سلام خسته نباشید. خواهرم یک سال و نیمه که ازدواج کرده. پدر و مادرم و کل فامیل با ازدواج خواهرم مخالف بودن. چون شوهر خواهرم در گذشته یه ازدواج ناموفق داشته و از ازدواج قبلیش یه پسر 4ساله داره. پدرم خیلی مخالف بود بالاخره رضایت داد اما به خواهرم گفت دیگه برو دنبال زندگیت،پشیمونی در کار نیست هر اتفاقی افتاد از من کمک نخواه. چون پدرم به پای خواهرم افتاد اشک ریخت که خواهرم با این اقا ازدواج نکنه. پدرم میگفت این اقا به دختر عموش(زن سابقش) رحم نکرد میخواد به دختر من رحم کنه؟.حتی پدرم یه بارم پاشو خونه خواهرم نذاشا.خلاصه خواهرم با این اقا ازدواج کرد و بعد از 1ماه هم حامله شد و الان یه دختر 8ماهه داره. با به دنیا اومدن خواهرزاده ام کمی اختلافا برطرف شد و ما با خواهرم و شوهرش رفت و آمد کردیم. حتی پسر شوهر خواهرم هم به عنوان نوه قبول کردیم و رفتر محبت امیزی باهاشون داشتیم حتی پدرم. تا اینکه چند روز پیش خواهرم با شوهرش دعواش میشه یه دعوای وحشتناک. خواهرمو به قصد کشت میزنه کل خونه خواهرم پر از خون میشه وصورتش کبوده کبود. خواهرم به خونمون زنگ میزنه بابامم جریانو میفهمه به خواهرم میگه حق نداری پاشی بیای اینجا خونه خودت بمون. به پاهات افتادم که با این مرد ازدواج نکن چون این روزارو می دیدم حق نداری پاشی بیای خونه بابات. پدرم به خواهرم گفت گوشی رو بده به شوهرت اما شوهرش قبول نکرد با بابام صحبت کنه (شوهرخواهرم)گفت هرکی میخواد با من حرف بزنه پاشه بیاد خونم.مامانم رفت خونه خواهرم و با خواهرم دعوا کرد که تقصیر توعه زبونتو ببر انقدر یک به دو نکن. و به شوهر خواهرم گفته این چه کاریه کردی.خواهرم انقدر از مامانم ناراحت میشه که بهش میگه به جای اینکه بری یقه اونو بگیری و بگی چرا منو زده میای سر من داد و بیدار می کنی پاشو از خونم برو بیرون.خواهرم از مامان و بابام ناراحته که چرا ازش حمایت نکردن و شوهرشو دعوا نکردن بهش نگفتن به چه حقی دست رو دخترمون بلند کردی.خلاصه الان نزدیک عیده و هنوز خواهرم با مامان و بابام قهرن. من این وسط واقعا نمی دونم چیکار کنم؟ از طرفی مامانم مایل نیست من با خواهرم در ارتباط باشم از طرفی دلم نمیاد با خواهرم قهر کنم اون به غیر از ما کسی رو نداره. واقعا نمی دونم چیکار کنم. رفتار درست و شایسته توی این شرایط چیه؟ ممنون میشم کمکم کنید. مرسی