نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: تنهایی،افسردگی،استرس ...

564
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41002
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    12
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    تنهایی،افسردگی،استرس ...

    سلام. من یه پسرم 20 سالمه. انقد مشکلات دارم تو این سنم که نمیدونم از کجا شروع کنم!

    ازتون خواهش میکنم این رو به عنوان ی مشاوره ببینید و از دوستانی که میتونن راهنمایی کنن و دوستانی که مشاور هستن، لطف کنن و مثل یه مشاوره در نظر بگیرن این تاپیک رو (چون شرایط رفتن پیش مشاور رو ندارم اینجا مطرح کردم مشکلمو)، مرسی.

    تو این سنم که باید در حال تفریح و جوونی کردن و تجربه به دست آوردنو بزرگ شدن و ساختن آیندم باشم، همش دارم عذاب میکشم. واقعا به جز خودم هیچ همسن دیگه ای رو ندیدم که اینطوری در عذاب باشه.

    ساده دل و فوق العاده برعکس خودخواه بودنم. ینی انقد دلسوزم که بقیه بیشتر از خودم مهمن واسم و این واسه یه پسر خوب نیس اصلا.
    افسردگی دارم، و دیگه خیلی چیزا معنیشونو از دست داده واسم دیگه خیلی چیزا جذاب نیس واسم دیگه خیلی چیزا رو مثل قبل حس نمیکنم همش حس تهی بودن میکنم حس خالی بودن حس هیچ چی!
    وسواسی ام، کل زندگیم درگیر وسواس شده، مورد ترس از از دست دادن عزیزان که از علائم وسواسه، دیگه کلا بخشی از زندگیم شده.
    تنهام، غیر دوتا دوست که خیلی کم میبینمشون دوست دیگه ای ندارم.
    والدینم به طور صحیحی تربیتم نکردن، ینی هرجور فک میکنم میبینم کااملا غلط تربیت و بزرگ شدم! هیچوقت بهم اعتماد نکردن کاریو بهم نسپردن، بهم قوت قلب و اعتماد به نفس ندادن، ، برعکس همیشه بچه های دیگه ی فامیل رو زدن تو سرم که ببین اینا چجوری فرز و زرنگن و ... ، میشه گفت مرد بار نیاوردن منو و دقیقا برعکسش
    شدیدا به پورن و خودارضایی مبتلام، بیشتر از هرکس دیگه ای که تو زندگیم دیدم و میشناسم از بچگی به شهوت و چیزای جنسی علاقه داشتم! نمیدونم چیزایی ک در مورد مضرات خودارضایی و پورن میگن درسته یا نه ولی خیلی از علائمی که میگن رو دارم ولی نمیدونم به اینام مربوط میشن یا نه، اخه اگه اینا نبودنم بازم خیلی چیزای دیگم هست که باعث میشدن این مشکلاتو داشته باشم!
    از بچگی گودی کمر داشتم، و باعث شد اعتماد بنفسم خیلی بیاد پایین و همیشه ظاهرم مورد انتقاد قرار بگیره که باعث شد در مورد ظاهرم دچار استرس خیلی زیاد بشم و همیشه وسواسی بشم نسبت ب ظاهرم.
    الان هم از بس استرس داشتم و وسواسی بودم و تنهایی و افسردگی ک الان موهام خیلی ریختن. حتی یه نفر همسن منم پیدا نمیکنین که موهاش تو این سن دچار ریزش شده باشه
    ینی میتونم بگم با این که ادم کاملا نرمالیم و خداروشکر هیچ مشکل روانی یا جسمی ندارم ولی خیلی متفاوت تر از بقیم از بچگی همش متفاوت بودم! نمیدونم چرا، ولی انگار سرنوشتم تا اینجا این بوده که همش عذاب بکشم و از جوونیم و نوجوونیم هیچ استفاده ای نبرم
    کاملا غیراجتماعی و منزویم، البته وقتایی که انگیزه میگیرم و یکم از افسردگی دور میشم و سعی میکنم که روابطمو بهتر کنم یکم بهتر میتونم با بقیه ارتباط برقرار کنم ولی یکم که میگذره و یه رفتار ناپخته ای که به سنم نمیخوره ازم سر میزنه بازم افسرده میشم و میرم تو انزوای خودم

    افسردم و خیلی عذاب میکشم از این مشکلاتم ولی قصد خودکشی ندارم، چون از اخرتم میترسم
    دوس دارم بهتر بشم، ینی یه رویا شد واسم، یه آرزو موند تو این دلم ک منم یه روزی مثل بقیه باشم، مثل بقیه شادی کنم و بیخیال باشم و زندگیم معمولی باشه دوستای خوبی داشته باشم و از زندگیم لذت ببرم
    الان ک سالهای زیادی میگذره ک این مشکلات مختلف رو دارم، تقریبا منشا و دلیل بیشتر شایدم همه ی مشکلاتم رو میدونم، تلاش زیادی هم کردم ک حل کنم مشکلاتمو ولی همون داستان افسرده شدن دوباره و ...
    همچنان امید دارم که یه روزی شرایط تغییر میکنه و دیگه واسه همیشه عوض میشم ولی الان دقیقا نمیدونم چیکار کنم ک از ایننن همه مشکلات خلاص شم ...

    الان شاید با خودتون بگین چطوری اخه میشه این دیگه چه جور زندگی ایع، مگه میشه تو این سن اینقد درد کشید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهایی،افسردگی،استرس ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط A boy نمایش پست ها
    سلام. من یه پسرم 20 سالمه. انقد مشکلات دارم تو این سنم که نمیدونم از کجا شروع کنم!

    ازتون خواهش میکنم این رو به عنوان ی مشاوره ببینید و از دوستانی که میتونن راهنمایی کنن و دوستانی که مشاور هستن، لطف کنن و مثل یه مشاوره در نظر بگیرن این تاپیک رو (چون شرایط رفتن پیش مشاور رو ندارم اینجا مطرح کردم مشکلمو)، مرسی.

    تو این سنم که باید در حال تفریح و جوونی کردن و تجربه به دست آوردنو بزرگ شدن و ساختن آیندم باشم، همش دارم عذاب میکشم. واقعا به جز خودم هیچ همسن دیگه ای رو ندیدم که اینطوری در عذاب باشه.

    ساده دل و فوق العاده برعکس خودخواه بودنم. ینی انقد دلسوزم که بقیه بیشتر از خودم مهمن واسم و این واسه یه پسر خوب نیس اصلا.
    افسردگی دارم، و دیگه خیلی چیزا معنیشونو از دست داده واسم دیگه خیلی چیزا جذاب نیس واسم دیگه خیلی چیزا رو مثل قبل حس نمیکنم همش حس تهی بودن میکنم حس خالی بودن حس هیچ چی!
    وسواسی ام، کل زندگیم درگیر وسواس شده، مورد ترس از از دست دادن عزیزان که از علائم وسواسه، دیگه کلا بخشی از زندگیم شده.
    تنهام، غیر دوتا دوست که خیلی کم میبینمشون دوست دیگه ای ندارم.
    والدینم به طور صحیحی تربیتم نکردن، ینی هرجور فک میکنم میبینم کااملا غلط تربیت و بزرگ شدم! هیچوقت بهم اعتماد نکردن کاریو بهم نسپردن، بهم قوت قلب و اعتماد به نفس ندادن، ، برعکس همیشه بچه های دیگه ی فامیل رو زدن تو سرم که ببین اینا چجوری فرز و زرنگن و ... ، میشه گفت مرد بار نیاوردن منو و دقیقا برعکسش
    شدیدا به پورن و خودارضایی مبتلام، بیشتر از هرکس دیگه ای که تو زندگیم دیدم و میشناسم از بچگی به شهوت و چیزای جنسی علاقه داشتم! نمیدونم چیزایی ک در مورد مضرات خودارضایی و پورن میگن درسته یا نه ولی خیلی از علائمی که میگن رو دارم ولی نمیدونم به اینام مربوط میشن یا نه، اخه اگه اینا نبودنم بازم خیلی چیزای دیگم هست که باعث میشدن این مشکلاتو داشته باشم!
    از بچگی گودی کمر داشتم، و باعث شد اعتماد بنفسم خیلی بیاد پایین و همیشه ظاهرم مورد انتقاد قرار بگیره که باعث شد در مورد ظاهرم دچار استرس خیلی زیاد بشم و همیشه وسواسی بشم نسبت ب ظاهرم.
    الان هم از بس استرس داشتم و وسواسی بودم و تنهایی و افسردگی ک الان موهام خیلی ریختن. حتی یه نفر همسن منم پیدا نمیکنین که موهاش تو این سن دچار ریزش شده باشه
    ینی میتونم بگم با این که ادم کاملا نرمالیم و خداروشکر هیچ مشکل روانی یا جسمی ندارم ولی خیلی متفاوت تر از بقیم از بچگی همش متفاوت بودم! نمیدونم چرا، ولی انگار سرنوشتم تا اینجا این بوده که همش عذاب بکشم و از جوونیم و نوجوونیم هیچ استفاده ای نبرم
    کاملا غیراجتماعی و منزویم، البته وقتایی که انگیزه میگیرم و یکم از افسردگی دور میشم و سعی میکنم که روابطمو بهتر کنم یکم بهتر میتونم با بقیه ارتباط برقرار کنم ولی یکم که میگذره و یه رفتار ناپخته ای که به سنم نمیخوره ازم سر میزنه بازم افسرده میشم و میرم تو انزوای خودم

    افسردم و خیلی عذاب میکشم از این مشکلاتم ولی قصد خودکشی ندارم، چون از اخرتم میترسم
    دوس دارم بهتر بشم، ینی یه رویا شد واسم، یه آرزو موند تو این دلم ک منم یه روزی مثل بقیه باشم، مثل بقیه شادی کنم و بیخیال باشم و زندگیم معمولی باشه دوستای خوبی داشته باشم و از زندگیم لذت ببرم
    الان ک سالهای زیادی میگذره ک این مشکلات مختلف رو دارم، تقریبا منشا و دلیل بیشتر شایدم همه ی مشکلاتم رو میدونم، تلاش زیادی هم کردم ک حل کنم مشکلاتمو ولی همون داستان افسرده شدن دوباره و ...
    همچنان امید دارم که یه روزی شرایط تغییر میکنه و دیگه واسه همیشه عوض میشم ولی الان دقیقا نمیدونم چیکار کنم ک از ایننن همه مشکلات خلاص شم ...

    الان شاید با خودتون بگین چطوری اخه میشه این دیگه چه جور زندگی ایع، مگه میشه تو این سن اینقد درد کشید
    سلام دوست گرامی
    شرایط دشوار و احساسات شما قابل درک است

    بسیاری مواق لذت نبردن ما از زندگی و افسردگی به طرز نگاه ما به زندگی، رویدادها و نتیجه گیری ما از اون ها بر می گرده. رویدادی که باید خوشحالمان کنه نمیکنه یا زیاد خوشحال نمیشیم و برعکس بی دلیل از رویدادهای نسبتاً بی اهمیت شکسته و درمانده می شویم.

    از توضیحات شما چنین بر می آید که شما دارای مشکلاتی در طرز فکر و احساستتان هستید، خبر خوب اینکه تا حد زیادی قابل حله اما خبر بد اینکه با راهنمایی کسی در اینترنت قابل حل نیست.
    باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید تا در صورت لزوم تحت رواندرمانی مناسب قرار بگیرید.

    وسواس و خود ارضایی مکرر شما نیز توسط دارو درمانی قابل حل است. برای این موضوع هم به یک روانپزشک مراجعه کنید. ضمن اینکه باید بدونید داروهای افسردگی و وسواس مشترک هستند. در نتیجه با یک دارو، هم افسردگی و هم وسواس شما بهبود پیدا میکنه.

  3. کاربران زیر از انترن پزشکی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41002
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    12
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی،افسردگی،استرس ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی
    شرایط دشوار و احساسات شما قابل درک است

    بسیاری مواق لذت نبردن ما از زندگی و افسردگی به طرز نگاه ما به زندگی، رویدادها و نتیجه گیری ما از اون ها بر می گرده. رویدادی که باید خوشحالمان کنه نمیکنه یا زیاد خوشحال نمیشیم و برعکس بی دلیل از رویدادهای نسبتاً بی اهمیت شکسته و درمانده می شویم.

    از توضیحات شما چنین بر می آید که شما دارای مشکلاتی در طرز فکر و احساستتان هستید، خبر خوب اینکه تا حد زیادی قابل حله اما خبر بد اینکه با راهنمایی کسی در اینترنت قابل حل نیست.
    باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید تا در صورت لزوم تحت رواندرمانی مناسب قرار بگیرید.

    وسواس و خود ارضایی مکرر شما نیز توسط دارو درمانی قابل حل است. برای این موضوع هم به یک روانپزشک مراجعه کنید. ضمن اینکه باید بدونید داروهای افسردگی و وسواس مشترک هستند. در نتیجه با یک دارو، هم افسردگی و هم وسواس شما بهبود پیدا میکنه.
    درست میگین ولی اگه شرایطش رو داشتم اینجا نمیپرسیدم!

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهایی،افسردگی،استرس ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط A boy نمایش پست ها
    درست میگین ولی اگه شرایطش رو داشتم اینجا نمیپرسیدم!
    قابل درک است اما به هر حال مراجعه به روانشناس لازم است.

    روانپزشک که دیگه خیلی ساده است مراکز دولتی 5 هزار تومن خالی و خصوصی حدود 50 تومن

    رهایی از افسرده خویی و افکار وسواسی کمک میکنه تا حد زیادی مشکلات دیگه تون رو هم بتونید حل کنید
    ویرایش توسط انترن پزشکی : 06-28-2019 در ساعت 08:00 PM

  6. کاربران زیر از انترن پزشکی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41009
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی،افسردگی،استرس ...

    سلام
    من هم به سن شما رسیده بودم رفتم دانشگاه و دختر خانم ها رو دیدم و به فکر مسایل عاطفی و مالی بودم و اونقدر خجالتی که هیچ پیشنهاد دوستی ندادم و از شدت استرس و افسردگی به بد فلاکتی افتادم.
    از افسردگی مریضی Panic یا همون اختلال هراس گرفته بودم و داشتم واقعا میمردم !!! رفتم خودم یه سر پیش روان پزشک و بهم داروهای افسردگی و استرس داد و مصرف می کردم ...
    الان با اینکه دهه سوم زندگیم هستش هنوز مشکلاتی رو دارم و در روز مجبورم آرام بخش مصرف کنم ولی بیماری خودم رو شناختم و دارم باهاش میسازم
    ببین اینکه میگی فقط من افسرده هستم و هم سن و سالای من این مشکلات رو ندارم تصور غلطی هستش !!!
    ببین اون زمانیکه تو ابتدایی بودی من هم سن تو بودم و این مشکلات رو داشتم پس خودت رو تنها ندون و خیلی ها دیگه مثل تو این مشکلات رو دارن و اتفاقا بعضی هاشون واقعا مایه دار و بچه پولدارن !!!
    بهت ورزش , پیاده روی تو خیابون و گردش رو توصیه می کنم. اشکال نداره تنهایی و دوستی نداری , تنهایی برو و بزار هی تو جمع و بین مردم بودن رو تجربه کنی و یخ ات بشکنه.
    به خود ارضایی و فیلم پ.ورن دیدن هم فکر نکن. همه اینکارهارو کم و بیش کردن و می کنن. تو این سن خیلی خیلی طبیعی هستش و بخاطر وجود هورمون ها و شرایط جسمی هستش
    تنها نیستی و خیلی ها مثل تو هستن. کم کم بیا تو اجتماع و بین مردم باش.

  8. 2 کاربران زیر از saeedtehran بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قتل،خودشکی،بیمار جنسی،چند شخصیتی
    توسط Eric.crowly در انجمن تیپ های شخصیتی بیمارگونه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-30-2019, 10:43 PM
  2. زیبایی،انتخاب، همسر
    توسط پوریا2323 در انجمن تیپ و ظاهر
    پاسخ: 85
    آخرين نوشته: 05-29-2018, 12:00 AM
  3. دوستی،زندگی جهنمی،از دست دادن بکارت
    توسط Akilem در انجمن پرده بکارت
    پاسخ: 32
    آخرين نوشته: 05-27-2018, 06:20 AM
  4. بی اعصابی و پرخاشگری
    توسط Masiazin در انجمن عصبانیت و پرخاشگری
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 03-28-2017, 05:04 PM
  5. پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 04-16-2015, 01:44 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد