نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: ترس از گذشته

981
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1912
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy ترس از گذشته

    سلام 2ماهه عقد کردم به صورت کاملا سنتی و بدون اینکه شناختی از هم داشته باشیم خداروشکر شوهرم خیلی خوبه,خونوادش هم همینطور امـــــــــــا من گذشته خوبی ندارم,دانشجو تهرانم و تو دوران دانشجویی دوست پسرای زیادی داشتم از وقتی ازدواج کردم با همسرم تماس میگیرن با شماره های باجه تلفن و از من و گذشتم میگن بهش,جدیدا هم با شماره های تبلیغاتی بهش sms میدن و با دلیل و نشونه ازم میگن که چی کارایی کردم و با کیا بودم..... من که خونواده خیلی خوبی دارم و خودمم تو شهرمون دختر خوبی بودم!!!!!! خیلی دارم میترسم نمیددونم چه واکنشی باید نشون بدم که شککشو بیشتر نکنم,واقعا تا الآن حرفی نزده بهم و گفته چون میدونم خیلیا بهت نرسیدن و حسادتشون تحریک شده دارن این کارارو میکنن ... اما من واقعا نمیدونم باید چیکارکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تورو خدا کمکم کنییییییید بخدا خیلی فشار رومه

  2. کاربران زیر از صحرا69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1196
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    16
    تشکر شده 93 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگیمو دارن خراب میکنن...

    از نظر من مقصر خودتون بودید شما با این وضعیت باید گذشتتونو به شوهرتون میگفتید یا از شما میگذشت و باهاتون زندگی میکرد یا کلا ترکتون میکرد
    حالا کاری هست ک شده اونموقعی که دوست میشدید باید فکر اینجاشو میکردید
    اینجوری با این وضعیت امکانش هست زندگیتونو از دست بدید بشینید با همسرتون صادقانه کل ماجرارو تعریف کنید

    یا کمکتون میکنه یا ازتون جدا میشه
    بازم مشاورین ببینید چی میگن
    خربزه هرکی میخوره پای لرزش میشینه.

  4. کاربران زیر از mostafa_1234 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1816
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگیمو دارن خراب میکنن...

    سلام صحرا جان من مشاور نیستم فقط نظر شخصیمو میگم. اینو یادت باشه زندگی که با دروغ شروع بشه مطمئن باش دوامی نداره و شما تا ابد با استرس زندگی میکنین یه روز خیلی منطقی با ایشون صحبت کنین بگین که میخواستین بگین ولی به وقتش که الان وقتش رسیده همه چیزو بگین اما کاملا سربسته تا حساسیت ایجاد نشه با توکل به خدا برو جلو نزار با پنهون کاری بعدا خجالت زده شی عزیزم اگه میخوای اونم صادق باشه باهات تو پیشدستی کن موفق باشی

  6. کاربران زیر از آزادخواه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد