نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: سو تفاهم

845
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18154
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    سو تفاهم

    خانمی هستم 44 ساله در سال 81 با همسرم ازدواج کردم اوایل ازدواج وضع مالی معمولی بود اما چون من به همسرم علاقه داشتم خیلی برام اهمیت نداشت چون واقعا همسرم من رو دوست داشت در اصل عاشق من بود بعد از اینکه پسرمون به دنیا آمد همسرم به کار تجارت مشغول شد و اوضاع مالی خیلی مساعد شد خونه و ماشین خوب باغ و ویلا و هر چی که می خواستم برام فراهم بود من بیشتر با دوستانم خوش می گذروندم و از سفر های داخلی و خارجی برای آنها تعریف می کردم همسرم از هیچ کمکی به من دریغ نمی کرد همه چیز رو هم که تهیه می کرد به نام من بود حتی موبایلی که در دستش بود به نام من بود .

    ایشون به آشپزی خیلی علاقه داشت و خیلی وقت ها برامون آشپزی می کرد بعد از یک مدتی من بعضی وقت ها قلبم اذیت می کرد و حالم بد میشد و معده من هم یک کمی اذیت می کرد یک روز که در جمع دوستانه زنانه نشسته بودیم این موضوع رو با یکی از دوستان مطرح کردم و دوستم گفت شاید چون پول دار شده می خواد تو رو از بین ببره و بره دنبال عشق و حالش .

    با این حرفش خیلی به فکر فرو رفتم یک شب که شام درست کرده بود و میز رو آماده کرده بود به من گفت بیا تا شام بخوریم
    من گفتم من شام خوردم و رفتم و خوابیدم جالب که اون شب اصلا حالم بد نشد با دوستم تماس گرفتم و موضوع رو گفتم گفت شام دیشب رو دور بریز و برو یک قفل ساز بیار و تمام قفل ها رو عوض کن و همین کار رو انجام دادم و شب که همسرم اومد به من زنگ زد و گفت چرا در باز نمیشه بهش گفتم خونه خودم هست دوست ندارم بیایی زنگ زد به پلیس و مامور پلیس به ایشان گفت حق با همسر شماست چون سند به نام ایشان است نمی تونید وارد خانه بشید صبح هم رفتم و موبایلی که استفاده می کرد رو قطع کردم من متاسفانه با یک لباس تن ایشان را از خانه راندم یعد از مدتی به پیشنهاد دوستم چون ایشان نتونه کاری کنه با توجه اینکه هیچ مدرک شناسایی هم نداشت و از ایشان بابت بچه و طلاق وکالت داشتم از ایشان طلاق گرفتم بعد از مدتی به خارج از کشور مهاجرت کردم بعد از یک مدت خلا و مهربونی های ایشان رو احساس کردم و فهمیدم چه اشتباهاتی و فکرهایی در موردش می کردم اما راهی نداشتم خدا خدا میکردم ازدواج نکرده باشه بعد از 18 ماه برگشتم ایران و با هر زحمتی بود یک شماره ازش پیدا کردم و تلفنی باهاش صحبت کردم با هر زحمتی بود باهاش قرار گذاشتم و با تعجب دیدم هنوز حلقه ازدواج ما دستش هست خیلی خوشحال شدم . اما متاسفانه ایشان به هیچ عنوان حاضر نیست به زندگی برگرده خیلی اصرار کردم فامیل رو واسطه فرستادم میگه حاضرم تا آخر عمر تنها باشم اما دیگه از من نخواه با تو زندگی کنم .

    واقعا خیلی به خاطر کارهایی که سرش آوردم پشیمونم اما نمی دونم چه کار کنم که راضی بشه برگرده واقعا تنها کسی بود که عاشقم بود اما من متوجه نشدم . حتی بهش گفتم به خاطر بچه برگرد اما فایده نداره . لطفا من رو راهنمایی کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : سو تفاهم

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما در زمان فعلی قابل درک است اما بهتر است کمی بیشتر به اتفاقی که رخ داده است فکر کنید تقریبا شما بخاطر حرفهای فردی خارج از رابطه دونفریتان و یک سری خیالپردازی های بی مورد زندگی شخصی خود را بهم زده اید و با رفتاری که با همسرتان داشته اید اعتماد ایشان را نسبت به خودتان و حتی شاید در حالت وسیع تر کاهش داده اید و همچنین با این سبک برخورد مردانگی ایشان را نیز زیر سوال برده اید و با توجه به رفتارهای که شما با ایشان کرده اید ممکن است ایشان اعتماد سابق را نسبت به شما نداشته باشند . سعی کنید از اینگونه تصمیم های ناگهانی خوداری کنید برای معده درد هزاران دلیل وجود دارد و ممکن بوده است معده شما تنها با آن نوع سبک پخت همسرتان واکنش نشان می داده است بهتر است این موضوع را به صورت جدی تر به صورت حضوری مورد بررسی قرار بدهید چون افکار شما در مورد موضوعی که بیان کردید نیاز به بررسی دقیق تر دارد. اما در مورد همسرتان شما می توانید در آرامش و بدون توهین و مقصر جلوه دادن یکدیگر باهم صحبت کنید و ایشان به عنوان یکی از طرفین رابطه حق انتخاب دارد و به ایشان بهتر است فرصت بدهید تا در این مورد فکر کنند و بهتر است شما نیز این موضوع را بپذیرد که رفتاری که شما با ایشان در کمال اعتماد ایشان انجام دادید ممکن است برای ایشان قابل ببخش نباشد و یا اینکه به زمان بیشتری دارند برای اینکه اعتماد سابق به شما در ایشان شکل گیرد.

    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    02188419832

    شاد باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترسو بودن
    توسط CIVIL4724 در انجمن اختلال رشد سیستم عصبی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-06-2015, 12:25 PM
  2. کودک ترسو واز جیش گرفتن
    توسط ملیح در انجمن تربیت کودک
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-07-2015, 10:38 AM
  3. محتاط شدن یا ترسو شدن
    توسط maraka در انجمن اضطراب
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-12-2014, 12:26 AM
  4. ترسو بودن
    توسط iliya19 در انجمن سایر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 10-28-2014, 01:54 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد