده که جبران کردید بحث طلاق را پیش می کشد دلیل سرد شدن شوهرتان این نیست مطلبی دیگری هست تا شما علت اصلی را نفهمیدی نمیشود تصمیم گرفت.

[سایه هستی]

سلام
خوب بهانه عدم اعتماد به خانواده قابل قبول نیست به هر حال دلیل واقعی درخواست جدایی را بفهمید چون واقعا به جای تشکر از شما و خانواده که جبران کردید بحث طلاق را پیش می کشد دلیل سرد شدن شوهرتان این نیست مطلبی دیگری هست تا شما علت اصلی را نفهمیدی نمیشود تصمیم گرفت.

خوب چه جوری متوجه بشم؟
شرایطم سخته تو هفته یک روز فقط پیش هم هستیم
می گه به درد هم نمی خوریم دنیامون با هم فرق می کنه
می گه می خواد مجرد باشه و از این جور حرفا

[daryak]

سلام عزیزم
به نظرم همسرت داره بهونه میاره ودلیل اصلیش چیز دیگه ای هست سعی کن اونو بفهمی واگه خودت هنوز بهش علاقه داری تلاشت واسه نگه داشتن زندگیت بکن تاجایی که می تونی. وگرنه به نظرمن همچین کسی که همش دنبال بهانه هست ارزش نداره که بخوای وقتت وعمرت رو براش صرف کنی چون تو هنوز جوونی و اگه الان طلاقت بگیری راحتتر می تونی ازداوج کنی تا چند سال دیگه.

[سایه هستی]

سلام عزیزم
به نظرم همسرت داره بهونه میاره ودلیل اصلیش چیز دیگه ای هست سعی کن اونو بفهمی واگه خودت هنوز بهش علاقه داری تلاشت واسه نگه داشتن زندگیت بکن تاجایی که می تونی. وگرنه به نظرمن همچین کسی که همش دنبال بهانه هست ارزش نداره که بخوای وقتت وعمرت رو براش صرف کنی چون تو هنوز جوونی و اگه الان طلاقت بگیری راحتتر می تونی ازداوج کنی تا چند سال دیگه.

سلام
کاش می توونستم متقاعدش کنم که این راهش نیست،کاش دلیل اصلیش و می فهمیدم
نمی دونم واقعا" باید چیکار کنم
وقتی با هم حرف میزنیم همه چی عادیه ولی هر چند روز یکبار یادآوری می کنه که این زندگی دوام نخواهد داشت،پنج شنبه ها که میرم خونه شون با هم میریم بیرون می گردیم مهمونی میریم می خندیم ولی آخرش می گه من تورو دوست دارم اما ادامه دادن به این زندگی منطقی نیست
پسر بدی نیست اخلاقای خوبم زیاد داره ولی یه کم عصبیه

[سعید62]

خوب چه جوری متوجه بشم؟
شرایطم سخته تو هفته یک روز فقط پیش هم هستیم
می گه به درد هم نمی خوریم دنیامون با هم فرق می کنه
می گه می خواد مجرد باشه و از این جور حرفا

سلام
خوب با توجه به صحبتهاتون احساس من این هست شوهرتان در این مدت نسبت به شما و خانواده بدبین شده بود فکرش به فرد دیگری منعطف شده مسلم هست که بیان نمی کند چون شرمنده میشود اینکه قبول نمی کند به خاطر این هست نمیخواهد شرمنده شود شما یکی از اطرافیانتان را که معتمدتان هست برای تحقیق بفرستید البته این یک حدس هست ولی تحقیق درباره اش شاید واقعیتهایی را روشن کند.

[سایه هستی]

سلام
خوب با توجه به صحبتهاتون احساس من این هست شوهرتان در این مدت نسبت به شما و خانواده بدبین شده بود فکرش به فرد دیگری منعطف شده مسلم هست که بیان نمی کند چون شرمنده میشود اینکه قبول نمی کند به خاطر این هست نمیخواهد شرمنده شود شما یکی از اطرافیانتان را که معتمدتان هست برای تحقیق بفرستید البته این یک حدس هست ولی تحقیق درباره اش شاید واقعیتهایی را روشن کند.

بعید می دونم
چون خودم همه جوره امتحانش کردم
ولی بازم سعی می کنم از طریق دیگه ای تحقیق کنم

[daryak]

سلام
کاش می توونستم متقاعدش کنم که این راهش نیست،کاش دلیل اصلیش و می فهمیدم
نمی دونم واقعا" باید چیکار کنم
وقتی با هم حرف میزنیم همه چی عادیه ولی هر چند روز یکبار یادآوری می کنه که این زندگی دوام نخواهد داشت،پنج شنبه ها که میرم خونه شون با هم میریم بیرون می گردیم مهمونی میریم می خندیم ولی آخرش می گه من تورو دوست دارم اما ادامه دادن به این زندگی منطقی نیست
پسر بدی نیست اخلاقای خوبم زیاد داره ولی یه کم عصبیه

سلام
صندوق پیامای خصوصیتون رو خالی کنید

[سایه هستی]

سلام
صندوق پیامای خصوصیتون رو خالی کنید

خالی کردم عزیزم

[ravanshenas-therapy]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
با توجه به صحبت های که کردید و اینکه هنوز همسرتون میتوانند با شما زمان های خوبی داشته باشندمی توان جای امیدواری باشد که بتوان این زندگی را ترمیم کرد. اتفاقاتی که در این مدت برای شما افتاده است باعث شده است همسرتان دچار شک نسبت به زندگی شونند که تا حدوذی نیز حق دارند چون تصور چنین چیزی را نمی کردند.البته ایشون باید بین شما و خانوادتون تفاوت بگذارند و اشتباه شما را به خانوادیتان ربط ندهند و اشتباهات آنها را نیز به شما. اگر بتوانید قبل از گرفتن تصمیم نهایی همسرتان را راضی کنید به یک مشاور حضوری مراجعه کنید تا بتوانید مشکلاتتان را به صورت جزئی تر بررسی کنید و راحل مناسب برخورد را آموزش ببینید کمک زیادی به شما می شود. سعی کنید نشان بدهید که همسرتان و نیازهایش برایتان ارزش دارد . اینکه همسرتان به شما هنوز ابراز احساسات می کند هرچند کوتاه نشان دهنده این است که برایش ارزش دارید اما دچار نوعی سردرگمی شده اند.
در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
شاد باشید

[سایه هستی]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
با توجه به صحبت های که کردید و اینکه هنوز همسرتون میتوانند با شما زمان های خوبی داشته باشندمی توان جای امیدواری باشد که بتوان این زندگی را ترمیم کرد. اتفاقاتی که در این مدت برای شما افتاده است باعث شده است همسرتان دچار شک نسبت به زندگی شونند که تا حدوذی نیز حق دارند چون تصور چنین چیزی را نمی کردند.البته ایشون باید بین شما و خانوادتون تفاوت بگذارند و اشتباه شما را به خانوادیتان ربط ندهند و اشتباهات آنها را نیز به شما. اگر بتوانید قبل از گرفتن تصمیم نهایی همسرتان را راضی کنید به یک مشاور حضوری مراجعه کنید تا بتوانید مشکلاتتان را به صورت جزئی تر بررسی کنید و راحل مناسب برخورد را آموزش ببینید کمک زیادی به شما می شود. سعی کنید نشان بدهید که همسرتان و نیازهایش برایتان ارزش دارد . اینکه همسرتان به شما هنوز ابراز احساسات می کند هرچند کوتاه نشان دهنده این است که برایش ارزش دارید اما دچار نوعی سردرگمی شده اند.
در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
شاد باشید

راستش به همسرم گفتم بریم پیش مشاور گفت من هزینه شو تقبل می کنم تو برو هر چند جلسه که لازمه ولی من نمیرم پیش مشاور منم یک جلسه رفتم پیش مشاور که واقعا" رفتار آقای مشاور برام عجیب و ترسناک بود و ترجیح دادم ادامه ندم تا از یه مشاور خانم کمک بگیرم ولی در حال حاضر آروم و قرار ندارم
چند ساعت پیش زنگ زده بود می گفت فردا بریم فلان جا اینکارو کنیم یا نه هم خوشحال بودم از اینکه واسش مهمم هم ناراحت و نگران بابت آینده

[سعید62]

راستش به همسرم گفتم بریم پیش مشاور گفت من هزینه شو تقبل می کنم تو برو هر چند جلسه که لازمه ولی من نمیرم پیش مشاور منم یک جلسه رفتم پیش مشاور که واقعا" رفتار آقای مشاور برام عجیب و ترسناک بود و ترجیح دادم ادامه ندم تا از یه مشاور خانم کمک بگیرم ولی در حال حاضر آروم و قرار ندارم
چند ساعت پیش زنگ زده بود می گفت فردا بریم فلان جا اینکارو کنیم یا نه هم خوشحال بودم از اینکه واسش مهمم هم ناراحت و نگران بابت آینده

سلام
خوب بنشیند با هم حرف بزنید یک گفتگوی کامل بدون حاشیه. به او بگویید علیرغم پرداخت بدهی چرا هنوز سرد هست نگذارید طفره بره دقیقا علت اصلی را ازش بخواهید اینکه قابل اعتماد نیستی که قابل قبول نیست چون تمام سعی و همتتان را در بازپسدهی بدهی کردید این حرفش مقبول نیست. علت اصلی را بپرسید.

[سایه هستی]

سلام
خوب بنشیند با هم حرف بزنید یک گفتگوی کامل بدون حاشیه. به او بگویید علیرغم پرداخت بدهی چرا هنوز سرد هست نگذارید طفره بره دقیقا علت اصلی را ازش بخواهید اینکه قابل اعتماد نیستی که قابل قبول نیست چون تمام سعی و همتتان را در بازپسدهی بدهی کردید این حرفش مقبول نیست. علت اصلی را بپرسید.

سلام
دیشب و امروز باهاش صحبت کردم
از آینده مون از برنامه مون واسه زندگی ، احساس می کنم یه کم نرم تر شده آروم تر شده ،امیدوارم آرامش قبل از طوفان نباشه
نشونه های افسردگی رو داره شدیدا" به خاطر اتفاقات این چند وقته و کارش افسردگی گرفته می دونم
اگه بتوونه با پولش یه کاری رو شروع کنه حالش خوب می شه
بهش گفتم روزای سخت رو کنار هم بودیم طاقت آوردیم و پشت همدیگه رو خالی نکردیم تکیه گاه هم بودیم الان که سختیا تموم شده و می توونیم نفس راحت بکشیم نخواه که همه چی تموم بشه،خیلی حرف نمیزد ولی سکوتش بهم حس خوبی میداد مثل دفعات قبل جبهه نگرفت
خدا آخر و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه

[eli2]

خوب چه جوری متوجه بشم؟
شرایطم سخته تو هفته یک روز فقط پیش هم هستیم
می گه به درد هم نمی خوریم دنیامون با هم فرق می کنه
می گه می خواد مجرد باشه و از این جور حرفا

چرا تو هفته فقط یک روز پیش هم هستین؟
به نظرم هیچ وقت نباید بین زنو شوهر همیچن فاصله زمانی وجود داشته باشه چون مسلما این فاصله باعث میشه که ذهنش به چیزهای دیگه فکر می کنه و صمیمیت بین شما کم رنگو کم رنگ تر می شه . و درضمن به نظرم تا حدی حق داره چون وقتی بخوات با دوران مجردیش مقایسه می کنه میبینه که نه تنها وضعش بهتر نشده بلکه نه همسرش پیشش هست مسئولیتش چن برابر شده بدهی هاش بیشتر شده و هر روز اختلاف و دعوا و مطمنن اشخاصی هم هستن که ذهنشو سم پاشی میکنن و بهش راهنمایی های غلط میکنن . ولی اگر پیشش باشید اجازه نمیدید که افکار منفی بهش غلبه کنه
به نظرم بهتره یکاری کنید که همیشه پیشش باشید وگرنه ممکنه باز با کوچیکترین بحثی اسمه طلاق پیش بیادچون بینه شما و همسرتون اون صمیمیتی که باید وجود داشته باشه وجود نداره

[سایه هستی]

چرا تو هفته فقط یک روز پیش هم هستین؟
به نظرم هیچ وقت نباید بین زنو شوهر همیچن فاصله زمانی وجود داشته باشه چون مسلما این فاصله باعث میشه که ذهنش به چیزهای دیگه فکر می کنه و صمیمیت بین شما کم رنگو کم رنگ تر می شه . و درضمن به نظرم تا حدی حق داره چون وقتی بخوات با دوران مجردیش مقایسه می کنه میبینه که نه تنها وضعش بهتر نشده بلکه نه همسرش پیشش هست مسئولیتش چن برابر شده بدهی هاش بیشتر شده و هر روز اختلاف و دعوا و مطمنن اشخاصی هم هستن که ذهنشو سم پاشی میکنن و بهش راهنمایی های غلط میکنن . ولی اگر پیشش باشید اجازه نمیدید که افکار منفی بهش غلبه کنه
به نظرم بهتره یکاری کنید که همیشه پیشش باشید وگرنه ممکنه باز با کوچیکترین بحثی اسمه طلاق پیش بیادچون بینه شما و همسرتون اون صمیمیتی که باید وجود داشته باشه وجود نداره

آخه کارش جوریه که شب کاره و کلا" در طول روز ۴ ساعت خونه س و از طرفی هم خونه ای که توش زندگی می کردیم رو کوبیدن و بین ۸ ماه تا یکسال ساختش زمان میبره من خونه مادرم هستم می توونم تو ساعتایی که خونه س برم پیشش ولی اینجوری دیگه به کارای خودش نمی رسه،تو هفته یک شب خونه س و منم میرم پیشش
خداروشکر بدهی به کسی نداره پس انداز هم کرده از حقوقش
منم همه جوره حق رو بهش میدم و شرمنده شم هستم
به خاطر شرایط کاریشم هست که یه کم عصبیه و افسردگی گرفته ،این کار رو زمانی انتخاب کرد که سرمایه ای برای شروع کار نداشت ولی الان می خواد یه کاری و راه اندازی کنه اینجوری دیگه از هم دور نمی شیم

[eli2]

آخه کارش جوریه که شب کاره و کلا" در طول روز ۴ ساعت خونه س و از طرفی هم خونه ای که توش زندگی می کردیم رو کوبیدن و بین ۸ ماه تا یکسال ساختش زمان میبره من خونه مادرم هستم می توونم تو ساعتایی که خونه س برم پیشش ولی اینجوری دیگه به کارای خودش نمی رسه،تو هفته یک شب خونه س و منم میرم پیشش
خداروشکر بدهی به کسی نداره پس انداز هم کرده از حقوقش
منم همه جوره حق رو بهش میدم و شرمنده شم هستم
به خاطر شرایط کاریشم هست که یه کم عصبیه و افسردگی گرفته ،این کار رو زمانی انتخاب کرد که سرمایه ای برای شروع کار نداشت ولی الان می خواد یه کاری و راه اندازی کنه اینجوری دیگه از هم دور نمی شیم

اره یادم اومد من حسم میکه این حرفایی که میزنه ممکنه دست خودش نباشه چون من قبلن هم بهت گفتم شب بیداری خیلی روحافظه و اخلاق اثر بدی میزاره به نظرم تحملش کن تا این دوره تموم بشه هر حرفی زد به دل نگیربهش محبت کن حتی شده غذاهای خوشمزه شیرینی درست کن ببر سرکارش یا بهش بده ببره محله کارش تا حس کنه بفکرشی و بعدش اگر این وضعیت تموم شد و بیشتر کنار هم بودین دوباره همچین حرفی زد به نظرم اونموقع غیر طبیعیه

[سعید62]

سلام
دیشب و امروز باهاش صحبت کردم
از آینده مون از برنامه مون واسه زندگی ، احساس می کنم یه کم نرم تر شده آروم تر شده ،امیدوارم آرامش قبل از طوفان نباشه
نشونه های افسردگی رو داره شدیدا" به خاطر اتفاقات این چند وقته و کارش افسردگی گرفته می دونم
اگه بتوونه با پولش یه کاری رو شروع کنه حالش خوب می شه
بهش گفتم روزای سخت رو کنار هم بودیم طاقت آوردیم و پشت همدیگه رو خالی نکردیم تکیه گاه هم بودیم الان که سختیا تموم شده و می توونیم نفس راحت بکشیم نخواه که همه چی تموم بشه،خیلی حرف نمیزد ولی سکوتش بهم حس خوبی میداد مثل دفعات قبل جبهه نگرفت
خدا آخر و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه

سلام
خوب صبر کنید ببینید آینده چجوری میشه

[سایه هستی]

اره یادم اومد من حسم میکه این حرفایی که میزنه ممکنه دست خودش نباشه چون من قبلن هم بهت گفتم شب بیداری خیلی روحافظه و اخلاق اثر بدی میزاره به نظرم تحملش کن تا این دوره تموم بشه هر حرفی زد به دل نگیربهش محبت کن حتی شده غذاهای خوشمزه شیرینی درست کن ببر سرکارش یا بهش بده ببره محله کارش تا حس کنه بفکرشی و بعدش اگر این وضعیت تموم شد و بیشتر کنار هم بودین دوباره همچین حرفی زد به نظرم اونموقع غیر طبیعیه

مرسی از راهنمائیت
من که حرفاشو با شوخی رد می کنم ولی خدا از دلم خبر داره
بهش محبت می کنم حتی بیشتر از قبل ، صبوری می کنم حتما" از خدا می خوام صبر و طاقتم رو زیاد کنه

[سایه هستی]

سلام
خوب صبر کنید ببینید آینده چجوری میشه

قول داده یه مدت اصلا" حرف از جدایی نزنه
منم خیلی قاطع بهش گفتم که فقط مرگ می توونه مارو از هم جدا کنه و تو این شرایط من ازت نه جدا می شم نه به جدایی فکر می کنم حداقل تا زمانی که بدونم غمی که باعثش من و خانواده م بودیم از دلت رفته و غرق شادی بشی تا وقتی که آرامش به زندگیمون برگرده و حتی یاد روزای سختی که پشت سر گذاشتیم نیفتیم ،تا اون موقع صبر می کنیم و وقتی حالمون خوب بود تصمیم می گیریم نه الان که حال هر دوتامون خرابه و عصبی هستیم
بازم جوابش سکوت بود و یه لبخند

[heh_heh]

در نظر بگیر یه نفر باخته، بعد ضرر و زیانش برگردونده میشه، طرف پول رو بر میداره و دیگه کلاهشم بیوفته اونجا بر نمیگرده برداره...
اون الان میخواد تمام در هایی که به باختش راه داشتن رو ببنده، طبیعیه...
فعلا معتطلش کن تا یه کم آروم بشه... کم کم میتونه فرق آدمارو دوباره تشخیص بده و بین برادرتون و شما و خانواده تون تفاوت هارو ببینه ولی فعلا تنها کاری که میتونید بکنید اینه که معطلش کنید و براش توضیح بدید که خانواده تون با آبرو زندگی کردن و از کار برادرتون خبر نداشتن و تا فهمیدن موضوع رو جبرانش کردن و الان هم ناراحتن

[سایه هستی]

در نظر بگیر یه نفر باخته، بعد ضرر و زیانش برگردونده میشه، طرف پول رو بر میداره و دیگه کلاهشم بیوفته اونجا بر نمیگرده برداره...
اون الان میخواد تمام در هایی که به باختش راه داشتن رو ببنده، طبیعیه...
فعلا معتطلش کن تا یه کم آروم بشه... کم کم میتونه فرق آدمارو دوباره تشخیص بده و بین برادرتون و شما و خانواده تون تفاوت هارو ببینه ولی فعلا تنها کاری که میتونید بکنید اینه که معطلش کنید و براش توضیح بدید که خانواده تون با آبرو زندگی کردن و از کار برادرتون خبر نداشتن و تا فهمیدن موضوع رو جبرانش کردن و الان هم ناراحتن

دقیقا" همین طور هست که شما می گید
و من همه جوره بهش حق میدم و امیدوارم خیلی زود متوجه بشه که ما از هدف برادرم بی اطلاع بودیم و قصد فریب دادنش رو نداشتیم

[سعید62]

دقیقا" همین طور هست که شما می گید
و من همه جوره بهش حق میدم و امیدوارم خیلی زود متوجه بشه که ما از هدف برادرم بی اطلاع بودیم و قصد فریب دادنش رو نداشتیم

.
سلام
خوب ان شاءالله زود دوباره صمیمیت قبلی را پیدا می کنید آرام باشید تا بتوانید آرامبخش همسرتان شوید آرامش بزرگترین هدیه و لطف هست.

[سایه هستی]

.
سلام
خوب ان شاءالله زود دوباره صمیمیت قبلی را پیدا می کنید آرام باشید تا بتوانید آرامبخش همسرتان شوید آرامش بزرگترین هدیه و لطف هست.

سلام
خیلی ممنون از شما
انشاالله

[Armin_EM]

سلام
ببینید مشکلتونو خوندم طلاق و جدایی باید به عنوان گزینه اخر در نظر گرفته بشه و نباید برای هرچیزی حرف از طلاق زد ...زندگی قرار نیست همواره بدون چالش و مشکل سپری بشه همین چالش ها هستند ک میزان قدرت و استقامت ما رو در برابر دنیا مشخص میکنند , عقب کشیدن و پاره کردن بند زندکی کار ترسوهاست ..با این همه طلاق هم یه راهکاره و پایان زندگی نیست برعکس میتونه شروع یک زندگی جدید باشه ....بخاطر همین نه ناامید باشید نه نگران چون چه رابطتتون به جدایی ختم بشه و چه نه در هرصورت زندگی جریان داره ولی بعضی وقتا با چسبیدن به گذشته با دست نکشیدن از نفرت ها جلوی این جریان رو میگیریم ...شما الان در برزخید از طرفی ذهنتونو برادر و کاری ک کرده مشغول کرده از طرفی کاملا اختیار زندگیتونو از دست دادید و منتظرید تا همسرتون ببینید چکارمیکنه ولی ازتون میخام خودتونو از این برزخ نجات بدید اول اینکه همین امشب با چشمان بسته هرچی ک در گذشته اتفاق افتاده و هرکس ک باعث این ماجرا بوده رو از ته دل ببخشید و رهایش کنید چون تا وقتی نبخشید نمیتونین از سیاهی ها و تاریکی ها خارج بشید و در گذشته باقی می مونید و از طرف دیگه در دل تکرار کنید : من رابطه بین خود و همسرم را به خدا میسپارم تا به بهترین شکل ممکن آن را حل کند اگر جدایی و طلاق بهتر است و یا اگر ادامه دادن به این زندگی بهتر است در هرصورت سپاسگذارم و در ارامشم چون میدانم ک خدا برای بندگانش بد نمیخواهد .
مطمئن باشید اگر به خدا بسپارید و از نگرانی و ترس دست بکشید و بجای نفرت عشق بورزید خیلی زود مشکلتون به بهترین نحو ممکن حل خواهد شد ...
موفق باشید

[سایه هستی]

سلام
ببینید مشکلتونو خوندم طلاق و جدایی باید به عنوان گزینه اخر در نظر گرفته بشه و نباید برای هرچیزی حرف از طلاق زد ...زندگی قرار نیست همواره بدون چالش و مشکل سپری بشه همین چالش ها هستند ک میزان قدرت و استقامت ما رو در برابر دنیا مشخص میکنند , عقب کشیدن و پاره کردن بند زندکی کار ترسوهاست ..با این همه طلاق هم یه راهکاره و پایان زندگی نیست برعکس میتونه شروع یک زندگی جدید باشه ....بخاطر همین نه ناامید باشید نه نگران چون چه رابطتتون به جدایی ختم بشه و چه نه در هرصورت زندگی جریان داره ولی بعضی وقتا با چسبیدن به گذشته با دست نکشیدن از نفرت ها جلوی این جریان رو میگیریم ...شما الان در برزخید از طرفی ذهنتونو برادر و کاری ک کرده مشغول کرده از طرفی کاملا اختیار زندگیتونو از دست دادید و منتظرید تا همسرتون ببینید چکارمیکنه ولی ازتون میخام خودتونو از این برزخ نجات بدید اول اینکه همین امشب با چشمان بسته هرچی ک در گذشته اتفاق افتاده و هرکس ک باعث این ماجرا بوده رو از ته دل ببخشید و رهایش کنید چون تا وقتی نبخشید نمیتونین از سیاهی ها و تاریکی ها خارج بشید و در گذشته باقی می مونید و از طرف دیگه در دل تکرار کنید : من رابطه بین خود و همسرم را به خدا میسپارم تا به بهترین شکل ممکن آن را حل کند اگر جدایی و طلاق بهتر است و یا اگر ادامه دادن به این زندگی بهتر است در هرصورت سپاسگذارم و در ارامشم چون میدانم ک خدا برای بندگانش بد نمیخواهد .
مطمئن باشید اگر به خدا بسپارید و از نگرانی و ترس دست بکشید و بجای نفرت عشق بورزید خیلی زود مشکلتون به بهترین نحو ممکن حل خواهد شد ...
موفق باشید

سلام
گفتنش راحته ولی عمل کردن بهش نه
چه جوری ببخشم وقتی حتی اشتباه خودش رو نمی پذیره و هیچ احساس شرمندگی و ناراحتی نسبت به کاری که کرده نداره؟چه جوری ببخشم وقتی هر روز می بینمش
آره خودمو سپردم به خدا و ازش می خوام بهترینارو برامون رقم بزنه ولی خودم بی قرارم و کلافه سردرگمم دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشم

[Armin_EM]

سلام
گفتنش راحته ولی عمل کردن بهش نه
چه جوری ببخشم وقتی حتی اشتباه خودش رو نمی پذیره و هیچ احساس شرمندگی و ناراحتی نسبت به کاری که کرده نداره؟چه جوری ببخشم وقتی هر روز می بینمش
آره خودمو سپردم به خدا و ازش می خوام بهترینارو برامون رقم بزنه ولی خودم بی قرارم و کلافه سردرگمم دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشم

سلام
نگاه کنید شما با بخشیدن یا نبخشیدن برادرتون لطف یا ظلم در حق اون نمیکنید چون کینه و نفرت سلاحی نیست ک به طرف مقابل اسیب وارد کنه بلکه تنها کسی ک از این نفرت اسیب میبینه خود شمایید , شما با بخشیدن روحتونو ازاد و رها میکنید از چسبیدن به گذشته به خاطره ای ک پشت سر گذاشتید و تا وقتی به اون خاطره یا گذشته چسبیده اید هیچ راهی به روی اینده ای ک میخاید باز نمیشه .دنبال راهید دنبال چاره اید اما خودتون با جلوگیری از ازاد شدن عشق راه ها رو بستید .پس اولین قدم برای نجات از این وضعیت بخشش و رهاییست .

[سایه هستی]

سلام
نگاه کنید شما با بخشیدن یا نبخشیدن برادرتون لطف یا ظلم در حق اون نمیکنید چون کینه و نفرت سلاحی نیست ک به طرف مقابل اسیب وارد کنه بلکه تنها کسی ک از این نفرت اسیب میبینه خود شمایید , شما با بخشیدن روحتونو ازاد و رها میکنید از چسبیدن به گذشته به خاطره ای ک پشت سر گذاشتید و تا وقتی به اون خاطره یا گذشته چسبیده اید هیچ راهی به روی اینده ای ک میخاید باز نمیشه .دنبال راهید دنبال چاره اید اما خودتون با جلوگیری از ازاد شدن عشق راه ها رو بستید .پس اولین قدم برای نجات از این وضعیت بخشش و رهاییست .

خوب الان من بخشیدم ، زندگیم درست می شه؟همسرم دیگه نمی گه جدا بشیم؟
همسرم که نمی بخشه اونو چیکار کنم؟!

[ravanshenas-therapy]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
همانطور که مشاهده کردید بعضی اوقات صبوری و آرامش و صحبت در کردن در مورد مشکلات می تواند نتایج مثبتی برای فرد داشته باشد سعی کنید نشان بدهید که همراه ایشون هستید و مشکلات و نیازها و احساساتش براتون اهمیت دارد از ابراز احساساتتون حتی اگر پاسخی دریافت نکنید خوداری نکنید(درصورتی که بخواهید به زندگیتان ادامه بدهید و آن را ترمیم کنید) با توجه به شرایط مالی و اقتصادی که برای همسرتان اتفاق افتاده است ممکن است دچار افسردگی شده باشند و از مسولیت های آینده هراسان باشند اما با کمک شما می توانند شرایط بهتری را پیش رو داشته باشند قابل درک است که گاهی از پاسخ متقابل دریافت نکردن خسته می شوید اما این تغییرات می تواند نشانه مثبتی برای ادامه مسیر شما باشد.سعی کنید زمان های کوتاهی را که فرصت دارید کنار همسرتان باشید یک محیط شاد و پراحساس بسازید و به نیازهای همسرتان توجه کنید. در مورد مشاور نیز دوست عزیز به به شما بیان کردم سعی کنید از یک مشاور مجرب و قابل اعتماد استفاده کنید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید

[سایه هستی]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
همانطور که مشاهده کردید بعضی اوقات صبوری و آرامش و صحبت در کردن در مورد مشکلات می تواند نتایج مثبتی برای فرد داشته باشد سعی کنید نشان بدهید که همراه ایشون هستید و مشکلات و نیازها و احساساتش براتون اهمیت دارد از ابراز احساساتتون حتی اگر پاسخی دریافت نکنید خوداری نکنید(درصورتی که بخواهید به زندگیتان ادامه بدهید و آن را ترمیم کنید) با توجه به شرایط مالی و اقتصادی که برای همسرتان اتفاق افتاده است ممکن است دچار افسردگی شده باشند و از مسولیت های آینده هراسان باشند اما با کمک شما می توانند شرایط بهتری را پیش رو داشته باشند قابل درک است که گاهی از پاسخ متقابل دریافت نکردن خسته می شوید اما این تغییرات می تواند نشانه مثبتی برای ادامه مسیر شما باشد.سعی کنید زمان های کوتاهی را که فرصت دارید کنار همسرتان باشید یک محیط شاد و پراحساس بسازید و به نیازهای همسرتان توجه کنید. در مورد مشاور نیز دوست عزیز به به شما بیان کردم سعی کنید از یک مشاور مجرب و قابل اعتماد استفاده کنید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید

سلام
من همش سعی می کنم از آینده ی خوبی که می توونیم با هم بسازیم حرف بزنم همش آرومش می کنم ولی می گه زندگیمون تموم شدس می توونیم دوستای خیلی خوبی واسه هم باشیم

[Armin_EM]

خوب الان من بخشیدم ، زندگیم درست می شه؟همسرم دیگه نمی گه جدا بشیم؟
همسرم که نمی بخشه اونو چیکار کنم؟!

سلام مجدد
ببینید قبل از هرچیز شما نیاز دارید تا از نظر ذهنی آزاد و رها بشید تا از کلافه بودن در بیایید و به آرامش برسید و برای اینکار هم لازمه دو کارو از نظر ذهنی انجام بدید یکی بخشیدن یکی هم رها کردن وضعیت
و در ادامه اگر به قدرت و نیروی ذهن ایمان دارید یه سری راهکار بهتون میدم تا انجام بدید تا یا وضعیت فعلی بهبود پیدا کنه یا به نحوی ک به صلاحتونو مشکل حل بشه '
شاید بگید چه ربطی به ذهن داره باید بگم بهتون ک به طور مثال چون همسر شما نمیتونه از نظر ذهنی از اون نفرت نسبت به برادرتون دست بکشه و ماجرا رو فراموش کنه پس باعث شده این نفرت رو به شما منتقل کنه و نتونه به زندگی با شما ادامه بده !! از طرفی شما هم به چرخه نفرت دامن زدید و دیگه اثری از عشق نه در شما در همسرتون در زندگیتون دیده میشه ' و حرف اینجاست ک شما با ازادسازی عشق باید به این رویه پایان بدین و متوقفش کنید تا از وضعیت به بهترین شکل رها بشید .
موفق باشید

[سایه هستی]

سلام مجدد
ببینید قبل از هرچیز شما نیاز دارید تا از نظر ذهنی آزاد و رها بشید تا از کلافه بودن در بیایید و به آرامش برسید و برای اینکار هم لازمه دو کارو از نظر ذهنی انجام بدید یکی بخشیدن یکی هم رها کردن وضعیت
و در ادامه اگر به قدرت و نیروی ذهن ایمان دارید یه سری راهکار بهتون میدم تا انجام بدید تا یا وضعیت فعلی بهبود پیدا کنه یا به نحوی ک به صلاحتونو مشکل حل بشه '
شاید بگید چه ربطی به ذهن داره باید بگم بهتون ک به طور مثال چون همسر شما نمیتونه از نظر ذهنی از اون نفرت نسبت به برادرتون دست بکشه و ماجرا رو فراموش کنه پس باعث شده این نفرت رو به شما منتقل کنه و نتونه به زندگی با شما ادامه بده !! از طرفی شما هم به چرخه نفرت دامن زدید و دیگه اثری از عشق نه در شما در همسرتون در زندگیتون دیده میشه ' و حرف اینجاست ک شما با ازادسازی عشق باید به این رویه پایان بدین و متوقفش کنید تا از وضعیت به بهترین شکل رها بشید .
موفق باشید

حالم خوب نیست
داغونم پریشونم کی باعث این اتفاقاته
با همه ی اینا من می بخشم برادرمو
می بخشم
می بخشم
دیگه باید چیکار کنم؟

[Armin_EM]

حالم خوب نیست
داغونم پریشونم کی باعث این اتفاقاته
با همه ی اینا من می بخشم برادرمو
می بخشم
می بخشم
دیگه باید چیکار کنم؟

عالیه
نگران نباشید خیلی زود همه چی حل میشه
بهتون پیام فرستادم