نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: وابستگی زیاد خانواده همسرم

2349
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42337
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    وابستگی زیاد خانواده همسرم

    با سلام و خسته نباشید.
    حدود 1 سال هست ازدواج کردیم. مشکلی که داریم خانمم خیلی وابسته هست به پدر و مادرش و بنده به خاطر اجاره بالا و هزینه مسکن بالا موفق به خرید مسکن نشدم و فعلا این 1 سال طبقه بالای منزل پدر خانمم زندگی میکنیم. خانم من شاغل هست ایشون اکثرا تو اکثر مواقع تو تصمیم گیریها همش اسم مامان ویا باباش میاره به خصوص مادرش و اونها طبیعتا طرفداریش میکنن. بدشانسیم خانواده خانمم اصلا اخلاق ندارن یعنی برای اهل همسایه و فامیل خیلی خوش اخلاقن اما داخل خونه عصبی و پرخاشگر هستن که خیلی من رو بداخلاقی حساس هستم و استرس میگیرم. خانمم همش دوست داره پیش خانوادش باشه و من نمیتونم مدام واسه نهار و یا شام پیش خانمم باشم.
    حدود 1 ماه هست صاحب بچه شدیم. و خانمم نمیاد بالا منزلم میگه باید مامانم باشه تا بتونه بچمو نگه داره. منم تو این یه ماه خیلی اذیت شدم. نمیتونم بالا تنها بخوابم میرم خونه مادرم. منم دوست ندارم خونه پدر خانم بخوابم. خیلی خسته شدم خانمم خیلی وایسته هست. اصلا دارم دیوونه میشم. لطفا منو راهنمایی کنید.

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farahmandi2021 نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید.
    حدود 1 سال هست ازدواج کردیم. مشکلی که داریم خانمم خیلی وابسته هست به پدر و مادرش و بنده به خاطر اجاره بالا و هزینه مسکن بالا موفق به خرید مسکن نشدم و فعلا این 1 سال طبقه بالای منزل پدر خانمم زندگی میکنیم. خانم من شاغل هست ایشون اکثرا تو اکثر مواقع تو تصمیم گیریها همش اسم مامان ویا باباش میاره به خصوص مادرش و اونها طبیعتا طرفداریش میکنن. بدشانسیم خانواده خانمم اصلا اخلاق ندارن یعنی برای اهل همسایه و فامیل خیلی خوش اخلاقن اما داخل خونه عصبی و پرخاشگر هستن که خیلی من رو بداخلاقی حساس هستم و استرس میگیرم. خانمم همش دوست داره پیش خانوادش باشه و من نمیتونم مدام واسه نهار و یا شام پیش خانمم باشم.
    حدود 1 ماه هست صاحب بچه شدیم. و خانمم نمیاد بالا منزلم میگه باید مامانم باشه تا بتونه بچمو نگه داره. منم تو این یه ماه خیلی اذیت شدم. نمیتونم بالا تنها بخوابم میرم خونه مادرم. منم دوست ندارم خونه پدر خانم بخوابم. خیلی خسته شدم خانمم خیلی وایسته هست. اصلا دارم دیوونه میشم. لطفا منو راهنمایی کنید.

    بسم الله الرحمن الرحیم


    باعرض سلام
    درحال حاضر با وجود بچه شرایط همسرتون به گونه ای هست که باید مادرش در دسترسش باشه به ویژه که فرزند اول شما هست وهمسر شما در زمینه بچه داری بی تجربه

    شما قید کردین به خاطر گرونی منزل و بالا بودن هزینه اجاره مسکن مجبور هستین خونه ی پدر زن مادرزنتون س************ت کنید

    اما آیا امکان زندگی توی منزل پدرتون نیست (طبقه ی دیگه )؟

    آیا رفتار وبرخورد پدرزن و مادرزن توی خونه صرفا با شما بده ؟

    آیاهمسرتون تنها فرزند پدر ومادرشون هست ؟

    آیا موقع تصمیم گیری ها برای مشورت نام پدر مادرشو میاره یا برای درخواست کمک از اونها یا اعتقاد داره پدر مادرش باید برای مسائل ومشکلات شما تصمیم بگیرن ؟

    پدر مادر خانمتون از دخترشون طرفداری میکنند آیا درمواردی که به ضرر شماست یادر مواردی که به نفع زندگیتون واقع خواهد شد ؟؟ یعنی حمایت کورکورانه یا واقع بینانه ؟؟

    برای مثال س************ت شما توی منزل پدرزن با موافقت ایشان انجام شده وبضمن اینکه شما ناتوانی درخرید واجاره مسکن پس این حمایت برای شما مفید بوده ؟؟

    این مشکلات بعد از تولد بچه به وجود اومدن یا قبلا هم وجود داشتن ؟

  3. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42337
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    با سلام ممنون از حمایت شما
    پدرخانم بنده صاحب دو فرزند دختر هستن. دختر اول خانم بنده هست. پدر و مادر ایشون کلا داخل خونه بداخلاق هستن چه به من و چه با خواهر خانم و چه پدر خانم و مادر خانم همه باهم درگیرند. خانواده خانمم خیلی نظراتشون رو غالب میکنند. مثلا همچی بلد هستن. خانمم که مثلا واسه خرید میریم حتما باید مامانش باید همراش باشه و ایشون نظر بده خودش میگه من با مامانم خیلی دوستم منم میگم منم آقات هستم بیا باهم دوست باشیم. میگه فرق میکنه هر روشی رفتم جواب نداده به خدا عصبی شدم. حالا که پسرم به دنیا اومده خانومم میگه بچه باید به مامانم بگه مامانی و به خودم بگه مامان و به مامان تو بگه مادربزرگ
    بابای خودم خونه طبقه بالا دارن 60 متر بیشتر نیست اول زندگی بهانه آوردن کوچکه و غیره.... و تا اسم مثلا مسکن مهر میارم گدر خانم میگه مسکن مهر خوب نیست و یا حالا که مسکن ملی داره میاد تا اسمش میارم مادر خانم میگه شما ماشینتو عوض کن نمیخواد فکر خونه باشی در صورتی که ماشینم پراید مدل نود هست. یعنی اوضاع برام دیوونه کننده هست. راهنماییم کنید. چند بار میخواستم با وجود مهریه بالا فکر طلاق بکنم. پیش خودم میگم چرا ازدواج کردم. آخه من چه گناهی کردم.
    ویرایش توسط Farahmandi2021 : 11-09-2019 در ساعت 12:04 PM دلیل: اشتباه املایی

  5. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farahmandi2021 نمایش پست ها
    با سلام ممنون از حمایت شما
    پدرخانم بنده صاحب دو فرزند دختر هستن. دختر اول خانم بنده هست. پدر و مادر ایشون کلا داخل خونه بداخلاق هستن چه به من و چه با خواهر خانم و چه گدر خانم و مادر خانم همه باهم درگیرند. خانواده خانمم خیلی نظراتشون رو غالب میکنند. مثلا همچی بلد هستن. بدشانسیم خانمم که مثلا واسه خرید میریم حتما باید مامانش باید همراش باشه و ایشون نظر بده خودش میگه من با مامانم خیلی دوستم منم میگم منم آقات هستم بیا باهم دوست باشیم. میگه فرق میکنه هر روشی رفتم جواب نداده به خدا عصبی شدم. حالا که پسرم به دنیا اومده خانومم میگه بچه باید به مامانش خودش بگه مامانی و به خودم بگه مامان و به مامان تو بگه مادربزرگ
    بابای خودم خونه طبقه بالا دارن 60 متر بیشتر نیست اول زندگی بهانه آوردن کوچکه و غیره.... و تا اسم مثلا مسکن مهر میارم گدر خانم میگه مسکن مهر خوب نیست و یا حالا که مسکن ملی داره میاد تا اسمش میارم مادر خانم میگه شما ماشینتو عوض کن نمیخواد فکر خونه باشی در صورتی که ماشینم پراید مدل نود هست. یعنی اوضاع برام دیوونه کننده هست. راهنماییم کنید. چند بار میخواستم با وجود مهریه بالا فکر طلاق بکنم. پیش خودم میگم چرا ازدواج کردم. آخه من چه گناهی کردم.

    سلام

    اصلا به هیچ وجه فکر طلاق نکن به ویژه الان که صاحب فرزندی

    به احتمال زیاد همسر شما کم سن هستند که هنوز به استقلال دسترسی پیدا نکرده وحتی درمورد خرید از مادرش کمک میگیره واینکه خانم شما میگن بچه باید مادربزرگ هاشو با اسم های متفاوتی صدا کنن واسم صمیمی تر رو به مادر خودش میده بازم نشون دهنده اینه که یا خانم شما کم سن هستند یا اگر هم نه به خاطر رفتارهای خانواده با استاندارد های بچه گانه هویت گرفته

    مسئله دیگه مادرزن وپدرزن شما وجهه وهویت یک زن ومرد کامل رو ندارن واگرنه هیچ وقت درصورتی که شما یک پراید با شرایط مناسب به عنوان وسیله دارین بجای خرید تهیه مسکن به شما نمیگفتن ماشینتو عوض کن

    وبحث های کودکانه به میان نمیاوردند

    اما شما باید چیکار کنی اولا فکر طلاق رو دورکن از ذهنتون دوما سعی کن با مهربونی همسرتو متقائد کنی برای زندگی مستقل از منزل پدر زن بیرون بیاین
    اینکار به استقلال همسرتون کمک شایانی میکنه
    برای این منظور رفتن به خانه ی پدرتون مناسب نیست چون ممکنه همسرتون بگه شما نمیخوای باهم تنها ومستقل زندگی کنیم بلکه میخوای بری خونه ی پدرت

    شما سعی کن خودتو از دستورات مادرزن تبرئه کنی وبا وجود ماشین خوب به فکر منزل مناسب باشی به هرطریق (مسکن مهر یا...........)

    برای به دست اومدن رضایت خاطر حتما باید موارد فوق حاصل شه به هر طریق که میتونید این کارو انجام بدین حتی اگه نیاز شد باهمسرتون مشاوره حظوری بگیرین از مشاور تا ایشدن راضی بشن به ترک منزل پدرشون

    درمورد اخلاقیات پدرزن مادرزن شما هیچ کاری نمیتونی انجام بدین چون اونا این مدلی فرم گرفتن فقط میتونی بارعایت احترام فاصله خودتون رو با اونها حفظ کنید

  6. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42337
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    سلامی مجدد واقعا ممنون همین که درد دلم میگم آروم تر میشم.
    خانومم بچه نیست خودم 34 سالمه و خانومم 30 سالشون هست و لیسانس دارن و تازه تو شورا حل و اختلاف مشغول به کار هستن. مشکل اینه خانومم هم خیلی وابسته هست اصلا همیشه با مادرش با موبایل در ارتباط هستن. با زبون خوش گفتم و حتی گفتم بریم مشاوره اصلا قبول نداره مشاوره یعنی خودشو بالاتر از مشاور میدونه. شرایط زندگیم دشوار هست و منم نمیخوام به پدر و مادرم بازگو کنم. به خدا موهای سرم از استرس زیاد هم سفید شده و هم در حال ریزش هست مادرم بنده خدا میگه چکار کردی با خودت اما هیچی از این شرایط نگفتم. مشکل اینه اینا نه بحث آشنایی نه میشد فهمید اینجورین و نه همسایه چون گفتم اینا رفتار دوگانه دارن بیرون فوق العاده خوش اخلاقند اما مشکلم اینه داخل منزل دیوونه کننده هستن. و اینجور گیر میدن.
    ممنون میشم راهنمایی بیشتر بکنید.

  8. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farahmandi2021 نمایش پست ها
    سلامی مجدد واقعا ممنون همین که درد دلم میگم آروم تر میشم.
    خانومم بچه نیست خودم 34 سالمه و خانومم 30 سالشون هست و لیسانس دارن و تازه تو شورا حل و اختلاف مشغول به کار هستن. مشکل اینه خانومم هم خیلی وابسته هست اصلا همیشه با مادرش با موبایل در ارتباط هستن. با زبون خوش گفتم و حتی گفتم بریم مشاوره اصلا قبول نداره مشاوره یعنی خودشو بالاتر از مشاور میدونه. شرایط زندگیم دشوار هست و منم نمیخوام به پدر و مادرم بازگو کنم. به خدا موهای سرم از استرس زیاد هم سفید شده و هم در حال ریزش هست مادرم بنده خدا میگه چکار کردی با خودت اما هیچی از این شرایط نگفتم. مشکل اینه اینا نه بحث آشنایی نه میشد فهمید اینجورین و نه همسایه چون گفتم اینا رفتار دوگانه دارن بیرون فوق العاده خوش اخلاقند اما مشکلم اینه داخل منزل دیوونه کننده هستن. و اینجور گیر میدن.
    ممنون میشم راهنمایی بیشتر بکنید.


    به نظر بنده هرکس درهر رشته ای میتونه تبحر ویژه کسب کنه
    مثلا رشته ریاضی یا علوم اقتصاد واین تبحر باعث نمیشه ایشون از سایر رشته ها علم داشته باشه وبی نیاز از راهنمایی به زندگیش ادامه بده به هر حال عالم کُل نیستند

    همسر شما دراین بُرهه از زندگی دچار خود پسندی و غرور شده که البته ممکنه تا حدزیادی تحصیلات و شغل ایشون در این اتفاق سهیم باشه
    باتوجه به تحصیلات همسرتون وشغلی که دارن دیگه احتمال نداشتن استقلال در ایشون منتفی هست ودرعین حال کار شما سخت تر شده
    چون اون زمان با رفتن از خانه ی پدرزن و منزل مستقل امکان داشت همسرتون با شما دریک جبهه قرار بگیره ودلبستگیش به مادرش رو با شما سهیم شه اما الان با توجه به مواردی که گفتین ایشون کاملا ارادی به این مسئله دامن میزنه واین یعنی شما باید از صلاح های بیرونی هم مدد بگیرین
    درسته پدر و مادرش خودشون در اتفاقات زندگیتون عامل هستند اما
    سعی کنید به طریقی که وجهه مناسب داشته باشه مشکلاتی که دارین رو با اونها به اشتراک بزارین وبگین که باید به دخترشون کمک کنند تا به زندگیش رسیدگی بیشتری داشته باشه

    مثلا اگه میتونین از خواهر زنتون کمک بخواین
    یا اگه رابطه اش با پدر مادرتون مناسبه از خانواده خودتون درخواست کمک کنید

    به هرحال اصلا نگران نباشین که دوگانه رفتار میکنند چون اینکه در نظر مردم چه وجهه ای دارن اصلا برای شما نه مفیده نه مضر فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید نه دیگران (همسایه وفامیل)

    به همسرت بگو باید نیاز های ابتدای شمارو تامین کنه به ایشون بفهمون باید وعده های غذا درکنار هم دیگه باشین وباید زمان کمتری را درخانه مادرش طبقه پائین بگزرونه

  9. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42337
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    خیلی ممنون. این راهها رفتم فایده ای نداشته ایشون و خانوادشون واسه من شدن سرطان. ممنون
    فقط یه راه داره با خدای خودم درد دلمو میکنم. میگم درست کردی چه خوب اما هر جا طاقتم تموم شد زندگی رو بیخیال میشم
    طاقت و اعصابی نمونده برام. ای کاش زمان برمیگشت عقب. بازم ممنون

  11. بالا | پست 8


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : وابستگی زیاد خانواده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farahmandi2021 نمایش پست ها
    خیلی ممنون. این راهها رفتم فایده ای نداشته ایشون و خانوادشون واسه من شدن سرطان. ممنون
    فقط یه راه داره با خدای خودم درد دلمو میکنم. میگم درست کردی چه خوب اما هر جا طاقتم تموم شد زندگی رو بیخیال میشم
    طاقت و اعصابی نمونده برام. ای کاش زمان برمیگشت عقب. بازم ممنون
    چی بگم صرفا میشه گفت خانم شما زندگی مشترک رو فراموش کرده حالا که این همه راه رو رفتین یکم جدی تر برخورد کنین مثلا درمورد طلاق حرف بزن یه مدت به منزل نرین حضرت علی میگه حق گرفتنیه دنبال حقتون باشی از خدا کمک بخواین به حقتون میرسین

  12. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وابستگی زیاد شوهر
    توسط 360 در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-09-2018, 01:17 PM
  2. خستگی زیاد و عقب انداختن مداوم کارها
    توسط h@3!n در انجمن افسردگی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-26-2016, 01:14 PM
  3. پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 04-03-2015, 10:41 PM
  4. خطرات نشستن زیاد از حد برای مردان
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2013, 02:14 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد