اگر به عنوان مشاور خانواده و یا درمانگری تازه کار، وارد حوزه ی مشاوره و درمان شده اید، قطعا با رویکردهای مختلف خانواده درمانی آشنایی نسبی دارید.

با ورود به حوزه ی درمان به عنوان یک درمانگر تجربی متوجه خواهید شد که مهم ترین ابزار تبدیل نظریه به عمل، “ذهنیت سیال مشاور” و اشراف کامل بر “فنون عملی و کاربردی” متناسب با رویکرد درمانی است.

به عنوان مثال اگر نسبت به رویکرد ساختاری مینوچین، اشراف کامل داشته باشید اما در مرحله ی اجرای فنون، خوب عمل نکنید، جلسه ی درمان با دشواری های زیادی مواجه خواهد شد و با احتمال زیادی موفقیت آمیز نخواهد بود.

باتوجه به تفاوت های اساسی رویکردهای خانواده درمانی در مبانی فلسفی، در این مطلب به توضیح و روشن سازی فنون درمانی رویکرد سیستمی میلان به عنوان مهم ترین رویکرد پیروی دانش فرمانش نوع ۲ خواهیم پرداخت.


تکنیک های مشاوره خانواده
دانش فرمانش و تعریف خانواده

به عنوان یک درمانگر، رویکرد درمانی شما یا از دانش فرمانش نوع یک پیروی می کند و یا پیروی دانش فرمانش نوع دو خواهد بود.

به همین دلیل لازم است بدانید تعریف ” خانواده” در دو نوع اصلی فرمانش چیست.

بر اساس دانش فرمانش نوع یک (رویکردهایی مانند مینوچین، بوئن)، خاناوده مفهومی است که با ساختار، قوانین، مرزها، دیدگاه های کارکرد گرا، رفتار گرا و اثباتی تعریف می شود.

بنابراین درمانگر پیروی خانواده درمانی نوع ۱ به عنوان متخصص وارد فضای خانواده شده، تغییرات لازم را بررسی می کند و اوست که مشخص می کند خانواده برای بهبود نیازمند چه تغییراتی است.

در این حالت درمانگر از آمیختگی با خانواده اجتناب می کند و به دنبال تجویز تغییر است.

بر اساس دانش فرمانش نوع دو (الگوهایی از جمله ویتاکر و میلان)، خانواده مجموعه از افراد است که فعالانه برای خلق معنی در حال تلاش اند.

بر این اساس درمانگر به عنوان عضوی مانند اعضای خانواده، وارد سیستم می شود، در گفتمان خانواده مشارکت می کند و معتقد است خانواده خود قابلیت تغیر گفتمان و ایجاد تغییرات موثر را دارد.

بر این اساس او نه تنها به عنوان متخصص مداخله نمی کند، بلکه معتقد است اعضا خود راه حل مناسب تر را خواهند یافت.

تفاوت رویکرد میلان با سایر رویکرد ها
در رویکرد سیستمی میلان، عامل ایجاد مساله استفاده ی افراطی خانواده از بازخوردهای مثبت – باهدف حفظ تعادل- است.

برهمین اساس برخلاف رویکرد های ساختاری، در این رویکرد نه تنها درمانگر به دنبال تغییر سریع ساختار خانوادگی نیست بلکه ممکن است برای رسیدن به هدف، از اعضا بخواهد تا مدتی با نشانه ی خود باقی بمانند.

برای درک بهتر این مطلب، با تشریح بیشتر فنون رویکرد سیستمی میلان همراه باشید.


فنون کاربردی رویکرد سیستمی میلان
۱)تلویح مثبت

به زبان ساده، درمانگر میلانی در این فن، نیت رفتار بیمارگون فرد حاوی نشانه را به گونه ای مثبت بازخورد می دهد چرا که منجر به حفظ تعادل خانواده شده است.

به عبارت دیگر می توان گفت، تلیح مثبت نوعی از بازگویی رفتار خانواده است که مهم ترین کارکردش، افزایش انگیزه و کاهش مقاومت اعضای خانواده نسبت به تغییر و در ظاهر تجویز عدم تغییر است.

به عنوان مثال، اگر کودک از رفتن به مدرسه امتناع می کند و اعضای خانواده از او به عنوان فردی بیمار و نیامند تغییر یاد می کنند، درمانگر به خانواده خواهد گفت ” اینکه پسرتان به مدرسه نمی رود بخاطرآن است که همراه مادر تنهاش باشد”.

با کاربرد این عبارت، نیت رفتار بیمارگون (نرفتن به مدرسه) به گونه ای مثبت تعبیر شد. علاوه بر آن، فرد حاوی نشانه (کودک) برچسبی مبنی بر بیماری دریافت نکرد و تمامی اعضای خانواده در مشکل موجود (نرفتن به مدرسه) شریک دانسته شدند.

باتوجه به این مساله، اعضای خانواده در برابر تغییر، مقاومت کمتری خواهند داشت و از دیدگاه مقصر بودن کودک، به دیدگاه جمعی بودن مشکل وی می آورند.

۲) مراسمات آیینی
به زبان ساده باید گفت این فن در شرایطی کاربرد دارد که اعضای خانواده در حال استفاده از یک الگوی خشک، غیر منعطف و مشکل آفرین هستند اما نسبت به آن آگاه نیستند.

در چنین وضعیتی، خانواده نیازمند آن است که از نقش الگوهای رفتاری جاافتاده در تداوم مشکل آگاه شود و سپس نسبت به تغییر برانگیخته شود.

به عنوان مثال در شرایطی که والدین با رفتارهای خود در حال سردرگم کردن کودک هستند و نسبت به این مساله آگاهی ندارند، درمانگر از آن ها می خواهد تا به اجرای یک مراسم بپردازند.

براساس این مراسم، به مدت ۴ روز، در روزهای غیر عادی و ناآرام، مسئولیت انظباطی کودک به عده ی مادر است و پدر موظف است تا روابط آن ها را یادداشت کند و برعکس.

در باقی روزهای هفته نیز پدر و مادر به صورت خودانگیخته وغیر برنامه ریزی شده عمل خواهند کرد.

هدف از اجرای این فن آن است که پدر و مادر به صورت تلویحی نسبت به تاثیرنوع برخورد خود بر حالات کودک آگاه شوند و از طریق این اجرای آزمایشی، نسبت به تغییر الگوی رفتاری دایمی خود برانگیخته شوند.

۳)فرضیه سازی
نمی توان به عنوان درمانگر، به رویکرد میلان علاقمند بود و در عین حال از کارکرد فرضیه سازی در درمان غافل شد.

فرضیه سازی در این رویکرد به عنوان اساسی ترین بخش درمان است و عبارت است از دیدگاه خاص درمانگر در خصوص مشکل خانواده که پیش از شروع جلسه، در حین جلسه و پس از جلسه، مطرح، بررسی و از طریق سوالات حلقوی، ارزیابی می شود.

همانظور که گفته شد در این رویکرد، درمانگر نه به عنوان متخصص بلکه به عنوان فردی عادی و با “دیدگاه های منحصر به فرد خود”، وارد سیستم خانواده شده، نظرات اعضا در مورد مشکل موجود را می شنود و نظر مخصوص به خود را نیز ارایه می دهد.

خانواده در این گفتمان مختار است دیدگاه درمانگر را بپذیرد و یا به دیدگاه خود ادامه دهد.

انچه فرضیه سازی را ضروری می سازد آن است که اگر درمانگر میلانی بدون داشتن فرضیات خود وارد جلسه ی خانوادگی شود، ممکن است تحت تاثیر دیدگاه های خانواده قراربگیرد و منجر به تداوم مشکل شود.

بنابراین هدف از ایجاد فرضیه، ایجاد تغییر در سیستم خانواده و رسیدن به کارکرد مطلوب است.
منبع: تکنیک مشاوره خانواده - مشاوره ازدواج