مشکل در رفت و امد با خانواده همسر و رفتتر با خانواده خودم

[Hadisa]

با سلام.تقریبا دوماه عقد کردم ۳۱ سالمه.با شوهرم تقریبا هیچ مشکلی ندارم روابطمون خیلی خوبه. ولی خونوادم براساس رفتارایی که پدر و مادر شوهرم از قبل از عقد از شب خواستگاری گرفته تا بله برون و روز عقد داشتن رو اونا حساس شدن.طوری که من هر باری میرم خونه مادرشوهرم بعدش پشیمون میشم چون میام خونه مادرم ناراحته . پدر مادرم سنشون بالاس نمیخوام اذیت بشن. بهشون حق میدم مادرشوهرم خیلی رفتارای زشتی داشت ولی خب من میخوام زندگی کنم نمیتونم به شوهرم بگم نمیام خونتون. اونا حتی مارو دعوتم نکردن فقط من و پدرمادرمو دعوت کردن خوااربرادرامو دعوت نکردن که ما نرفتبم.خلاصه همه مسائل دست به دست تم دادن این کدورتا بوجود اومد. من فرزند اخر خونواده ام خونوادم منو بچه فرض میکنن . براشون سخته قبول کنن من دیگه تنها نیستم یه فرد جدیدی تو زندگیمه باید وقت بیشتری با اون بگذرونم. باور کنبن هر بار رفتم بیرون کوفتم شده. هربارم اجازه گرفتم با کمال میل میگن برو ولی وقتی بیرونم زنگ میزنن میگن زودتر بیا یا میام انگار باهام قهرن. شوهرم با دامادمون یلنی شوهرخواهرم همکارن میگه برام سخته زمان بابد بگذره گه به اون به چشم رییس نگاه نکنم. ولی خونوادم اصرار دارن اینا خیلی زود صمیمی بشن. انقد موارد اینچنینی و بیخودی هست که واقعا کلافه شوم. ازدواج کردم که به ارامش برسم ولی مسائل جانبی باعث شده ارامش ندارم. مهریم ۵۰۰ سکه هست از اون طرف مادرشوهرم هرجا میشینه میگه مهریه بالا گفتن به گوش پدرمادرم میرسه ناراحت میشن. ببهشید خیلی پرحرفی کردم اگه میشه زودتر راهنماییم کنین چکار کنم.

[ravanshenas-therapy]

با سلام خدمت شما دوست عزیز
اینگونه اختلاف ها در موقع پیوند دو خانواده وجود دارد اما بهتر است حرمتها حفظ شود تا در زندگی مشترک شما تاثیری نگذارد دقت کنید که شما بهتر است احترام هردو خانواده را نگه دارید و از اینکه بحث ها و حرفهای آنها باعث شود در روند زندگی مشترک شما تاثیر گذارد خوداری کنید . بهتر است اگر همسرتان نیز این موضوعات را می داند در مورد این گونه اختلافهای خانواده ها باهم صحبت کنید البته در آرامش و بدون مقصر جلو دادن فرد خاصی یا توهین به خانواده یکدیگر و سعی کنید به یک توافق برسید که احترام آنها حفظ شود اما نگذارید دیدگاه آنها در زندگیتان تاثیر گذارد . دقت کنید که تمرکز زیاد بر این موضاعات می تواند انرژی شما را برای زندگی مشترکتان بگیرد اینکه ایشان با توجه به خصلتهایشان چه زمان با داماد شما ارتباط نزدیک تری برقرار کنند به ویژگی های شخصیتی ایشان بستگی دارد و بهتر است به خودشان واگذار کنید و از توجه به موضوعات با این سبک خوداری کنید . دقت کنید که همانطور که خودتان اشاره کردید موارد جانبی نباید جز اصلی زندگی شما قرار گیرد و این موضوع را سعی کنید در الان که در دوران عقد هستید درک کنید و در صورت نیاز به مشاوره حضوری با همسرتان نیز مراجعه کنید تا راهنمایی های لازم در این موارد برای هردوی شما صورت گیرد اگر اینگونه اختلافهای خانواده ها و صحبت های آنها بتواند الان در روند رابطه شما تاثیر گذارد در آینده و بعد از ازدواج نیز به مشکلاتی خواهید داشت .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783

شاد باشید

[Hadisa]

با سلام خدمت شما دوست عزیز
اینگونه اختلاف ها در موقع پیوند دو خانواده وجود دارد اما بهتر است حرمتها حفظ شود تا در زندگی مشترک شما تاثیری نگذارد دقت کنید که شما بهتر است احترام هردو خانواده را نگه دارید و از اینکه بحث ها و حرفهای آنها باعث شود در روند زندگی مشترک شما تاثیر گذارد خوداری کنید . بهتر است اگر همسرتان نیز این موضوعات را می داند در مورد این گونه اختلافهای خانواده ها باهم صحبت کنید البته در آرامش و بدون مقصر جلو دادن فرد خاصی یا توهین به خانواده یکدیگر و سعی کنید به یک توافق برسید که احترام آنها حفظ شود اما نگذارید دیدگاه آنها در زندگیتان تاثیر گذارد . دقت کنید که تمرکز زیاد بر این موضاعات می تواند انرژی شما را برای زندگی مشترکتان بگیرد اینکه ایشان با توجه به خصلتهایشان چه زمان با داماد شما ارتباط نزدیک تری برقرار کنند به ویژگی های شخصیتی ایشان بستگی دارد و بهتر است به خودشان واگذار کنید و از توجه به موضوعات با این سبک خوداری کنید . دقت کنید که همانطور که خودتان اشاره کردید موارد جانبی نباید جز اصلی زندگی شما قرار گیرد و این موضوع را سعی کنید در الان که در دوران عقد هستید درک کنید و در صورت نیاز به مشاوره حضوری با همسرتان نیز مراجعه کنید تا راهنمایی های لازم در این موارد برای هردوی شما صورت گیرد اگر اینگونه اختلافهای خانواده ها و صحبت های آنها بتواند الان در روند رابطه شما تاثیر گذارد در آینده و بعد از ازدواج نیز به مشکلاتی خواهید داشت .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783

شاد باشید

ممنونم از توجهتون خودم میدونم واقعا این مسائل پیش پا افتادس ولی مسائلیه که وجود داره و ارامش رو از من سلب کرده من حتی میترسم بخوام بگم من یکم دیرتر میام خونه. خونوادم بهم نمیگن نرو . میگن برو رفتار خوبی داشته باش ولی در عمل وقتی برمیگردم اخم و تخم و بحث و ابن چیزاس و با ذهنیت ها و رفتارهایی کا مادرشوهرم داشت تصورشون اینه اون با من بدرفتاری میکنه و من پنهون میکنم. اونا کلا یبار اومدن خواستگاری یبارم بله برون یبارم سر عقد کلا ۳ بار ملاقات داشتن اهل رفت و امد و زنگ زدن و این چیزا نیستن. قبول دارم رفتاراشون توهین امیزه ولی من میخوام زندگی کنم. به خونوادم میگم خب چرا همون اول مخالفت نکردین التن گفتن اینچیزا جز ابنکا زندگی مارو خراب کنه چیز دیگه ای نیس.در جواب میگن ما چکار به خونوادشون داریم خداروشکر شوهرت خیلی پسر خوبیه . اینو میگن ولی باز در عمل .....

[ravanshenas-therapy]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
نگرانی شما قابل درک است اما بهتر است زمانی که منزل می آید به خانوادیتان نشان بدهید که مادرشوهرتان به شما توجه دارد و با شما رفتارهای خوبی دارد تا میزان نگرانی آنها نسبت به این موضوع متر شود . شما نیز با تماس گرفتن با ایشان زمانی که همسرتان کنارتان نیس یا گاهی خریدن کادو می توانید به مادرشوهرتان نشان بدهید که برایتان قابل احترام می باشند و دوستشان دارید تا ایشان نیز اگر کدورتی در دلشان است برطرف شود . در کل بهتر است در مواقع نارحتی پدر و مادرتان با لبخند به آنها بگوید که جای نگرانی نیست و در صورت کمک خواستن حتما به آنها خواهید گفت.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید

[Hadisa]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
نگرانی شما قابل درک است اما بهتر است زمانی که منزل می آید به خانوادیتان نشان بدهید که مادرشوهرتان به شما توجه دارد و با شما رفتارهای خوبی دارد تا میزان نگرانی آنها نسبت به این موضوع متر شود . شما نیز با تماس گرفتن با ایشان زمانی که همسرتان کنارتان نیس یا گاهی خریدن کادو می توانید به مادرشوهرتان نشان بدهید که برایتان قابل احترام می باشند و دوستشان دارید تا ایشان نیز اگر کدورتی در دلشان است برطرف شود . در کل بهتر است در مواقع نارحتی پدر و مادرتان با لبخند به آنها بگوید که جای نگرانی نیست و در صورت کمک خواستن حتما به آنها خواهید گفت.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید

ممنونم حرفایی که میزنین خیلی خوبه. فقط اون قسمت که گفتین من زنگ بزنم یا کادو بگیرم اخه ایشون از اول رفتار زشت و توهین امیز داشت. فکر کنین در اولین برخورد شب خواستگاری چای تعارف میکنم برنمیداره شیرینی برمیداره ولی نمیخوره. همه اینا به دل ادم میمونه. بعدم همه جا میشینه میگه پسرم تکه پسرم بیسته.یجوری برخورد میکنه انگار من رفتم دنبالش.از نظر مالی هم اصلا حمایت نمیکنن من حتی مراسم عقدم گفتم نمیخواد وقتی دیدم همه هزینه ها رو دوش همسرمه.خود همسرم قبول داره مادرش حرفاش زنندس.ولی خب مادرشه. من همیشه دوس داشتم یه رابطه صمیمی داشته باشم با خونواده شوهرم ولی با مسائل پیش اومده فقط احترام میذارم و محترمانه برخورد میکنم. واقعا ابنی که گفتین زنگ بزنم بهش برام خیلی سخته با اینکه میدونم زنگ برنم رفتار بدی باهام نداره. ولی یه حس سبک کردن و کوچیک کردن خودم بهم دست میده.

[ravanshenas-therapy]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
دلخوری شما و توقعات شما قابل درک می باشد اما بهتر است کدورت ها در همین الان که در دوران عقد هستید برطرف شود و شما با احترام به ایشان می توانید نشان بدهید که برایتان فرد با ارزشی است و در این زمان ایشان احتمال تکرار رفتارهایشان و صحبت کردن در پشت سر شما و ... کمتر می تواند شود . اینکه شما برای زندگی مشترکتان تلاش کنید تنها می تواند نشان دهند ارزش بالایی شما و رشد عقلی و عاطفیتان باشد در بیشتر موارد مادران زمانی که فرزندانشان می خواهند ازدواج کنند ممکن است واکنش منفی نشان بدهند چون احساس می کنند که عروسشان ممکن است فرزندشان را از آنها دور کند و زمانی که متوجه شوند این موضوع صحت ندارد برخوردشان بهتر می شود و شما این موضوع را بگذارید پای احساس ایشان و علاقیشان به همسرتان و بهبود روابط باعث می شود در اینده و بعد از ازدواج آرامش بیشتری در زندگی داشته باشید و از این مسائل و حرفها دور باشید.
موفق باشید

[yasamanH]

با سلام.تقریبا دوماه عقد کردم ۳۱ سالمه.با شوهرم تقریبا هیچ مشکلی ندارم روابطمون خیلی خوبه. ولی خونوادم براساس رفتارایی که پدر و مادر شوهرم از قبل از عقد از شب خواستگاری گرفته تا بله برون و روز عقد داشتن رو اونا حساس شدن.طوری که من هر باری میرم خونه مادرشوهرم بعدش پشیمون میشم چون میام خونه مادرم ناراحته . پدر مادرم سنشون بالاس نمیخوام اذیت بشن. بهشون حق میدم مادرشوهرم خیلی رفتارای زشتی داشت ولی خب من میخوام زندگی کنم نمیتونم به شوهرم بگم نمیام خونتون. اونا حتی مارو دعوتم نکردن فقط من و پدرمادرمو دعوت کردن خوااربرادرامو دعوت نکردن که ما نرفتبم.خلاصه همه مسائل دست به دست تم دادن این کدورتا بوجود اومد. من فرزند اخر خونواده ام خونوادم منو بچه فرض میکنن . براشون سخته قبول کنن من دیگه تنها نیستم یه فرد جدیدی تو زندگیمه باید وقت بیشتری با اون بگذرونم. باور کنبن هر بار رفتم بیرون کوفتم شده. هربارم اجازه گرفتم با کمال میل میگن برو ولی وقتی بیرونم زنگ میزنن میگن زودتر بیا یا میام انگار باهام قهرن. شوهرم با دامادمون یلنی شوهرخواهرم همکارن میگه برام سخته زمان بابد بگذره گه به اون به چشم رییس نگاه نکنم. ولی خونوادم اصرار دارن اینا خیلی زود صمیمی بشن. انقد موارد اینچنینی و بیخودی هست که واقعا کلافه شوم. ازدواج کردم که به ارامش برسم ولی مسائل جانبی باعث شده ارامش ندارم. مهریم ۵۰۰ سکه هست از اون طرف مادرشوهرم هرجا میشینه میگه مهریه بالا گفتن به گوش پدرمادرم میرسه ناراحت میشن. ببهشید خیلی پرحرفی کردم اگه میشه زودتر راهنماییم کنین چکار کنم.

سلام عزيزم؛
من تو نوشته ي شما ديدم كه نسبت به مشكلتون آگاهي دارين چون خودتون بعد از هر مسئله اي كه مطرح كردين يه نتيجه ي درست گرفتين براش... به نظرم تو اين مسئله كاري كه احساس ميكنيد درسته رو انجام بدين، ما مسئول بازخورداي از روي نااگاهي ديگران نيستيم...به خانواده ي خودتون با رفتارهايي كه دارين بفهمونيد كه از كنار شوهرتون بودن خوشحاليد، مثلا هر بار كه از خونه ي شوهرتون برميگردين با حال خوب و شاد برگردين و اصلا به بازخوردهاي خانواده فك نكنيد، از طرفي در قبال مادرشوهرتون با محبت بيشتري رفتار كنين؛ آدما محبت واقعي رو مثل يه فركانس قوي درك ميكنن، مطمئن باشيد كه اگه محبت شما قوي باشه مادرشوهرتون بعد از مدتي دست از رفتارهاي جبهه گيرانه ي خودش بر ميداره؛ چيزي كه مهمه اون كاريه كه شما مطمئنيد كه درسته، اگه همسرتون متعهده و براي كنار شما بودن ميجنگه، شما هم بايد از اين موانع دلگير نشين ديگه
براتون ارزوي خوشبختي ميكنم

[Hadisa]

سلام عزيزم؛
من تو نوشته ي شما ديدم كه نسبت به مشكلتون آگاهي دارين چون خودتون بعد از هر مسئله اي كه مطرح كردين يه نتيجه ي درست گرفتين براش... به نظرم تو اين مسئله كاري كه احساس ميكنيد درسته رو انجام بدين، ما مسئول بازخورداي از روي نااگاهي ديگران نيستيم...به خانواده ي خودتون با رفتارهايي كه دارين بفهمونيد كه از كنار شوهرتون بودن خوشحاليد، مثلا هر بار كه از خونه ي شوهرتون برميگردين با حال خوب و شاد برگردين و اصلا به بازخوردهاي خانواده فك نكنيد، از طرفي در قبال مادرشوهرتون با محبت بيشتري رفتار كنين؛ آدما محبت واقعي رو مثل يه فركانس قوي درك ميكنن، مطمئن باشيد كه اگه محبت شما قوي باشه مادرشوهرتون بعد از مدتي دست از رفتارهاي جبهه گيرانه ي خودش بر ميداره؛ چيزي كه مهمه اون كاريه كه شما مطمئنيد كه درسته، اگه همسرتون متعهده و براي كنار شما بودن ميجنگه، شما هم بايد از اين موانع دلگير نشين ديگه
براتون ارزوي خوشبختي ميكنم

سلام ممنونم از توجهتون . امیدوارم مشکلاتم مرتفع بشه واقعا ازدواج کردم که به ارامش برسم ولی مسایل جانبی و کم اهمیت اجازه نمیده این ارامش رو داشته باشم.

[Hadisa]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
نگرانی شما قابل درک است اما بهتر است زمانی که منزل می آید به خانوادیتان نشان بدهید که مادرشوهرتان به شما توجه دارد و با شما رفتارهای خوبی دارد تا میزان نگرانی آنها نسبت به این موضوع متر شود . شما نیز با تماس گرفتن با ایشان زمانی که همسرتان کنارتان نیس یا گاهی خریدن کادو می توانید به مادرشوهرتان نشان بدهید که برایتان قابل احترام می باشند و دوستشان دارید تا ایشان نیز اگر کدورتی در دلشان است برطرف شود . در کل بهتر است در مواقع نارحتی پدر و مادرتان با لبخند به آنها بگوید که جای نگرانی نیست و در صورت کمک خواستن حتما به آنها خواهید گفت.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783
شاد باشید

با سلام. ممنونم از توجهتون .امیدوارم این مسایل حل بشه

[Hadisa]

با سلام خدمت همه کسایی که پیاممو میخونن و تشکر که راهنماییم میکنن.خودم میدونم حرفایی که میزنم شاید مسخره و عادی به نظر برسه ولی واقعا کلافم کرده بعنوان مثال یه خواهر زاده دارم که پسره ۱۷ سالشه خیلی منو دوس داره به من که خالشم ابراز علاقه میکنه بغلم میکنه یا به شوخی گازم میگیره و ... همسرم نسبت به این مساله واکنش شدیدی نشون دادو بهم میگه خوشم نمیاد از شوخی فیزیکی. من این مساله رو با خواهرم مطرح کردم ولی مورد انتقاد شدید خواهرم و پدرمادرم قرار گرفتم . که خواهر زادته محرمته شوهرت حق نداره همچین کاکنشی نشون بده و ازین حرفا .حالا من هرچی میگم من قبلا مجرد بودم الان فرق داره الانم خواهرزادمو دوس دارم فقط نمیتونم مثل قبل همچین شوخیایی با هم بکنیم.ولی واکنش تند و خشنی از جانب خانواده دیدم...خواهرم خیلی منو دوس داره خیلی تو زندگیم برام زحمت کشیده این وابستگی زیادش به من باعث شده که فکر میکنه من الان همه رو ترد کردم به یک نفر دارم فکر میکنم درحالیکه اینجور نیس فقط من ازدواج کردم نمیتونم مثل قبل باشم. مدام بهم میگه اینکار درسته اونکار غلطه من ازینکه با من مثل بچه ها برخورد میشه عصبانی میشم.ممنونم از راهنماییاتون

[ravanshenas-therapy]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
بهتر است از بیان جزئیات به خانواده پرهیز کنید و خودتان سعی کنید در این موارد بیشتر رعایت کنید ممکن است شما نتوانید دیدگاه اصلی خودتان و همسرتان را به خانواده انتقال بدهید و این موضوع باعث شود که دیگران برداشت منفی از صحبت های شما انجام بدهند از بیان موضعات خصوصی بین خودتان در جمع خانواده ها خوداری کنید چون این موضوع به مرور زمان می تواند باعث شود رابطه شما دچار مشکل شود. اما بهتر است دقت کنید که اگر این میزان شک و سوء طن در همستران همیشه وجود دارد و ایشان دیدگاه بدبینانه ای نسبت به رفت و آمد و صحبت کردن با دیگران و ... دارند بهتر است به صورت دقیق تر در این مورد اندیشه کنید و به صورت حضوری در این مورد بررسی لازم انجام شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783

شاد باشید

[Hadisa]

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
بهتر است از بیان جزئیات به خانواده پرهیز کنید و خودتان سعی کنید در این موارد بیشتر رعایت کنید ممکن است شما نتوانید دیدگاه اصلی خودتان و همسرتان را به خانواده انتقال بدهید و این موضوع باعث شود که دیگران برداشت منفی از صحبت های شما انجام بدهند از بیان موضعات خصوصی بین خودتان در جمع خانواده ها خوداری کنید چون این موضوع به مرور زمان می تواند باعث شود رابطه شما دچار مشکل شود. اما بهتر است دقت کنید که اگر این میزان شک و سوء طن در همستران همیشه وجود دارد و ایشان دیدگاه بدبینانه ای نسبت به رفت و آمد و صحبت کردن با دیگران و ... دارند بهتر است به صورت دقیق تر در این مورد اندیشه کنید و به صورت حضوری در این مورد بررسی لازم انجام شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122354783

شاد باشید

سلام. ممنونم از توجه و راهنمایی شما. راستش من اول نمیخواستم این مساله رو مطرح کنم و میخواستم با رفتارم خواهرزادمو متوجه کنم که دیگه با من اینجوری نباشه ولی اون هربار تکرار میکرد و حساسیت همسر خودمو میدیدم.تصمیم گرفتم به ارومی به خواهدم بگم در همین حد گفتم که اون ناراحت میشه . گفتم و هنوزم دارم چوبشو میخورم. خواهرم گریه کرد کلی که پسرم پاکه و... شوهرت فلانه ... کلی بد و بیراه گفت. حتی پدرو مادرمم تحریک کرد. حالا من قبول دارم خواهرم یدونه بچه داره دوسش داره ولی یه مقدار باید شرایط منم درک کنه که نمیکنه...