نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: مشکل حاد

10740
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل حاد

    سلام من توی یه خانواده کاملا فقیر و تحصیل نکرده بزرگ شدم از بچگی پدرم برادرامو خواهرمو میزد مادرمو میزد دایما دعوا بود دایما سر و صدا بود. فامیلا هم تحصیل نکرده و همشون بی پول کلا بیشعورای به درد نخور ان که به هیچ دردی نمیخورن. توی خانوادمون دایما جنگه دایما توهین دایما حرفایی که با شنیدنشون یه دلهره بدی میگیرم از این که چرا اینجا باید به دنیا بیام. یک بار حدود 17 سالگیم خانواده ام و هر کی دور وبرم بود روم فشار اوردن و با من در افتاده بودن به خاطر اینکه درسم خوب نبود که اونم علتش دست خودم نبود چون بیماری داشتم ولی قبلا ممتاز بودم بیشتر به خاطر اینکه مشکلات دیگه ای تو خانواده بود و من مجبور شدم قرص اعصاب بخورم.
    پدرم از زمانی که من چشمم رو باز کردم قرص اعصاب میخورد و مادرم هم بعده یه مدت اونقدر که پدرم زده بودتش اونم همینطور شد ولی من بعده یه سال قطع کردم هر چی شیمیاییه.خانوادم وضعیتشون خیلی خرابه هیچ وقت هیچ جا نمیرن یعنی خیلی مدت میشه از زمانی که برادرم ازدواج کرد و مشکلاتش شروع شد هیچ روز بدون دعوایی نداشتیم تفریح و بیرون رفتن که به کل تعطیله. وقتی 17 سالم بود میخواستم خودکشی کنم. همیشه دوست داشتم توی یه خانواده دیگه متولد میشدم که لااقل بتونم راحت حرفامو بزنم بتونم خانواده ای که من دوست دارم داشته باشم بسازمش. مادر پدر من 40 سال با من اختلاف سنی دارن خواهر برادرام با من حدودا 10-15 سال اختلاف سن دارن و همه ازدواج کردن که این اخریه طلاق بود هر چند اون یکی هم به خاطر مشکلاتش زندگیش با جنگ و دعوا میگذره من حدودا 6-7 سال میشه هیچ دوستی ندارم ولی با تنهاییم خوب بودم تا اینکه مشکلات الان بیشتر شده و غیر قابل تحمل شده. ارتباط مجازی هم داشتم قبلا که طرفای مقابلم مریض بودن و حالم بدتر و بدتر شد و مشکلاتم بیشتر برام بولد شد.یعنی من خود به خود حالم خوبه ولی هر وقت که این چشمم به خانواده و فامیلم میافته اینطور افسرده میشم کلا هر وقت خونه نیستن من حالم واقعا عالیه و وقتی باهاشون رودررو میشن چون افسرده هستن بیشتر و بیشتر حالم بد میشه.من بیشتر دور از خانوادم بزرگ شدم مستقل بزرگ شدم یعنی فکراشون با فکرم فرق داره اعتقاداتشون باهام فرق داره تو همه چی فرق هست.از زمانی که خودم رو پیدا کردم و اعتقاداتم رو عوض کردم بیشتر تنها شدم از طرفی میگم بعده مردن دیگه نیستم و یه افسردگی و گیجی عمیق پیدا کردم و از طرف دیگه فشار های خانواده باعث شده کاملا گیج بشم. الان میخوام فقط یه راهکاری بهم نشون بدین تا بتونم مستقل باشم.با این ادما بودن برام هیچ سودی نداره میخوام که مستقل باشم. من 23 سالمه و الان تو شهر خودمون دارم درس میخونم اولین کار میخوام که انتقالی بگیرم به یه شهر دیگه. من نگران کار هستم اینکه فنی حرفه ای کار یاد بگیرم با وجود این که درسم هم سنگین هست و در کنارش هم کار بکنم (کار دیگه ای) خیلی سخته. من موندم چیکار کنم؟ تنها مسکنی که میشناسم سیگار بود ولی به دردم نمیخوره. به هر حال شانس بد بود که این جا بین این ادمای بیشعور بزرگ شدم ولی بقیه زندگیم دست خودمه و بهونه ای نیست. ازتون میخواستم که راهنمایی کنین کامل تا بتونم مستقل زندگی کنم. من فعلا الان میتونم جوشکاری کنم و رشتمم هم پزشکی هستش. فقط میخوام که از اینجا و این ادماش خلاص بشم هم از خانواده و هم فامیل و هر چی مشابهش هست من چیکار میتونم بکنم برای مستقل بودن -یه راهکار که هم بتونم خرج خودم رو کامل خودم دربیارم مستقل هم زندگی کنم تنها زندگی کنم. واقعا به یه جایی رسیدم که مثل ادمی که انگار هیچ چیزی برای از دست دادن نداره فقط میخوام این مشکلاتم حل بشن دیگه نمیترسم اون چی گفت این چی گفت فامیل چی گفت فقط این مشکل میخوام حل بشه امروز هم طبق معمول دعوای فیزیکی بود بینشون و من واقعا دیگه مثل یه ماهی که به بودنه تو اب عادت کرده منم عادت کرده برام مهم نیست کی میزنه کی میخوره
    ویرایش توسط mqa : 06-13-2019 در ساعت 03:32 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40837
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 10 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    شما واقعا رشتتون پزشکی اگر این طور هست چرا این قدر ناامید وخسته خیلی ها جای شما بودن و توی اون خانواده ها الان معتاد شدن با موفقیت که به دست اوردی به خودت امید وار باش چرا تدریس نمیکنید اروم اروم زندگیت بساز هیشکی نمیتونه زندگی مارو نابود کنه جز خودمون راستش منم وضعیت شمارو دارم اما دارم تلاش میکنم و امیدوارم همه چی درست بشه انشالله

  3. 2 کاربران زیر از هی خدا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط هی خدا نمایش پست ها
    شما واقعا رشتتون پزشکی اگر این طور هست چرا این قدر ناامید وخسته خیلی ها جای شما بودن و توی اون خانواده ها الان معتاد شدن با موفقیت که به دست اوردی به خودت امید وار باش چرا تدریس نمیکنید اروم اروم زندگیت بساز هیشکی نمیتونه زندگی مارو نابود کنه جز خودمون راستش منم وضعیت شمارو دارم اما دارم تلاش میکنم و امیدوارم همه چی درست بشه انشالله
    اصلا وقتی نمیمونه که بخوام درس بدم ساعت 6 عصر میام خونه بعد یه کلاس زبان برم یه جا دیگه برم میشه ساعت 10 شب تا ساعت 2-3 هم که درس میخونم من کجا درس بدم؟ من نظام قدیم بودم الان درساشون هم فرق کرده دنبال یه کار فنی میگردم یه چیزی که زودبازده هم باشه

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    خانواده از هم پاشیده همه افسرده و من حس اون بچه ای رو دارم که انگار پدر مادرش جدا شدن یا یه ادمی که هم مرده هم زنده و نمیدونه باید چیکار کنه تو شوکم. همه چی از ذهنم رد میشه مواد مخدر انتقام گرفتن خودکشی ...

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    نمیدونم اصلا چرا اینچا سوال پرسیدم شاید میخواستم یه همدرد پیدا کنم که فکرایی که تو ذهنمه رو دوباره برام بازگو کنه. به هر حال شرایط اینطوری شد که تنها زندگیم رو ادامه بدم ومن تو شوکم چون این تغییره خیلی سریع بود که این تصمیمه رو بگیرم. نمیدونم چی میشه ولی هر چی که هست باید پول جور کنم کم کم تا بعد ....یه خوابگاه دانشجویی خوبه فعلا از این بابت خیالم راحته. باید پول پس انداز کنم برای اینده.
    فکرشو نمیکردم مثل بچه طلاقی ها اینقدر گیج شده باشم که چیکار کنم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    تنها کاری که تونستم بکنم این بود که این ادم رو تهدید کنم که اگه یه بار دیگه تکرار بشه مستقیم زنگ میزنم به اورژانس اجتماعی که ببرنش هر چی هم که شایسته اش بود بهش گفتم. چیکار کنم اصلا ذهنم کار نمیکنه

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : مشکل حاد

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    قابل درک می باشد که شرایط سختی را تحمل می کنید اما نیاز است بپذیرید که آنها قابل تغییر نیستند و شما نیز نمی توانید بخاطر آنها ادامه زندگی خودتان را کنسل کنید . سعی کنید اگر برایتان امکان دارد برای اینکه بتوانید به شرایط درسیتان بهتر رسیدگی کنید از خوابگاه استفاده کنید تا از نظر روحی نیز شرایط بهتری را تجربه کنید .
    اما در مورد علایم خودتان نیاز است که به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا این مشکلاتی که از زمان کودکی در شما به وجود آمده است را بررسی دقیق تر کنند و در این مسیر به شما کمک شود.
    در مورد کار کردن نیز با توجه به شرایط درسی و میزان زمانهای کمتان باید تصمیم گیری داشته باشید .
    1. در زمان فعلی چند ساعت در روز را بیکار هستید ؟
    2. ترم چند پزشکی می باشید ؟
    3. آیا امکان استفاده از خوابگاه و یا انتقالی برایتان وجود دارد؟
    4. رفتارهای خانواده با خود شما در زمان فعلی چگونه است؟
    به این سولات پاسخ بدهید تا بیشتر باهم صحبت کنیم

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    قابل درک می باشد که شرایط سختی را تحمل می کنید اما نیاز است بپذیرید که آنها قابل تغییر نیستند و شما نیز نمی توانید بخاطر آنها ادامه زندگی خودتان را کنسل کنید . سعی کنید اگر برایتان امکان دارد برای اینکه بتوانید به شرایط درسیتان بهتر رسیدگی کنید از خوابگاه استفاده کنید تا از نظر روحی نیز شرایط بهتری را تجربه کنید .
    اما در مورد علایم خودتان نیاز است که به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا این مشکلاتی که از زمان کودکی در شما به وجود آمده است را بررسی دقیق تر کنند و در این مسیر به شما کمک شود.
    در مورد کار کردن نیز با توجه به شرایط درسی و میزان زمانهای کمتان باید تصمیم گیری داشته باشید .
    1. در زمان فعلی چند ساعت در روز را بیکار هستید ؟
    2. ترم چند پزشکی می باشید ؟
    3. آیا امکان استفاده از خوابگاه و یا انتقالی برایتان وجود دارد؟
    4. رفتارهای خانواده با خود شما در زمان فعلی چگونه است؟
    به این سولات پاسخ بدهید تا بیشتر باهم صحبت کنیم
    سلام جناب مشاور من جواب هام به سوال های شما رو به شما توی پیام خصوصی گفتم.
    فقط یه چیزی یادم رفت بگم که جناب مشاور من یه دفتر یادداشت دارم هر تغییری که باید انجام بشه توش یادداشت میکنم و اینو که یادداشت کردم یعنی باید حتما از این به بعد مستقل زندگی کنم. قبلا میتونستم روی کمک های برادرم حساب باز کنم ولی الان اون کاملا ورشکسته شده و کل سرمایه اش از دست رفته و برگشته اینجا و گفتم هم که طلاق گرفتن به خاطر این موضوع و مشکلات دیگه. هیچ کمکی نیست.

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکل حاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mqa نمایش پست ها
    سلام جناب مشاور من جواب هام به سوال های شما رو به شما توی پیام خصوصی گفتم.
    فقط یه چیزی یادم رفت بگم که جناب مشاور من یه دفتر یادداشت دارم هر تغییری که باید انجام بشه توش یادداشت میکنم و اینو که یادداشت کردم یعنی باید حتما از این به بعد مستقل زندگی کنم. قبلا میتونستم روی کمک های برادرم حساب باز کنم ولی الان اون کاملا ورشکسته شده و کل سرمایه اش از دست رفته و برگشته اینجا و گفتم هم که طلاق گرفتن به خاطر این موضوع و مشکلات دیگه. هیچ کمکی نیست.
    سلام دوست گرامی
    ضمن ابراز هم دردی با شما، باید بدانید شرایط محیطتتان باعث تاثیر روی شما نیز شده و به نظر می رسد دست کم با اضطراب درگیر باشید.
    به سلامتی خودتان نیز توجه کنید و افزون بر حل این مشکل، به مشاور مراجعه کنید. باید دانشگاهتان چند روز در هفته مشاور داشته باشد.

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکل حاد

    سلام دوست عزیز
    همینکه موفق شدین از داخل اون خانواده و بااون شرایط اسفناک ،همچی رشته ای قبول شین نشونه توانایی عالی و هوش بالای شماس

    بهرحال زندگی ماها یه قسمتاش دست خودمونه یه قسمتاش دست دیگران
    اینکه یه زن و شوهر با هزار مشکل مالی و فرهنگی تصمیم میگیرن بدون پشتوانه اقتصادی چندین فرزند بدنیا بیارن و بدون امکانات کافی بزرگشون کنن این جبره که پدرمادرتون به شما تحمیل کردن و همه ما ادما یه همچی تحمیلهایی بهمون شده(حالا به شکلهای مختلف)
    اما اینکه شما تو همون شرایط بااتکا به هوش و پشتکارت درس خوندی و پزشکی قبول شدی به خودت بستگی داشت و جبر خانوادگی نبود
    پس اون قسمتا که دست خودت بوده و هست رو داری عالی از پیش میبری همین مهمه

    درنهایت هم خودت هستی که سرنوشت خودتو میسازی و حتما طی زمان مستقل میشی و ارتباطت با خانوادت قطع میشه
    اما شایدم روزیکه شما به استقلال کامل مادی برسی خودت تصمیم بگیری خانوادتو ساپورت مالی کنی
    بهرحال خودتم میدونی اونا تعمد نداشتن بلکه بنوعی قربانی فرهنگ اعتقادی این جامعه شدن
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی
    ضمن ابراز هم دردی با شما، باید بدانید شرایط محیطتتان باعث تاثیر روی شما نیز شده و به نظر می رسد دست کم با اضطراب درگیر باشید.
    به سلامتی خودتان نیز توجه کنید و افزون بر حل این مشکل، به مشاور مراجعه کنید. باید دانشگاهتان چند روز در هفته مشاور داشته باشد.
    سلام ممنون از همدردیتون دکتر جان , بله من استرس هم دارم که طبیعیه که باشه. همین که بتونم از این ادم ها دور باشم خودش شروع درمانه خب معلومه ادم چه حالی میشه وقتی تو این سن جوانی اطرافیانش رو اینقدر ضعیف ببینه و کار خاصی هم ازش برنیاد. ممنون از راهنماییتون -میخوام بعد از این که انتقالی گرفتم چیزایی که گفتین عمل کنم.

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40868
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    همینکه موفق شدین از داخل اون خانواده و بااون شرایط اسفناک ،همچی رشته ای قبول شین نشونه توانایی عالی و هوش بالای شماس

    بهرحال زندگی ماها یه قسمتاش دست خودمونه یه قسمتاش دست دیگران
    اینکه یه زن و شوهر با هزار مشکل مالی و فرهنگی تصمیم میگیرن بدون پشتوانه اقتصادی چندین فرزند بدنیا بیارن و بدون امکانات کافی بزرگشون کنن این جبره که پدرمادرتون به شما تحمیل کردن و همه ما ادما یه همچی تحمیلهایی بهمون شده(حالا به شکلهای مختلف)
    اما اینکه شما تو همون شرایط بااتکا به هوش و پشتکارت درس خوندی و پزشکی قبول شدی به خودت بستگی داشت و جبر خانوادگی نبود
    پس اون قسمتا که دست خودت بوده و هست رو داری عالی از پیش میبری همین مهمه

    درنهایت هم خودت هستی که سرنوشت خودتو میسازی و حتما طی زمان مستقل میشی و ارتباطت با خانوادت قطع میشه
    اما شایدم روزیکه شما به استقلال کامل مادی برسی خودت تصمیم بگیری خانوادتو ساپورت مالی کنی
    بهرحال خودتم میدونی اونا تعمد نداشتن بلکه بنوعی قربانی فرهنگ اعتقادی این جامعه شدن
    خیلی ممنون از همدلیتون بله درسته. این که عصبانی میشم برای خودم نه به خاطر این هست که نمیدونم دعوا مرافه میشه ناراحتیه نه به خاطر این هست که اینارو که از همه بیشتر دوست داشتم و باهاشون بزرگ شدم رو اینطوری میبینم و میگم تقصیر خودشون هم نیست مقصر اونایی ان که این ساختار های لعنتی رو بوجود اوردن. فاصله سنیشون هم ازم زیاد فقط یه بار تونستم حرف دلم رو راحت بزنم و اون زمانی که بود که باعث شد حال مادرم یه مدت بد بشه اونم فقط به خاطر اینکه حرف دلم رو گفتم که حالم بده اونم چند سال پیش نه الان وقتی گفتم حالش بد شد خب معلومه درد هاش برای خودش کافیه حرف زدن من فقط بار سنگین میشه براش. بعد از اون هیچوقت ناراحتی ها و چیزای دیگه رو نگفتم و ازشون فاصله گرفتم الان تقریبا همیشه خودم تنهام و کارارو تنهایی انجام میدم هیچوقت حرف دلم رو نتونستم بگم فقط میتونم بنویسم یا برم یه جا تنها توی ذهنم دو طرفه حرف بزنم و سیگار بکشم که اونم الان دیگه لذتی نداره فقط ضرر.تنها کاری که میتونم بکنم اینه که ادم موفقی باشم که لااقل جایی رسید و خوشحالیشون رو ببینم با این وضعیتشون با اینکه بد اخلاقی میکنن و دایم جنگ دعواست ولی از بچگی میگفتن درس بخون درس بخون میتونستم بفهمم که چقدر دوستم داشتن که میگفتن درس بخون تا مثل ما بدبخت نشی از بچگی کلی برام کتاب میخرید که بخون بخون میخوام یه عالمی باشی برای خودت. تک تک اون لحظات مثل یه فیلم از جلو چشمام رد شد دستم رو میگرفت کلی راه رو پیاده میبرد مدرسه میبرد میگردوند همه جا. وقتی بچه بودم میرفتیم کلی کتاب میدیدیم ارزون میخریدیم باهم میخوندیم. این همون ادمه و کاری از دستم برنمیاد.
    نمیدونم نمیدونم به هر حال کاریه که شده تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که لااقل توی ظاهر ادمی باشم که اونا از بچگیم براش تلاش کردن از مادرم که هر روز قبله رفتن به مدرسه لقمه میذاشت تو کیفم میگفت درساتو خوب بخونیا از پدرم که هر کاری که میتونست کرد تا کمبودی که خودش داشت من نداشته باشم و برادر و خواهرام که همیشه به فکرم بودن که مثل خودشون زجر نکشم هر بار ذهنم رو مشغول میکردن که چیزی متوجه نشم. نمیدونم چی شد یهو تبدیل شد به حرف دل. باید طوری باشه که بچه های الان و اینده راحت تر زندگی کنن بدون دغدغه.

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2018
    شماره عضویت
    39256
    نوشته ها
    274
    تشکـر
    88
    تشکر شده 98 بار در 77 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکل حاد

    سلام رفیق درکت میکنم منم از کسایی هستم که خانوادم خیلی ییی چیزا بهم تحمیل کردن از این جملت خیلی خوشم اومد :
    ولی بقیه زندگیم دست خودمه و بهونه ای نیست

    ببین دادا اولین کاری که میکنی اینه که انتقالی میگیری میری یه شهر دیه تا مستقل بشی خرج و اینا که زیاد نداری بعدش تو همون شهر میری تو دیوار و شیپور میگردی یه کاری که مناسبته رو پیدا میکنی مثلا صندوق داری فست فودی و ... که اگه واقعا کار کن باشی گیرت میاد ،بعدش میری خابگاه یه دو ساعتی مطالعه میکنی و میگیری میخابی باید یکم خابتو کم کنی به جاش روز های تعطیل دل از عزا در بیار
    اینا همه موقتیه و سخته اما باید صبر پیشه کنی
    از ادم هایی که بهت انرژی منفی میدن دوری کن به شدت و تو این کانال های مثبت اندیشی و ... که کاملا حقیقته عضو شو و مرتب جملاتشون رو بخون
    بعد اینکه درباره شرایطتت اصلا و ابدا با کسی حرف نزن و بعد اینکه سیاست داشته باش و از تجربه سختی هایی که کشیدی استفاده کن
    گاهی وقتا هم بی رحم باش و وجدانتو زیر پا بزار
    امضای ایشان
    [/SIZE]اینجا سرزمین نامردمی هاست،به سلام گرم هیچکس اعتماد نکن
    آدم های این حوالی روی حرف ها و انتخاب هایشان نمیمانند
    همان ها که شروع کردند ،همان ها که تو را خاستند، یک روز در کمال ناباوری و انکار، تو و دل بستگی ات را پس میزنند
    دل نبند!
    اینجا پایان هیچ شاهنامه ای خوش نیست

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42147
    نوشته ها
    228
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل حاد

    مطالب جالب بود مرسی درس گرفتیم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد