نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: دردسر برادر مجازی!

4162
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    دردسر برادر مجازی!

    سلام
    وقت به خیر
    حدود 4 سال پیش اتفاقی توی یه وب سایت به پیام یکی از کاربرهایی که برای من خصوصی فرستاده بودن جواب دادم، و بعد از کمی حرف زدن ایشون شروع به درد دل کردن و گفتن که پسری هستن 17 ساله که یک برادر از خودشون بزرگتر دارن و گفتن پدر ایشون به مادرشون خیانت کردند و اونجوری که میگفتن با تاکید و قسم خوردن که گفتن خود ایشون شاهد این خیانت بودند توی خونه شون!
    من هم براشون ناراحت شدم و لازم دیدم اگه کمکی از دستم بر میاد براشون انجام بدم چون سال بعد می خواستن کنکور بدن و من خواستم کمکشون کنم، اون موقع من 24 ساله بودم.
    خلاصه یه مدت گذشت و ما چند بار توی اون وب سایت حرف میزدیم من سعی می کردم بهش آرامش بدم و بهش گفتم که مهم ترین کاری که تو باید انجام بدی اینه که به فکر کنکور و آینده ات باشی، بعد که دیدم پسر خوبی هست بیشتر بهش اعتماد کردم و توی یاهو یه مدت حرف می زدیم، من خیلی بهش انگیزه میدادم و گفتم اگه علاقه داری پزشکی رشته ی خوبی هست تو شاخه ی تجربی اگه بخوای میتونی تلاش کنی و قبول بشی، خودشم دوست داشت و گفت هنوز شروع نکردم و این حرفا، اون موقع تابستون بود که سال بعد ایشون میرفتن دوره ی پیش دانشگاهی
    خلاصه منم باهاش حرف زدم و گفتم اگه تلاش کنی میتونی موفق بشی فقط لازمه تمرکز و انرژی و وقتت رو بذاری روی درسات.

    بعد ارتباط ما به تلگرام کشیده شد و من از تجربه ها و اطلاعاتی که در مورد درس و کنکور داشتم بهش می گفتم، اون هم به حرفام گوش میداد و روز به روز بیشتر تلاش می کرد
    و من رو آبجی صدا می کرد، منم بهش احترام گذاشتم و سعی کردم باهاش مهربون باشم
    خلاصه گهگاهی هم که وقت می کرد به من پیام میداد احوالپرسی می کرد یا سوالهاش رو می پرسید.
    زمان گذشت چند ماه، یه روز اومد بهم پیام داد و گفت که صبح زود بیدار شدن براش سخته و این باعث میشه دوسه ساعت دیرتر شروع به درس خوندن کنه، چون بعدا از ظهرها میرفت مدرسه
    شب ها هم معمولا اوایل دیر می خوابید و من بهش گفتم که زمان خوابت رو درست و تنظیم کن که بتونی بهتر درس بخونی، بعد گفتم گوشی یا ساعت کوک کن که بتونی بیدار بشی گفت این کار روی من جواب نمیده چون خوابم سنگین هست و دوباره خوابم میبره بعد از صدای زنگ. گفتم خب به مادرت بگو صبح ها زود بیدارت کنه، گفت مادرش مریضه و نمیتونه اینکار رو بکنه.
    بعد گفت که دوستش بهش پیشنهاد داده که با یه دختر دوست بشه که کنکوری باشه و بتونن با هم درس بخونن
    من منصرفش کردم ، چون فکر کردم ممکنه آسیب ببینه
    خلاصه دوسه روز فکر کردم گفت اگه کسی باشه که صبح ها دوسه بار بهم زنگ بزنه میتونم بیدار بشم. من هم دیدم خیلی نیاز داره و شرایطش حساسه تصمیم گرفتم من اینکار رو براش انجام بدم
    بهش اعتماد کردم و شماره ام رو بهش دادم، صبح ها زود بیدار میشدم و دوسه بار بهش زنگ میزدم ، گفتم چند هفته که بگذره دیگه مغزت به اون زمان عادت میکنه و بیدار شدن برات راحت میشه
    خلاصه هر کاری که ازم بر میومد براش انجام دادم.


    زمان گذشت تا کنکور و گفت که خیلی خوب جواب داده و حتما پزشکی قبول میشه، وقتی نتایج اومد من بهش پیام دادم ولی دیدم جواب نداد، تا یک ماه ازش خبری نشد، بعد بهم پیام داد و گفت به خاطر اشتباهی که توی پاسخنامه داشته باعث شده رتبه اش خراب بشه. اون یک ماه افسرده شده بود و دوستاش باهاش حرف زده بودن که دوباره کنکور بده، چون می خواست وارد بازار کار بشه. من هم بهش گفتم بهتره دوباره آزمون بدی چون آیندت هست و ارزشش رو داره. بهش گفتم من همراهیت می کنم و تا جایی که بتونم کمکت می کنم.
    تصمیم داشتم که بعد از قبول شدنش ارتباطم رو باهاش قطع کنم، چون هدفم فقط کمک بهش بود نه چیز دیگه.
    یه سال گذشت و توی اون یه سال چون مودم و گوشیش رو برداشته بود موقع هایی که برای نتایج آزمون هاش کافی نت میرفت اونجا یا با حساب تلگرام دوستش به من پیام میداد و از خودش می گفت، منم هر بار براش وقت می ذاشتم و خیلی بهش انرژی و انگیزه میدادم.

    بالاخره کنکور داد و رتبه اش خوب شد، پزشکی یکی از دانشگاههای خوب قبول شده بود برای ترم دوم سال تحصیلی. یه مدتی که گذشت و من خیالم ازش راحت شد، یه روز بهش گفتم دیگه میخوام باهاش خداحافظی کنم، دیدم به شدت ناراحت شد و واکنش نشون داد که چرا میخوام اینکار رو بکنم. منم بهش گفتم هدفم کمک بهش برای قبولی تو کنکورش بوده و الان که قبول شده دیگه بهتره خداحافظی کنیم.
    اما دیدم محبت های من بیشتر از کمک برای کنکورش روش اثر گذاشته بود و گفت من تورو مثل خواهر نداشته ام میدونم و درسته مجازی هستیم ولی خیلی دوستت دارم و نمیتونم ازت جدا بشم!
    خلاصه تو اون چند ماه هم که هنوز دانشگاهش شروع نشده بود گاه و بیگاه روی موبایلم پیام میداد که برم تلگرام و باهاش حرف بزنم ، میگفت دلش برام تنگ میشه و میخواست هر روزیپ حداقل یک ساعت براش وقت بذارم که باهاش چت کنم. من هم کارای خودم رو داشتم و بهش گفتم نمیشه زیاد تلگرام بیام ولی دیدم عین بچه ها لجبازی میکرد و خیلی ناراحت میشد وقهر میکرد.
    خلاصه گاهی کلافه میشدم از دستش، تا یه شب که حرفمون شد گفت اگه منو تنها بذاری خودکشی می کنم! اون موقع بهم گفت که بهار همون سالی که با من آشنا شده مادرش خودکشی کرده و تا اون موقع این موضوع رو به من نگفته بود.
    من بهش گفتم که بهتره بره پیش یه مشاور و بتونه زندگیش رو درست مدیریت کنه و به درس و دانشگاهش برسه. ولی دیدم ول کن نبود خیلی لجباز و یکدنده. گاهی هم کلی اصرار و قسم میداد که باید بیام شهرتون از نزدیک ببینمت که من قبول نکردم.
    خلاصه همون موقع یه شب که حرفمون شده بود روز بعدش من یه آزمون مصاحبه داشتم که صبح میخواستم برم و اون هم در جریان بود، توی اون مدت گاهی که با هم حرف میزدیم من هم از زندگیم بهش می گفتم و چون مذهب هامون دوتا بود گاهی حرف های دینی و مذهبی میزدیم، اهل مطالعه بود و خیلی تلاش کرد مذهب من رو تغییر بده به مذهب خودش!
    صبح اون روز من بیدار شدم و می خواستم برم برای آزمون، دیدم یه نفر بهم پیام داده بود ناشناس، عکس یه دست نوشته رو فرستاده بود و خودش رو دوست اون پسر معرفی کرد ، گفت اون دیشب خودکشی کرده و میخواسته این رو بفرستم برای شما!
    من هم اول جدی نگرفتم کلی قسم خورد که راست میگه و یه اعلامیه نشونم داد که اون دیگه زنده نیست و پلیس داره علت خودکشی رو بررسی می کنه!!!!!
    من هم دیدم خیلی اصرار میکنه فکر کردم نکنه از روی عصبانیت همچین کاری کرده باشه و خب پیام های ما هم توی موبایلش بود. تا اینکه از طریق یکی از دوستاش که گاهی با شماره اش بهم پیام میداد متوجه شدم که دروغ گفته ! البته ظاهرا یه شیشه مخشروب خورده بود و قصد خودکشی داشته که دیگه انجام نداده بود!

    خیلی ناراحت شدم از این موضوع و پشیمون از اینکه چرا اول بهش کمک کردم ولی بعد که فهمیدم زنده است و باهام حرف زد سعی کردم فراموش کنم و همش شاکی بود گفت آجی تو خیلی اذیتم کردی چجوری دلت میاد منو تنها بگذاری! خیلی فکرکردم راهی پیدا کنم که متقاعدش کنم که کوتاه بیاد. گفت تا وقتی که تو ازدواج کنی تا اون موقع باید پیش من باشی و منو از برادرهای واقعیت هم باید بیشتر دوست داشته باشی!
    فکر کردم کلاس و درسش که شروع بشه وقت آزادش کم میشه و دیگه کمتر میخواد با من حرف بزنه ، اما دیدم اینجوری نشد و هر روز میگفت باید بیای حرف بزنیم دلم تنگ میشه. تا اینکه من یک ماه به خاطر اینکه مادرم مریض شد و من کل کارای خونه و مراقبت از ایشون رو انجام میدادم دیگه وقتی برای تلگرام رفتن نداشتم. اما اون بدون اینکه متوجه شرایط من باشه مدام شاکی بود و همش غر میزد که منو دوس نداری دلت تنگ نمیشه فقط داداشای خودتو دوس داری من گدای محبت نیستم فقط دوستت دارم مثل خواهرم و این حرفا.

    من هم که وضع رو دیدم نمی خواستم دروغ بگم از طرفی هم اون واقعا کلافم کرده بود و منو عصبانی میکرد با حرفا و کاراش. همش می گفت اگه دوسم نداشته باشی دیگه زندگی رو نمیخوام و از این حرفا.
    رابطه ی خوبی با پدرش نداشت و برادرش که تهران کار میکرد ارتباط صمیمی باهاش نداشت.

    بعد هم گاهی پیام میداد که گفت دلم برای آغوش مادرم تنگ شده میشه تو که خواهرم هستی منو بغل کنی؟ میشه بگی دوستت دارم که آروم بشم چون دیگه کسی رو تو این دنیا ندارم و از این حرفا.
    من با یکی از دوستام که روانشناسی خونده بودن مشورت کردم و دوستم گفت کار درستی نکردی اعتماد کردی و بهش شماره ات رو دادی اگه تورو مثل خواهرش میدونه این بغل کردن و این حرفا دیگه چیه
    گفت بهش بگو که دیگه حق نداره اینجوری حرف بزنه و این دروغ مصلحتیه بهش بگو که داری ازدواج میکنی و دیگه نمی تونی باهاش ارتباط داشته باشی.

    من هم در کمال ناباوری گفتم ممکن نیست اون پسر خوب و پاکیه که منظور بدی از من داشته باشه و بعد که باهاش حرف زدم دیدم خیلی ناراحت شد و گفت اشتباه کردی فکر بد در مورد من کردی چون من تورو مثل خواهر واقعی ام میدونم و خیلی دوستت دارم همین. منم گفتم دارم ازدواج می کنم و دیگه نمیتونم باهات حرف بزنم. اما اون خیلی ناراحت شد و گفت دیگه بیخیال زندگی میشم و همش از این حرفا میزد.
    منم دیگه جواب پیاماش رو ندادم.

    تا مهرماه پارسال قرار بود من اگه بتونم براش توی اون وبلاگ پیام بذارم، چون یکم عذاب وجدان داشتم بابت دروغی که بهش گفته بودم و با ناراحتی جدا شده بودیم خواستم سراغی ازش بگیرم، بهش پیام دادم اول با عصبانیت و ناراحتی جواب داد و بعد گفت که من دلش رو شکستم و من رو مقصر می دونست.
    میگفت که اون هشت ماه روزی یه پاکت سیگار میکشیده حنی سرکلاس هاش هم و مشروب میخورده و بعضی شب ها رو توی پارک میخوابیده!
    من سعی کردم آرومش کنم ، گفت که خیلی دلش شکسته و ناراحته و میخواد هر جوری که شده توی وبلاگ یا اینستا من سالی یه بار هم شده برم پست هاش رو نگاه کنم که از خودش و پیشرفت هاش خبر بذاره و من ببینم، گفت میخوام دکتر شدنم رو ببینی و اگه تو باشی من بهترین دکتر میشم و هر کاری بخوام رو با موفقیت انحام میدم.
    کلی باهاش حرف زدم که سیگار و مشروب رو کنار بذاره و قول داد دیگه سراغ شون نره. اما باز هم حساس شده و گاهی پیام میده میگه آجی باید بهم بگی منو چقدر دوست داری چون من تورو بیشتر از پدرمادرت و همه دوستت دارم. الان هم میگه اگه ارتباط ات رو باهام قطع کنی دوباره برمیگردم سر سیگار کشیدن و مشروب خوردن و زندگی برام بی معنی میشه!
    من هم بهش گفتم من ازدواج کردم و نمیتونم باهاش ارتباط داشته باشم، میگه باید قول بدی توی اون دنیا هم خواهرم باشی و پیشم باشی!

    بارها هم پیشنهاد داده که باید برات فلان ماشین رو بخرم فلان کار رو بکنم و باید همه بدونن تو باعث دکتر شدن و موفقیت من شدی، حتی می گفت من میتونم یه جوری به همسرت نزدیک بشم که ما رفت و امد خونوادگی پیدا کنیم. این چند روزه هم هر روز که تلگرام نمیرم براش پیام بذارم رو موبایلم پیام میده میگه بیا.
    اونقدر این همه مدت اصرار کرده که دلش میخواد همیشه با من در ارتباط باشه و واقعی من رو ببینه گاهی فکر میکردم که قبول کنم! ولی فرهنگ خونوادگی من احازه ی این رو نمیده و راستش از عواقبش هم نگران هستم و خونواده ام در جریان این موضوع نیستن.

    با همه ی این تفاسیر میخوام بدونم کار درست چیه؟ چون نمیخوام بهش آسیبی بزنم ولی دیگه واقعا خسته ام کرده و من وقت آزادم خیلی کم هست و دیگه میخوام ارتباطم رو باهاش قطع کنم. اما هر بار از خداحافظی حرف میزنم عصبانی و ناراحت میشه و همش میگه که ترک دنیا میکنم و فلان میکنم و این حرفا!
    ببخشید اگه خیلی طولانی شد. ممنون میشم اگر راهنمایی کنین.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-14-2019 در ساعت 11:58 AM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که این فرد با توجه به مشکلاتی که تجربه کرده است ممکن است دچار اختلالات شخصیتی باشند و این رفتار شما وابستگی ایشان را بیشتر کرده است بهتر بود دوباره به ایشان پیام نمی دادید این افراد که دارای شخصیت وابسته هستند و یا طرحواره های بنیادین رها شدگی و.. دارند عموما رفتارها و توجهات دیگران را به گونه دیگری تعبیر می کنند و توقعات زیادی از فرد مقابل دارند و هم شرایط ارتباط را برای خودشان سخت می کنند و هم به فرد مقابل آسیب وارد می کنند و ممکن است رفتارهای پر خطری نیز برای کسب توجه داشته باشند همانطور که این آقا نیز این رفتارها را برای کسب توجه شما استفاده می کنید دقت کنید که شما بهتر بود به عنوان یک دوست عمل می کردید وبرای درمان ایشان از طریق یک متخصص عمل کنید چون اختلالات شخصیتی و مشکلات در طرحوارها به راحتی قابل برطرف شدن نمی باشد و نیاز است که پروسه مشاوره را طی کنند . بهتر است ایشان را به این مسیر هدایت کنید تا به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنند تا مشکلاتشان مورد بررسی قرار گیرد و خودتان نیز بهتر است از این رابطه به مرور فاصله بگیرید و تصمیم گیری برای زندگی و کارهایشان را به خودشان واگذار کنید تا بتوانند به مرور شرایط بهتری را با کمک مشاور تجربه کنند.
    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354783
    شاد باشید

  3. 2 کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    [QUOTE=dehghan;283031]با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که این فرد با توجه به مشکلاتی که تجربه کرده است ممکن است دچار اختلالات شخصیتی باشند و این رفتار شما وابستگی ایشان را بیشتر کرده است بهتر بود دوباره به ایشان پیام نمی دادید این افراد که دارای شخصیت وابسته هستند و یا طرحواره های بنیادین رها شدگی و.. دارند عموما رفتارها و توجهات دیگران را به گونه دیگری تعبیر می کنند و توقعات زیادی از فرد مقابل دارند و هم شرایط ارتباط را برای خودشان سخت می کنند و هم به فرد مقابل آسیب وارد می کنند و ممکن است رفتارهای پر خطری نیز برای کسب توجه داشته باشند همانطور که این آقا نیز این رفتارها را برای کسب توجه شما استفاده می کنید دقت کنید که شما بهتر بود به عنوان یک دوست عمل می کردید وبرای درمان ایشان از طریق یک متخصص عمل کنید چون اختلالات شخصیتی و مشکلات در طرحوارها به راحتی قابل برطرف شدن نمی باشد و نیاز است که پروسه مشاوره را طی کنند . بهتر است ایشان را به این مسیر هدایت کنید تا به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنند تا مشکلاتشان مورد بررسی قرار گیرد و خودتان نیز بهتر است از این رابطه به مرور فاصله بگیرید و تصمیم گیری برای زندگی و کارهایشان را به خودشان واگذار کنید تا بتوانند به مرور شرایط بهتری را با کمک مشاور تجربه کنند.
    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354783
    شاد باشید[/Q


    سلام
    کاملا درست می فرمایید، از نظر خودم هم همین طور هست و متاسفانه تلاطم های زیادی در شخصیت ایشون هست به نظرم و ثبات کافی ندارن
    من هم وقتی این اوضاع رو دیدم چندین بار هست که بهش می گم نیاز هست برای با یک مشاور حرف بزنی ، اما اون لحظه میگه چشم هر چی تو بگی
    بعد میگه مگه من مریضم برم درمان بشم!؟ من مریض نیستم فقط عاشق خواهرمم و کسی هم حق نداره از من بگیرتش!
    گاهی هم میگه نه خونواده ات و نه همسرت حق ندارن تورو از من بگیرن!
    بارها با آرامش و مهربونی و منطق براش توضیح دادم
    اما متاسفانه هنوز اقدام نکرده!
    از راه آرامش ، عصبانیت و حتی دروغ هم مجبور شدم امتحان کنم ولی متاسفانه کوتاه نمیاد.

    من اصلا نمی خواستم باهاش ارتباط عاطفی داشته باشم
    ولی از آبجی گفتن هاش به من شروع شد و من اصلا فکر نمیکردم به اینجا کشیده بشه.
    خیلی متشکرم که وقت گذاشتید.
    امیدوارم بتونم این موضوع رو به خوبی حل کنم.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-14-2019 در ساعت 12:55 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    سلام
    فقط ارتباط را به تدریج کم کنید طی یک پروسه باید ارتباطتان قطع شود حتما به مشاور و روانشناس مراجعه کنید.
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  6. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    فقط ارتباط را به تدریج کم کنید طی یک پروسه باید ارتباطتان قطع شود حتما به مشاور و روانشناس مراجعه کنید.
    سلام
    درست میفرمایید آقا سعید
    متشکرم
    خودم به مشاور مراجعه کنم یا ایشون ؟
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام
    درست میفرمایید آقا سعید
    متشکرم
    خودم به مشاور مراجعه کنم یا ایشون ؟
    سلام
    خودتان هم مراجعه کنید به هر حال تحت تاثیر هستید و نیاز دارید نوع برخوردتان با بردار مجازی هم طبق نظر مشاور باشد
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  9. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    اگر ایشان کودک یا دارای مشکل در ارتباط نباشند، احتمال قریب به یقین اختلال شخصیتی دارند.

    اما آنچه که درباره خود شما جلب توجه می کند، همراهی شما با ایشان است. این حجم از همراهی شما، اهمیت به جزئیات و "نقش دلسوز" ایفا کردن قابل تامل است. صریح بگوییم این احتمال جدی مطرح است که خود شما نیز به صحبت کردن با یک روانشناس بالینی نیاز داشته باشد.

  11. کاربران زیر از انترن پزشکی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    خودتان هم مراجعه کنید به هر حال تحت تاثیر هستید و نیاز دارید نوع برخوردتان با بردار مجازی هم طبق نظر مشاور باشد
    سلام آقا سعید
    ممنونم.
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  13. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    اگر ایشان کودک یا دارای مشکل در ارتباط نباشند، احتمال قریب به یقین اختلال شخصیتی دارند.

    اما آنچه که درباره خود شما جلب توجه می کند، همراهی شما با ایشان است. این حجم از همراهی شما، اهمیت به جزئیات و "نقش دلسوز" ایفا کردن قابل تامل است. صریح بگوییم این احتمال جدی مطرح است که خود شما نیز به صحبت کردن با یک روانشناس بالینی نیاز داشته باشد.

    سلام
    متشکرم بابت نظر و انتقادتون
    نظر خودم هم این هست حداقل ایشون اختلالات شخصیتی رو دارند، حالا دقیقا نمی دونم مسائل گذشته چقدر باعث این شرایطش شدن.
    در مورد خودم هم راستش این موضوع برای خودمم بارها سوال شد که چرا اینقدر همراهی و کمک کردم،
    ضمن اینکه هم با شناخت خودم و هم نظر اطرافیان من آدم مهربونی هستم
    و همیشه دلم میخواد اگه کسی ازم کمک خواست یا به کمکی نیاز داره که من میتونم براش انجام بدم ، حس می کنم تا جای ممکن این کا رو باید انجام بدم
    به نظرم اومد که شاید برمیگرده به زمان کنکور و مدرسه ی خودم که مدتی شرایط ناخوشایندی داشتم و کسی نبود که آگاهی و اطلاعات لازم رو بهم بده
    البته این مدت خیلی فکرکردم و تصمیم گرفتم دیگه تا این حد و به این شدت به کسی کمک نکنم!

    اما دلیل تداوم این ارتباط هم از جایی شروع شد که وقتی من موضوع جدایی رو مطرح کردم ، فکر کردم ایشون هم به راحتی کنار میان و دیگه تو دوسه روز همه چیز تموم میشه
    ولی متاسفانه در کمال تعجب دیدم ایشون بسیار شدید و سرسختانه و کاملا احساسی برخورد کردن
    دیگه من هم سعی کردم هر جوری شده متقاعدشون کنم که آسیب ها براشون کمتر بشه
    که متاسفانه فایده ای نداشت، برای همین اینجا مطرح کردم
    دیروز با صمیمی ترین دوسش حرف می زدم ، متاسفانه گفت آدم کله شقی هست و همش از دیروز فکرش پیش شماست، مشاوره هم هر چی بهش گفتم نمیره!
    گفت بهتره قطع این رابطه هر چی سریع تر باشه چون با شناختی که ازش دارم به مرور قطع کردنش به جز آسیب بیشتر هیچ چیزی رو نداره


    و یه نکته ای رو که از دوستش متوجه شدم این بود که اون حتی رشته و دانشگاهی رو که قبول شده بود به من دروغ گفته! شاید فکر کرده اگه راستش رو بگه من ناراحت میشم یا باهاش قطع ارتباط میکنم! دوستش هم همین رو تایید کرد.
    من هم امروز بهش پیام دادم و باهاش خداحافطی کردم، گفتم مجبور شدم مووضوع رو به همسرم بگم و ایشون به شدت مخالفت کردن و دیگه نمیتونم در ارتباط باهاش باشم.
    امیدوارم بتونه به زودی خودش رو پیدا کنه و عاقلانه برخورد کنه.

    تا حالا چند بار در مورد مسائل مختلفی که داشتم به مشاور مراجعه کردم
    مشکل خاصی رو نگفتن، فقط گفتن کمتر به جزئیات اهمیت بدم
    از یه جایی به بعد هم خودم حس کردم خیلی به جزئیات اهمیت میدم یا حس کردم کمالگرایی زیاد دارم، سعی کردم با کمک مشاور و مطالعه کمش کنم که تا حدی به نظر خودم موفق بودم.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-16-2019 در ساعت 01:35 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    فقط یه مسئله ی دیگه که هست اینه که من حدود ده سال هست که یه خط تلفن دارم و الان هم اگه بخوام به خاطر این موضوع عوضش کنم جدا از اینکه دوس ندارم این کار رو انجام بدم ، نمیتونم به خونواده ام دلیلش رو بگم
    اما فقط میتونم شماره هاش رو بلاک کنم ، امیدوارم بتونه با این موضوع به خوبی کنار بیاد.
    من یه عادتی دارم که همیشه دلمم یخواد آخر هر کاری رو به خوبی تموم کنم ، نمی دونم حالا این مشکل محسوب میشه یا نه
    اما خب خودش با احساسی برخورد کردنش یا اینکه واقعا دست خودش نیست اجازه نداد این اتفاق بیفته، من هم دیگه مجبور شدم چون تداومش هم خودش و هم من رو بیشتر درگیر میکنه.
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام
    متشکرم بابت نظر و انتقادتون
    نظر خودم هم این هست حداقل ایشون اختلالات شخصیتی رو دارند، حالا دقیقا نمی دونم مسائل گذشته چقدر باعث این شرایطش شدن.
    در مورد خودم هم راستش این موضوع برای خودمم بارها سوال شد که چرا اینقدر همراهی و کمک کردم،
    ضمن اینکه هم با شناخت خودم و هم نظر اطرافیان من آدم مهربونی هستم
    و همیشه دلم میخواد اگه کسی ازم کمک خواست یا به کمکی نیاز داره که من میتونم براش انجام بدم ، حس می کنم تا جای ممکن این کا رو باید انجام بدم
    به نظرم اومد که شاید برمیگرده به زمان کنکور و مدرسه ی خودم که مدتی شرایط ناخوشایندی داشتم و کسی نبود که آگاهی و اطلاعات لازم رو بهم بده
    البته این مدت خیلی فکرکردم و تصمیم گرفتم دیگه تا این حد و به این شدت به کسی کمک نکنم!

    اما دلیل تداوم این ارتباط هم از جایی شروع شد که وقتی من موضوع جدایی رو مطرح کردم ، فکر کردم ایشون هم به راحتی کنار میان و دیگه تو دوسه روز همه چیز تموم میشه
    ولی متاسفانه در کمال تعجب دیدم ایشون بسیار شدید و سرسختانه و کاملا احساسی برخورد کردن
    دیگه من هم سعی کردم هر جوری شده متقاعدشون کنم که آسیب ها براشون کمتر بشه
    که متاسفانه فایده ای نداشت، برای همین اینجا مطرح کردم
    دیروز با صمیمی ترین دوسش حرف می زدم ، متاسفانه گفت آدم کله شقی هست و همش از دیروز فکرش پیش شماست، مشاوره هم هر چی بهش گفتم نمیره!
    گفت بهتره قطع این رابطه هر چی سریع تر باشه چون با شناختی که ازش دارم به مرور قطع کردنش به جز آسیب بیشتر هیچ چیزی رو نداره


    و یه نکته ای رو که از دوستش متوجه شدم این بود که اون حتی رشته و دانشگاهی رو که قبول شده بود به من دروغ گفته! شاید فکر کرده اگه راستش رو بگه من ناراحت میشم یا باهاش قطع ارتباط میکنم! دوستش هم همین رو تایید کرد.
    من هم امروز بهش پیام دادم و باهاش خداحافطی کردم، گفتم مجبور شدم مووضوع رو به همسرم بگم و ایشون به شدت مخالفت کردن و دیگه نمیتونم در ارتباط باهاش باشم.
    امیدوارم بتونه به زودی خودش رو پیدا کنه و عاقلانه برخورد کنه.

    تا حالا چند بار در مورد مسائل مختلفی که داشتم به مشاور مراجعه کردم
    مشکل خاصی رو نگفتن، فقط گفتن کمتر به جزئیات اهمیت بدم
    از یه جایی به بعد هم خودم حس کردم خیلی به جزئیات اهمیت میدم یا حس کردم کمالگرایی زیاد دارم، سعی کردم با کمک مشاور و مطالعه کمش کنم که تا حدی به نظر خودم موفق بودم.
    توضیحتاتان را خواندم
    باید بدانید که آنچه اشاره شد مختص به شما نیست و بسیاری مواقع آدم هایی که به عنوان سنگ صبور می شانسیم یا آنهایی که به طرز باورنکردنی مهربان هستند یا به دیگران لطف می کنند یا از خود گذشتی میکنند، تلاش ناخودآگاه آنها برای فرار و انکار مسایل درونی خودشان است.
    برای نمونه فردی که به حدی مهربان و بخشنده است که دیگران از این موضوع سوء استفاده می کنند اما همچنان مهربانی خود را ادامه می دهد،در اتاق درمان قابل بررسی است.

    بسیار خوب است که نگاه مثبتی به مشاوره دارید اما باید بدانید اغلب مواقع مشکل اصلی در جلسه های چندم پیدا می شود و همیشه یک جلسه به تنهایی راه گشا نیست.

  17. کاربران زیر از انترن پزشکی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    توضیحتاتان را خواندم
    باید بدانید که آنچه اشاره شد مختص به شما نیست و بسیاری مواقع آدم هایی که به عنوان سنگ صبور می شانسیم یا آنهایی که به طرز باورنکردنی مهربان هستند یا به دیگران لطف می کنند یا از خود گذشتی میکنند، تلاش ناخودآگاه آنها برای فرار و انکار مسایل درونی خودشان است.
    برای نمونه فردی که به حدی مهربان و بخشنده است که دیگران از این موضوع سوء استفاده می کنند اما همچنان مهربانی خود را ادامه می دهد،در اتاق درمان قابل بررسی است.

    بسیار خوب است که نگاه مثبتی به مشاوره دارید اما باید بدانید اغلب مواقع مشکل اصلی در جلسه های چندم پیدا می شود و همیشه یک جلسه به تنهایی راه گشا نیست.


    سپاسگزارم
    حرفاتون رو قبول دارم

    به هرحال ادم خوبه که با واقعیت کنار بیاد، با بررسی هایی که خودم در این مورد داشتم علاوه بر اون دلایل گذشته و تجارب خودم، مادر من خانم بسیار مهربان و دلسوزی هستند
    من به خاطر علاقه ی شدیدی که به ایشون از همون بچگی داشتم خیلی از خصوصیاتشون رو برای خودم الگو قرار دادم یا ناخودگاه و غیر مستقیم ازشون تاثیر گرفتم
    فکر می کنم این مورد هم موثر بوده باشه یا اینکه چون با من خیلی مهربون هستن همیشه

    قبلا که توی جامعه و محیط های کاری میرفتم هم دوسه مورد پیش اومد که بقیه از سادگی و مهربونی من منظور دیگه ای رو برداشت می کردند و خب اون ها رو تجربه کردم و دیگه اجازه ندادم برام تکرار بشه
    این مورد رو هم از این به بعد توی شخصیت و زندگی ام اصلاح می کنم
    اصلا دلم نمیخواد خصوصیات اخلاقی و رفتاری ام باعث ایجاد دردسر برای خودم یا بقیه بشه
    حتی از این به بعد دوست ندارم پسرهای فامیل و آشنا به جز برادرهای خودم هم با لفط آبجی و این چیزا من رو صدا کنن
    این مورد هم به نظرم خوب نیست، بیشتر بچه ها توی فامیل ما پسر هستن و اکثرا من رو با لفط آجی و این چیزا صدا میکنند که خب هیچکدوم تا حالا یک ذره در حق من بدی نکردند اما ذهنیتم یک مقدار تحت تاثیر قرار گرفته به خاطر این موضوع

    متاسفانه من از طریق دوست این پسر متوجه شدم که مادر ایشون زنده ان!!!!!
    البته دوستشون خیلی به من اعتماد کردند که این ها رو مطرح کردن
    پارسال که من می خواستم ازش جدا بشم همش احساس من رو با این موضوع بی مادریش تحریک می کرد که چون مادرش در قید حیات نیست من هم نباید تنهاش بگذارم!!!!!!
    البته گفتن که مادرش خودکشی کردن و الان یک مقدار ناخوش احوال هستن ولی خب زنده ان و خیلی هم خانم خوبی هستن
    شاید باورش آسون نباشه اما من گاهی پیش میومد با همین دروغ هایی که خیلی راحت به من می گفت تا چند دقیقه براش اشک میریختم! برای تنهایی و بی مادریش که به من دلبسته بود
    اون حق نداشت از صداقت و اعتماد من سوع استفاده کنه ، باورم نمیشه چجوری اصلا دلش اومد راجع به مادرش اونجوری حرف بزنه!
    ولی دیگه شاید دست خودش نبوده یا میخواسته من رو توی ارتباط نگه داره اینجوری ، چون می دونست من آدم مهربونی هستم
    با اینکه خیلی ناراحت شدم که بهم چند بار دروغ گفته و حتی راجع به رشته و دانشگاهی که قبول شده
    اما خیالم راحت شد که مادرش هست و دیگه عذاب وجدانی ندارم.
    دروغ بدترین کاریه که آدم میتونه در حق طرف مقابلش انجام بده. تا به حال هیچ کسی اینجوری با احساس و اعتماد من بازی نکرده بود! خیلی کارش ناراحت کننده بود.
    این ماجرا هم یه درس تجربه برای من شد که دیگه برای هیچ آدمی دایه ی دلسوزتر از مادر نباشم!
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    توضیحتاتان را خواندم
    باید بدانید که آنچه اشاره شد مختص به شما نیست و بسیاری مواقع آدم هایی که به عنوان سنگ صبور می شانسیم یا آنهایی که به طرز باورنکردنی مهربان هستند یا به دیگران لطف می کنند یا از خود گذشتی میکنند، تلاش ناخودآگاه آنها برای فرار و انکار مسایل درونی خودشان است.
    برای نمونه فردی که به حدی مهربان و بخشنده است که دیگران از این موضوع سوء استفاده می کنند اما همچنان مهربانی خود را ادامه می دهد،در اتاق درمان قابل بررسی است.

    بسیار خوب است که نگاه مثبتی به مشاوره دارید اما باید بدانید اغلب مواقع مشکل اصلی در جلسه های چندم پیدا می شود و همیشه یک جلسه به تنهایی راه گشا نیست.


    ببخشید شما مشاور هستین یا توی این حیطه فعالیت دارید؟
    فکر می کنید من برای حل این موضوعی که ذکر کردید باید حضوری به یک مشاور مراجعه کنم چندین جلسه؟
    من چند ماه پیش برای یه موضوعی چند بار به یک مشاور مراجعه کردم
    چند بار با هم حرف زدیم و ایشون گفتن شما جزو مراجعینی هستین که آدم دلش میخواد باهاتون حرف بزنه یا درکتون خوبه و این چیزا
    حالا نمی دونم دیگه تعارف کردند یا هر چیزی
    ولی خب در این مورد چیزی نگفتن یعنی من خودم هم این موضوع رو مطرح نکرده بودم و برای مسئله ی دیگه ای مراجعه کرده بودم

    علت تجربه ی ناخوشایند من توی دبیرستان و کنکور هم با اینکه سالها جزو شاگردهای ممتاز بودم متاسفانه به خاطر مشاوره ی دو نفر از بستگان که خواستن در حقم لطف کنن ولی بدترین مشاوره رو به من دادن و یه تجربه ی خیلی ناخوشایند برای من شکل گرفت
    و چون من خیلی درس و کنکور برام مهم بود دیگه خیلی تاثیر گرفتم، دیگه از اون موقع به بعد به بچه های هم سن اون موقع خودم تجربه ها و اطلاعاتم رو تا حد امکان میگفتم
    علاوه بر این ها همیشه برای برادرم یا بچه های فامیل رفع اشکال می کردم و یا بهشون درس میگفتم
    دیگه این پسر رو هم دیدم فکر کردم خوب باشه بهش راهنمایی بدم ، اون موقع اصلا متوحه نبودم که ایشون ممکنه اختلالات شخصیتی ای داشته باشن، مجازی بودن فضای صحبت کردن هم امکان تشخیصش رو سخت کرده بود و من فکر می کردم یه ناراحتی و افسردگی گذراست
    وگرنه هرگز نمی ذاشتم ارتباط به اینجا بکشه.

    خیلی حرصم دراومد یه الف بچه اینجوری این همه مدت من رو سرکار گذاشته بود.
    برام هم عجیبه ، مگه من چه کاری در حقش کردم اینقدر تلاش کرد منو توی ارتباط نگه داره؟!
    دیگه از مادرش که براش عزیزتر نبودم!
    عجیبه واقعا
    من به دوستش گفتم ایشون حتما لازمه به یک روان درمانگر مراجعه کنه، دوستش آدم منطقی و فهمیده ای بودش کاملا حرفام رو تایید کرد
    و گفت من بارها باهاش حرف زدم بیخیال شما بشه ولی گفته تو خودت خواهر داری من رو درک نمیکنی!
    خب دلیل نمیشه من خودم خواهر ندارم یا دختر پسرای دیگه هم، نمیشه بریم این ور اون ور یا مجازی دنبال خواهر بگردیم و کلی دردسر درست کنیم برای خودمون و بقیه.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-17-2019 در ساعت 12:16 AM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2018
    شماره عضویت
    39256
    نوشته ها
    274
    تشکـر
    88
    تشکر شده 98 بار در 77 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    ماشالا داستان نوشته
    امضای ایشان
    [/SIZE]اینجا سرزمین نامردمی هاست،به سلام گرم هیچکس اعتماد نکن
    آدم های این حوالی روی حرف ها و انتخاب هایشان نمیمانند
    همان ها که شروع کردند ،همان ها که تو را خاستند، یک روز در کمال ناباوری و انکار، تو و دل بستگی ات را پس میزنند
    دل نبند!
    اینجا پایان هیچ شاهنامه ای خوش نیست

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دردسر برادر مجازی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah2019 نمایش پست ها
    ماشالا داستان نوشته
    خیلی سعی کردم خلاصه ترش کنم ولی اونقدر ذهنمم شلوغ بود واقعا نشد!
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-18-2019 در ساعت 12:42 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ارجحیت عروسک بازی نسبت به ماشین بازی برای پسرها!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 04-29-2022, 02:21 PM
  2. لجبازی همسر
    توسط saghi11 در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-16-2019, 02:15 PM
  3. بازی دسته گل دادن - بازی با اعضای سایت
    توسط heh_heh در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 43
    آخرين نوشته: 07-12-2018, 12:18 AM
  4. تغذیه بدن سازی:ماهیچه سازی
    توسط ali001 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 05-29-2017, 12:02 PM
  5. بازی و دنیای مجازی
    توسط zoli در انجمن اضطراب
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-28-2016, 01:25 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد