با سلام
من حسام 27 سالمه و با دختر عموم 21سالشه ازدواج كردم.سوم فروردين98 تاريخ عروسي مون بوده.پدر و مادرم با خانواده عموم زياد رابطه صميمي نداشتن.ولي ما همديگرو دوست داشتيم.وقتي رفتيم خواستگاري قبلش با دختر عموم به توافق رسيده بوديم كه مهريه رو313 تا بزاريم.ولي رفتيم خواستگاري عموم گفت رمز كارت بانكيم 7643 هست و بايد مهر دخترمم 764 باشه بعد كلي صحبت و اينا پدر و مادرم ديدن ما همديگرو دوست داريم قبول كردن ولي اومديم خونه كلي دلخور بودن گفتن تو گفته بودي كه مهريه313 تا هست كه.سه ماه قبل خواستگاري من با سليقه خانومم يخچال خوب گرفتم چون سركار ميرفتم خونه اجاره كرده بودم تو تهران و تلويزيون 49 اينچ و 2 تخته فرش و بخاري خريده بودم و تو ارزوني كلا12 تومن پول جنسام شد.
!!!بله برون ما خلاصه تموم شد و 4فروردين قرار شد كه جشن عقد رو بگيريم كه عموم گفت الان جايي نميتونم تالار رزرو كنم تو خونمون تو شمال ميگيريم و ما هم قبول كرديم و ب ما گفت فاميلا كه مشتركن شما ديگه بيشتر از 20 اضافه نكنين خونه جا نداريم.ما تا اونموقع چيزي نگفتيم تا بعد جشن عقد كنان كه عموم پول جشن رو ورداشت گفت بايد جهيزيه بخرم3/600/000 تومن بودش.مادرم اينا هر چقدر گفتن واسه عروس و داماده قبول نكردن.يكسال عقد بوديم و زمان وام ازدواج شد چون عموم جانباز بود 30 ميليون بهش وام دادن به ما 15 تومن بهش گفتم نصفشو بده به ما قسط هاشو خودم ميدم اين سودش كمه بدرد زندگي خودمون ميخوره.خانومم گفت وام واسه ما هست و تو حقي نداري اينو طلب كني.توي اين يكسال مدام عموم ميگفت سرويس طلا چي شد.چي شدو!!!!!بعد گرفتن وام سرويس طلا رو خريدم ناگفته نماند تو ارزوني به خانومم ي سرويس46گرمي نشون دادم كه ميشد12ميليون ولي گفتش دخترونه نيست و سنگينه و بعدا بخر و ... ولي بعدها بخاطر تورم و ...مسايلي كه خودتونم باهاش دست و پنجه نرم كردين 24 گرم طلا رو 12 ميليون خريدم.بعدشم تا مدتي رو مخم بودن خونه رهن كن و .... كه با قرض و قوله خونه رهن كردم.بعد ي روزي رفتم خونشون و پرسيدن خونه چي شد.گفتم رهن كردم و پول قرض كردم.عموم اومد لارج بازي دراورد كه چرا به من نگفتي و ....18تومن بهم پول داد بابت خونه و گفت قرض همكارات رو بده.منم همين كار رو كردم و قسط وام ازدواج 2تومنشو داده بود +كارمزد نصفش1800 ميشد جمعا3ميليون 800 هزار كسر از 15 ميليون تومن كم كني ميمونه=11/200/000و كسر اين مبلغ از كل 18 ميليون ميشه 6/800 كه گفت بعد عروسي بهم برگردون.عموم با اون پول جشن عقدمون رفتن يكسري ظرف و ظروف اشپزخونه رو خريدن. مهموني رفتيم شمال خونه پدر و مادرم.دويست تومن پا گشا +ي النگو به خانومم پدر و مادرم دادن كه 200 تومن رو عموم گرفت گفت جهيزيه بايد بخرم!!!.تو اين مدت كادو ولنتاين.يلدا.سالروز ازدواج رو هم گرفتم واسه خانومم.واسه تالار كلي حرف زد كه ما تهرانيم بريم ي تالار خوب بگيريم تو شمال و رفتيم همه چيز رو با سليقه جفتمون انتخاب كرديم.ي روز من سر كار بودم عموم و زنعموم پسرش و عروسش و خانوممهماهنگ كردن رفتن خريد اثاثيه خونه!!!!بدون اطلاع من و با سليقه خودشون خريدن.از خانومم بعد فهميدن پرسيدم كه چرا بهم نگفتي.گفت تو نبودي خب!!!بعدا ديدم چيزايي كه رفته بود انتخاب كرده بود رو هم نگرفته گفتم اينا چيه اونايي كه با سليقه جفتمون بود چي شد گفت اگه نميخريدم همينو بابا ديگه هيچي نميخريد و گردن خودمون ميوفتادش.با زم هيچي نگفتم.تا اينكه بعد عروسي پول عموم رو بردم بهش دادم تا جنس هاي خونه رو تكميل كنه گفت من فعلا ب اين پول احتياجي ندارم وسيله هاتو بخر بعدا بهم برگردون!!!!! گفتم وسيله؟گفت اره ميزتلويزيون.پرده.تشك تخت>رئوتختي.غذاساز.چرخ گوشت.ساعت ديواري و تلفن و.....اومديم خونه خودمون و هاج و واج كه خدا بعد كلي خرج عروسي بدهي جنساي خونه رو چه كنيم.ناگفته نماند عموم اونموقع ميگفت ليست جنس هاتونو بنويسين خانومم ميگفت ميخريم ديگه و من بهسش ميگفتم بنويس ميگفت خونه ت خالي بود بعد عروسي بعد غر غر كن. و بعد خونه چون ديد داشت پرده رو سفارش دادم و اوردن نصب كردن مادر خانومم اومد گفت بياين بريم خونه ما گفتم نميام گفتش چرا.همه وسيله هايي كه مونده بود روگفتم خانومم هم هروقت ميخواست حرف بزتنه باهاش بد برخورد ميكردن كه زر نزن و ... بعد گفت بضاعت ما همينقدر بوده. در صورتي كه واسه پسرشون كه ازدواج كرده خونه خريدن سال قبل و ي خونه تو شهرستان رو هم تازه فروختن و... گفت من عروسم مگه چي اورد واسم بقيه رو خودتون بخرين گفتم ما چه ربطي به عروست داريم .رفتش و گفت ببخش مارو.بعد ي هفته پدر و مادرم اومدن تهران كه سياهه جنس هارو بنويسن اومدن بعد مادرم گفت جنس هاتون تكميل نيست كه گفتن پسر شما پارسال 4قلم جنسشو خريده بوده ما قبول نداريم پارسال تا امسال يكسال گذشته و هروقت جنس نو خريدين اوردين تو خونه ما بقيه رو ميخريم!!!!!!!الان بينمون شكر ابه و خانومم با اينكه ميدونه حق با ما هست ولي طرف خانوادشو ميگيره و ميگه جهيزيه وظيفه نيست!!!!!چرا پدر و مادرت اومدن كه بحث به اونجا كشيد!!!!سياهه چيه اصلا!!!!!از اونطرف هم رو مخمه كه آينه و شمعدان نخريدي ميز ناهار خوري بخر واسم!!!!!ولي به خانوادش هيچي نميگه بخرين>اونا اومدن هر چي تو دهنشون بود گفتن كه جنساتون واسه سال قبله و نو نيست و...هر وقت چهار قلم جنس نو خريدين ما بقيه جنسامونو ميخريم.موندم نميدونم چيكار كنم خانومم به حرف من نيست و همش طرف خانوادشو ميگيرهوكمكم كنين