نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: "از مردن نترس"

1374
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    "از مردن نترس"

    سوال:

    "از این که بعد از مردن دیگه هیچوقت نباشم میترسم"
    "از این که بعد از مردن دیگه نتونم زندگی رو دوست داشته باشم میترسم"
    "از این که بعد از مردن خدایی نباشه میترسم"
    "از این که بعد از مردن خدایی باشه میترسم"
    "از این که بعد از مردن دنیای دیگه باشه میترسم"
    "از این که بعد از مردن دنیای دیگه نباشه میترسم"
    "از این که بعد از مردن دونسته هام اونطوری نباشه که فکرش رو میکردم میترسم"
    "از اینکه بعد از مردن میرم جهنم میترسم"
    "از این که قبول کنم بعد از مردن هیچی نیست میترسم و نمیتونم قبولش کنم"
    "از این که فکر کنم که بعد از مردن برخلاف دونسته های من خدایی باشه میترسم"
    "از این که بعد از مردن طبق دونسته های من خدایی نباشه و من دیگه نباشم میترسم"

    و سوال های مشابه بی انتها .....

    همه ی این سوال ها به نوعی توی ذهن ما و حتی توی ناخداگاه ذهن ما پرسیده شدن و هیچ وقت جواب قطعی توی ذهن ما بهشون داده نشده. با اینکه شاید به بیان خودمون اعتقاد "کامل " داشته باشیم یا بی اعتقاد "کامل" باشیم ولی هیچوقت مطمعن نبودیم و نخواهیم بود.

    _ پس باید چیکار کنم؟ _پس باید چه فکری داشته باشم؟ .....

    جواب های ساده و کوتاه:


    “I do not fear death in view of the fact that I had been dead for billions and billions of years before I was born, and had not suffered the slightest inconvenience from it.” (Mark Twain)

    "من از مردن نمیترسم چون من برای میلیارد ها میلیارد سال مرده بودم آن وقت که به دنیا اومدم و هرگز کوچکترین سختی نکشیدم."



    “The world is so exquisite, with so much love and moral depth, that there is no reason to deceive ourselves with pretty stories for which there is little good evidence. Far better, it seems to me, in our vulnerability, is to look death in the eye and to be grateful for every day for the brief but magnificent opportunity that life provides.” (Carl Sagan)

    "جهان زیباست پر شده با عشق فراوان و معانی عمیق اونقدر که به داستان های زیبای ما حتی به عنوان مدرک کوچک هم نیازی نداره (برای اثبات زیبا بودن آن) از دید دردآور اون(زندگی) به مثابه مرگ به چشم دیدن و سپاسگذار بودن هست برای هر روز کوتاه ولی در عین حال فرصت بزرگی که زندگی (برای لذت بردن از اون) به ما داده."



    “Live a good life. If there are gods and they are just, then they will not care how devout you have been, but will welcome you based on the virtues you have lived by. If there are gods, but unjust, then you should not want to worship them, If there are no gods, then you will be gone, but will have lived a noble life that will live on in the memories of your loved ones.” (Marcus Aurelius, Meditations)

    "زیبا زندگی کن. اگه خدا(ها)یی وجود داشته باشن به این که چقدر معتقد بودی اهمیت نمیدن فقط به خاص و خوب بودنت اهمیت میدن.
    اگه خدا(ها)یی وجود داشته باشه (به دور از بحث این که باشه یا نه) تو نباید اونا رو عبادت کنی. اگه خدا(ها)یی وجود نداشته باشه پس تو رفتنی هستی(برای همیشه) اما با زندگی با شکوهی که در خاطرات اونایی که دوستشان داشتی باقی میماند."






    یک تک نقطه ی فکری برای فکر کردن (شما هم تکرار کنید):

    من زیبا زندگی میکنم بدون ترس از این که خدایی باشه یا نباشه وظیفه ام زندگی کردنی هست که هیچوقت در هر صورت پشیمون نباشم ,وطیفه من بهترین خودم بودن هست بدون نگرانی و با عشق فراوان به زندگی چون فقط خاطرات موندنی هستن.

    من از مردن نمیترسم چون هیچوقت قبل از به دنیا امدنم از اینکه به دنیا بیام نمیترسیدم و ازش فراری نبودم.

    تنها چیزی که بعد از مردنم از من باقی میمونه خاطراتی هست که توی ذهن کسایی که دوستشون داشتم از من داشتن.




    a music to listen :Mac Ayres - Calvin's Joint







    " an atheist, we live only once"
    ویرایش توسط 0000-8 : 05-25-2019 در ساعت 12:10 AM

  2. 2 کاربران زیر از 0000-8 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : "از مردن نترس"

    خیلی زیباست
    موافقم
    بااینحال من وقتی فک میکنم بازم ته دلم میترسم از اینکه قراره به هیچ تبدیل شم
    واسه همین دلم میخواد خیلی چیزا رو تجربه کنم بااینکه بعد مرگ حتی حسرتی درکار نیس
    نه میبینی نه میشنوی نه فکر میکنی نه حس میکنی نه خاطره ای نه وجودی هیچی هیچی

    اما الان که هستم دوس دارم از زنده بودنم بهره کافی ببرم و خیلی دلم میخواست همه ادمهای دنیا اینو میفهمیدن که زندگی محدوده و تنها فرصت ماست واسه بهره بردن ازتموم چیزایی که دوستشون داریم و چشوندن طعم خوشبختی به همه اونایی که نیازمندن
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  4. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : "از مردن نترس"

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    خیلی زیباست
    موافقم
    بااینحال من وقتی فک میکنم بازم ته دلم میترسم از اینکه قراره به هیچ تبدیل شم
    واسه همین دلم میخواد خیلی چیزا رو تجربه کنم بااینکه بعد مرگ حتی حسرتی درکار نیس
    نه میبینی نه میشنوی نه فکر میکنی نه حس میکنی نه خاطره ای نه وجودی هیچی هیچی

    اما الان که هستم دوس دارم از زنده بودنم بهره کافی ببرم و خیلی دلم میخواست همه ادمهای دنیا اینو میفهمیدن که زندگی محدوده و تنها فرصت ماست واسه بهره بردن ازتموم چیزایی که دوستشون داریم و چشوندن طعم خوشبختی به همه اونایی که نیازمندن
    بله هیچی واقعا دردناکتر از این نیست. من همیشه توی ذهنم توی ناخداگاهم از بچگیم از تاریکی از نبودن و نیست شدن و ندونستن میترسیدم.
    برای منم راستش خیلی سخت بوده و هست و منم دنبال همین سوالا بودم.
    اگه بخوام راستش رو بگم اینا سوالایی هست در مورد بعد از مردن ولی خوده قبل از مردن سوال هست.
    یه تعریف فلسفی عمیقی هست که میگه این دنیا و چطور بودنش بستگی به طرز دید طرف داره اگه بخوام خلاصه بگم مثلا همین گرانش زمین که اندازه گیری کردن مثلا 9.8 متر بر مجذور ثانیه بر چه حسابی بوده؟ یعنی این اعدادی که اومده رو چطور تعریف کردن؟
    جواب اینه: بر طبق تعاریف خودشون از مکان /زمان / بعد های محدود ...
    و بعد میگه که برای خلق کردن دنیای جدید فقط کافیه یه کار انجام بدین: به دید دیگه ای به قضیه نگاه کنین.
    یعنی مثلا تعاریف مکان و زمان رو عوض کنین و بعد میگه که تبریک! شما دنیای دیگه ای ساختین با خاصیت های متفاوت!
    یعنی چی دقیقا؟ یعنی این که جهان چطوری باشه بستگی داره به این که دیدت چی باشه.
    به طور خیلی مختصر و ساده سازی شده میخواد این رو برسونه که جهانی که داریم میسازیم جهانیه که "از قبل توی ذهن " ساختیم. درسته؟ برای اثبات کافیه فقط نگاه کنیم ببینیم مثلا دانشمندا و فیلسوف ها دنبال چی بودن. هر کدوم دنبال اثبات چیز خاصی بودن که "از قبل" توی ذهنشون ساخته شده بود.
    معیار ساختن دنیا هم همینه تجسم کن و بساز.
    با این حساب میشه این مطلب رو به خدا یا خداها هم ربط داد که منشاشون چیه.

    ولی چرا این رو گفتم دلیلش برمیگرده به این که این یه واقعیته و واقعیت دیوانه کننده یعنی اینکه اگه کسی اینرو و خیلی چیزای دیگه رو عمیقا متوجه بشه زندگیش سخت و غیر قابل تحمل میشه چون هممون عادت کردیم به این صحبت ها که ادم موفقی باش.
    ولی معنی موفق چیه بعد از مردن؟ یا کسب علم ؟
    کسب علم رو از این جهت گفتم که اینم یه چیزیه که به ظاهر مثلا میگی بله ادم چقدر پیشرفت کرده طی زمان ولی بعد از یه مدت زمان خیلی خیلی خیلی طولانی بازم برمیگرده به جای اول مثلا یه توپ که بندازی بالا و بعد بیاد پایین بخوره به زمین و بعد دوباره بره بالا و پایین و.... و هیچوقت ثابت نمیمونه.
    این خاصیت دنیایی هست که توش هستیم یعنی "خاصیتی که ما بهش دادیم" نه این که خاصیت خودش باشه-یعنی دید دنیا از چشم ما فقط کافیه دید رو عوض کنی تا دنیا عوض بشه.
    این رو گفتم و همه ی بحثای دیگه زندگی هم میشه همین. یعنی یه توهم. یه توهم بزرگ.
    علم زندگی مردن زنده شدن .... واقعا هیچ جوابی نیست و نخواهد بود چون "هر جوابی صرفا چیزیه که بهش فکر میکنیم" و ما هیچوقت اگه چیزی برامون اشنا نباشه فکر نمیکنیم یعنی جواب های ما داخل باکسی هست که ما ذهنمون تا اون اندازه فقط گسترش داده شده طی زمان. و در مورد خارج از باکس: هر چقدر زمان بگذره توانایی مغز هم بیشتر میشه و این باکس بزرگ تر میشه و دید بیشتر میشه ولی هیچ وقت بازم جوابی نیست چون این روند قبلی که گفتم بی نهایته.
    با این حساب زندگی همین الان هم نابود کننده هست.
    بله به قول شما دوست داشتن. بله دوست داشتن تنها مسکنی هست که وجود داره.
    اینجا بعده دونستن چیزایی که مثلا گفته شده این به ذهن میاد از سقراط که میگه: دانم که ندانم.
    و به قول شاعرا که میگن که مثلا کاش یه شرابی میخوردیم و بهوش میشدیم.(یعنی کاش آدم بی عقل و ابلهی بودیم که هیچ چیزی رو نمیدونه و بسته به زندگی شده و هیچ دردی نداره و همیشه خوشحاله و مسایل سطحی زندگی خوشحالش میکنه و این ارزوشون میشه چون فهمیدن دردناک هست و تحمل کردنش دردناکتر و دردناکتر و مردن و دوست داشتن تنها مسکن هایی هستن که وجود دارن)

    نمیدونم کامل تونستم منظورم رو برسونم یا نه. اینا یه جزیی توضیحات بودن که راجب بعضی پارادوکس ها تو شاخه های علمی مختلف و فلسفه سنگین بودن اگه متوجه نشدین هم ناراحت نشین.
    کتاب های زیادی هستن که در مورد پارادوکس ها و موارد مشابه که گفتم صحبت میکنن
    مثلا یه کتابی که این اواخر خوندم این بود و شما هم بخونید بد نیست.
    Animate and the inanimate by William sidis
    کتاب خودش انگلیسی هستش ولی میشه خوندش توی گوگل بزنید میاد. توی این کتاب بحث هایی میشه مثل جهان قابل بازگشت و "قانون های قابل بازگشت" یعنی اینکه کل قوانینی که چه فیزیکی و چه ذهنی ساختیم و میسازیم میشه برعکش کرد و یه دنیای دیگه ساخت.
    چیزی که هست اینه که این طرز فکر اصلا نمیذارن توی جامعه ای وجود داشته باشه چون معلومه اگه این دید وجود داشته باشه که هر کاری که توی این دنیا انجام میدی بی اثر باشه مردم زندگیشون رو تباه میدونن و همگی خودکشی میکنن. به همین خاطر این طرز فکرا رو بیشتر شبیه ناهنجاری میدونن و یا اینکه این طور ادما خودشون خودکشی میکنن.
    برای من هم این سوالا (بیشتر بحث قبل از مردن و چیزایی که در مورد بی اثر بودن کار هامون گفتم) بودن و به نوعی شوک خیلی عمیق بهم وارد شده.
    این که خدا باشه ویا نباشه با چیزای که اون بالاها گفتم در مورد دید شخصی به دنیا میشه بهش رسید و چرا الان با اینکه عصر ارتباطات شده و پیشرفت هایی که شده هنوز هم بولدش میکن علتش برمیگرده به یه سری دلایل خیلی خاص و پیچیده که طولانیه قضیه اش.
    واقعا چیزی که با تمام وجود میخوام اینه که کاش برمیگشتم به بچگیم و به زمانی که این معلومات خیلی محدود رو هم نداشتم و مثل یه ادم که هیچی نمیدونه زندگی میکردم بدون درد چون این فکرا واقعا دیوانه کننده ان.
    ویرایش توسط 0000-8 : 05-25-2019 در ساعت 02:21 AM

  6. کاربران زیر از 0000-8 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : "از مردن نترس"

    نقل قول نوشته اصلی توسط 0000-8 نمایش پست ها
    بله هیچی واقعا دردناکتر از این نیست. من همیشه توی ذهنم توی ناخداگاهم از بچگیم از تاریکی از نبودن و نیست شدن و ندونستن میترسیدم.
    برای منم راستش خیلی سخت بوده و هست و منم دنبال همین سوالا بودم.
    اگه بخوام راستش رو بگم اینا سوالایی هست در مورد بعد از مردن ولی خوده قبل از مردن سوال هست.
    یه تعریف فلسفی عمیقی هست که میگه این دنیا و چطور بودنش بستگی به طرز دید طرف داره اگه بخوام خلاصه بگم مثلا همین گرانش زمین که اندازه گیری کردن مثلا 9.8 متر بر مجذور ثانیه بر چه حسابی بوده؟ یعنی این اعدادی که اومده رو چطور تعریف کردن؟
    جواب اینه: بر طبق تعاریف خودشون از مکان /زمان / بعد های محدود ...
    و بعد میگه که برای خلق کردن دنیای جدید فقط کافیه یه کار انجام بدین: به دید دیگه ای به قضیه نگاه کنین.
    یعنی مثلا تعاریف مکان و زمان رو عوض کنین و بعد میگه که تبریک! شما دنیای دیگه ای ساختین با خاصیت های متفاوت!
    یعنی چی دقیقا؟ یعنی این که جهان چطوری باشه بستگی داره به این که دیدت چی باشه.
    به طور خیلی مختصر و ساده سازی شده میخواد این رو برسونه که جهانی که داریم میسازیم جهانیه که "از قبل توی ذهن " ساختیم. درسته؟ برای اثبات کافیه فقط نگاه کنیم ببینیم مثلا دانشمندا و فیلسوف ها دنبال چی بودن. هر کدوم دنبال اثبات چیز خاصی بودن که "از قبل" توی ذهنشون ساخته شده بود.
    معیار ساختن دنیا هم همینه تجسم کن و بساز.
    با این حساب میشه این مطلب رو به خدا یا خداها هم ربط داد که منشاشون چیه.

    ولی چرا این رو گفتم دلیلش برمیگرده به این که این یه واقعیته و واقعیت دیوانه کننده یعنی اینکه اگه کسی اینرو و خیلی چیزای دیگه رو عمیقا متوجه بشه زندگیش سخت و غیر قابل تحمل میشه چون هممون عادت کردیم به این صحبت ها که ادم موفقی باش.
    ولی معنی موفق چیه بعد از مردن؟ یا کسب علم ؟
    کسب علم رو از این جهت گفتم که اینم یه چیزیه که به ظاهر مثلا میگی بله ادم چقدر پیشرفت کرده طی زمان ولی بعد از یه مدت زمان خیلی خیلی خیلی طولانی بازم برمیگرده به جای اول مثلا یه توپ که بندازی بالا و بعد بیاد پایین بخوره به زمین و بعد دوباره بره بالا و پایین و.... و هیچوقت ثابت نمیمونه.
    این خاصیت دنیایی هست که توش هستیم یعنی "خاصیتی که ما بهش دادیم" نه این که خاصیت خودش باشه-یعنی دید دنیا از چشم ما فقط کافیه دید رو عوض کنی تا دنیا عوض بشه.
    این رو گفتم و همه ی بحثای دیگه زندگی هم میشه همین. یعنی یه توهم. یه توهم بزرگ.
    علم زندگی مردن زنده شدن .... واقعا هیچ جوابی نیست و نخواهد بود چون "هر جوابی صرفا چیزیه که بهش فکر میکنیم" و ما هیچوقت اگه چیزی برامون اشنا نباشه فکر نمیکنیم یعنی جواب های ما داخل باکسی هست که ما ذهنمون تا اون اندازه فقط گسترش داده شده طی زمان. و در مورد خارج از باکس: هر چقدر زمان بگذره توانایی مغز هم بیشتر میشه و این باکس بزرگ تر میشه و دید بیشتر میشه ولی هیچ وقت بازم جوابی نیست چون این روند قبلی که گفتم بی نهایته.
    با این حساب زندگی همین الان هم نابود کننده هست.
    بله به قول شما دوست داشتن. بله دوست داشتن تنها مسکنی هست که وجود داره.
    اینجا بعده دونستن چیزایی که مثلا گفته شده این به ذهن میاد از سقراط که میگه: دانم که ندانم.
    و به قول شاعرا که میگن که مثلا کاش یه شرابی میخوردیم و بهوش میشدیم.(یعنی کاش آدم بی عقل و ابلهی بودیم که هیچ چیزی رو نمیدونه و بسته به زندگی شده و هیچ دردی نداره و همیشه خوشحاله و مسایل سطحی زندگی خوشحالش میکنه و این ارزوشون میشه چون فهمیدن دردناک هست و تحمل کردنش دردناکتر و دردناکتر و مردن و دوست داشتن تنها مسکن هایی هستن که وجود دارن)

    نمیدونم کامل تونستم منظورم رو برسونم یا نه. اینا یه جزیی توضیحات بودن که راجب بعضی پارادوکس ها تو شاخه های علمی مختلف و فلسفه سنگین بودن اگه متوجه نشدین هم ناراحت نشین.
    کتاب های زیادی هستن که در مورد پارادوکس ها و موارد مشابه که گفتم صحبت میکنن
    مثلا یه کتابی که این اواخر خوندم این بود و شما هم بخونید بد نیست.
    Animate and the inanimate by William sidis
    کتاب خودش انگلیسی هستش ولی میشه خوندش توی گوگل بزنید میاد. توی این کتاب بحث هایی میشه مثل جهان قابل بازگشت و "قانون های قابل بازگشت" یعنی اینکه کل قوانینی که چه فیزیکی و چه ذهنی ساختیم و میسازیم میشه برعکش کرد و یه دنیای دیگه ساخت.
    چیزی که هست اینه که این طرز فکر اصلا نمیذارن توی جامعه ای وجود داشته باشه چون معلومه اگه این دید وجود داشته باشه که هر کاری که توی این دنیا انجام میدی بی اثر باشه مردم زندگیشون رو تباه میدونن و همگی خودکشی میکنن. به همین خاطر این طرز فکرا رو بیشتر شبیه ناهنجاری میدونن و یا اینکه این طور ادما خودشون خودکشی میکنن.
    برای من هم این سوالا (بیشتر بحث قبل از مردن و چیزایی که در مورد بی اثر بودن کار هامون گفتم) بودن و به نوعی شوک خیلی عمیق بهم وارد شده.
    این که خدا باشه ویا نباشه با چیزای که اون بالاها گفتم در مورد دید شخصی به دنیا میشه بهش رسید و چرا الان با اینکه عصر ارتباطات شده و پیشرفت هایی که شده هنوز هم بولدش میکن علتش برمیگرده به یه سری دلایل خیلی خاص و پیچیده که طولانیه قضیه اش.
    واقعا چیزی که با تمام وجود میخوام اینه که کاش برمیگشتم به بچگیم و به زمانی که این معلومات خیلی محدود رو هم نداشتم و مثل یه ادم که هیچی نمیدونه زندگی میکردم بدون درد چون این فکرا واقعا دیوانه کننده ان.
    مرسی
    من پست شما رو به دقت خوندم
    بنظرم بهتره مطالبی که از منابع مختلف مطالعه کردین تو ذهنتون ساماندهی کنین
    چون ازین شاخه به اون شاخه پریدن و نقل قولهای مختلف از منابعی که بعضا باهم ضد و نقیض هستن نتیجه و ثمره جالبی نمیتونه واستون داشته باشه

    پیشنهاد میدم درمورد جهانبینی خودتون بیشتر فکر کنین
    چون هرانسانی باوری داره
    از یه مکتب فکری پیروی میکنه
    اتیست هم مکتب فکری داره و مکتب فکری هرکسی براساس جهانبینی اون شخص هستش
    درکل اگه سوالی داشتین یا خواستین بازتر تبادل نظر کنیم من پ خ درخدمتم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : "از مردن نترس"

    ممنون بابت نظرتون
    سرکار خانم با احترام به نظر شما من با این بخش از حرفاتون مخالفم (بلاخره هر شخصی خط فکری خودش رو داره و این خط فکری منه و البته شاید منظورتون چیز دیگه ای بود و برداشت من شاید اشتباه بود) : "ازین شاخه به اون شاخه پریدن و نقل قولهای مختلف از منابعی که بعضا باهم ضد و نقیض هستن نتیجه و ثمره جالبی نمیتونه واستون داشته باشه " به نظرم چالشی ترین وضعیتی که میتونه وجود داشته باشه و باعث پیشرفت سریعتر بشه , اینه که نظر هر دو طرف که متضاد هم هستن رو عمیقا متوجه بشیم و درک کنیم. در مورد شما نمیدونم ولی من عاشق تضاد و تناقض و پارادوکس و چیزایی هستم که کاملا با هم تو ساز مخالف هستن. مثلا همین جامعه ای که هست برای پیشرفتش درک کامل دو طرفه (یعنی شناخت کامل خصوصیات زن و شناخت کامل خصوصیات مرد) "لازمه".



    خیلی ممنون از دیدگاه خوبتون ولی یکمی سوال هام شاید براتون بیش از حد چالشی باشه از اونجایی که دیگه الان فلسفه و تیوری کار نمیکنم( دوران بچگی کار میکردم)الان فقط تحقیق عملی هست که یکم سنگینه وخب قاعدتا جواب دادن سوال ها کار هر شخصی نمیتونه باشه شاید توی دانشکده فیزیک بشه جواب سوال رو پیدا کرد که مثلا عامل خنثی کننده ی بین انتروپی و نگاتروپی چی هست و چطور کار میکنه و سوالات مشابه دیگه که جاش نیست بپرسم ولی سوالام هدفمند هستن منظور خاصی دارم.

    من از هر نظر و انتقادی که باعث بشه منو به فکر ببره استقبال میکنم و تشکر میکنم.......
    در مورد این جمله تون "پیشنهاد میدم درمورد جهانبینی خودتون بیشتر فکر کنین " میتونین بیشتر توضیح بدین؟
    ویرایش توسط 0000-8 : 05-26-2019 در ساعت 02:03 AM

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : "از مردن نترس"

    نقل قول نوشته اصلی توسط 0000-8 نمایش پست ها
    ممنون بابت نظرتون
    سرکار خانم با احترام به نظر شما من با این بخش از حرفاتون مخالفم (بلاخره هر شخصی خط فکری خودش رو داره و این خط فکری منه و البته شاید منظورتون چیز دیگه ای بود و برداشت من شاید اشتباه بود) : "ازین شاخه به اون شاخه پریدن و نقل قولهای مختلف از منابعی که بعضا باهم ضد و نقیض هستن نتیجه و ثمره جالبی نمیتونه واستون داشته باشه " به نظرم چالشی ترین وضعیتی که میتونه وجود داشته باشه و باعث پیشرفت سریعتر بشه , اینه که نظر هر دو طرف که متضاد هم هستن رو عمیقا متوجه بشیم و درک کنیم. در مورد شما نمیدونم ولی من عاشق تضاد و تناقض و پارادوکس و چیزایی هستم که کاملا با هم تو ساز مخالف هستن. مثلا همین جامعه ای که هست برای پیشرفتش درک کامل دو طرفه (یعنی شناخت کامل خصوصیات زن و شناخت کامل خصوصیات مرد) "لازمه".



    خیلی ممنون از دیدگاه خوبتون ولی یکمی سوال هام شاید براتون بیش از حد چالشی باشه از اونجایی که دیگه الان فلسفه و تیوری کار نمیکنم( دوران بچگی کار میکردم)الان فقط تحقیق عملی هست که یکم سنگینه وخب قاعدتا جواب دادن سوال ها کار هر شخصی نمیتونه باشه شاید توی دانشکده فیزیک بشه جواب سوال رو پیدا کرد که مثلا عامل خنثی کننده ی بین انتروپی و نگاتروپی چی هست و چطور کار میکنه و سوالات مشابه دیگه که جاش نیست بپرسم ولی سوالام هدفمند هستن منظور خاصی دارم.

    من از هر نظر و انتقادی که باعث بشه منو به فکر ببره استقبال میکنم و تشکر میکنم.......
    در مورد این جمله تون "پیشنهاد میدم درمورد جهانبینی خودتون بیشتر فکر کنین " میتونین بیشتر توضیح بدین؟
    نفهمیدم با کدوم‌ بخش از حرفم مخالفین ؟
    نقل قول میدادین بهتر معلوم میشد

    تضاد با پارادوکس فرق داره و البته همه اینا خوبن بشرطی که فقط به کپی پیست چندتا نظریه متناقض اکتفا نشه و نتیجه گیری و جمع بندی شه
    یعنی معلوم کنه دیدگاه خود اون شخص چی هستش

    دوران بچگی فلسفه و تیوری کار میکردین؟
    خب پس دیگه هیچی
    ترجیح میدم وارد بحث نشم چون اون فلسفه و تیوری که دوران بچگی کار شه معلومه اخرش چی ازکار درمیاد

    من سوالی ازتون ندیدم که چالشی باشه یا نباشه

    تحقیق علمی کاربسیار خوبیه اما مشکل بالای ۹۰ درصد مردم اینه که فرق اسکن گرفتن و کپی پیست کردنو با تحقیق علمی متوجه نمیشن
    تحقیق علمی چندین مرحله داره که اگه هرکدوم از مراحل درست انجام نشن و وقت کافی گذاشته نشه مرحله بعدی خراب میشه
    یعنی باید از پایه شروع بشه و اروم اروم اجرچینی بشه

    من انتقادی ازتون نکردم صرفا توصیه دوستانه بود که اگه پی بگیرین به نتایج خوبی میرسین
    من هنوزم رو همون پست قبلیم تاکید دارم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  10. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : "از مردن نترس"

    نقل قول نوشته اصلی توسط 0000-8 نمایش پست ها
    ممنون بابت نظرتون
    سرکار خانم با احترام به نظر شما من با این بخش از حرفاتون مخالفم (بلاخره هر شخصی خط فکری خودش رو داره و این خط فکری منه و البته شاید منظورتون چیز دیگه ای بود و برداشت من شاید اشتباه بود) : "ازین شاخه به اون شاخه پریدن و نقل قولهای مختلف از منابعی که بعضا باهم ضد و نقیض هستن نتیجه و ثمره جالبی نمیتونه واستون داشته باشه " به نظرم چالشی ترین وضعیتی که میتونه وجود داشته باشه و باعث پیشرفت سریعتر بشه , اینه که نظر هر دو طرف که متضاد هم هستن رو عمیقا متوجه بشیم و درک کنیم. در مورد شما نمیدونم ولی من عاشق تضاد و تناقض و پارادوکس و چیزایی هستم که کاملا با هم تو ساز مخالف هستن. مثلا همین جامعه ای که هست برای پیشرفتش درک کامل دو طرفه (یعنی شناخت کامل خصوصیات زن و شناخت کامل خصوصیات مرد) "لازمه".



    خیلی ممنون از دیدگاه خوبتون ولی یکمی سوال هام شاید براتون بیش از حد چالشی باشه از اونجایی که دیگه الان فلسفه و تیوری کار نمیکنم( دوران بچگی کار میکردم)الان فقط تحقیق عملی هست که یکم سنگینه وخب قاعدتا جواب دادن سوال ها کار هر شخصی نمیتونه باشه شاید توی دانشکده فیزیک بشه جواب سوال رو پیدا کرد که مثلا عامل خنثی کننده ی بین انتروپی و نگاتروپی چی هست و چطور کار میکنه و سوالات مشابه دیگه که جاش نیست بپرسم ولی سوالام هدفمند هستن منظور خاصی دارم.

    من از هر نظر و انتقادی که باعث بشه منو به فکر ببره استقبال میکنم و تشکر میکنم.......
    در مورد این جمله تون "پیشنهاد میدم درمورد جهانبینی خودتون بیشتر فکر کنین " میتونین بیشتر توضیح بدین؟
    سلام

    گفتین تضاد

    یاد دایره تای چی افتادم مثل عکس زیر

    https://www.zhiaronline.com/static/p...-061246707.jpg

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد