نمایش نتایج: از 1 به 45 از 45

موضوع: ترس از یه بیماری جدی

19041
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    ترس از یه بیماری جدی

    سلام دوستان عزیز
    قبلا یه تاپیک گذاشته بودم (ایا نگرانیم بی مورده)
    شما دوستان محبت کردین و سعی کردین خیالمو راحت کنین که مشکلی نیست و منم داشتم سعی میکردم خودمو از افکار منفی دور کنم

    اما اخیرا یه اتفاق جدید واسم افتاد که ظاهرا بنظر میاد ربط به اون ایستهای قلبی نداشته باشه(اگرچه ته ذهنم هنوزم میگه ربط داره)

    همین چندوقت اخیر متوجه شدم یهو و بی دلیل ضربانم میره بالا و بعدش که به دکتر مراجعه کردم و نوار گرفتم
    دکتر یه حدسی زد

    بعدا که نوار رو به متخصص قلب نشون دادم ایشونم حدس پزشک عمومی رو تایید کردن
    اما این مشکل من اوندفعه و بااون تستهای تشخیصی کشف نشده بود
    یا با احتمال بالاتر این یه عارضه جدید باشه که اخیرا سراغم اومده

    البته خانم دکتر گفتن واسه قطعی شدن تشخیص باید اکو بگیری
    منم بخاطر مشکل دفترچه هنوز اینکارو نکردم اما بهرحال باتوجه به علایمی که دارم و حدس نزدیک به حتم دوتا دکتر(عمومی و متخصص) میشه نتیجه گرفت من متاسفانه دچار این بیماری هستم

    به دلایل شخصی و اینکه اصلا ضرورتی وجود نداره پس اسم این بیماری رو نمینویسم
    همین کافیه که یجور بیماری قلبی هستش و گاها ممکنه ریسکش هم جدی باشه

    من دلم نمیخواد چیزیم بشه
    زندگیم واسم خیلی خیلی مهمه و دونستن این موضوع واسم تبدیل به کابوس شده و وقتهایی که با خودم هستم خیلی احساس وحشت میکنم
    جوری که هرشب موقع خوابیدنم میترسم نکنه این اخرین شب باشه و دیگه بیدار نشم
    این باعث شده هرشب با استرس بخوابم

    بااینکه از مدتها قبل و بخاطر استرس وضع جسمانی همسر جانم به تجویز روانپزشک قرص پرفنازین میخوردم و الانم میخورم اما دیگه دارو هم حریف استرس من نیس

    تکنسینهای ۱۱۵ بمن شیوه مقابله با حمله های این بیماری رو یاد دادن و بمن اطمینان دادن هرموقع مشکلی پیش بیاد سریعا خودشونو میرسونن و تجهیزات کافی هم همیشه همراهشون هس

    اما همین چندروز قبل که سراغم اومده بودن با ۱۰ دقیقه تاخیر رسیدن!
    پس دیگه خودتون حسابشو بکنین

    ضمنا چندان اعتباری هم به توصیه های اینا نیست
    دیروز همین حالت واسم پیش اومد و قبل از اینکه بخوام اون شیوه رو بکار بگیرم از حال رفتم
    اگه خواهرمو شوهرش بالاسرم نبودن و منو بهوش نمیاوردن معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد

    واقعا تو یه بحران فکری فجیع گیر کردم
    من هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز نمیخوام به این زودیا بمیرم
    مرگ یعنی پرهیز مطلق و من از پرهیز در شکل مطلقش بشدت متنفرم و ازش هراس دارم

    لطفا منو کمک و راهنمایی کنین

    نیاز به توضیح مجدد نیست که من به خدا و دنیای بعد از مرگ اعتقاد ندارم
    لطفا ازین مدل حرفها نزنین
    با تشکر
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    سلام

    کلاً از استرس، از غذا، از پله بالا رفتن و هر چیزی که بیماری قلبی رو تشدید کنه باید پرهیز کنید.

    از تنها بودن پرهیز کنید، همیشه حداقل یه نفر پیشتون باشه که بتونه کمک کنه.

  3. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    سلام

    کلاً از استرس، از غذا، از پله بالا رفتن و هر چیزی که بیماری قلبی رو تشدید کنه باید پرهیز کنید.

    از تنها بودن پرهیز کنید، همیشه حداقل یه نفر پیشتون باشه که بتونه کمک کنه.
    حق با شماس
    استرس که واقعا افتضاحه و احتمالا همین منو به این وضع انداخت
    اما چاره چیه؟
    هرروز بدن نازنین همسرم با یه عارضه جدید منو شوکه میکنه و بعدشم همش فکر و خیال اینکه چی شده و چی قراره بشه

    درمورد غذاهای مناسب واسه قلب ممنون میشم منو بیشتر راهنمایی کنین
    البته اون گوشت و شیر که فرمودی چندروزه میخوام درست کنم هی مقدماتش جور نمیشه

    پله که متاسفانه طبقه ۵ هستیم و اینجا اسانسور نداره
    چون شهردار احمق پول میگیره به هر ساختمون مزخرفی مجوز پایان کار میده
    این ساختمون یه نمونه ش!
    مجبورم هردفعه ۵ طبقه رو بیام بالا
    یبار تو همین پله ها حالم بد شد

    خانوادم از اونوقت که فهمیدن خیلی دلشون شور میزنه و سعی دارن مراقب باشن
    بااینحال متاسفانه پیش اومد همین پریروز بابام اینا ۲ ساعت رفتن بیرون و من خونه تنها موندم

    بعدشم وقتی بابام اینا بلد نیستن تو این موقعیتها کاری انجام بدن حضورشون خیلی با عدم حضورشون فرق نداره

    اونروز که جلو چشم بابام حالم خراب شد بابام فقط زنگ زد ۱۱۵ و دست به کمر وایساد تا اونا برسن
    از اینه که میگم کار خاصی ازشون برنمیاد تو اینجور موقعیتا!
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    Smile پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    حق با شماس
    استرس که واقعا افتضاحه و احتمالا همین منو به این وضع انداخت
    اما چاره چیه؟
    هرروز بدن نازنین همسرم با یه عارضه جدید منو شوکه میکنه و بعدشم همش فکر و خیال اینکه چی شده و چی قراره بشه

    درمورد غذاهای مناسب واسه قلب ممنون میشم منو بیشتر راهنمایی کنین
    البته اون گوشت و شیر که فرمودی چندروزه میخوام درست کنم هی مقدماتش جور نمیشه

    پله که متاسفانه طبقه ۵ هستیم و اینجا اسانسور نداره
    چون شهردار احمق پول میگیره به هر ساختمون مزخرفی مجوز پایان کار میده
    این ساختمون یه نمونه ش!
    مجبورم هردفعه ۵ طبقه رو بیام بالا
    یبار تو همین پله ها حالم بد شد

    خانوادم از اونوقت که فهمیدن خیلی دلشون شور میزنه و سعی دارن مراقب باشن
    بااینحال متاسفانه پیش اومد همین پریروز بابام اینا ۲ ساعت رفتن بیرون و من خونه تنها موندم

    بعدشم وقتی بابام اینا بلد نیستن تو این موقعیتها کاری انجام بدن حضورشون خیلی با عدم حضورشون فرق نداره

    اونروز که جلو چشم بابام حالم خراب شد بابام فقط زنگ زد ۱۱۵ و دست به کمر وایساد تا اونا برسن
    از اینه که میگم کار خاصی ازشون برنمیاد تو اینجور موقعیتا!
    سلام
    نگران نباشید با خودتان مهربان باشید کمتر به افکار منفی عرصه جولان بدهید آرامش روحی بزرگترین عامل سلامتیست پس بهترین کار دوری از تنشهای عصبیست متاسفانه شما و خیلی از ما ایرانیها خیلی خودمان را سرزنش میکنیم کلا
    خیلی مراعات دیگران را میکنیم و نسبت به خودمان سختگیر و ظالم هستیم به جای فکر به مرگ فکر کنید چه کار می توانید کنید تا شادتر زندگی کنید حتی بیماریهای لاعلاج هم بعضی وقتها با روحیه و امید به زندگی درمان میشوند در آخر مطالعه تایپیک زیر هم میتواند برایتان مفید باشد.
    هشت راز شاد زیستن
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  6. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    نگران نباشید با خودتان مهربان باشید کمتر به افکار منفی عرصه جولان بدهید آرامش روحی بزرگترین عامل سلامتیست پس بهترین کار دوری از تنشهای عصبیست متاسفانه شما و خیلی از ما ایرانیها خیلی خودمان را سرزنش میکنیم کلا
    خیلی مراعات دیگران را میکنیم و نسبت به خودمان سختگیر و ظالم هستیم به جای فکر به مرگ فکر کنید چه کار می توانید کنید تا شادتر زندگی کنید حتی بیماریهای لاعلاج هم بعضی وقتها با روحیه و امید به زندگی درمان میشوند در آخر مطالعه تایپیک زیر هم میتواند برایتان مفید باشد.
    هشت راز شاد زیستن
    مرسی اقا سعید
    حق با شماس
    البته من ابزارهای شادی تو زندگیم فراوون دارم
    به خودمم اصلا سختگیر نیستم
    اما ترس به جونم افتاده از چیزایی که راجع به این بیماری گفته میشه

    طبیعیه ترس و دلهره داشته باشم
    اخه واکنشها و حتی طرزنگاه کردن دکتر بمن یجوری بود که حس کردم مشکل جدیه

    زمینه ژنتیکیشم از سمت مادر داشتم و البته یکی از عموها که اون مشکلش نسبتا خفیفتر بود

    من ۱۳ ماه تحت استرس فوق سنگین بودم و اخر کار خودشو کرد
    منو به این وضع دراورد

    مرسی از لینک شما
    جالبه که تقریبا تموم این ۸ تا رو دارم اما بازم اوضاعم اینطوریه
    شاید این موضوع واسه ادمهای سالم صدق کنه
    موقع بیماری خیلی چیزا تغییر میکنن
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  8. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    متاسفم که بعضیا تو این انجمن حاضرن که پای تاپیکهای بی ارزش اسپم ارسال کنن
    یا موضوعات سرکاری و سطحی و بی اهمیت رو مثلا جای مقاله علمی و روانشناسی ارسال کنن

    اما واسه کمک به حل مشکل مهم من حرفی واسه گفتن ندارن
    صرفا سر خصومتهای عقیدتی(البته اون ۲ نفر که اینجا ارسال داشتن حسابشون جداست)

    بهرحال هرچیزی دوطرفه س و منم ازین به بعد حساب کار دستم اومده که نسبت به ناگوارترین و فجیعترین مشکلات بعضی از ادمها کلا باید بی تفاوت باشم که اگه جز این باشه شعور خودمو زیرسوال بردم

    پیشاپیش و واسه دست گرمی اسم اون افرادیکه اتفاقا دعوت به این موضوع کرده بودم و قبلا خودشون واسم درخواست دوستی دادن و منم متاسفانه تاییدشون کرده بودم از لیست دوستان حذف کردم..
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  10. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    متاسفم که بعضیا تو این انجمن حاضرن که پای تاپیکهای بی ارزش اسپم ارسال کنن
    یا موضوعات سرکاری و سطحی و بی اهمیت رو مثلا جای مقاله علمی و روانشناسی ارسال کنن

    اما واسه کمک به حل مشکل مهم من حرفی واسه گفتن ندارن
    صرفا سر خصومتهای عقیدتی(البته اون ۲ نفر که اینجا ارسال داشتن حسابشون جداست)

    بهرحال هرچیزی دوطرفه س و منم ازین به بعد حساب کار دستم اومده که نسبت به ناگوارترین و فجیعترین مشکلات بعضی از ادمها کلا باید بی تفاوت باشم که اگه جز این باشه شعور خودمو زیرسوال بردم

    پیشاپیش و واسه دست گرمی اسم اون افرادیکه اتفاقا دعوت به این موضوع کرده بودم و قبلا خودشون واسم درخواست دوستی دادن و منم متاسفانه تاییدشون کرده بودم از لیست دوستان حذف کردم..
    جالبه!
    شما همیشه کسانی رو که از نظرتون مزخرف حرف میزنن رو به همصحبتی و کمک دعوت میکنید؟؟!

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    جالبه!
    شما همیشه کسانی رو که از نظرتون مزخرف حرف میزنن رو به همصحبتی و کمک دعوت میکنید؟؟!
    اولا من پست خودمو با دقت نگا کردم از کلمه مزخرف استفاده نکرده بودم
    این ذهنیت شماست نسبت به خودتون!

    دوما خودم کاملا قبول دارم بخاطر خوشبین بودنم اشتباه کردم ادمایی که دشمن جون ماها هستنو به کمک(حالا یا بقول شما همصحبتی) دعوت کردم

    سوما هیچ بعید نیست محتوای این تاپیک خیلی هم باعث خوشحالیتون باشه و البته ناراحتی یا خوشحالی شما ذره ای واسم اهمیت و تفاوت نداره

    چهارما ما هیچوقت نباس از شماها انتظار کمک داشته باشیم
    فقط باید حواسمون باشه که از گزندتون در امان بمونیم
    اصطلاح(مهدورالدم) متعلق به دین شماست دیگه
    مگه نه؟
    پس ماها حق داریم ازتون بترسیم
    بقول معروف:
    ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان!

    و اینم بگم همین الان که دارم جوابتونو مینویسم ضربانم بشدت بالا رفته
    چون نمیخوام به خودم اسیب برسه از ادامه این بحث معذورم
    شما خواستین ۲۰۰ تا پست جواب بدین دلتون خنک شه
    اما من دیگه جوابی نخواهم داد
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  12. بالا | پست 9


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    اولا من پست خودمو با دقت نگا کردم از کلمه مزخرف استفاده نکرده بودم
    این ذهنیت شماست نسبت به خودتون!

    دوما خودم کاملا قبول دارم بخاطر خوشبین بودنم اشتباه کردم ادمایی که دشمن جون ماها هستنو به کمک(حالا یا بقول شما همصحبتی) دعوت کردم

    سوما هیچ بعید نیست محتوای این تاپیک خیلی هم باعث خوشحالیتون باشه و البته ناراحتی یا خوشحالی شما ذره ای واسم اهمیت و تفاوت نداره

    چهارما ما هیچوقت نباس از شماها انتظار کمک داشته باشیم
    فقط باید حواسمون باشه که از گزندتون در امان بمونیم
    اصطلاح(مهدورالدم) متعلق به دین شماست دیگه
    مگه نه؟
    پس ماها حق داریم ازتون بترسیم
    بقول معروف:
    ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان!

    و اینم بگم همین الان که دارم جوابتونو مینویسم ضربانم بشدت بالا رفته
    چون نمیخوام به خودم اسیب برسه از ادامه این بحث معذورم
    شما خواستین ۲۰۰ تا پست جواب بدین دلتون خنک شه
    اما من دیگه جوابی نخواهم داد
    یعنی شما نبودین توی یکی از تاپیکام گفتین خیلی مزخرف حرف میزنم؟!

    فقط واسم جالب بود که با این حال اینجا دعوتم دادین.

    و جالبتر اینه که این اولین دیالوگایی هست که بین من و شما صورت میگیره ولی شما چه راحت قضاوتم کردین که چنینم و چنان!!!

    به هر حال شما هر کی هستین هر جا هستین من اصلا دوس ندارم به سلامتیتون آسیبی وارد بشه.
    یعنی در مورد هیچکس چنین چیزی نمیخوام.
    از من گزندی به شما نخواهد رسید.

    سلامت باشی و پر از آرامش...
    ویرایش توسط رامونا : 07-07-2019 در ساعت 10:50 PM

  13. بالا | پست 10


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    جالبه!
    شما همیشه کسانی رو که از نظرتون مزخرف حرف میزنن رو به همصحبتی و کمک دعوت میکنید؟؟!
    قضیه مد نظر شما مربوط به مباحث اعتقادی میشه.

    ولی دلیل دعوت ایشون از این افراد در این تاپیک ربطی به بحثهای اعتقادی نداره و چون اون افراد کاربران فعال سایت هستند اینجا دعوت شدن بلکه کمک کنن.

  14. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    اولا من پست خودمو با دقت نگا کردم از کلمه مزخرف استفاده نکرده بودم
    این ذهنیت شماست نسبت به خودتون!

    دوما خودم کاملا قبول دارم بخاطر خوشبین بودنم اشتباه کردم ادمایی که دشمن جون ماها هستنو به کمک(حالا یا بقول شما همصحبتی) دعوت کردم

    سوما هیچ بعید نیست محتوای این تاپیک خیلی هم باعث خوشحالیتون باشه و البته ناراحتی یا خوشحالی شما ذره ای واسم اهمیت و تفاوت نداره

    چهارما ما هیچوقت نباس از شماها انتظار کمک داشته باشیم
    فقط باید حواسمون باشه که از گزندتون در امان بمونیم
    اصطلاح(مهدورالدم) متعلق به دین شماست دیگه
    مگه نه؟
    پس ماها حق داریم ازتون بترسیم
    بقول معروف:
    ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان!

    و اینم بگم همین الان که دارم جوابتونو مینویسم ضربانم بشدت بالا رفته
    چون نمیخوام به خودم اسیب برسه از ادامه این بحث معذورم
    شما خواستین ۲۰۰ تا پست جواب بدین دلتون خنک شه
    اما من دیگه جوابی نخواهم داد
    شما هم سخت نگیرید خب شاید کاربران دعوت شده واقعاً حرفی برای گفتن ندارن یا نمیخوان حرف غیرتخصصی بزنن.

    جواب ندادنشون همیشه دلیل بر این نیست که با شما مشکل دارن.

  16. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    قضیه مد نظر شما مربوط به مباحث اعتقادی میشه.

    ولی دلیل دعوت ایشون از این افراد در این تاپیک ربطی به بحثهای اعتقادی نداره و چون اون افراد کاربران فعال سایت هستند اینجا دعوت شدن بلکه کمک کنن.
    مباحث اعتقادی؟؟ متوجه منظورتون نمیشم!

    نه اصلا چنین چیزی نبود، من در مورد مشکلات خانوادگیم صحبت کرده بودم که ایشون این حرفو گفتن!

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    یعنی شما نبودین توی یکی از تاپیکام گفتین خیلی مزخرف حرف میزنم؟!

    فقط واسم جالب بود که با این حال اینجا دعوتم دادین.

    و جالبتر اینه که این اولین دیالوگایی هست که بین من و شما صورت میگیره ولی شما چه راحت قضاوتم کردین که چنینم و چنان!!!

    به هر حال شما هر کی هستین هر جا هستین من اصلا دوس ندارم به سلامتیتون آسیبی وارد بشه.
    یعنی در مورد هیچکس چنین چیزی نمیخوام.
    از من گزندی به شما نخواهد رسید.

    سلامت باشی و پر از آرامش...
    من شما رو قضاوت نکردم
    اما فقط میدونم که مسلمون هستین
    مگه نه؟
    خب همین دلیل کافیه که من ازتون بترسم و حق دارم که بترسم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    قضیه مد نظر شما مربوط به مباحث اعتقادی میشه.

    ولی دلیل دعوت ایشون از این افراد در این تاپیک ربطی به بحثهای اعتقادی نداره و چون اون افراد کاربران فعال سایت هستند اینجا دعوت شدن بلکه کمک کنن.
    به کی دارین توضیح میدین اقای تجربه؟!
    این کاربر رامونا تسویه حساب اعتقادیشو اورده اینجا متاسفانه

    شرح وضع جسمی منم اینجا جلو چشماشه ها!

    اما اعتقادات امثال اینا متاسفانه وجدانشونو محو کرده
    درست برعکس شما که وجدانتون همیشه چندقدم جلوتر از اعتقاداتتونه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    مباحث اعتقادی؟؟ متوجه منظورتون نمیشم!

    نه اصلا چنین چیزی نبود، من در مورد مشکلات خانوادگیم صحبت کرده بودم که ایشون این حرفو گفتن!
    یعنی شما از مشکلات خانوادگیتون گفتین و منم درجوابتون گفتم حرف مزخرف میزنین؟!
    عجب!

    خواب دیدین ایا؟!

    اونوقت چطوریه که خودتون تو پست قبلی نوشتین اینا اولین دیالوگ بین ماست؟

    جالبه واقعا!
    لطفا واسه اثبات حرفتون از پست مربوطه لینک بدین

    من هیچوقت اهل بی احترامی به کسی نیستم مگه اینکه در جواب توهین بخوام توهین کنم و درست و اصولیشم همینه

    بازم تاکید میکنم یا اون پست منو لینک بدین که البته محاله همچی پستی وجود داشته باشه
    یا دست از تهمت زدن وردارین
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  21. بالا | پست 16


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    یعنی شما از مشکلات خانوادگیتون گفتین و منم درجوابتون گفتم حرف مزخرف میزنین؟!
    عجب!

    خواب دیدین ایا؟!

    اونوقت چطوریه که خودتون تو پست قبلی نوشتین اینا اولین دیالوگ بین ماست؟

    جالبه واقعا!
    لطفا واسه اثبات حرفتون از پست مربوطه لینک بدین

    من هیچوقت اهل بی احترامی به کسی نیستم مگه اینکه در جواب توهین بخوام توهین کنم و درست و اصولیشم همینه

    بازم تاکید میکنم یا اون پست منو لینک بدین که البته محاله همچی پستی وجود داشته باشه
    یا دست از تهمت زدن وردارین
    متوجه شدم.
    دو حالت داره،
    شما یا اون حرفو فراموش کردین و توی این تاپیک فقط خواستین کاربران فعالو دعوت کنید، بدون اینکه یادتون باشه قبلا چه چیزی گفتین،

    یا کلا دارین حاشا میکنین،

    به هر حال اونقد مطلب مهمی نیست که بخوام خیلی کشش بدم.

    ضمنا همینطور که گفتم این اولین دیالوگهای ماست،
    من نگفتم شما پست گذاشتی توی تاپیکم، پستی وجود نداره.
    گفتم این حرفو گفتی،
    که توی بخش امتیازات بوده.

    این حجم از خشم و نفرت و قضاوت راجع به کسی که هیچ شناختی ازش نداری اصلا منطقی و عادی نیست...

  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    متوجه شدم.
    دو حالت داره،
    شما یا اون حرفو فراموش کردین و توی این تاپیک فقط خواستین کاربران فعالو دعوت کنید، بدون اینکه یادتون باشه قبلا چه چیزی گفتین،

    یا کلا دارین حاشا میکنین،

    به هر حال اونقد مطلب مهمی نیست که بخوام خیلی کشش بدم.

    ضمنا همینطور که گفتم این اولین دیالوگهای ماست،
    من نگفتم شما پست گذاشتی توی تاپیکم، پستی وجود نداره.
    گفتم این حرفو گفتی،
    که توی بخش امتیازات بوده.

    این حجم از خشم و نفرت و قضاوت راجع به کسی که هیچ شناختی ازش نداری اصلا منطقی و عادی نیست...
    بخش امتیازات کدومه؟!
    من واقعا نمیفهمم راجع به چی صحبت میکنین

    بهرحال منکه شما رو ندیدم و گفتگوی شفاهی نداشتیم
    این چیزی که ادعا میکنین قاعدتا مکتوب بوده دیگه؟!

    خب پس لینک یا اسکرین شات بدین
    وگرنه کل حرفاتون تهمت حساب میشه

    من فقط شما و بقیه کاربرهای فعال رو دعوت کرده بودم
    همین!
    این شما بودین که با خشم و نفرت اینجا پست گذاشتین و بحث راه انداختین

    اونوقت وضعیت خودتون منطقی و عادی و نرماله؟
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  23. بالا | پست 18


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    بخش امتیازات کدومه؟!
    من واقعا نمیفهمم راجع به چی صحبت میکنین

    بهرحال منکه شما رو ندیدم و گفتگوی شفاهی نداشتیم
    این چیزی که ادعا میکنین قاعدتا مکتوب بوده دیگه؟!

    خب پس لینک یا اسکرین شات بدین
    وگرنه کل حرفاتون تهمت حساب میشه

    من فقط شما و بقیه کاربرهای فعال رو دعوت کرده بودم
    همین!
    این شما بودین که با خشم و نفرت اینجا پست گذاشتین و بحث راه انداختین

    اونوقت وضعیت خودتون منطقی و عادی و نرماله؟
    اگه میگفتی یادت نمیاد خیلی بهتر بود ، اما اینکه کلا میزنی زیرش و برچسب میزنی خیلی زشته...

    من خوشم از این کاراگاه بازیا نمیاد اما ظاهرا برات لازمه تا یه کم تجدید نظر کنی توی برخوردت با آدما...
    img_۲۰۱۹۰۷۰۸_۰۱۱۱۵۸.jpg

  24. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    اگه میگفتی یادت نمیاد خیلی بهتر بود ، اما اینکه کلا میزنی زیرش و برچسب میزنی خیلی زشته...

    من خوشم از این کاراگاه بازیا نمیاد اما ظاهرا برات لازمه تا یه کم تجدید نظر کنی توی برخوردت با آدما...
    img_۲۰۱۹۰۷۰۸_۰۱۱۱۵۸.jpg
    این مورد خیلی عجیبه
    چطوری خطاب به شما شده؟!
    عجیبه واقعا
    خیلی خیلی عجیب!

    من قصد نداشتم به شما امتیاز منفی بدم و متاسفانه اشتباها اینجور شده
    واقعا اشتباه شده

    کاش از اولش سفره دلتونو قشنگ باز میکردین بجای اونهمه اشاره های غیرمستقیم!

    اتفاقا من خوشم میاد همه چی واضح و مشخص مطرح شه و ربطیم به کاراگاه بازی نداره
    کار درست رو فقط الان کردین که سوءتفاهم رفع بشه

    البته من قصد داشتم بخاطر متن بی محتوای شخص دیگه ای که جنس مذکر هستش و متاسفانه تو این انجمن بخاطر اظهارنظرهای جفنگش مشهور شده و نمیخوام اسمشو بیارم امتیاز منفی بدم و چون صفحه گوشی کادرش محدود هستش اشتباها به حساب شما رفت

    چون سهوی بوده جای عذرخواهی نیست
    اما بخاطر اینکه باعث شدم دلتون بشکنه درحدی که بیاین اینجا گله کنین پس با یه امتیاز مثبت به شما خسارت وارده رو جبران میکنم!

    اما همونطور که عصر یاداوری کردم اینجور بحثها بمن فشار میاره خانم رامونا!

    شما اصلا نیاز نیست اینجا تو این تاپیک هیچ کمکی بمن کنین
    بزرگترین و تنها کمک شما اینه که دیگه هیچی اینجا ارسال نکنین و بیش ازین باعث فشار بمن نشین
    شب خوش
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  25. بالا | پست 20


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    این مورد خیلی عجیبه
    چطوری خطاب به شما شده؟!
    عجیبه واقعا
    خیلی خیلی عجیب!

    من قصد نداشتم به شما امتیاز منفی بدم و متاسفانه اشتباها اینجور شده
    واقعا اشتباه شده

    کاش از اولش سفره دلتونو قشنگ باز میکردین بجای اونهمه اشاره های غیرمستقیم!

    اتفاقا من خوشم میاد همه چی واضح و مشخص مطرح شه و ربطیم به کاراگاه بازی نداره
    کار درست رو فقط الان کردین که سوءتفاهم رفع بشه

    البته من قصد داشتم بخاطر متن بی محتوای شخص دیگه ای که جنس مذکر هستش و متاسفانه تو این انجمن بخاطر اظهارنظرهای جفنگش مشهور شده و نمیخوام اسمشو بیارم امتیاز منفی بدم و چون صفحه گوشی کادرش محدود هستش اشتباها به حساب شما رفت

    چون سهوی بوده جای عذرخواهی نیست
    اما بخاطر اینکه باعث شدم دلتون بشکنه درحدی که بیاین اینجا گله کنین پس با یه امتیاز مثبت به شما خسارت وارده رو جبران میکنم!

    اما همونطور که عصر یاداوری کردم اینجور بحثها بمن فشار میاره خانم رامونا!

    شما اصلا نیاز نیست اینجا تو این تاپیک هیچ کمکی بمن کنین
    بزرگترین و تنها کمک شما اینه که دیگه هیچی اینجا ارسال نکنین و بیش ازین باعث فشار بمن نشین
    شب خوش
    دلم بشکنه؟؟سفره دل؟؟!!!

    خانوم من یاد گرفتم برای خیلی موضوعات هزار برابر بزرگتر از این که دیگران توی زندگی حقیقیم به وجود میارن اهمیت قائل نباشم،
    حالا اینکه یه امتیاز منفی توی یه سایت توی دنیای مجازیه که هیچ تاثیری هم در زندگیم نداره!

    صرفا تناقضی که در رفتارتون دیدم واسم جالب شد و پست گذاشتم.

    به هر حال چون اذیت میشین بهتره گفتگو در این باره رو ادامه ندیم.

    اما جدا از همه این صحبتا،
    همه ما آدما در زندگی خواه ناخواه لحظات پرتنشی رو تجربه میکنیم که هیچ گریزی ازش نیست،

    اینکه شما درباره موضوع صحبتمون که اهمیت چندانی نداره دچار ناراحتی و مشکل شدین نشان از حساسیت بالای شماست که میتونه برای وضعیتتون نگران کننده باشه.

    گاهی زندگی،آدما رو توی فراز و نشیبهای نفس گیری قرار میده.

    شما باید خونسردی و تسلط به خودتون رو بیشتر تمرین کنید تا بتونید در آرامش و به طبع اون در سلامتی بیشتری زندگی کنید.

    موفق باشید

  26. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیز
    قبلا یه تاپیک گذاشته بودم (ایا نگرانیم بی مورده)
    شما دوستان محبت کردین و سعی کردین خیالمو راحت کنین که مشکلی نیست و منم داشتم سعی میکردم خودمو از افکار منفی دور کنم

    اما اخیرا یه اتفاق جدید واسم افتاد که ظاهرا بنظر میاد ربط به اون ایستهای قلبی نداشته باشه(اگرچه ته ذهنم هنوزم میگه ربط داره)

    همین چندوقت اخیر متوجه شدم یهو و بی دلیل ضربانم میره بالا و بعدش که به دکتر مراجعه کردم و نوار گرفتم
    دکتر یه حدسی زد

    بعدا که نوار رو به متخصص قلب نشون دادم ایشونم حدس پزشک عمومی رو تایید کردن
    اما این مشکل من اوندفعه و بااون تستهای تشخیصی کشف نشده بود
    یا با احتمال بالاتر این یه عارضه جدید باشه که اخیرا سراغم اومده

    البته خانم دکتر گفتن واسه قطعی شدن تشخیص باید اکو بگیری
    منم بخاطر مشکل دفترچه هنوز اینکارو نکردم اما بهرحال باتوجه به علایمی که دارم و حدس نزدیک به حتم دوتا دکتر(عمومی و متخصص) میشه نتیجه گرفت من متاسفانه دچار این بیماری هستم

    به دلایل شخصی و اینکه اصلا ضرورتی وجود نداره پس اسم این بیماری رو نمینویسم
    همین کافیه که یجور بیماری قلبی هستش و گاها ممکنه ریسکش هم جدی باشه

    من دلم نمیخواد چیزیم بشه
    زندگیم واسم خیلی خیلی مهمه و دونستن این موضوع واسم تبدیل به کابوس شده و وقتهایی که با خودم هستم خیلی احساس وحشت میکنم
    جوری که هرشب موقع خوابیدنم میترسم نکنه این اخرین شب باشه و دیگه بیدار نشم
    این باعث شده هرشب با استرس بخوابم

    بااینکه از مدتها قبل و بخاطر استرس وضع جسمانی همسر جانم به تجویز روانپزشک قرص پرفنازین میخوردم و الانم میخورم اما دیگه دارو هم حریف استرس من نیس

    تکنسینهای ۱۱۵ بمن شیوه مقابله با حمله های این بیماری رو یاد دادن و بمن اطمینان دادن هرموقع مشکلی پیش بیاد سریعا خودشونو میرسونن و تجهیزات کافی هم همیشه همراهشون هس

    اما همین چندروز قبل که سراغم اومده بودن با ۱۰ دقیقه تاخیر رسیدن!
    پس دیگه خودتون حسابشو بکنین

    ضمنا چندان اعتباری هم به توصیه های اینا نیست
    دیروز همین حالت واسم پیش اومد و قبل از اینکه بخوام اون شیوه رو بکار بگیرم از حال رفتم
    اگه خواهرمو شوهرش بالاسرم نبودن و منو بهوش نمیاوردن معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد

    واقعا تو یه بحران فکری فجیع گیر کردم
    من هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز نمیخوام به این زودیا بمیرم
    مرگ یعنی پرهیز مطلق و من از پرهیز در شکل مطلقش بشدت متنفرم و ازش هراس دارم

    لطفا منو کمک و راهنمایی کنین

    نیاز به توضیح مجدد نیست که من به خدا و دنیای بعد از مرگ اعتقاد ندارم
    لطفا ازین مدل حرفها نزنین
    با تشکر
    کمک که بهت نمیتونیم بکنیم جز چندتاسفارش که اون هم بخودت مربوطه که انجامش بدی یا ندی ..این بیماریت که گفتی ... !!؟
    دکترها گفتن که بیماری قلبی داری؟؟؟
    اصن اینجور نیست بیماری قلبی امکان نداره بدون خبر بیاد یا ارثی هست و از بدو تولد یا اززمانی که بتشخص میرسی متوجه اش میشی و هر درد قلبی متعلق بقلب نیس یک درد جداس که فقط زورش به قلب رسیده .. بگذریم این را هم بگم این اصلا شوخی نبود...من فکر میکنم شما دچار بیماری افسردگی شدیده که شما رو درنوردیده .. سریعاراگ دیر نشده باشه وضعیت خودت رو تغییر بده فوری فوری خود و خانواده خصوصا شوهرت را در مقابل یک استحاله قدرتمند قرار بده پرش های عضوله ات نشانه وخانت داره و این نشانه ه خوبی نیست

  28. کاربران زیر از مینائی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    کمک که بهت نمیتونیم بکنیم جز چندتاسفارش که اون هم بخودت مربوطه که انجامش بدی یا ندی ..این بیماریت که گفتی ... !!؟
    دکترها گفتن که بیماری قلبی داری؟؟؟
    اصن اینجور نیست بیماری قلبی امکان نداره بدون خبر بیاد یا ارثی هست و از بدو تولد یا اززمانی که بتشخص میرسی متوجه اش میشی و هر درد قلبی متعلق بقلب نیس یک درد جداس که فقط زورش به قلب رسیده .. بگذریم این را هم بگم این اصلا شوخی نبود...من فکر میکنم شما دچار بیماری افسردگی شدیده که شما رو درنوردیده .. سریعاراگ دیر نشده باشه وضعیت خودت رو تغییر بده فوری فوری خود و خانواده خصوصا شوهرت را در مقابل یک استحاله قدرتمند قرار بده پرش های عضوله ات نشانه وخانت داره و این نشانه ه خوبی نیست
    بيماريِ قلبي امكان نداره بدون خبر بياد؟؟؟
    دوستِ من ، ايشون ضربان قلبشون نامنظمه؛ مطلب رو خوندين؟
    افسردگي آخه؟؟ :/
    امضای ایشان
    براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...

  30. کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    دلم بشکنه؟؟سفره دل؟؟!!!

    خانوم من یاد گرفتم برای خیلی موضوعات هزار برابر بزرگتر از این که دیگران توی زندگی حقیقیم به وجود میارم اهمیت قائل نباشم،
    حالا اینکه یه امتیاز منفی توی یه سایت توی دنیای مجازیه که هیچ تاثیری هم در زندگیم نداره!

    صرفا تناقضی که در رفتارتون دیدم واسم جالب شد و پست گذاشتم.

    به هر حال چون اذیت میشین بهتره گفتگو در این باره رو ادامه ندیم.

    اما جدا از همه این صحبتا،
    همه ما آدما در زندگی خواه ناخواه لحظات پرتنشی رو تجربه میکنیم که هیچ گریزی ازش نیست،

    اینکه شما درباره موضوع صحبتمون که اهمیت چندانی نداره دچار ناراحتی و مشکل شدین نشان از حساسیت بالای شماست که میتونه برای وضعیتتون نگران کننده باشه.

    گاهی زندگی،آدما رو توی فراز و نشیبهای نفس گیری قرار میده.

    شما باید خونسردی و تسلط به خودتون رو بیشتر تمرین کنید تا بتونید در آرامش و به طبع اون در سلامتی بیشتری زندگی کنید.

    موفق باشید
    کدوم تناقض رفتار؟!
    منکه تو پست قبلی توضیح دادم
    به سهو و اشتباها اون حرکت رو درمورد شما انجام دادم
    البته خوب شد اعتراض کردین و من فهمیدم که بتونم جبران کنم
    فقط ازتون گله دارم کاش همون اولش واضح و روشن همین امتیاز منفی رو اسکرین شات میگرفتین میزاشتین
    جای اینکه الکی موضوع رو پیچ و تاب بدین
    من دوس ندارم حقی از کسی ضایع شه
    دیشب واقعا ناراحت شدم وقتی فهمیدم

    عزیزم منم دوس دارم خونسرد باشم
    اما شرایط زندگیمون طوریه که همش اتفاقات شوکه کننده یکی پس از دیگری میان

    شرایط واسه ارامش فراهم نمیشه
    شاید در اینده بشه
    فعلا نه
    بهرحال مرسی
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  32. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    بله خواندم دقت کنید ... طرف نگرانه .. استرس .. و . و. این دردها که سبک سنگین میان و میره نشونه افسردگی شدیده داره بسمتش میره دکترها هم اشتباهی متوجه شدن باید به یک روان پزشک بره اگر چه هر دو بیماری چ قلب چ افسردگی هر دو بشدت خطر ناکه اما من اگر حق انتخاب داشتم بیماری قلبی را انتخاب میکردم

  33. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط yasamanH نمایش پست ها
    بيماريِ قلبي امكان نداره بدون خبر بياد؟؟؟
    دوستِ من ، ايشون ضربان قلبشون نامنظمه؛ مطلب رو خوندين؟
    افسردگي آخه؟؟ :/

    بله خواندم دقت کنید ... طرف نگرانه .. استرس .. و . و. این دردها که سبک سنگین میان و میره نشونه افسردگی شدیده داره بسمتش میره دکترها هم اشتباهی متوجه شدن باید به یک روان پزشک بره اگر چه هر دو بیماری چ قلب چ افسردگی هر دو بشدت خطر ناکه اما من اگر حق انتخاب داشتم بیماری قلبی را انتخاب میکردم
    ویرایش/حذف ویرایش پست ارسال پاسخ سریع به این پیام پاسخ پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول Blog this Post

  34. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    کمک که بهت نمیتونیم بکنیم جز چندتاسفارش که اون هم بخودت مربوطه که انجامش بدی یا ندی ..این بیماریت که گفتی ... !!؟
    دکترها گفتن که بیماری قلبی داری؟؟؟
    اصن اینجور نیست بیماری قلبی امکان نداره بدون خبر بیاد یا ارثی هست و از بدو تولد یا اززمانی که بتشخص میرسی متوجه اش میشی و هر درد قلبی متعلق بقلب نیس یک درد جداس که فقط زورش به قلب رسیده .. بگذریم این را هم بگم این اصلا شوخی نبود...من فکر میکنم شما دچار بیماری افسردگی شدیده که شما رو درنوردیده .. سریعاراگ دیر نشده باشه وضعیت خودت رو تغییر بده فوری فوری خود و خانواده خصوصا شوهرت را در مقابل یک استحاله قدرتمند قرار بده پرش های عضوله ات نشانه وخانت داره و این نشانه ه خوبی نیست
    بله عزیزم دکترها گفتن
    دکتر متخصص براساس نوارقلب و امروزم که اکو

    مادر اصلی خودمم از جوونی با بیماری قلبی زندگی کرده بود

    خودمو شوهرم رو چطوری در مقابل یه استحاله قراربدم؟!
    همسرم رو تخت هستن
    اصلا نمیتونن یه قدم راه برن
    چندین مشکل جسمی جدی وخیم باایشونه
    چه استحاله ای واسش ایجاد کنم؟
    یا واسه خودم؟!
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  35. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    بله خواندم دقت کنید ... طرف نگرانه .. استرس .. و . و. این دردها که سبک سنگین میان و میره نشونه افسردگی شدیده داره بسمتش میره دکترها هم اشتباهی متوجه شدن باید به یک روان پزشک بره اگر چه هر دو بیماری چ قلب چ افسردگی هر دو بشدت خطر ناکه اما من اگر حق انتخاب داشتم بیماری قلبی را انتخاب میکردم
    :|
    عزيز نگراني و استرس نشونه ي افسردگيه؟؟ :|
    استرس و نگراني ايشون به خاطر وضعيت همسرشونه كه كاملا يه فرايند طبيعيه
    از طرفي يه ترس از مرگ هم دارن كه به دليل اعتقاداتشونه
    پس هيچ ربطي به افسردگي نداره
    ايشون هيچ كدوم از علائم افسردگي رو ندارن
    مشكل قلبي هم محض اطلاع شما ميتونه بي اطلاع قبلي رخ بده
    دور از جون اين خانم، با اين اوصاف كه آدمهايي كه دچار اينفاركتوس قلبي ميشن و سكته ميكنن از قبل ميدونستن و كاري نكردن؟!
    ژنتيك موثره اما زمان بروزش تحت تاثير محيطه
    و شما چطور از سابقه ي ژنتيكي اين خانم مطمئنيد كه ميگين دكترها اشتباه كردن؟
    امضای ایشان
    براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...

  36. کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط yasamanH نمایش پست ها
    بيماريِ قلبي امكان نداره بدون خبر بياد؟؟؟
    دوستِ من ، ايشون ضربان قلبشون نامنظمه؛ مطلب رو خوندين؟
    افسردگي آخه؟؟ :/
    اینا هموناست که شما اولش توصیه فرموده بودین راجع به موضوع تخصصی تاپیک نزن از جانب افراد غیرمتخصص و توصیه های اشتباهیشون صدمه میبینی
    حق با شما بود
    همین میشه دیگه..
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  38. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    بله عزیزم دکترها گفتن
    دکتر متخصص براساس نوارقلب و امروزم که اکو

    مادر اصلی خودمم از جوونی با بیماری قلبی زندگی کرده بود

    خودمو شوهرم رو چطوری در مقابل یه استحاله قراربدم؟!
    همسرم رو تخت هستن
    اصلا نمیتونن یه قدم راه برن
    چندین مشکل جسمی جدی وخیم باایشونه
    چه استحاله ای واسش ایجاد کنم؟
    یا واسه خودم؟!
    من از شما چند تا سوال میکنم شما صادقانه جواب بده ..
    تا اول امیدوارم پی به اشتباه خودم ببرم و عزخواهی کنم چون بیماری قلبی در برابر بیماری هولناک افسردگی آنهم برای خانمها مثل نسیم هست در برابر طوفان ..
    ۱.اول بمن بگو چند سالته ؟و بدوران یائسگی که نرسیدی؟
    ۲.توی زندگی روزمرگیت زن شادی هستی یا زن غمگین ؟دوستانت
    نظرشون چیه؟
    ۳.طی شبانه روز پرش عضوله داری؟
    ۴.بی دلیل یا بادلیل شده اتفاقی تو رو بگریه بندازه .. که رو بشوهرت کنی و بگی نمیدونم چمه تازگیا هر چیز کوچیکی منو بگریه میندازه ..
    ۵.دیدت به زندگی و مردم و اطرافیان آیاطلبکار معابانه است یا غم خوار مردم؟
    ۶.اصن بگو بیماری افسردگی را میشناسی آیا فقط مطلب در موردش خواندی؟یا حادث یکی از نزدیکانت بوده و خوب میشناسی؟
    اگ جواب این ها رو توی پیام خصوصی هم شده بده

  39. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    من از شما چند تا سوال میکنم شما صادقانه جواب بده ..
    تا اول امیدوارم پی به اشتباه خودم ببرم و عزخواهی کنم چون بیماری قلبی در برابر بیماری هولناک افسردگی آنهم برای خانمها مثل نسیم هست در برابر طوفان ..
    ۱.اول بمن بگو چند سالته ؟و بدوران یائسگی که نرسیدی؟
    ۲.توی زندگی روزمرگیت زن شادی هستی یا زن غمگین ؟دوستانت
    نظرشون چیه؟
    ۳.طی شبانه روز پرش عضوله داری؟
    ۴.بی دلیل یا بادلیل شده اتفاقی تو رو بگریه بندازه .. که رو بشوهرت کنی و بگی نمیدونم چمه تازگیا هر چیز کوچیکی منو بگریه میندازه ..
    ۵.دیدت به زندگی و مردم و اطرافیان آیاطلبکار معابانه است یا غم خوار مردم؟
    ۶.اصن بگو بیماری افسردگی را میشناسی آیا فقط مطلب در موردش خواندی؟یا حادث یکی از نزدیکانت بوده و خوب میشناسی؟
    اگ جواب این ها رو توی پیام خصوصی هم شده بده
    ۱- هنوز جوونم و با یائسگی خیییلی فاصله دارم
    ۲- شاد و خوش خنده
    ۳- پرش عضله ندارم
    ۴- اتفاقی که اخیرا منو مادرشوهر و پدرشوهرمو به گریه انداخت و بدجوری هم گریه کردیم بخاطر اهمال کاری تیم بیهوشی تو ریکاوری بود و اتفاقی که واسه شوهرم افتاد و اون عمل که هممون امید بسته بودیم همه چیش درست و سفارشی انجام شده نتیجش اونطوری شد
    ۵- راستش هیچکدوم
    ۶- مطالعه راجع بش داشتم اما حادث نزدیکانم نبوده
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  40. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2019
    شماره عضویت
    41117
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    در مورد خود بیمار انگاری سرچ کنید

  41. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط خوشمزه نمایش پست ها
    در مورد خود بیمار انگاری سرچ کنید
    عه تشخیص شما اینه پزشک خوشمزه؟!
    شمام راجع به فضولی و اظهارنظر نابجا و جایی که ادم حسابت نمیکنن وارد نشو سرچ کن انترن بی مزه!
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  42. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2019
    شماره عضویت
    41117
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    عه تشخیص شما اینه پزشک خوشمزه؟!
    شمام راجع به فضولی و اظهارنظر نابجا و جایی که ادم حسابت نمیکنن وارد نشو سرچ کن انترن بی مزه!
    خعلی وضعت خرابه، خرابه!

  43. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    پس شما کلا از افسردگی بکش بیرون خخخخ
    و روزی هزار بار شکر کنید که دچار افسردگی نشوید بی نهایت خطرناکه .. من میگم آدم سلطان بگیره و بدونه که یکسال بعدهم میمیره شرفش میارزه به افسردگی حاد ...
    اما اطاق ریکاوری فرمودید ؟خدا نکنه.. علت چی بود؟؟؟

  44. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    پس شما کلا از افسردگی بکش بیرون خخخخ
    و روزی هزار بار شکر کنید که دچار افسردگی نشوید بی نهایت خطرناکه .. من میگم آدم سلطان بگیره و بدونه که یکسال بعدهم میمیره شرفش میارزه به افسردگی حاد ...
    اما اطاق ریکاوری فرمودید ؟خدا نکنه.. علت چی بود؟؟؟
    خانم عزیز
    من اصلا حرفی از افسردگی نزده بودم
    مشکلم کلا چیز دیگه س
    شما از اولش اشتباه برداشت کردین و الان فقط متوجه اشتباهتون شدین
    همین!
    اخه اصلا بیماری قلبی چه ربط به افسردگی داره؟!

    اشتباه من بود که واسه یه مشکل جدی و تخصصی از یه عده ادم عوام راهنمایی خواستم
    البته بجز چندنفر که حرفهای خوب و مفید زدن الباقی فقط چیزای بیربط نوشتن یا اسپم تولید کردن و این بدتر باعث شد منکه استرس و تنش واسم خطرناکه مجبور باشم بخاطر تفهیم به شماها بدتر دچار استرس شم

    ایشون عمل شدن بعدش ایشون رو بردن ریکاوری
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  45. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    خانم کجا بود من مرد هستم .. فامیل بنده
    مینائی هست... چ خانم اعتماد بنفسی داری ..خودت مگه چ تخصصی داری که‌ما رو عوام تلقی کردی .. افادها طبق طبق .. اتفاقا تو چیزی سرت نمیشه وگرنه خوب هم ربط داره.. و اصنم دیگه برات توضیح نمیدم ... چ تندباد بی بدیلی ...
    ویرایش توسط مینائی : 07-09-2019 در ساعت 08:58 PM دلیل: جا انداختن جواب اصلی

  46. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    خانم کجا بود من مرد هستم .. فامیل بنده
    مینائی هست... چ خانم اعتماد بنفسی داری ..خودت مگه چ تخصصی داری که‌ما رو عوام تلقی کردی .. افادها طبق طبق .. اتفاقا تو چیزی سرت نمیشه وگرنه خوب هم ربط داره.. و اصنم دیگه برات توضیح نمیدم ... چ تندباد بی بدیلی ...
    ببخشین اقای مینائی!
    منم در مقوله پزشکی عوام محسوب میشم
    اما مساله اینجاس ادم وقتی دچار بیماری میشه نیاز به مشاوره پزشکان داره نه عوام هم سطح خودش(و یا بعضا پایینتر)

    البته اگه پست اول منو خونده بودین من اولا اسم بیماری خودمو ننوشتم و مایل نیستم کسی اینجا بدونه
    دوما واسه درمان بیماریم و نظرات تشخیصی تاپیک نزدم!
    خب پیشاپیش میدونم اکثریت قاطع کاربرهای این انجمن هیچی از علم پزشکی نمیدونن و خودمم همچنین!
    من به متخصص مراجعه کردم و ایشون تستهای تشخیصی گرفت و درنهایت گفت که مشکلت اینه

    حالا نگرانی من از اینجاس که زندگی من همه سرمایه منه
    همه چیزم و همه ارزوها و برنامه هام داخل همین زندگیه و من دوست ندارم قلبم خلاف برنامه هام رفتار کنه و منو به این زودیا از پا دربیاره

    از بابت اینکه دوستان منو تسکین بدن و یه مقدار ارومم کنن تاپیک زدم
    اما خب وقتی شما درست و دقیق مطالعه نمیکنین و با عجله میخواین نظر بدین
    بعدشم بااعتماد به نفس کاذب خلاف نظر متخصصها حرف میزنین و تشخیص بیربط میدین
    که اصلا من از کسی تشخیص نخواسته بودم! خب نتیجه ش میشه همین پستهای بیربط شما!

    ضمنا تو این انجمن فقط یه دانشجوی پزشکی حضور داره که خودتون دیدین ایشونم حرفاتونو رد کردن

    چیزیکه من به عینه دارم میبینم جز معدود افرادی از شماها که وجدان دارن الباقیتون یجورایی لذت میبرین اگه یه اقلیت بگه بیماری قلبی داره شماها بیشتر باهاش کل کل کنین و بش استرس و فشار مضاعف وارد کنین
    این رفتار شماها از شاخصهای مسلمون بودنتونه
    کاریش نمیشه کرد
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  47. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    ببخشین اقای مینائی!
    منم در مقوله پزشکی عوام محسوب میشم
    اما مساله اینجاس ادم وقتی دچار بیماری میشه نیاز به مشاوره پزشکان داره نه عوام هم سطح خودش(و یا بعضا پایینتر)

    البته اگه پست اول منو خونده بودین من اولا اسم بیماری خودمو ننوشتم و مایل نیستم کسی اینجا بدونه
    دوما واسه درمان بیماریم و نظرات تشخیصی تاپیک نزدم!
    خب پیشاپیش میدونم اکثریت قاطع کاربرهای این انجمن هیچی از علم پزشکی نمیدونن و خودمم همچنین!
    من به متخصص مراجعه کردم و ایشون تستهای تشخیصی گرفت و درنهایت گفت که مشکلت اینه

    حالا نگرانی من از اینجاس که زندگی من همه سرمایه منه
    همه چیزم و همه ارزوها و برنامه هام داخل همین زندگیه و من دوست ندارم قلبم خلاف برنامه هام رفتار کنه و منو به این زودیا از پا دربیاره

    از بابت اینکه دوستان منو تسکین بدن و یه مقدار ارومم کنن تاپیک زدم
    اما خب وقتی شما درست و دقیق مطالعه نمیکنین و با عجله میخواین نظر بدین
    بعدشم بااعتماد به نفس کاذب خلاف نظر متخصصها حرف میزنین و تشخیص بیربط میدین
    که اصلا من از کسی تشخیص نخواسته بودم! خب نتیجه ش میشه همین پستهای بیربط شما!

    ضمنا تو این انجمن فقط یه دانشجوی پزشکی حضور داره که خودتون دیدین ایشونم حرفاتونو رد کردن

    چیزیکه من به عینه دارم میبینم جز معدود افرادی از شماها که وجدان دارن الباقیتون یجورایی لذت میبرین اگه یه اقلیت بگه بیماری قلبی داره شماها بیشتر باهاش کل کل کنین و بش استرس و فشار مضاعف وارد کنین
    این رفتار شماها از شاخصهای مسلمون بودنتونه
    کاریش نمیشه کرد
    اولا من هیچ حرفی یا نظری ندادم که شما بخای تو سر دین من بزنی .. صرفا یک نظر دادم ... جوابش برای یک خانم متشخص و با ادب و مهربون و اصیل میشه اینجور تعریف بشه .. که ببخشید آقا یا خانم محترم .. ضمن تائید فرمایشتون که با توجه به عدم شناختم از بیماری افسردگی شاید برای این بیماری نظری خوب و پسندیده باشه ..)اما متاسفانه یا خوشبختانه بنده این بیماری رو ندارم بازهم از شما بخاطر توجهتون ممنونم ...
    بله شما اگر اینچنین جواب میدادید منکه هیچ حتی یک دیوانه ای زنجیره ای هم در مقابلش تمکین داشت ...
    اما شما لا هجویات بر من تاختید من هم متقابلا زدم برجک شما رو نابود کردم .. اگر میدونستم جزو چ اقلیتی هستی مطمعنا بخاطر دفاع از دین خودم .. اسلام ناب محمدی مطمعنن جواب دندان شکن تری هم میدادم .. بهتر میدونم جواب همدیگه رو ندیم چون من بی نهایت حاظر جواب و البته توام با جملات آتشین فرمایشی هستم .. اینجور که الان بخونیش اما یکماه بعد متوجه بشی چی گفتم ..
    با تقدیم احترامات خاص ‌...

  48. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    اولا من هیچ حرفی یا نظری ندادم که شما بخای تو سر دین من بزنی .. صرفا یک نظر دادم ... جوابش برای یک خانم متشخص و با ادب و مهربون و اصیل میشه اینجور تعریف بشه .. که ببخشید آقا یا خانم محترم .. ضمن تائید فرمایشتون که با توجه به عدم شناختم از بیماری افسردگی شاید برای این بیماری نظری خوب و پسندیده باشه ..)اما متاسفانه یا خوشبختانه بنده این بیماری رو ندارم بازهم از شما بخاطر توجهتون ممنونم ...
    بله شما اگر اینچنین جواب میدادید منکه هیچ حتی یک دیوانه ای زنجیره ای هم در مقابلش تمکین داشت ...
    اما شما لا هجویات بر من تاختید من هم متقابلا زدم برجک شما رو نابود کردم .. اگر میدونستم جزو چ اقلیتی هستی مطمعنا بخاطر دفاع از دین خودم .. اسلام ناب محمدی مطمعنن جواب دندان شکن تری هم میدادم .. بهتر میدونم جواب همدیگه رو ندیم چون من بی نهایت حاظر جواب و البته توام با جملات آتشین فرمایشی هستم .. اینجور که الان بخونیش اما یکماه بعد متوجه بشی چی گفتم ..
    با تقدیم احترامات خاص ‌...
    الان مثلا زدین برجک من؟!
    این الان اتیش توپخانه بود دیگه؟!
    ببین اقای اتشین فرمایش!
    اگه شما یا نزدیکانت قبلا تجربه افسردگی حاد داشتی که قشنگ مشخصه همین بوده چون دل پردرد و خاطره تلخی ازش داری دلیل نمیشه هرجا میرسی افسردگیتو از توی استینت دربیاری تبلیغ کنی!

    ادم هرجا وارد میشه تابلوشو نگا میکنه
    اصن محتوای تاپیک من ۱۸۰ درجه متفاوت از ذهنیت شما بود

    من با ادمهای معقول که حرف حساب بزنن متشخص برخورد میکنم
    اما تضمین نسپردم به هر ادم یاوه گویی احترام بزارم

    بعدشم وقتی دین ناب محمدیت! بهت میگه ماها مهدورالدم هستیم اصلا چه دلیل داره شما نگران سلامتی من باشی؟!
    برو رد کار خودت!
    هروقت بزرگ و عاقل شدی بیا پیشنهاد بحث بده
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  49. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    خانم کجا بود من مرد هستم .. فامیل بنده
    مینائی هست... چ خانم اعتماد بنفسی داری ..خودت مگه چ تخصصی داری که‌ما رو عوام تلقی کردی .. افادها طبق طبق .. اتفاقا تو چیزی سرت نمیشه وگرنه خوب هم ربط داره.. و اصنم دیگه برات توضیح نمیدم ... چ تندباد بی بدیلی ...
    سلام
    ما اینجا آمدیم مرهمی بر دردهای همدیگر باشیم نه اینکه ایجاد مجادله و تنش عصبی بکنیم خوب شروع کننده تایپیک درشرایط خوبی نیست بیماری قلبی دارد و همسرشان دچارضایعه جبران نشدنی شده است اینجا میدان جنگ نیست خوب اگر تندی هم کرده شما با توجه به شرایطش نباید جواب تندتری میدادید که به جز تنش بیشتر و خوردن کردن اعصاب خود و طرف مقابل چیزی حاصل نمیشود کهنه تنها کمک که نکردید تا ضربه هم زدید که کلا با هدف غایی شما که کمک بود کاملا در تعارض هست.
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  50. 2 کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    ما اینجا آمدیم مرهمی بر دردهای همدیگر باشیم نه اینکه ایجاد مجادله و تنش عصبی بکنیم خوب شروع کننده تایپیک درشرایط خوبی نیست بیماری قلبی دارد و همسرشان دچارضایعه جبران نشدنی شده است اینجا میدان جنگ نیست خوب اگر تندی هم کرده شما با توجه به شرایطش نباید جواب تندتری میدادید که به جز تنش بیشتر و خوردن کردن اعصاب خود و طرف مقابل چیزی حاصل نمیشود کهنه تنها کمک که نکردید تا ضربه هم زدید که کلا با هدف غایی شما که کمک بود کاملا در تعارض هست.
    ای وای ..!!!!؟ ازشما بی نهایت ممنونم که بیدارم کردید ..تا هستم ممنون دل بزرگ شمام ..
    اما اصل موضوع که بیماری افسردگیه من یکی از دختران فامیلم به این درد مبتلاس خیلی زجر میکشه بهمین خاطرنگرانی خودمو اینجوری بروز دادم باز منو ببخشید
    ویرایش توسط مینائی : 07-11-2019 در ساعت 01:23 AM

  52. 2 کاربران زیر از مینائی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    ای وای ..!!!!؟ ازشما بی نهایت ممنونم که بیدارم کردید ..تا هستم ممنون دل بزرگ شمام ..
    اما اصل موضوع ک همواره از بی خردی من بود دلی رو شکستم در حالی ک خودم زخم خورده همین رفتارهای بی فکر و اساس هستم از خواهر م عزر خواهی میکنم و تا اراده نکند و این حقیر سراپا تقصیر را نبخشند والله قسم تا زمانی که هستم یک کلمه بهر عنوانی ک باشه نخواهم نوشت مگر اینکه مورد بخشش سرکارخانم قرار بگیرم و رسما هجویات بنده را ببخشند..
    گو آنکه از ته دلم خواستار سلامتی خود و خانواده محترمشان هستم ..انشالله خداوند بزرگ به برکت سایه مرتضی علی دلشان رادبزودی با شفای همسرشان شاد گرادند .. باز هم منو ببخشید
    خواهش میکنم ممنون
    نه دیگه مساله ای نیست
    من هیچ گله ای از شما ندارم
    موفق باشین
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  54. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    41000
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    خواهش میکنم ممنون
    نه دیگه مساله ای نیست
    من هیچ گله ای از شما ندارم
    موفق باشین
    و همچنین شما .. امید وارم بزودی زود دلتون از بهبودی همسرتان شاد و روشن گردد ...

  55. کاربران زیر از مینائی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مینائی نمایش پست ها
    و همچنین شما .. امید وارم بزودی زود دلتون از بهبودی همسرتان شاد و روشن گردد ...
    مرسی از لطف شما
    واسه انتقال دادن همسرم با هواپیمای اختصاصی به تهران و بستری شدنشون و چندشب که وصل اکمو بودن و تهیه پمپ ود و خریدن کلیه از اهدا کننده و یکسری هزینه های دیگه سرجمع حدود ۱ میلیارد تومن تموم شد
    البته همه هزینه ها فدای یه تار موی همسرم
    اما هدف این بود که این هزینه ها باعث درمان شه

    و متاسفانه اهمال کاری تیم بیهوشی تو ریکاوری باعث شد ساقه مغز ایشون اسیب جدی دیده و دیگه نمیتونن نفس بکشن

    خیلی واسم عجیبه اعضا اون تیم بیهوشی چطوری میتونن الان راست راست راه برن بخورن بپوشن بخوابن زندگی کنن؟!
    حتی اگه یه سرسوزن وجدان داشتن از خواب و خوراک میفتادن
    اما همون سرسوزن وجدان هم در وجودشون نیست
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  57. بالا | پست 45


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ترس از یه بیماری جدی

    .....
    ویرایش توسط Saltanat : 11-02-2020 در ساعت 08:20 AM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد