نوشته اصلی توسط
hamta11
سلام .مدت ها بود که به یه شکل دیگ مشکلم رو مطرح میکردم و واقعیت رو نمیگفتم تا بتونم حلش کنم .الان میخوام وقعیت رو بنویسم و دذتون خیلی کمک میخوام خواهش میکنم راهنماییم کنین
من یه دختری هستم نسبتا مذهبی .خواستگاری داشتم حدودا یکسال پیش یه پسری طقریبا شبیه خودم و واقعا حس خوبی داشتم بهش .من یه خواهر بزرگتر دارم و مادرم ۴۰ سالشه
ایشون یکسال پیش اومدن خواستگاری من و مادرم بشدت مخالفت کرد و دلایلی آورد که اینا بودن:تو سنت کمه من الان ۲۲ سالمه تقریبا .درستو باید تموم کنی .خواهر بزرگتر داری .موقعیت های بهتری میان
خلاصه با کلی بحث اصلا قانع به ازدواج نشد تو خونه ما تقریبا حس میکنم تموم کننده مادرمه .
خیلی نه آوردخیلی ها .به ما گفت شما باید دوسال صبر کنین بعد ازدواج کنین ینی یاید درس من تموم بشه و وقتی بخره برای ازدواج خواهرم که ۲۵ سسالشه الان.اما مادرم میگ نه فقط بخاطر درست میگم .از یه طرفی اون پسر چون به من علاقه زیادز داشت تحمل کرد و صبر کرد اما روز به روز از مادرم دورتر میشد و دلخور تر پدرم برای اینک مادرم بترسه اونو تهدید به محرمیت میکرد و میگفت من این دوتا رو محرم میکنم .خب منم بشدت از مادرم دلخورم .من با اعتقاداتی که داشتم نمیتونستم با یه پسر غریبهدوسال ارتباط داشته باشم .تا بعد از مدتی پدرم ما دوتا رو بدون اطلاع مادرم بهم محرم کرد .الان ۶ ماهه که ما محرمیم نیمی از مشکلات حل شد اما من نگران ایندم نگران دلخوری شدید و یجور کینه نامزدم به مادرم هستم .به ظاهر با مادرم انگار خوبه اما اصلا نیست.یچیز راحت و خوش یمن رو مادرم خراب کرد. نامزدم فقط بخاطر من صبر کرد و ردز به روز داره بدتر میشه و بهم میگ من عاشق توام و تورو باهیچی عوض نمیکنم اما با خانوادت مشکل دارم منظورش مادرم
نمیدونم چیکار کنم .الان باید یکسال دیگ صبر کنیم و من خیلی نگرانم خواهش میکنم قضاوتم نکنین .ممنونم