نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: ازدواج با مرد متاهل

1184
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1826
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج با مرد متاهل

    سلام
    دختری مجرد و 32 ساله هستم
    4 سال قبل با یکنفر اشنا شدم
    اوایل ارتباط زیادی با هم نداشتیم و هر کدوم مال یه شهر بودیم
    الان متوجه شدم که ایشون 15 ساله که ازدواج کردن و با اینکه
    میگن از خانمشون و زندگی راضی هستند اصرار دارن با من هم ازدواج کنن
    بنظر خودم خوب هستن و بهشون علاقه دارم
    ولی میدونم اگه در خانواده مطرح بشه
    صد در صد مخالفت میکنن
    حالا نمیدونم چکار کنم
    بهشون جواب مثبت بدم یا ارتباطمو قطع کنم
    ممنون میشم راهنمایی کنید
    با تشکر

  2. کاربران زیر از setare baran بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردرگمی

    سلام خوش اومدی
    عزیزم ایشون چقد معیار های شما رو برای ازدواج دارن؟؟ هدف کلی شما از ازدواج چیه؟؟ایشون در حال حاضر متاهل هستن؟؟؟
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1826
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردرگمی 2

    باسلام
    ضمن تشکر از شما ، در پاسخ به پرسش هاتون قبل از هر چیز میخواستم موضوعو بیشتر باز کنم .
    من 4 سال پیش با این آقا از طریق یک صفحه اجتماعی آشنا شدم و ارتباط سه سال ما از طریق فضای مجازی یاهو و به صورت کاری بود یعنی
    اینکه ایشون میخواستند در شهرکرد یک باغ احداث کنند و از من راهنمائی میخواستند و من هم چون مهندسی کشاورزی خونده بودم بهشون کمک میکردم
    حتی ایشون به من پیشنهاد شراکت در کار رو هم دادند که قبول نکردم و من در این مدت هیچ گاه ازشون در مورد زندگی شخصیشون سوال نکردم ایشون هم همینطور
    و ارتباط با به همین پرسش و پاسخ هایی در زمینه کشاورزی محدود میشد تا اینکه در اواخر سال سوم ارتباطات نزدیک تری شکل گرفت
    و از زندگی شخصی همدیگه کمی مطلع شدیم و همدیگه رو از طریق عکسی که گوشه پروفایلمون در یاهو مسنجر گذاشته بودیم دیدیم نهایت ارتباط ما به تماس تلفنی رسید
    و بیشتر صحبت میکردیم و چون ایشون اظهار میکرد قصدش ازدواجه صحبت های ما در همین زمینه بود . ما 8 سال با هم اختلاف سنی داشتیم . اون در اصفهان زندگی میکنه و من شیراز -هر دو مذهبی بودیم- تحصیلکرده و از موقعیت نسبتا خوب اجتماعی برخوردار بودیم . این ارتباط ما صمیمانه تر شد و ایشون 3 بار به شیراز آمدند و مادرم هم از این موضوع اطلاع داشت ( من پدر ندارم ) و به جهت آشنایی بیشتر با اطلاع فقط مادرم ما سه ماه صیغه خوتدیم و محرم شدیم و وابستگس عاطفی هر دو ما بهم بیشتر میشد . پس از این سه ماه هر چی اصرار داشتم تکلیف این ارتباط روشن بشه میگفتن مشکلات مالی دارن که خب راست میگفتن تا اینکه سال گذشته واسه من یک خواستگار آمد و مادرم اصرار به این ازدواج داشت که من ارتباطمو با ایشون قطع کردم و به این نفر جدید پاسخ مثبت دادم ولی با گذشت زمان دیدم ایشون معیارهای منو ندارن ( مذهبی افراطی - خسیس - بدبین و ..) و با ایشون هم بهم زدن که حدود 2 ماه این ارتباط ادامه داشت و من دیگه از اون مورد اول خبری نداشتم تا اینکه پس از گذشت 6 ماه اونو در فضای مجازی دیدم و صحبت کردیم و من به ایشون گفتم که اگه مایله که تکلیف این ارتباطو مشخص کنه بمونه و گرنه هر کس بره سمت زندگی خودش که گفت صحبت میکنیم با هم و اینکه هنوز شرایطشو نداره و از این قبیل حرفا . لذا من پس از یک هفته که دیدم هیچ اتفاقی نیوفتاد ارتباطمو با اون قطع کردم .
    امن و ایشون 8 ماه از هم بیخبر بودیم و ایشون هر از گاهی واسم مطالبی ایمیل میکردن که من پاسخ اونها رو هم نمیدادم
    نهایت یکروز که هر دو در فضای مجازی چت بودیم گفتند میخوان یک سری حقایقی رو بهم بگن و بهم گفتن که ایشون متاهل هستند - 15 ساله که ازدواج کردن و یک پر دارن ولی همچنان مایل به ازدواج با من هم هستند
    من هر چی واسه ایشون دارم دلیل میارم که این کارشون اشتباهه و نمیشه قبول نمیکنن
    حتی وقتی میگم خانوادم اگه بفهمن مخالف هستند میگه اگه خودت بخوای همه چیزو درست میکنم
    ایشون میگن از زندگی و خانمشون راضی هستند ولی در ارتباطات جنسی با ایشون ایده آلشون نیست و میگن الان چند سالی هست که از هم جدا میخوابن با اینکه قهر نیستند و اینکه میگن من ایده آل هایی هستم که از بچگی در ذهن داشتن و نمیتونن منو از دست بدن .
    اینو هم بگم من خودم دوست ندارم با یه مردی که زن و بچه داره و نمیخواد هم از اونا جدا بشه زندگی کنم ولی صرف نظر از این موضوع خودم واقعا ایشونو دوست دارم ولی الان نمیدونم چکار کنم
    ممنون میشم راهنمایی کنید
    با تشکر

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردرگمی 2

    سلام دوست عزیز
    درسته دوست داشتن طرفین مقوله ی مهمی برای ازدواج هست اما خیلی ملاک های مهم تری هم وجود دارن , ایشون همسر دارن و متاهل هستند مسلما با ازدواج شما دونفر به اون خانوم ظلم خواهد شد و همینطور خودتون
    مسئله ی دیگری هم که هست که اینه شما میتونید با دروغی که بهتون گفتن کنار بیاید؟هنوزم فکر میکنید طفره رفتن ایشون برای مشخص کردن رابطتون مربوط به وضع مالی ایشونه؟؟
    این آقا چند ساله هستن؟؟وچه مدت ازدواج کردن؟؟
    ویرایش توسط Dream High : 01-09-2014 در ساعت 11:48 AM
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردرگمی 2

    دوست عزیز
    اتفاقا من در تالار مشاوره ای دیگه ای با مسئله ای تقریبا مشابه با شما رو به رو شدم ماجرا از زبون اقای 40 ساله ای بود که ایشون برای کار دور از خانوادشون (همسر و فرزندانشان)بودن و شهر دیگه ای که در این مدت با دختر خانومی که 15 سال با ایشون تفاوت سنی داشتن از طریق رابطه ی مجازی آشنا شده بودن و خیلی خیلی بهم علاقه مند و عاشق تا اینکه به خواستگاری ایشون میرن صیغه ی محرمیت خونده میشه وحتی رابطه جنسی هم برقرار میکنند بعد از این مسایل ایشون به دختر خانوم میگن که من تو شهر خودمون همسر و بچه دارم خیلی هم دوسشون دارم حتی تاپیک این آقا با این موضوع بود که خانومم یه فرشته اس ولی از این دختر هم نمیتونم بگذرم و دوسش دارم و خیلی هم احساس عذاب وجدان داشتن
    بعد از چند روز ایشون پستی گذاشتن که همسرشون از این موضوع مطلع شده و حالشون خیلی بده و بیمارستانن و بچه هاشونم دیگه پدر خطابش نمیکنند
    اما مسئله ی بدتر از این اون دختر خانوم از این آقا باردار بودن و ادعای ارث می کردن
    این تاپیک سراسر سرزنش این اقا از طرف عضو های اون انجمن بود خودش میدونس چه گناهی در حق همسرش و فرزندانش وحتی اون دختر خانوم کرده بود
    انشاا... که مشکل شما با تدبیر خودتون حل بشه اما هر امکانی وجود داره
    بهتره یکم سبک سنگین کنید ببینید این دوست داشتن چه عواقبی میتونه داشته باشه
    موفق باشی..
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد