نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: افسردگی و دلمردگی

3912
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    افسردگی و دلمردگی

    سلام عزیزان
    پسرم 28 سالمه
    زندگی برام قشنگ نیست و دلیلی برای زندگی ندارم
    هیچ چیز خوشحالم نمیکنه
    وقتی گردش میرم هم بهم خوش نمیگذره
    زندگی برام یک اجبار تکراریه که علاقه ایی بهش ندارم
    دیگه هیچ کاری دوست ندارم انجام بدم
    انرژی برای هیچ کاری ندارم
    فقط میخوابم یا گاهی حوصله داشته باشم فیلم میبینم
    گاهی زوری ورزش میکنم ولی تاثیر نداره
    قبلا با استفاده از حرفای اساتید موفقیت به خودم انگیزه میدادم ولی نتیجه ی خاصی نداشت حس میکنم روی من دیگه تاثیر نداره
    کسی که زندگی براش یه چیز پوچه این حرفا روش بی تاثیره
    فقط گاهی میرم بیرون و سیگار میکشم و میگم ای کاش یجوری زندگیم تموم میشد
    انگیزه ایی برای ادامه ندارم
    لطفا اگر راهی به نظرتون میرسه راهنمایی کنید
    سپاس

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    سلام دوست عزیز
    به سایت مشاور خوش اومدین
    طبق این گزارشی که دادین اینطور به نظر میرسه که شما دچار افسردگی شدین
    البته نفرمودین
    چه مدت هست که این حالات رو دارید؟
    و آیا بعد از اتفاق خاصی این روحیات رو پیدا کردید یا خیر!؟
    هیچوقت شده بخواید به خودتون و دیگران آسیب بزنین؟
    بهرحال خبر خوب برای شما اینکه راه درمان برای شما باز هست
    این روزها افسردگی مثه یه ویروس سرماخوردگی اکثر افراد رو درگیر میکنه و دیگه چیزی نیس که نگرانی حاد دربارش داشته باشید
    مگر اینکه نخواید درمانش کنین
    اولین و موثرترین گام برای درمان خود شما هستید که به این نگرش برسید که احتیاج به درمان دارید و این افکاری که دارید رو باور کنین که منفی هستند و باید کنارش بذارید
    یک روانشناس بالینی ( و نه مشاور) میتونه به شما کمک کنه و اگر لازم بود به کمک روانپزشک براتون دارو تجویز میشه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    به سایت مشاور خوش اومدین
    طبق این گزارشی که دادین اینطور به نظر میرسه که شما دچار افسردگی شدین
    البته نفرمودین
    چه مدت هست که این حالات رو دارید؟
    و آیا بعد از اتفاق خاصی این روحیات رو پیدا کردید یا خیر!؟
    هیچوقت شده بخواید به خودتون و دیگران آسیب بزنین؟
    بهرحال خبر خوب برای شما اینکه راه درمان برای شما باز هست
    این روزها افسردگی مثه یه ویروس سرماخوردگی اکثر افراد رو درگیر میکنه و دیگه چیزی نیس که نگرانی حاد دربارش داشته باشید
    مگر اینکه نخواید درمانش کنین
    اولین و موثرترین گام برای درمان خود شما هستید که به این نگرش برسید که احتیاج به درمان دارید و این افکاری که دارید رو باور کنین که منفی هستند و باید کنارش بذارید
    یک روانشناس بالینی ( و نه مشاور) میتونه به شما کمک کنه و اگر لازم بود به کمک روانپزشک براتون دارو تجویز میشه
    افسردگی از بچگی به دلیل فشار مالی و خانوادگی درونم شکل گرفت ولی میزانش کم بود
    از بچگی اروم و کم حرف بودم و اعتماد به نفسم پایین بود و از جمع دوری میکردم
    هیچ وقت بیشتر از 1 دوست صمیمی نداشتم که الان تقریبا اونم ندارم
    اون زمان چون مشغول کار مورد علاقم بودم و سرم به کار خودم بود نه من کاری به کسی داشتم و نه کسی کاری به کار من داشت . همیشه تو اتاقم بودم جوری که مادرم میگفت بود و نبودت حس نمیشه
    تا اینکه سربازی رفتم اون مدت بدلیل شرایط بسیار بد و توهین و فشار هایی که تجربه کردم روحیه و اعتماد به نفس و امید به زندگیم بشدت افت کرد
    اون زمان به خودکشی فکر میکردم ولی چون شرایطی ایجاد شد که زودتر از موعد ترخیص شدم دیگه انجامش ندادم
    گاهی یکسری افکار ترسناک مثل برق از جلو چشمام رد میشد . مثلا با اسلحه همه را به رگبار ببندم یا با چاقو یکیو بزنم
    ولی در حد تصورات لحظه ایی سریع رد میشدن ولی هیچ وقت انجام ندادم . ادمی نبودم که بخوام به کسی صدمه بزنم
    بعد از اون که برگشتم یک احساس خستگی بزرگی درونم بوجود اومد انگار دلم میخواست یه مدت بمیرم .
    حالا 1 ماهه سربازیم تموم شده
    شغل گذشتمو که از دست دادم و الانم بخاطر شرایط کاری افتضاح نتونستم جای مناسبی مشغول بشم تا حداقل روحیم بهتر بشه
    حالا که فکر میکنم قبلا هم این همه کار میکردم به جایی نرسیدم
    الانم از صفر شروع کنم میخوام به کجا برسم اخرش که چی ؟
    اصلا حس و حالی هم ندارم
    اصلا الان دیگه علاقه ایی هم به کار کردن ندارم
    انگار علایق گذشتم دیگه الان علایقم نیستن
    هیچ چیزیو دوست ندارم دیگه

    دوست دارم به زندگی برگردم پیشرفت کنم موفق بشم به ارزوهایی که قبلا داشتم برسم ولی نمیتونم افکارمو کنار بزارم تواناییشو ندارم
    شاید یک لحظه بتونم ولی دائمی نیست
    توی ذهن من مسیر خوشبتی اینقدر طولانیه که اصلا حوصلشو ندارم کلی روز سخت دیگه بجنگم تا بهش برسم
    ویرایش توسط Dev : 09-21-2019 در ساعت 05:20 PM

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2019
    شماره عضویت
    41912
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    سلام دوست عزیزم
    من هم مثل شما پسر مجرد ولی کمی سن ام بیشتر هستش
    خیلی جا خوردم و دقیقا روحیه یا مشکلاتمون شبیه هم میمونه
    من ولی درکنار افسردگی استرس مزمن هم دارم و یهویی دچار افت قند خون , لرز و بی قراری میشم
    تو جامعه ما خیلی زیاد شده و همش بخاطر نداشتن امید به آینده , مشکلات اقتصادی و نداشتن تفریح درست و درمون برای خالی کردن انرژی عه !!!
    نداشتن رابطه جنسی , رابطه عاطفی و دوست های صمیمی هم که دیگه خیلی به این بحران ریشه میزنه ...
    البته ناگفته نماند که مشکل افسردگی در کشورهای مدرن و اروپا یا آمریکا هم خیلی زیاده و جوونهای اونها متاسفانه سریعا به مواد رو میارن
    امیدوارم همه مون بهتر بشیم

  5. کاربران زیر از foad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Dev نمایش پست ها
    سلام عزیزان
    پسرم 28 سالمه
    زندگی برام قشنگ نیست و دلیلی برای زندگی ندارم
    هیچ چیز خوشحالم نمیکنه
    وقتی گردش میرم هم بهم خوش نمیگذره
    زندگی برام یک اجبار تکراریه که علاقه ایی بهش ندارم
    دیگه هیچ کاری دوست ندارم انجام بدم
    انرژی برای هیچ کاری ندارم
    فقط میخوابم یا گاهی حوصله داشته باشم فیلم میبینم
    گاهی زوری ورزش میکنم ولی تاثیر نداره
    قبلا با استفاده از حرفای اساتید موفقیت به خودم انگیزه میدادم ولی نتیجه ی خاصی نداشت حس میکنم روی من دیگه تاثیر نداره
    کسی که زندگی براش یه چیز پوچه این حرفا روش بی تاثیره
    فقط گاهی میرم بیرون و سیگار میکشم و میگم ای کاش یجوری زندگیم تموم میشد
    انگیزه ایی برای ادامه ندارم
    لطفا اگر راهی به نظرتون میرسه راهنمایی کنید
    سپاس
    سلام
    افسردگی یه مقدارش منشا درونی داره و یه مقدار منشا بیرونی
    با توضیحاتتون درین تاپیک مشخص شد افسردگی شما بیشتر منشا بیرونی داره و مربوط به عوامل اقتصادی و شرایط اجتماعی وخیمیه که سالهای ساله همه مردم ایران باهاش دست به گریبانن و طبیعتا شدت و میزان اسیبهاش بر بعضی افراد بیشتره و بر بعضی دیگه کمتر

    بهرحال چه این شرایط تغییر کنه یا به همین وضع باقی بمونه ما انسانها بایستی به خودمون کمک کنیم که بتونیم زندگی با کیفیت و مناسبی داشته باشیم

    چیزی که از دیرباز مرسوم بوده تمرکز یا تمسک جستن به علاقمندیها برا رهایی از افسردگی و فکرهای منفی و کمک به بهتر شدن زندگیه

    برخلاف تصورات بعضی از مردم تمسک جستن به علاقمندیها هیچ منشا ماورایی و غیبی نداره!
    اما خودتون شاهد هستین خیلیها حتی بخاطر علاقه ای که به امامان شیعه دارن با توسل به اونا بیماریهاشون خوب میشه!
    بدیهیه که قدرتی از سمت اشخاص فوت شده(امامان) بر مریض اعمال نمیشه بلکه اون همون قدرت ذهن و تمرکز و توقع و چشمداشته که به بیمار کمک میکنه بر بیماریش غلبه کنه

    قدرت ذهن رو دست کم نگیرین

    نگاه کنین ببینین شخصا چه کسانی یا چه چیزاییو دوست دارین

    من خودم موفق شدم با تمسک جستن به یکی از اهنگهای کریس ریا بر افسردگی فجیعی که بر من قالب شده بود(و منشا بیرونی وخیمی هم داشت) تا حدودی غلبه کنم

    از همین لحظه میتونین شروع کنین
    چی در زندگیتون هس که خیلی خیلی بش علاقمند هستین؟
    بر همون تمرکز کنین و ازش کمک بگیرین که ببینین قدرت ذهنی شما چیکارا که نمیکنه و اگه این تمسک جستن و تمرکز رو ادامه بدین خودتون متوجه تحولات عمیقی در روحیه و زندگیتون خواهید شد

    اگه اعتقادات مذهبی عمیق دارین میتونین از همون خدا و امامتون استفاده کنین و بر همونا تمرکز کنین وگرنه که از هرچیزی یا کسی که براتون مظهر زیبایی و شکوه و جذابیته

    لطفا پست منو با دقت بخونین و اگه ابهامی هس بفرمایین که بیشتر توضیح بدم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  7. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    سلام

    به کارایی که علاقه و استعدادشو داری بپرداز.

    وقتتو با همین کارها پر کن و به پیشرفت فکر کن.

    به گذشته های تلخ یا چیزایی که نداری فکر نکن.

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام
    افسردگی یه مقدارش منشا درونی داره و یه مقدار منشا بیرونی
    با توضیحاتتون درین تاپیک مشخص شد افسردگی شما بیشتر منشا بیرونی داره و مربوط به عوامل اقتصادی و شرایط اجتماعی وخیمیه که سالهای ساله همه مردم ایران باهاش دست به گریبانن و طبیعتا شدت و میزان اسیبهاش بر بعضی افراد بیشتره و بر بعضی دیگه کمتر

    بهرحال چه این شرایط تغییر کنه یا به همین وضع باقی بمونه ما انسانها بایستی به خودمون کمک کنیم که بتونیم زندگی با کیفیت و مناسبی داشته باشیم

    چیزی که از دیرباز مرسوم بوده تمرکز یا تمسک جستن به علاقمندیها برا رهایی از افسردگی و فکرهای منفی و کمک به بهتر شدن زندگیه

    برخلاف تصورات بعضی از مردم تمسک جستن به علاقمندیها هیچ منشا ماورایی و غیبی نداره!
    اما خودتون شاهد هستین خیلیها حتی بخاطر علاقه ای که به امامان شیعه دارن با توسل به اونا بیماریهاشون خوب میشه!
    بدیهیه که قدرتی از سمت اشخاص فوت شده(امامان) بر مریض اعمال نمیشه بلکه اون همون قدرت ذهن و تمرکز و توقع و چشمداشته که به بیمار کمک میکنه بر بیماریش غلبه کنه

    قدرت ذهن رو دست کم نگیرین

    نگاه کنین ببینین شخصا چه کسانی یا چه چیزاییو دوست دارین

    من خودم موفق شدم با تمسک جستن به یکی از اهنگهای کریس ریا بر افسردگی فجیعی که بر من قالب شده بود(و منشا بیرونی وخیمی هم داشت) تا حدودی غلبه کنم

    از همین لحظه میتونین شروع کنین
    چی در زندگیتون هس که خیلی خیلی بش علاقمند هستین؟
    بر همون تمرکز کنین و ازش کمک بگیرین که ببینین قدرت ذهنی شما چیکارا که نمیکنه و اگه این تمسک جستن و تمرکز رو ادامه بدین خودتون متوجه تحولات عمیقی در روحیه و زندگیتون خواهید شد

    اگه اعتقادات مذهبی عمیق دارین میتونین از همون خدا و امامتون استفاده کنین و بر همونا تمرکز کنین وگرنه که از هرچیزی یا کسی که براتون مظهر زیبایی و شکوه و جذابیته

    لطفا پست منو با دقت بخونین و اگه ابهامی هس بفرمایین که بیشتر توضیح بدم
    ممنون
    در گذشته اعتقادات مذهبی داشتم ولی الان هیچی
    شغلمو دوست داشتم که الان حوصلشو دیگه ندارم
    حس میکنم به هیچی علاقه ندارم
    ولی با دختر خانمی رابطه ی دوستی سطحی دارم
    3 سال میگذره و خیلی دوستش دارم و برام همون مظهر شکوه و جذابیته
    ولی با این حال روز 1 درصدم فکر نمیکنم بتونم بهش نزدیک تر بشم
    درصدی از افسردگیم هم بخاطر اینه که فکر میکنم با ابن شرایط هیچ وقت نتونم اوضاعمو طوری عوض کنم که بهش برسم چون از لحاظ مالی خیلی بالاتر از من هستن
    گاهی به این فکر میفتم کلا کات کنم ولی میگم توی این شرایط تنها روزنه امید زندگیم هست شاید بتونم به این بهانه به زندگی برگردم
    اونم وقتی حال و روز منو اینجوری میبینه نسبت به من بی علاقه تر میشه
    نمیدونم از ابن شرایط چطور استفاده کنم تا دلیلی برای زندگی داشته باشم
    توی زندگی تلاش زیاد کردم و چون ثمره نداشته نامیدی عظیمی توی وجودم رخنه کرده و باعث افسردگی شدید شده
    شاید یک رابطه ی عاطفی خوب بتونه نجاتم بده که حس میکنم خبلی بهش احتیاج دارم
    ویرایش توسط Dev : 09-21-2019 در ساعت 09:27 PM

  9. کاربران زیر از Dev بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Dev نمایش پست ها
    ممنون
    در گذشته اعتقادات مذهبی داشتم ولی الان هیچی
    شغلمو دوست داشتم که الان حوصلشو دیگه ندارم
    حس میکنم به هیچی علاقه ندارم
    ولی با دختر خانمی رابطه ی دوستی سطحی دارم
    3 سال میگذره و خیلی دوستش دارم و برام همون مظهر شکوه و جذابیته
    ولی با این حال روز 1 درصدم فکر نمیکنم بتونم بهش نزدیک تر بشم
    درصدی از افسردگیم هم بخاطر اینه که فکر میکنم با ابن شرایط هیچ وقت نتونم اوضاعمو طوری عوض کنم که بهش برسم چون از لحاظ مالی خیلی بالاتر از من هستن
    گاهی به این فکر میفتم کلا کات کنم ولی میگم توی این شرایط تنها روزنه امید زندگیم هست شاید بتونم به این بهانه به زندگی برگردم
    اونم وقتی حال و روز منو اینجوری میبینه نسبت به من بی علاقه تر میشه
    نمیدونم از ابن شرایط چطور استفاده کنم تا دلیلی برای زندگی داشته باشم
    توی زندگی تلاش زیاد کردم و چون ثمره نداشته نامیدی عظیمی توی وجودم رخنه کرده و باعث افسردگی شدید شده
    شاید یک رابطه ی عاطفی خوب بتونه نجاتم بده که حس میکنم خبلی بهش احتیاج دارم
    اتفاقا بهترین چیزی که میتونه کمکتون کنه همونطور که خودتونم میگین یه رابطه عاطفیه
    معشوقه که خوشبختانه وجود داره
    فقط مساله اینجاس که حال و روز فعلی شما مناسب رابطه باایشون نیست و ممکنه احیانا ایشون در شرایط فعلی شما رو پس بزنه
    پس قدم اول خوب شدن حالتونه و در قدمهای بعدی نزدیک شدن به ایشون رو مدنظر بگیرین

    همونطور که پست قبلی نوشتم شما باید از چیزی یا کسیکه محبوب شماست درخواست شفا و بهبودی کنین و بهش متوسل بشین که نیروی ذهن شما تموم اون تمرکز و توسل و عشق رو به سمت شما برگشت بده و حالتونو خوب کنه

    پس فعلا به ایشون فکر کنین و در ذهنتون ازش تمنای شفا کنین
    در خلوت خودتون از عشقتون کمک بگیرین که حال خوب به شما عطا کنه

    اینکار مث فریاد زدن توی کوهه که پژواک صدای شما چندبرابر بیشتر از صدای شما شنیده میشه

    از همین امشب شروع کنین و وقتی که به بهبودی نسبی نزدیک شدین به شغلتون برگردین و در قدم سوم به این خانم پیام بدین و ازش بخواین بیاد سر قرار و همدیگه رو ببینین

    چون وضع مالیشون خوبه بایستی وقتی به سمتش برین که شاغل و دست به جیب باشین
    اینطور که به نظر میاد ایشون واسش مهمه وضعیت اقتصادی شما چطوری باشه

    پس بهتره که قدمها رو به اینصورت طی کنین:

    ۱- توسل و درخواست شفا از معشوقه تون(در خلوت شخصیتون)
    ۲- برگشتن به شغلتون یا پیدا کردن شغل جدید
    ۳- تماس یا پیام به معشوقتون و درخواست دیدار حضوری
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  11. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Dev

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Dev نمایش پست ها
    افسردگی از بچگی به دلیل فشار مالی و خانوادگی درونم شکل گرفت ولی میزانش کم بود
    از بچگی اروم و کم حرف بودم و اعتماد به نفسم پایین بود و از جمع دوری میکردم
    هیچ وقت بیشتر از 1 دوست صمیمی نداشتم که الان تقریبا اونم ندارم
    اون زمان چون مشغول کار مورد علاقم بودم و سرم به کار خودم بود نه من کاری به کسی داشتم و نه کسی کاری به کار من داشت . همیشه تو اتاقم بودم جوری که مادرم میگفت بود و نبودت حس نمیشه
    تا اینکه سربازی رفتم اون مدت بدلیل شرایط بسیار بد و توهین و فشار هایی که تجربه کردم روحیه و اعتماد به نفس و امید به زندگیم بشدت افت کرد
    اون زمان به خودکشی فکر میکردم ولی چون شرایطی ایجاد شد که زودتر از موعد ترخیص شدم دیگه انجامش ندادم
    گاهی یکسری افکار ترسناک مثل برق از جلو چشمام رد میشد . مثلا با اسلحه همه را به رگبار ببندم یا با چاقو یکیو بزنم
    ولی در حد تصورات لحظه ایی سریع رد میشدن ولی هیچ وقت انجام ندادم . ادمی نبودم که بخوام به کسی صدمه بزنم
    بعد از اون که برگشتم یک احساس خستگی بزرگی درونم بوجود اومد انگار دلم میخواست یه مدت بمیرم .
    حالا 1 ماهه سربازیم تموم شده
    شغل گذشتمو که از دست دادم و الانم بخاطر شرایط کاری افتضاح نتونستم جای مناسبی مشغول بشم تا حداقل روحیم بهتر بشه
    حالا که فکر میکنم قبلا هم این همه کار میکردم به جایی نرسیدم
    الانم از صفر شروع کنم میخوام به کجا برسم اخرش که چی ؟
    اصلا حس و حالی هم ندارم
    اصلا الان دیگه علاقه ایی هم به کار کردن ندارم
    انگار علایق گذشتم دیگه الان علایقم نیستن
    هیچ چیزیو دوست ندارم دیگه

    دوست دارم به زندگی برگردم پیشرفت کنم موفق بشم به ارزوهایی که قبلا داشتم برسم ولی نمیتونم افکارمو کنار بزارم تواناییشو ندارم
    شاید یک لحظه بتونم ولی دائمی نیست
    توی ذهن من مسیر خوشبتی اینقدر طولانیه که اصلا حوصلشو ندارم کلی روز سخت دیگه بجنگم تا بهش برسم
    نگران نباشید با دارو درمانی و روان‌درمانی مشکل شما براحتی قابل حل هست
    فقط باید این یه مرحله رو همت کنین و خودتون پیگیر درمان بشید
    من و خیلی از آدمای دیگه شما رو درک میکنیم و حستون برامون قابل فهم هست
    چرا که خیلی از ماها در مراحلی از زندگیمون این احساسات رو درک کردیم
    نگران استفاده از دارو هم نباشید، اگر شنیدید که اعتیاد آور یا ...هستند من با اطمینان بهتون میگم که اگر طبق دستور پزشک و با دوز مناسب مصرف کنین هیچگونه اعتیادی پیدا نخواهید کرد
    این اطمینان رو از اونجایی بهتون میگم که من ارشد روانشناسی بالینی دارم،
    اگر پیگیر درمان بشید قطعا حالتون بهتر خواهد شد
    اگر راه خوشبختی رو طولانی میبینید به خاطر این هست که خوشبختی رو توی آینده حس میکنین
    در حالیکه خوشبختی رو باید توی همین لحظات دنبالش باشید
    این حق شماست که در هر لحظه خوشبخت و شاد باشید
    و البته یادتون باشه که حق دادنی نیست، حق گرفتنیه
    از همین امروز و این ساعت دنبال حق‌تون باشید
    سقوط کار راحتیه، اما صعود کردن همیشه با سختی‌ها همراهه! پس اگر احساس میکنین براتون سخته که دنبال خوشبختیتون برید بدونین که چیز عجیبی نیست!
    و وقتی صعود کنین میبینین که ارزش اون سختی ها رو داشته!
    میدونین کی میتونه به شما کمک کنه؟ یه نگاه به آینه بندازین! بله این خود شما هستی که میتونی حالت رو خوب کنی!
    فقط یه بار با افکار منفیت مقابله کن اونوقت میبینی که اونقدر ضعیفن که دیگه جرئت برگشت ندارن!
    این شما هستی که باید افکارت رو کنترل کنی نه اینکه اجازه بدی افکار زندگیت رو کنترل کنن!
    واقعیت زندگی اینه که تا نجنگی چیزی بدست نمیاری!
    من میدونم شما قدرت جنگیدن رو داری اما فقط خسته شدی! پس با درمان خستگیت رو رفع کن و دوباره با قدرت شروع کن!
    موفقیت مال شماست فقط کافیه بخوای!

  13. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Dev

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42352
    نوشته ها
    174
    تشکـر
    60
    تشکر شده 71 بار در 51 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    سلام
    اگه بخایین میتونم کمکتون کنم

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    شماره عضویت
    47983
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    دقیقا منم همینطوری شدم دلم میخواد تنها باشم اهنگای دپ گوش میدم تقریبا یک سال هست که اینجوریم

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2022
    شماره عضویت
    47983
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی و دلمردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    به سایت مشاور خوش اومدین
    طبق این گزارشی که دادین اینطور به نظر میرسه که شما دچار افسردگی شدین
    البته نفرمودین
    چه مدت هست که این حالات رو دارید؟
    و آیا بعد از اتفاق خاصی این روحیات رو پیدا کردید یا خیر!؟
    هیچوقت شده بخواید به خودتون و دیگران آسیب بزنین؟
    بهرحال خبر خوب برای شما اینکه راه درمان برای شما باز هست
    این روزها افسردگی مثه یه ویروس سرماخوردگی اکثر افراد رو درگیر میکنه و دیگه چیزی نیس که نگرانی حاد دربارش داشته باشید
    مگر اینکه نخواید درمانش کنین
    اولین و موثرترین گام برای درمان خود شما هستید که به این نگرش برسید که احتیاج به درمان دارید و این افکاری که دارید رو باور کنین که منفی هستند و باید کنارش بذارید
    یک روانشناس بالینی ( و نه مشاور) میتونه به شما کمک کنه و اگر لازم بود به کمک روانپزشک براتون دارو تجویز میشه
    منم همینطوریم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد