نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: زندگیم ب بن بست رسیده

1949
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42058
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    زندگیم ب بن بست رسیده

    سلام خسته نباسین
    میشه کمکم کنین من بخاطر آرزوهایی ک داشتم از دانشگاه انصراف دادم بعد اومدم دوباره تلاش کنم ک خواستگارا از درد دیوار ریختن و مادرم ب شدت منو تحت فشار گذاشت ک باید ازدواج کنی پدرم ک ن ازدواج نکن و اگ ازدواج کنی با فامیل تا این ک نامزدم اومد خواستگاری من قبول نمیکردم ولی انقد مامانم اصرار کرد انقد فشار اورد ک بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم
    من با شش برادر بزرگ شدم و ایشون با دو خواهر جفتمون ب شدت سنتی من با اخلاق پسرونه ایشون با اخلاق دخترونه از روز اول عقد مشکل داریم همش جروبحث ک من احساس ندارم یا چ میدونم لجبازم و اینا خیلی تلاش کردم ک واقعا خودمو عوض کنم ولی ایشون اصلا تلاش نمیکنن
    تازه مادرشون مارو کنترلم میکنن ک کجا ررین چی بخورین کی برین
    خسیسم هست پولو ماشینو خونه هیچی نداره درحالی ک توو خواستگاری چیز دیگ گفته بود الان فهمیدم درامدشم خیلی کمه
    خسته شدم بخدا هر کاری میکنم حسم نسبت بهش خوب شه نمیشه تا میام دوسش داشته باشم ی موضوعی میندازه بعدم دعوا
    تازه حس میکنم دمدمی مزاجم هست ی روز خوبه فرداش شروع میکنه اذیت کردن من
    من از وقتی عقد کردم مریض شدم ی بارم درکم نکرد ی بارم نگفت این مریضه بزار م توو ارامش باشه
    تازه میگه من درکش نمیکنم ب شدت خاله زنکه
    پول نداره ولی پرادعاست ما مشهد زندگی میکنیم میگم بریم تهران ک توام کارت درست شه بخاطر وابستگی ب مادرش میگه نه درحالی ک موقعیت بهتری میتونه پیدا کنه
    کی ب طلاق فکر میکنه اوایل ازدواج ؟من واقعا از هفته اول فک کردم چون خانوادمم سنتیه نمیتونم طلاق بگیرم ب خودکشیم فک کردم

  2. کاربران زیر از hajar m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : زندگیم ب بن بست رسیده

    نقل قول نوشته اصلی توسط hajar m نمایش پست ها
    سلام خسته نباسین
    میشه کمکم کنین من بخاطر آرزوهایی ک داشتم از دانشگاه انصراف دادم بعد اومدم دوباره تلاش کنم ک خواستگارا از درد دیوار ریختن و مادرم ب شدت منو تحت فشار گذاشت ک باید ازدواج کنی پدرم ک ن ازدواج نکن و اگ ازدواج کنی با فامیل تا این ک نامزدم اومد خواستگاری من قبول نمیکردم ولی انقد مامانم اصرار کرد انقد فشار اورد ک بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم
    من با شش برادر بزرگ شدم و ایشون با دو خواهر جفتمون ب شدت سنتی من با اخلاق پسرونه ایشون با اخلاق دخترونه از روز اول عقد مشکل داریم همش جروبحث ک من احساس ندارم یا چ میدونم لجبازم و اینا خیلی تلاش کردم ک واقعا خودمو عوض کنم ولی ایشون اصلا تلاش نمیکنن
    تازه مادرشون مارو کنترلم میکنن ک کجا ررین چی بخورین کی برین
    خسیسم هست پولو ماشینو خونه هیچی نداره درحالی ک توو خواستگاری چیز دیگ گفته بود الان فهمیدم درامدشم خیلی کمه
    خسته شدم بخدا هر کاری میکنم حسم نسبت بهش خوب شه نمیشه تا میام دوسش داشته باشم ی موضوعی میندازه بعدم دعوا
    تازه حس میکنم دمدمی مزاجم هست ی روز خوبه فرداش شروع میکنه اذیت کردن من
    من از وقتی عقد کردم مریض شدم ی بارم درکم نکرد ی بارم نگفت این مریضه بزار م توو ارامش باشه
    تازه میگه من درکش نمیکنم ب شدت خاله زنکه
    پول نداره ولی پرادعاست ما مشهد زندگی میکنیم میگم بریم تهران ک توام کارت درست شه بخاطر وابستگی ب مادرش میگه نه درحالی ک موقعیت بهتری میتونه پیدا کنه
    کی ب طلاق فکر میکنه اوایل ازدواج ؟من واقعا از هفته اول فک کردم چون خانوادمم سنتیه نمیتونم طلاق بگیرم ب خودکشیم فک کردم
    سلام
    واضحه وقتی علاقه ای بش ندارین و تحت فشار خانواده اجبارا باهاش نامزد کردین و اینطور که توصیف میکنین صفات و شخصیتش هم مطلوب و مورد پسند شما نیست پس بهتره که هرچی زودتر به این رابطه ناسالم و ناخوشایند خاتمه بدین

    ارزوهاتون چی بودن که بخاطرشون از دانشگاه انصراف دادین؟
    اگه هنوز زمینه رسیدن به اون ارزوها هست و خودتونم تمایل دارین برین دنبالشون وگرنه مجدد کنکور بدین برین دانشگاه

    خانوادتون هرچی سنتی و سخت فهم باشن شما با قاطعیت بشون تفهیم کنین این شخص رو نمیخواین به این دلیل که از اولشم نمیخواستین و دوران نامزدی ثابت کرد شخص مناسبی نبود و نیست و اگه ازدواج کنین اینده سیاه و تلخی خواهید داشت

    دوست عزیز اگه طبق ارزوهاتون زندگی کنین میتونین الگوی بقیه باشین اما اگه طبق خواسته پدرمادرتون عمل کنین احتمالا تبدیل به عبرت دیگران خواهید شد
    زندگی و اینده شماست پس بهتره سرش قمار نکنین
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : زندگیم ب بن بست رسیده

    سلام

    حداقل یه هفته ده روز برا آشنایی وقت میذاشتین بعد عقد میکردین.

    وقتی میگم زیر نظر خانواده ها نمیشه آشنا شد منظورم دقیقاً همینجور موارده، قابل توجه اونایی که ساز مخالف میزنن همش.

    شما باید کمی احساسی و عاطفیتر باشید، اخلاق پسرونه داشتن برا یه خانم مناسب نیست، کمتر مردی با اینجور اخلاق کنار میاد، پسرها و مردها خانمهایی رو دوست دارن که احساسی و لطیف باشن.

  5. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42492
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    16
    تشکر شده 32 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : زندگیم ب بن بست رسیده

    متاسفانه خانواده های سنتی همیشه باعث قربانی شدن فرزندانشون میشن
    این که میگین به هیچ عنوان بخاطر خانوده نمیتونید جدا شید، بزرگترین حماقته
    الان وقتشه که یکبار برای همیشه به اطرافیان اعلام کنید که زندگی شما مال شماست و کسی حق نداره با زور مجبورتون کنه در جایی که دوست ندارید زندگی کنید
    طلاق بگیرید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 05-18-2021, 02:28 PM
  2. به بن بست رسیدم!!!!!
    توسط ae85 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 09-03-2017, 12:55 PM
  3. مسیر عشق از این طرف است
    توسط محمدزاده در انجمن سایر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-26-2014, 03:19 AM
  4. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  5. چرا از شکست نترسید ؟
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-06-2014, 11:23 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد