نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: سارق رویا ها

866
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1094
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    0
    تشکر شده 96 بار در 57 پست
    میزان امتیاز
    11

    Post سارق رویا ها

    من دوستي به نام مانتي رابرتز دارم كه يك مزرعه پرورش اسب دارد.

    يك روز كه در حال صحبت بوديم او داستاني را براي من نقل كرد. داستان پسري كه فرزند يك تعليم دهنده اسب دوره گرد بوده كه از اصطبلي به اصطبل ديگر، از مسابقه اي به مسابقه ديگر و از مزرعه اي به مزرعه ديگر مي رفت تا اسب ها را آموزش دهد. بنابراين درس خواندن آن پسر در دبيرستان مرتباً با وقفه مواجه مي شد وقتيكه سال آخر دبيرستان بود از او خواسته شد تا در يك صفحه بنويسيد تا در آينده مي خواهد كه و چه كاره باشد.

    آن شب او هفت صفحه در توصيف هدف خود يعني داشتن يك مزرعه پرورش اسب نوشت. او درباره رؤياي خود با تمام جزئياتش نوشت و حتي يك شكل از يك مزرعه 200 جريبي كه در آن محل ساختمانها و اصطبلها و مسير مسابقه مشخص شده بود كشيد. و سپس نقشه يك ساختممان 370 متر مربعي را كشيد كه در مزرعه 200 جريبي او واقع شده بود.

    او تمام آرزوهاي خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آنرا به معلم داد. دو روز بعد نوشته هايش به دست خودش بازگشت در صفحه اول يك F (نمره بسيار پايين) با رنگ قرمز نوشته شده بود. با يك توجه كه نوشته بود «بعد از كلاس بيا پيش من». پسر با صفحات حاوي رؤياهايش به ديدن معلم خود رفت و از او پرسيد چرا نمره اش F شده است؟

    معلم در پاسخ به او گفت اين يك رؤياي غير واقعي براي پسري در شرايط توست. تو فرزند يك خانواده دوره گرد از خانواده سطح پاييني هستي! و هيچ سرمايه اي نداري براي داشتن يك مزرعه پرورش اسب مقدار زيادي پول لازم است. تو بايد يك زمين و اسبهايي با نژاد اصيل بخري و آنها را تكثير كني كه همه اينها مقدار زيادي پول لازم دارد. براي انجام چنين كاري هيچ راهي وجود ندارد. پس از آن، معلم اضافه كرد: اگر تو دوباره با واقع گرايي بيشتري اين مطالب را بنويسي من هم در نمره تو تجديد نظر مي كنم.

    پسر به خانه رفت و مدت طولاني در اين مورد فكر كرد و از پدرش در اين باره كمك خواست ولي پدرش به او گفت ببين پسرم تو بايد خودت اين كار را تمام كني و از ذهن خودت كمك بگيري. البته من مي دانم كه اين تصميم بزرگي براي توست.

    بالاخره بعد از يك هفته كلنجار رفتن پسر همان صفحات را بدون هيچ تغييري به معلمش برگرداند و به معلمش گفت تو مي تواني نمره F را براي من نگه داري و من هم رؤياي خود را براي خودم نگه مي دارم.

    بله آن پسر مانتي بود. او اكنون يك مزرعه اسب 200 جريبي دارد و در حالي اين داستان را تعريف مي كرد كه در خانه 370 متر مربعي خود نشسته بود. مانتي ادامه داد. من هنوز آن ورق كاغذها را دارم. او اضافه كرد بهترين قسمت داستان اينجاست كه دو تابستان پيش همان معلم دبيرستان 30 دانش آموز خود را به مزرعه اسب من براي يك تور يك هفته اي آورد. وقتي كه معلم قديمي داشت آنجا را ترك مي كرد گفت من معلم تو بودم من سارق رؤياي تو بودم. در آن سالها من رؤياي بچه هاي زيادي را دزديدم اما خوشبختانه تو آنقدر عاقل بودي كه رؤياي خود را نگه داري.

    اجازه ندهيد هيچ كس رؤياي شما را بدزدد از قلب خود فرمان بگيريد.

    امضای ایشان
    SedaMo Dari ?!...


  2. 2 کاربران زیر از Star.Sz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1864
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    25
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سارق رویا ها

    بسیار زیبا بود

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصاویری زیبا از یک هتل بسیار رویایی
    توسط R e z a در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-13-2013, 02:39 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد