جامعه ناشنوانان به صورت روزمره با چالش های مربوط به لقب گذاری ها، تعصبات و ارتباطات مواجه است، ولی دارای یک سری چالش های دیگری هم می باشند.

مطالعات صورت گرفته نشان داده است که افراد ناشنوا، دو برابر افراد عادی از مشکلات سلامت روانی رنج می برند و همچنین در دسترسی به خدمات سلامت روان واقعی دارای مشکلات بیشتری هستند.


مشکلات سلامت روانی رایجی که در بین جامعه ناشنوایان وجود دارد شامل افسردگی، اضطراب و بیماری های شدیدی همانند اختلال دو قطبی و اسکیزوفرنیا می باشد.


افراد ناشنوا علاوه بر مشکل ارتباط برقرار کردن با مراقبان، از مشکلات بیماری روانی هم رنج می برند – محققان نتیجه گیری کرده اند که لب خوانی کافی نمی باشد، مفسرانی که علائم زبانی را متوجه می شوند، بسیار نادر هستند و بیشتر ابزارهای تشخیص بستگی به دانشی دارد که در بین افراد ناشنوا رایج نمی باشد.


سلامت روانی در جامعه ناشنوایان


اکثر افراد دارای برخی معایب شنیداری می باشند – بر اساس یکی از مطالعات صورت گرفته، بین 15 درصد تا 26 درصد از افراد دارای معایب شنیداری هستند.
ولی این یک مشکل متفاوتی برای افراد کاملا ناشنوا می باشد، به خصوص در صورتی که این افراد قبل از آنکه شانس یادگیری زبان گفتاری را داشته باشند، دچار ناشنوایی شوند.

تقریبا از هر 10000 نفر، یک نفر در این گروه قرار می گیرد و اکثر آنها خودشان را به عنوان اقلیت فرهنگی می دانند که به جای زبان گفتاری از زبان اشاره ای استفاده می کنند.


چالش های مربوط به عملکرد در دنیای شنیداری می تواند منجر به مشکلات سلامت روانی شود. در یک مطالعه ای که شامل افراد دارای معایب شنیداری بود، 41% از افراد شرکت کننده بر این باور بودند که مشکلات رابطه ای به دلیل استرس های خانوادگی و تعصب هایی ایجاد می شود.

می تواند منجر به ایجاد افسردگی اجتماعی، سوء استفاده از مواد یا در برخی مواقع رفتار خشونت آمیز شود یا در ایجاد این موارد نقش داشته باشد.


سایر مطالعات صورت گرفته نتیجه گیری کردند که یک چهارم از دانش آموزان ناشنوا، دارای مشکلات یادگیری، تاخیر رشد یافته، معایب بصری یا اوتیسم می باشند

کودکان ناشنوایی که در ارتباط برقرار کردن با خانواده هایشان مشکل دارند، نسبت به کودکان ناشنوایی که مشکلات محدودی در ارتباط برقرار کردن با اعضای خانواده شان دارند یا هیچ نوع مشکلی ندارند، چهار برابر بیشتر در معرض اختلال های سلامت روانی قرار دارند.


همچنین قلدری کردن نسبت به کودکان ناشنوا در محیط مدرسه می تواند یک مورد عادی باشد، و احتمال قربانی شدن در تجاوز جنسی در رابطه با پسران و دختران ناشنوا بیشتر می باشد.


ارتباط مورد نیاز می باشد، ولی محدود است


دسترسی به خدمات سلامت روان برای افراد ناشنوا به سختی امکان پذیر است. یک مطالعه کوچک صورت گرفته که شامل 54 شرکت کننده بود، نتیجه گیری کرد که بیش از نیمی از افراد قادر به پیدا کردن خدمات سلامت روانی نبودند که افراد ناشنوا بتوانند از آن استفاده کنند.


علاوه بر این، موارد مربوط به شرایط روان پزشکی همانند اختلال های روانی در بین افراد ناشنوا که تشخیص داده نشده اند، زیاد می باشد و علت اصلی آن مشکلات ارتباطی می باشد که عبارتند از:


· کمبود مفسران باتجربه ما بین زبان انگلیسی و زبان اشاره ای
· مشکلات مربوط به ترجمه زبان گفتاری و زبان شنیداری
· تفاوت هایی در نحوه نشان دادن و درک سلامت روانی در افراد ناشنوا

در رابطه با این افراد، خواندن و نوشتن نمی تواند جایگزین مناسب و کافی برای زبان گفتاری باشد. معایب شنیداری منجر به ایجاد اختلال های زیادی در واژگان افراد می شود، به نحوی که توانایی نوشتاری و خواندن افراد فارغ التحصیل شده ناشنوا از مدرسه، مشابه توانایی نوشتاری و خواندن افراد معمولی می باشد که در حین تحصل مدرسه ای هستند.


علاوه بر این، لب خوانی با دقت 100% صورت نمی گیرد – افراد بزرگسال ناشنوا، به طور متوسط 26 تا 40 درصد از سخنان بیان شده را می توانند لب خوانی کنند.


چگونه می توان به خدمات سلامت روان دسترسی داشت؟


به دلیل وجود داشتن مشکلات ارتباطی، اکثر شرکت کنندگان در مطالعه مربوط به افراد ناشنوا به این نتیجه رسیده اند که افراد ناشنوا برای استفاده از خدمات سلامت روانی، متخصصان ناشنوا را ترجیح می دهند.

علاوه بر این، استفاده کردن از مفسران با تجربه هم اهمیت زیادی دارد ... ولی همه این کارها فقط اولین مرحله در کمک به دسترسی افراد ناشنوا به خدمات سلامت روانی مناسب می باشد.


مشکلات مربوط به زمان یک عامل مهمی در تشخیص اختلال های روانی می باشد – سوالاتی از قبیل "آیا در یک سال گذشته، مشکلات خوابی را برای یک ماه یا یک دوره بیشتری تجربه کرده اید؟

" یا "آیا این مشکلات را برای شش ماه یا یک دوره بیشتر داشته اید؟" ، از جمله سوالات رایج پرسیده شده می باشند. با این وجود، بیان کردن این مشکلات با استفاده از زبان اشاره به سختی امکان پذیر می باشد، چرا که شامل عباراتی از قبیل "احساس در لبه بودن" می باشد.


نکته آخر عبارت از این است که سوالات مربوط به مصاحبه های تشخیصی که مربوط به دانش در رابطه با مواردی می باشد که احتمال شنیدنشان وجود دارد، مربوط به مشکلات واقعی می باشد: فردی که در کل زندگی خودش ناشنوا بوده است، در صورت شنیدن "صداهای شنیداری" چه درکی خواهد داشت؟


تفاوت مهمی که باید شناسایی شوند


همچنین متخصصان سلات روان باید نحوه تشخیص و شناسایی تفاوت های موجود در نحوه ابراز عواطف و احساسات افراد ناشنوا را نسبت به افراد شنوا یاد بگیرند.


برای مثال، شخصی که ناشنا است ممکن است که به دنبال جلب توجه باشد. در حالی که این رفتار برای افرادی که می شنوند، یک رفتار پرخاشگرانه محسوب می شود، ولی این مورد در جامعه ناشنوایان کاملا پذیرفته شده و معمولی می باشد.


همچنین، در حالیکه نشان دادن زیبایی در بین افراد شنوا از طریق اخم کردن نشان داده می شود، ولی افراد ناشنوا از این ابراز احساس مشخص برای بیان کردن معنا استفاده می کنند.

در واقع یکی از مطالعات صورت گرفته به این نتیجه دست یافت که متخصصان بالینی اکثر موارد خوانده شده سریع را به عنوان علامتی از رفتار روان پریشی در نظر می گیرند و به عنوان تغییر در وضعیت روانی که در واقعیت نشان داده شده است، در نظر نمی گیرند.

همچنین علائم محدوی در زبان گفتاری وجود دارد و این زبان نمی تواند تغییرات دقیق صورت گرفته در وضعیت روانی را بیان کند.

برای کمک به افراد ناشنوا چه کارهایی را می توان انجام داد؟


یکی از مطالعات صورت گرفته در مورد محدویت های فرهنگی و زبانی در مورد سلامت روان نتیجه گیری کرده است که اکثر افراد ناشنوا، نسبت به انجام تعهد خودشان به صورت نادرست ترس دارند، چرا که آنها نمی توانند با کارکنان موجود ارتباط برقرار کنند.

یکی از شرکت کنندگان بیان کره بود "حتی در صورتی که از بخش اطلاعات (مربوط به بیمارسان روان شناختی) راهنمایی بخواهم، عدم ارتباط می تواند باعث شود که من یک کار اشتباهی انجام بدهم ... من نمی خواهم به آنجا بروم، حتی برای یک ویزیت!"


همچنین این مطالعه نشان داد مشارکت کنندگانی که به صورت اشتباه منظور متخصصان را متوجه می شوند، احساس می کنند که یک سطح ظاهری از ارتباط کافی می باشد.

یکی از مطالعات صورت گرفته به صورت خاصی بر روی بیماران دارای اختلال روانی که قبل از یادگیری صحبت کردن، دچار ناشنوایی شده بودند مطالعه صورت داد و نتیجه گیری کرد که این افراد در هنگام تشخیص دادن، بر روی علائم مستند شده و سایر اطلاعات تاکید می کنند.


هر چند که حل کردن این مشکلات به سختی امکان پذیر است، ولی یک سری راه حل هایی در مورد این مشکلات وجود دارند. افراد دارای مشکلات شنوایی باید تشویق شوند که از دوره های برگزار شده در زمینه سلامت روان استفاده کنند و متخصصان سلامت روان باید از مترجم های بیشتری برای کار بر روی بیماران روانی استفاده کنند.


انجمن ملی ناشنوایان بیان کرده است که افراد ناشنوا این حق را دارند تا به متخصصان سلامت روانی مراجعه کنند که در رابطه با کار بر روی افراد ناشنوا یا افراد دارای مشکلات شنیداری، دارای تجربه مناسبی می باشند.

همچنین این سازمان بیان کرده است که افراد ناشنوا این حق را دارند که "بر اساس زبان و حالت ارتباطی که برای آنها موثر می باشد"، ارتباط برقرار کنند و تشخیص و توصیه های ارائه شده برای درمان را به صورت دقیقی درک کنند.


متخصصان بالینی که در زمینه کار بر روی افراد دارای مشکلات شنیداری بی تجربه و یا کم تجربه می باشند، باید با احتیاط زیادی بر روی این افراد کار کنند و در هنگام ارائه تشخیص در مور ناشنوایان، سعی کنند از دیدگاه سایر متخصصان هم استفاده کنند.

علاوه بر این، برای از بین بردن محدودیت های زبانی که منجر به مشکل تر شدن ارتباط می شوند، به انجام تحقیقات و تلاش های بیشتری نیاز وجود دارد.


نویسنده: مارسیا پورس[1]

آخرین به روز رسانی: 13 جولای 2018
[1] Marcia Purse