نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: عقب افتادگی و خودکشی

3870
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40201
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عقب افتادگی و خودکشی

    باسلام،دختری 19ساله هستم دانشجو ترم 2 دبیری ریاضی هستم و واقعا تو این رشته از نظر سواد و سطح علمی عالیم حتی استادام کم میارن ولی من مشکل خیلی زیادی با خوابگاه و زندگی اجتماعی دارم.من خیلی خجالتی و ساکت و بی اعتماد به نفسم از همون بچگی اینطوری بودم و همه بهم میگفتن تو عقب افتاده ای الان من تو یه خوابگاه 15 نفره نشستم و واقعن اذیتم همه همش میگن میخندن میرقصن ولی من نه شوخی بلدم نه بلدم برقصم و شاد باشم کلا هیچی شادم نمیکنه به جز یادگیری وواقعن بقیه همش منو به شکل یه عقب افتاده میبینن نمیدونم چرا نمیتونم یکم شر و شور تر باشم.ناگفته نماند که من ی سال پشت کنکور بودم و تو ای یه سال خیلی خانواده فشار اوردن بهم و ٱخرش رگ زدم میترسم با این وضع دوباره کارم به خودکشی بکشه خانواده هم حمایت نمیکنن

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عقب افتادگی و خودکشی

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر تنها78 نمایش پست ها
    باسلام،دختری 19ساله هستم دانشجو ترم 2 دبیری ریاضی هستم و واقعا تو این رشته از نظر سواد و سطح علمی عالیم حتی استادام کم میارن ولی من مشکل خیلی زیادی با خوابگاه و زندگی اجتماعی دارم.من خیلی خجالتی و ساکت و بی اعتماد به نفسم از همون بچگی اینطوری بودم و همه بهم میگفتن تو عقب افتاده ای الان من تو یه خوابگاه 15 نفره نشستم و واقعن اذیتم همه همش میگن میخندن میرقصن ولی من نه شوخی بلدم نه بلدم برقصم و شاد باشم کلا هیچی شادم نمیکنه به جز یادگیری وواقعن بقیه همش منو به شکل یه عقب افتاده میبینن نمیدونم چرا نمیتونم یکم شر و شور تر باشم.ناگفته نماند که من ی سال پشت کنکور بودم و تو ای یه سال خیلی خانواده فشار اوردن بهم و ٱخرش رگ زدم میترسم با این وضع دوباره کارم به خودکشی بکشه خانواده هم حمایت نمیکنن
    سلام عزيزم؛
    اول اينكه بابت موفقيتت تو رشته اي كه انتخاب كردي بهت تبريك ميگم
    نوشتي كه "هيچ چيزي شادم نميكنه به جز يادگيري"
    به نظرم اين جمله خيلي ارزشمند تر از حرف آدمهاي اطرافته
    ميخوام بهت بگم كه اجتماعي بودن خوبه، رقص و شرو و شور بودنم تا يه جاهايي خوبه اما خب قرار نيست همه ي آدمها به يه شيوه شاد باشن
    و چه شادي اي بزرگتر از اشتياق يادگيري؟!
    آدمهايي كه تورو عقب افتاده خطاب ميكنن قطعا به خاطر احترام نذاشتن به تصميمت براي زندگي و عقايدت خودشون به نوعي عقب افتاده ي فكري و ذهني ان
    حتي به ذهنت هم خطور نكنه كه روزي دنيا رو بي بهره كني از يه نابغه ي رياضي؛ خودشكي فرار از درده، مگر غير ازينه كه زندگي با مفهوم درد معنا پيدا ميكنه؟ اگر درد نباشه كه هيچ رشد روحي اي هم نخواهد بود
    پس بمون و بجنگ براي چيزي كه به خاطرش افريده شدي
    تسليمِ تحميلِ ديگران نشو، تمام اين چهارچوب زندگي و عمر براي خودته...
    از طرفي هم بشر در اجتماعه كه تعريف ميشه
    اين بي اعتماد به نفس بودن و خجالتي بودن ممكنه ريشه هاي قديمي در كودكيت داشته باشه كه سركوب شده باشي به نحوي
    خودت رو همين طور كه هستي بپذير و بدون هر آدمي دنياي منحصر به فرد خودش رو داره پس تو همين طور كه هستي منحصر به فرد و فوق العاده اي
    اول سعي كن يه دوست صميمي داشته باشي كه خوبيهات رو مدام برات مرور كنه و خودت هم اين كارو بكن و بابت خوبيهات از خودت تشكر كن، بعد اين روابط رو نفر به نفر بسط بده و تعداد ادماي دور و برت رو بيشتر كن💚
    امضای ایشان
    براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...

  3. کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عقب افتادگی و خودکشی

    ببین دوست عزیزم اگر با هر مشکلی که روبه رو میشی تو فکر فرار و خودکشی بیفتی و فکر کنی با خودکشی کردن دیگه به ارامش و سکوت میرسی کاملا در اشتباهی تازه اونموقع اول زجه زدن و پشیمونیه ،

    خب
    اولین نکته اینکه این شرایط خابگاه موقتیه قرار نیست چندیدن سال این شرایطو تحمل کنی
    همچنین قرار گرفتن در وضعیت های مختلف به رشد شما کمک میکنه و بیشتر میتونید خودتون رو بشناسید و خودتون رو رشد بدید .ولی این دلیل نمیشه که با شناخت خودتون از خودتون متنفر بشید
    میدونید ادم وقتی میتونه خوشال باشه که اول اولیت های ذهنشو انجام داده باشه خب به نظرم شما برای اینکه حس شادی در خودتون ایجاد کنید کتابخونه نمازخونه ی خابگاه جایی که بشه اول در سکوت به مطالعات خودتون بپردازید برید و بعد که کاراتون انجام دادید وقتی به اتاقتون برمیگردید خود به خود اون شادی هم درشما ایجاد میشه .
    من خودم دوستانمو که خابگاه میرفتنو از نزدیک دیدم و همشون سال اول براشون وحشتناک بودو میگفتن که هر شب گریه میکنن. ولی بعد کم کم قلق کار دسشون اومد و طرز برخورد با هم اتاقی ها رو یاد گرفتن به حدی که سالای اخر تحصیلشون حاظر نبودن به شهرشون برگردن . کتابخونه و نمازخونه خابگاهشون همیشه پر بود
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد