نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: درماندگی

7267
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42152
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    درماندگی

    سلام من ۲۲سالمه وهمسرم که پسرخالمم هست۲۵سالشه مابخاطراسرار زیادایشون حدود۲سال پیش باهم عقدکردیم الان یک سال هستش که عروسی گرفتیم وباهم زندگی میکنیم ماخیلی باهم مشکل داریم ازهمون اوایل عقدمون مشکلاتمون شروع شد پدرومادرش هیچ ارزشی براش قائل نبودن وازهیچ لحاظی پشتش نبودن وتویک سال نامزدی همیشه خونه مابود وبا مازندگی میکرد ولی بازم با این وجود اصلا متوجه خوبیای ما وکمبودای خانوادش نبود وهمیشه سراین موضوع باهم درگیری داشتیم.بعداز دوسه ماه ازکاربیکارشدومشکل دیگه ای به مشکلاتمون اضافه شد پدرومادرم گفتن اشکال نداره کاردیگه ای پیدامیکنه ولی چندین بارپدرم براش کارپیداکرد هرباربا یه بهونه ای قیداون کارومیزد هزارباربه من میگفت سرکارم ولی تو کوچه یا خونه مادرش میدیدمش هیچوقت به فکرنبود هیچ تلاشی واسه زندگیمون نمیکرد فقط به فکرخوابیدن وخوردن بود.گذشته ازمشکلات شغلش چندبارتوجیبش قرص متادون وب۲ وغیره پیداکردم وگفت که بخاطرمشکلات جنسی استفادش میکنه ومن ازش میخواستم که قرص نخوره وهربارروزازنو وروزی ازنو راستش چون یک نامزدی ناموفق داشتم هیچوقت دلم نمیخواست طلاق بگیرم که مشکلاتم بیشتربشه وهمه فکرکنن که مشکل ازمنه به همین علت خیلی سعی میکردم مشکلاتمون به خانواده ها کشیده نشه که بالا بگیره وبدتربشه باهمین فکرای احمقانه دوباره ادامه میدادم وباهمه کمبوداش کنارمی اومدم بزرگترین مشکلمون دروغ گوییش بود وبه هیچ عنوان هم ترکش نمیکرد بعدازازدواج هم درست نشد و هیچ کدوم ازکاراشوکنارنذاشته وهردوماه یکبار کارعوض کرده چندین بارتهدیدش کردم که ازش جدامیشم ولی اون لحظه فقط گریه زاری راه انداخته وهیچ فرقیم نکرده تازه یک ماه بودکه یه کارخوب پیداکرده بودوقرارشد هیچوقت ولش نکنه حالا امروز توکوچمون دیدنش با مادرش میگه اومده بوده ازمادرش واس کارش امضا بگیره که خب مطمعنم که حرف احمقانس ودروغ محض الان یکماهه میگه دارم ترک میکنم ولی بازم همه علائم مصرف قرص ب۲ روداره.درضمن من شاغل هستم وتواین یکسال خرج خودمو خونه و خودشم من دادم.همه ایناروگفتم که بفهمین چقدردرمونده وناامیدم الان یکی بهم بگه من چه کنم آیاطلاق راه عاقلانه ای هست؟من دوستش دارمو پدرمم باطلاق کاملا مخالفه ولی واقعا دیگه تحملم تموم شده دارم دیوونه میشم به معنای واقعی

  2. کاربران زیر از Afzali بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : درماندگی

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    دقت کنید که بهتر بود در همان زمان عقد این موارد را جدی تر بررسی می کردید و سعی می کردید با مراجعه به روانشاس مشاوره پیش از ازدواج ردیافت کنید و از نظر اعتیاد نیز ایشان را بررسی می کردید .
    نمی توان از خانواده ها توقع داشت که حتما به شماها برای ساختن زندگیتان کمک کنند و بهتر است که توجه خودتان را به رابطه مشترک بین خودتان و همسرتان معطوف کنید چون ایشان مسئولیتاین زندگی را بر عهده دارند و نیاز است که به این مورد تعهد داشته باشند .
    در مورد ایشان نیز بهتر است در احترام و بدون توهین در مورد مشکلات فعلیتان با یکدیگر گفت و گو کنید و مشاوره نیز ردیافت کنید تا بتوانیم سبک شخصیتی و دیدگاهای ایشان را بررسی کنیم و در این تصمیم گیری به هردوی شما کمک کنیم.

  4. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42152
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درماندگی

    بنظرتون اثری هم خواهدداشت؟من دوساله همه جوره سعی کردم که حتی یکی ازاخلاقای بدشون روکناربزارن ولی نشد که نشد اماالان احساس میکنم رسیدم به آخرش به ته زندگیم دیگه نمیکشم

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2019
    شماره عضویت
    41621
    نوشته ها
    127
    تشکـر
    110
    تشکر شده 44 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : درماندگی

    از دوستان عزیز میخام که بیان و شما رو بیشتر راهنمایی کنن
    به روز رسانی تایپک

  7. کاربران زیر از tarah2020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : درماندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Afzali نمایش پست ها
    سلام من ۲۲سالمه وهمسرم که پسرخالمم هست۲۵سالشه مابخاطراسرار زیادایشون حدود۲سال پیش باهم عقدکردیم الان یک سال هستش که عروسی گرفتیم وباهم زندگی میکنیم ماخیلی باهم مشکل داریم ازهمون اوایل عقدمون مشکلاتمون شروع شد پدرومادرش هیچ ارزشی براش قائل نبودن وازهیچ لحاظی پشتش نبودن وتویک سال نامزدی همیشه خونه مابود وبا مازندگی میکرد ولی بازم با این وجود اصلا متوجه خوبیای ما وکمبودای خانوادش نبود وهمیشه سراین موضوع باهم درگیری داشتیم.بعداز دوسه ماه ازکاربیکارشدومشکل دیگه ای به مشکلاتمون اضافه شد پدرومادرم گفتن اشکال نداره کاردیگه ای پیدامیکنه ولی چندین بارپدرم براش کارپیداکرد هرباربا یه بهونه ای قیداون کارومیزد هزارباربه من میگفت سرکارم ولی تو کوچه یا خونه مادرش میدیدمش هیچوقت به فکرنبود هیچ تلاشی واسه زندگیمون نمیکرد فقط به فکرخوابیدن وخوردن بود.گذشته ازمشکلات شغلش چندبارتوجیبش قرص متادون وب۲ وغیره پیداکردم وگفت که بخاطرمشکلات جنسی استفادش میکنه ومن ازش میخواستم که قرص نخوره وهربارروزازنو وروزی ازنو راستش چون یک نامزدی ناموفق داشتم هیچوقت دلم نمیخواست طلاق بگیرم که مشکلاتم بیشتربشه وهمه فکرکنن که مشکل ازمنه به همین علت خیلی سعی میکردم مشکلاتمون به خانواده ها کشیده نشه که بالا بگیره وبدتربشه باهمین فکرای احمقانه دوباره ادامه میدادم وباهمه کمبوداش کنارمی اومدم بزرگترین مشکلمون دروغ گوییش بود وبه هیچ عنوان هم ترکش نمیکرد بعدازازدواج هم درست نشد و هیچ کدوم ازکاراشوکنارنذاشته وهردوماه یکبار کارعوض کرده چندین بارتهدیدش کردم که ازش جدامیشم ولی اون لحظه فقط گریه زاری راه انداخته وهیچ فرقیم نکرده تازه یک ماه بودکه یه کارخوب پیداکرده بودوقرارشد هیچوقت ولش نکنه حالا امروز توکوچمون دیدنش با مادرش میگه اومده بوده ازمادرش واس کارش امضا بگیره که خب مطمعنم که حرف احمقانس ودروغ محض الان یکماهه میگه دارم ترک میکنم ولی بازم همه علائم مصرف قرص ب۲ روداره.درضمن من شاغل هستم وتواین یکسال خرج خودمو خونه و خودشم من دادم.همه ایناروگفتم که بفهمین چقدردرمونده وناامیدم الان یکی بهم بگه من چه کنم آیاطلاق راه عاقلانه ای هست؟من دوستش دارمو پدرمم باطلاق کاملا مخالفه ولی واقعا دیگه تحملم تموم شده دارم دیوونه میشم به معنای واقعی
    سلام
    اینطور که توضیح دادین با اصرار زیاد ایشون ازدواج کردین
    پس خشت اول اشتباه گذاشته شده و رابطه ای که با عشق شروع نشه ادامه دادنش با همین مشکلات و مصائب خواهد بود

    میگین الان دوستش دارین
    درسته؟
    دوست داشتن یعنی به معنی واقعی کلمه واستون حکم یه عشق رو داره؟
    اگه اره که پس هنوز امید به بازسازی شرایط هست و اگه نه! پس طلاق معقولترین کاره

    درمورد قرص متادون و ب۲ هم این قرصها بشدت سوءمصرف دارن و اگرچه در مواقع خاص و کاملا تحت نظر پزشک و به شکل کنترل شده کاربرد درمانی هم دارن اما متاسفانه اکثر مصرف کننده ها واسه سرخوشی و نئشگی ازش استفاده میکنن که بشدت اسیب زا و گرفتارکننده هستن

    بهانه ایشون واسه مصرف این قرصها هم کاملا واهیه و اصلا مصرف سرخود این قرصها محل اشکاله ضمن اینکه کاربردی در حل مشکلات جنسی هم ندارن
    متاسفانه اینطور که شما توضیح میدین ایشون دچار وابستگی به متادون و ب۲ هستن و علت بیکار شدن مداوم ایشون و خیلی از مشکلاتش مصرف همین قرصهاست و اگه بنا باشه کمکی بهش بشه اولین قدم ترغیب ایشون به ترک قرصها تحت نظر پزشکه

    تا وقتی مشکل اعتیاد حل نشه مشکلات دیگه کمابیش پابرجا خواهند بود
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  9. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42152
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درماندگی

    ممنونم ازراهنماییتون
    دوستش دارم وهمین باعث تمام مشکلاتمه چون همیشه جلوش کوتاه اومدم که الان به اینجارسیده کارم
    فقط میتونم بگم زندگیم الان جاهای خوبش نیست
    درمانده شدم خیلی درمانده که نه راه پیش دارم نه راه پس

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : درماندگی

    چرا باید خانم جوانی مثل شما بهترین ایام عمرش رو با درموندگی و پابند بودن به این تفکر که« من یک بار دیگه نامزدی ناموفق داشتم» از دست بده!
    چون شمارو دوست داره
    و این علاقه تا حدودی دو طرفه هم هست
    فعلا تلاشتون رو برای حل کردنش و منطقی توضیح دادنِ خواسته هاتون به ایشون بکنین
    ولی اگه ادامه دادن و چیزی درست نشد....
    هر جا که حس کردی مسیر رو اشتباه میری=> برگرد
    امضای ایشان
    براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...

  12. کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42152
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    6
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درماندگی

    دیشب که اومددنبالم ازسرکاربرگردیم خونه کلی اسرارکردم که حقیقت وبگه واون هم گفت که صبح دیررسیده وصاحب کارش گفته فرداصبح سرکارباش.منم باخوش باوری تمام سعی کردم باورکنم ولی هرچی فکرمیکردم بازم احساس میکردم تواین رابطه خیلی احمق فرض شدم وتاصبح گریه کردم براسرنوشت خودم ولی بیخیال بیخیال گرفت خوابید.صبح که داشت میرفت گفتم شماره اونجاروبده گفت ندارم بعدیک ساعت ازهمونجاتماس گرفت گفت رسیده ولی وقتی یکم بعد زنگ زدم گفتن که امروزنیومده تصمیم گرفتم که صبح یکشبه برم دادگاه ودرخواست طلاق بدم چون دیگه واقعاخسته شدم نمیکشم دیگه بامادرم صحبت کردم اونم موافقه ولی میگه اول بایدبا پدرم درمیون بزارم نمیدونم چیکارکنم

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : درماندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Afzali نمایش پست ها
    ممنونم ازراهنماییتون
    دوستش دارم وهمین باعث تمام مشکلاتمه چون همیشه جلوش کوتاه اومدم که الان به اینجارسیده کارم
    فقط میتونم بگم زندگیم الان جاهای خوبش نیست
    درمانده شدم خیلی درمانده که نه راه پیش دارم نه راه پس
    لطفا دفعات بعدی وقتی جواب میدین نقل قول بگیرین
    خب با توجه به اینکه دوستش دارین جای امید فراوان هست که بتونین مساله رو حل کنین

    چیزی که خدمت شما تاکید کردم الان مساله اصلی ایشون اعتیادشونه
    تعارف نداریم متادون و ب۲ کاملا مخدر هستن که تحت شرایط کنترل شده پزشکی و بطور مقطعی به عنوان مخدر امن استفاده میشن
    اما اگه سرخود و تفریحی و دور از نظر پزشکان مصرف بشن این وضعیت سریعا باعث وابستگی و اعتیاد میشه
    کاملا مثل اعتیاد به تریاک و حتی از جهاتی بدتر و سنگینتر

    ایشون تا زمانی که اعتیاد دارن نمیتونن بر کارشون تمرکز کنن
    خلق ثابت ندارن
    مسوولیت پذیریشون ضعیفه
    رفتارهاشون ممکنه نامناسب باشه
    و خیلی علایم جسمی و روانی دیگه..

    تمام تمرکزتونو بزارین که ایشون رو به ترک تشویق کنین و بهش اطمینان بدین همه جوره حمایتش خواهید کرد

    ضمنا ترک حتما بایستی تحت نظر مستقیم پزشک انجام بشه
    مخصوصا به علت نوع اعتیاد ایشون ترک در منزل اصلا و ابدا توصیه نمیشه و خطرناکه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد