نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: خاطرات دیوانه کننده ی من

3732
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy خاطرات دیوانه کننده ی من

    سلام من یک مشکل خیلی بد دارم که واقعا کلافه ام کرده !

    من حدود 2 سال پیش یا یکم بیشتر پدربزرگم رو از دست دادم !

    اون موقع خیلی بچه بودم پدربزرگم آدم معروفی بود من هم دوستش داشتم اما خب به علت بچگی هام بعضی وقتها یکم اذیتش میکردم نمیگم که از دستم عصبانی یا ناراحت شده باشه نه !

    فقط خودم چنین حسی دارم وگرنه هیچ چیزی رو بروز بهم نمیداد !

    راستش با اینکه یک نوجوان هستم " 14 سالمه "

    بیشتر چیزهای خیلی بد رو تجربه کردم
    البته به موقع بیشترهای رفتارهام رو ترک کردم و حس میکنم از کوچکی دراومدم !
    اما خب اشتباهات مزخرف چند سال پیش + یاد پدربزرگم عذابم میده !


    از " تنها بودن گرفته تا اشتباهات بزرگ و...." , " یادمه وقتی پدربزرگم وقتی میخواست شیمی درمانی بشه من یک آرزویی کردم " توی خانواده مون مرگ کس نزدیکی رو ندیده بودم اما نمیدونم چرا آرزو کردم که پدربزرگم فوت کنه ! " واسم عجیب و جالب "اما خیلی پشیمونم و بیشتر خودم رو مقصر مرگش میدونم !


    یعنی اول های سال تحصیلی در هر روز 4 تا خاطره از چیز های تلخ و اشتباهاتم رو یادم می اومد به دوتا از دوستای صمیمیم که بهشون گفتم درست درکم نکردن بهم میگفتن فکر نکن به این ها ولی بهشون هم میگفتم که دست من نیست من دو ماه پیش انگار اصلا توی گذشته بودم و جسما توی زمان حال ! " تقریبا من بیشتر بچگی هام رو میدونم جز به جز از 4 سالگی به بعد رو عالی مثل یک فیلم واضح از حفظم "

    وقتی میخوام خودم رو آروم کنم " شعر " می نویسم !

    دوباره خاطره ها دارن نابودم میکنن یک چیز دیگه " من تقریبا 2 ماهه وقتی یک چیز خیلی ناراحت کننده توی ذهنم میاد فوری پام رو میکوبونم روی زمین که دیگه عذابم نده ! لطفا کمکم کنید خسته شدم از هرچی خاطره است هر روز خاطره ها زنده تر و واقعی تر میشن بعضی وقتا با بعضی از خاطره های غمگینم فکر میکنم واقعا واقعی هستن اما خب فوری از ذهنم بیرونشون میکنم !

    شرمنده که من خیلی حرف زدم فقط آخرین چیز جالب اینه که : " فیلم میلیونر زاغه نشین رو دیدید؟ "

    اگر من هم توی چنین مسابقه ای شرکت میکردم مطمئنم که چند میلیارد گیرم می اومد !
    ویرایش توسط mahsa23 : 01-08-2014 در ساعت 10:42 AM

  2. 2 کاربران زیر از mahsa23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    کسی نیست کمکم کنه ! دوستان من به کمکتون خیلی نیاز دارم

  4. کاربران زیر از mahsa23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    سلام عزیزم
    من کاملا شمارو درک میکنم
    دیدن مرگ نزدیکان در بچگی خیلی سخته انگار این غم حتی بعدها که آدم بزرگ میشه این غم هم باهاش بزرگ میشه و رشد میکنه . اما باورکنید تأثیرات مثبتی هم داره و این تجربه شخصی منه. درسته الان خیلی شمارو در فکرش غرق کرده اما بخاطر داشته باشید که مرگ «حق» و برای همه هست ما از سوی خداوندیم و به سوی خداوند بر میگردیم . ممکنه گاهی آدمها در شرایط روحی خاصی باشن ناراحت یا هیجان زده یا مضطرب و... و در همون حال آرزو یا دعایی کنن در حالیکه خود واقعیشون نیستن!
    و خدای مهربان هرگز دعاهایی و آرزوهایی که باعث ناراحتی بندگانش بشن یا به صلاحشون نباشه رو برآورده نمیکنن. پدربزرگ شما هم قطعا شما رو دوست داشتن و همیشه حضور بچه ها باعث خوشحالی و امیدواری بزرگترها میشه. هر وقت براشون احساس دلتنگی کردین برای شادی روحشون قرآن بخونین و مطمئن باشید هیچ چیز مثل خیرات و قرآن برای اموات باعث خوشحالیشون نمیشه و همینطور ازشون بخواین که برای شما دعا کنن چون ایشون بیشتر به آسمون نزدیکن و حتما دعاشون زودتر مستجاب میشه.
    در ضمن تبریک میگم که شعر می نویسین حتما این استعداد رو در خودتون پیگیر بشین.
    موفق باشید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  6. 2 کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    سلام عزیزم
    یعنی شما هیچ خاطره ی خوشی تو زندگیت نداری؟؟چند تاشو برامون بگو
    درمورد پدربزرگتم باید بگم اصلا نباید خودتو سرزنش کنی تو بچه بودی و مسلما تحمل سختی خانوادت و خودت رو نداشتی و اون آروزویی هم کردی از سر بچگی بوده و بیشتر خنده آور
    حتما اعضای خانواده ی مهربونی داری که کنارت باشن چرا فقط به اونی که رفته فکر میکنی؟قدر داشته هات رو بدون
    دلم میخواد حتما خاطرات خوش و چند تا از داشته ها وتوانایی هات رو برامون بنویسی
    این خییییییییییلییییییییییییی جالبه که تو 14 سالته و شعر میگی خیلی زیباس اگه دوس داشتی برامون بنویس یکیشو
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  8. 2 کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    سلام دوستان ممنون از جواب هاتون !

    نمیدونم چطور واستون بگم , آخه اونجور که شما فکر میکنید نیست مشکل اینجاست که جدا از پدر بزرگم من توی دوران کودکی و چند سال پیشم اشتباهات بزرگی کردم که واقعا عصبیم میکنن ! نمیدونم چطور بگم خاطرات تلخ من اغلب همون خاطرات خوشی بودن که توی گذشته ام داشتم !
    نمیدونم چیکار کنم اشتباهاتم بدجور عذابم میدن فکر نکنید که اشتباهاتم مثل اشتباهات دخترهای لوس هست ! نه !

    لطفا کمکم کنید که از شر این و خاطرات راحت بشم !

    راستی وقتی پدربررگم فوت کرد تنها کسی که عکس العمل جلوه دهی انجام نداد من بودم !

    و در واقع همه فکر میکردن مرگش برای من مهم نیست بلکه من از درون سوختم و هیچی هم نگفتم البته الان دارم تازه مرگش رو باور میکنم اما بازم یکی بهم میگه نه اون زنده است !

    متوجه اید چی میگم دیگه ؟

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    سلام mahsa23 عزیز
    یعنی شما یک نمره 20 هم نداشتی؟
    چرا اینقد خودتو دست پایین میگیری؟هیچ توانایی نداری؟هیچ خاطره ی خوبی؟
    عزیزم هیچکس درمورد شما اینطور فکر نکرده مطمئن باشه همیشه میگن در مرگ عزیزی کسی که عکس العمل نشون نمیده از همه بیشتر درد داره درضمن شما یه کودک بودید
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  11. 2 کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    راستش Dream High !

    بیشتر افراد بهم میگن " خیلی سریع و زود همه چیز رو یاد میگیرم و همه چیز توی ذهنم خیلی خوب می مونه گفتم که حتی خاطرات 5 سالگیم رو حتی بیشترهاش رو یادمه + شعر نوشتن که بازم خودتون میدونید من از بچگی عاشق کتاب بودم و هستم همیشه انشام از همه بهتر بوده رفته رفته دلم خواست شعر بنویسم تابستون دفتر اول شعرم رو تموم کردم " توی یک سالنامه بود " حالا فعلا وسط های دفتر شعر جدیدم هستم ولی زیاد فعلا توی ایام امتحانات شعر نمی نویسم راستی من تند خونیم عالیه !

    کتاب های آنی شرلی رو " هر کدوم 400 , 500 صفحه است " خودم رو میکشتم تا اون روز یک کتاب ازش رو بخونم " یعنی هر روز یک کتاب تموم می کردم "

    راستی نه من معدل این سه سالم همیشه بالای 19.90 بوده !
    ویرایش توسط mahsa23 : 01-10-2014 در ساعت 01:47 PM

  13. کاربران زیر از mahsa23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    عزیزم تو که این همه توانایی و استعداد داری برای چی باید به خاطر چندتا خاطره و اشتباه کودکی خودتو سرزنش کنی؟
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  15. 2 کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    دوست عزیز آخه یکی دو تا که خاطراتم نیستن به قول معروف هوارتان !

    اشتباهات توی گذشته ام حتی بیشتر از مرگ پدربزرگم عذابم میدن نمیدونم آخه این اشتباهات انگار دورم روگرفتن ! خودم هم خواستم فراموش کنمشون ولی بیچاره ام دارن میکنن یعنی هیچ راهی برای فراموششون نیست ؟

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    آیا اطرافیانتون شما رو سرزنش می کنند؟و شما رو خطاکار می خوانند؟یا خودتان اینجور فکر میکنید؟؟
    همه جای دنیا كسی وجود ندارد كه تا به حال اتفاق و خاطره‌ای بد را تجربه نكرده باشد. همه ما تجربه‌های ناخوشایندی داشته‌ایم كه در گوشه‌ای از ذهن ما ثبت شده و هر ازگاهی مرور آن برای‌مان عذاب آور است
    عده‌ای آن را به سرنوشت نسبت می‌دهند و عده‌ای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسان‌ها می‌دانند
    ایا شما خود را مسئول اون خاطرات تلخ و اشتباهاتی که میگید میدونید؟

    فک کردن به گذشته چه سودی برای شما داره؟
    فراموش كردن اتفاق تلخ كار خیلی سختی است اما حداقل می‌توانید نوع احساسی كه نسبت به آن تجربه بد را دارید تغییر بدهید. وقتی خاطره‌ای تلخ را مرور می‌كنید قبل از هرچیز به این فكر كن كه این اتفاق می‌تواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. به‌دنبال آن جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس آزاردهنده سابقت كنی. شما میتونید برای خاطراتتون جنبه ی مثبتی پیدا کنید؟
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  18. 2 کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    نه اطرافیانم نه ! ببیند اصلا هیچ کس با من مشکلی نداشته !

    مثلا توی گذشته ام یک رفتار ها و کارهایی رو کردم که خودم خیلی اذیت میشم !

    تقریب بیشتر خودم رو مسئول اون اشتباهات میدونم !

    مثلا یکی از چیزهایی که خیلی بدم میاد اینه که یک اشتباهیی رو به زبون بیارم و بعد طرف مقابلم نگه این " کلمه که داری میگی اشتباه گفتیش " و توی دلش بهم بخنده !

    ولی هیچی نگه !
    حالا این به کنار من چندین بار توی گذشته ام ساده فرض شدم ! و این خیلی اذیتم میکنه !

    راستش من خیلی مغرورم !اصلا دوست ندارم رفتارهای بچه گانه انجام بدم چون حس بدی بهم دست میده !

    اما سعیم رو میکنم که بتونم از خاطرات تلخم جنبه مثبتی رو پیدا بکنم ! ممنون از راهنمایی هاتون

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    دوست من از گفته های شما مشخصه که انسان کمال گرایی هستید و انتظار خطا از خودتون ندارید و تا حدی خود"خودملامتگری" دارید
    برای مطمئن شدن از این موضوع به این سوالات پاسخ بدهید
    افراد کمال گرا، غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند
    افراد کمال گرا، غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند
    افراد کمال گرا درصورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان، دچار وحشت می گردند.
    شما تا چه حد اینگونه هستید؟
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  21. کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    تقریبا شاید خیلی کم با جمله اول موافق باشم من بیشتر دلم نمیخواد دیگران رو از خودم ناامید کنم یا مثلابه اشتباه به یک نفر امید بدم بعد ناامید بشه از من !

    چون من همیشه سعی میکنم به خودم مسلط باشم و ابراز ترس یا وحشت از چیزی رو نداشته باشم " راستش به نظر خودم زیادی خونسرد هستم یعنی اتفاقات روزمره م واسم زیادی مهم نیستن !

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    دوستان سلام ! من خیلی خوب شدم ! نمیدونم چطوری ولی خود به خود خوب شدم !‌

    ولی یک چیزی بگم :‌ داشتم شعر هام رو نگاه میکردم دیدم توی آغاز دفتر شعرم : نوشتم ای کاش برگردن خاطرات !

    که چنین چیزی شد !

    اما بیشترین نتیجه ای که از این اتفاق میتونم بگیرم اینه که :قدر اطرافیانم رو بدونم اشاره به :‌ مرگ پدربزرگم

    بازم ممنونم از همه ی راهنمایی هاتون عزیزان !
    ویرایش توسط mahsa23 : 05-22-2014 در ساعت 03:36 PM

  24. کاربران زیر از mahsa23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa23 نمایش پست ها
    دوستان سلام ! من خیلی خوب شدم ! نمیدونم چطوری ولی خود به خود خوب شدم !‌

    ولی یک چیزی بگم :‌ داشتم شعر هام رو نگاه میکردم دیدم توی آغاز دفتر شعرم : نوشتم ای کاش برگردن خاطرات !

    که چنین چیزی شد !

    اما بیشترین نتیجه ای که از این اتفاق میتونم بگیرم اینه که :قد اطرافیانم رو بدونم اشاره به :‌ مرگ پدربزرگم

    بازم ممنونم از همه ی راهنمایی هاتون عزیزان !
    حالا که خداروشکر خوبی .پس این حالته غمگین آیدی تو عوض کن

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1812
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    اتفاقا همین الان عوضش کردم !

  27. کاربران زیر از mahsa23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خاطرات دیوانه کننده ی من

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa23 نمایش پست ها
    اتفاقا همین الان عوضش کردم !
    خب خداروشکر که خوب شدید ..امیدوارم این حالت رو حفظ کنی
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حرفهایی که مردها را دیوانه میکند!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-31-2013, 12:20 AM
  2. در این ساعات از روز یک لیوان آب بنوشید!
    توسط R e z a در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-20-2013, 07:33 PM
  3. هانس یورگن آیزنک
    توسط R e z a در انجمن روانشناسان ایران و جهان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-28-2013, 12:50 AM
  4. پــریود یـا قاعدگــی در زنــان
    توسط R e z a در انجمن قاعدگی - پریود
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-03-2013, 11:27 AM
  5. دختران و اولین پریود
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-22-2013, 04:07 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد