نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: خیانت

1071
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2034
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیانت

    با سلام من 21 سالمه 5 ساله ازدواج کرده ام من عاشق همسرم نبودم ولی در طول زندگیم نکات مثبتی رو در همسرم دیدم و الان همسرم و زندگیم رو دوست دارم
    حدود 1سال و نیم پیش یکی از همسایه هایم که دوست صمیمی هستیم و رفت و آمد خانوادگی داریم پیش من امد و از مشکلاتی که برادرش با همسرش داشت و قصد برادرش برای خودکشی با من صحبت کرد من هم برادرش را میشناختم و چون دیدم واقعا در مشکل هستند و با اصرارهای دوستم قبول کردم که در این شرایط بحرانی به عنوان یک ناشناس به برادرش کمک کنم من آدم منطقی هستم و با منطقم برادر ایشان را خیلی خیلی کمک کردم و آرامش رو به زندگی شون برگردوندم اون روزها ایشان در دوران نامزدی به سر می بیردند و با توجه به مشکلاتی که همسرش به وجود آورده بودند قصد طلاق دادن ایشان را داشتند که من منصرفشان کردم من به پیشنهاد دوستم خودم را جای یکی از فامیل های زنش جا زده بودم ولی بخاطر اینکه برای آن دختر مشکلی پیش نیاید خودم را معرفی کردم به شرطی که هرگز به من زنگ نزند چون واقعا وابسته من شده بودند ایشان در مورد من با یک مشاور صحبت کرده بودند و ایشان گفته بودند که با من طرح دوستی بریزد تا مرا بشناسد و پسره به همه اعضای خانواده اش قول داده بود که مرا پیدا و رسوا کند با این وجود من ریسک کردم و خودم را معرفی کردم البته بدون اطلاع دوستم و از شانس بد من پسره از سال ها قبل که عکس مرا دیده بود عاشقم شده بود و دنبال روزنه ای بود که به من نزدیک بشه خلاصه من و شناخت و پیشنهاد دوستی دادند ولی من قبول نکردم چندین ماه از ایشان اصرار و از من انکار بود که کم کم منی که همیشه احساس کمبود محبت میکردم دوستی شو قبول کردم ولی هی رابطه دوستی مو باهاش قطع میکنم ولی کمتر از دو هفته دوباره با اصرار و گریه های اون بر می گردم حتی بخاطر دیدن من همه رو می پیچونه و میاد به دیدنم چند باری بیرون دیدمش زنش هم با من دوست شده و خیلی من و دوست داره چند باری زنش بهش شک کرده هر کاری میکنم رابطه رو تموم کنه نمی کنه منم آدم احساساتی هستم تا گریه میکنه دلم نمیاد اذیتش کنم ناگفته نماند که اون تو زندگیش مشکلات زیاد داره و فقط حرف های من آرومش میکنه چون واقعا دوسم داره هر وقت که باهاش کات میکنم می فهمم که خودشو میگیره به قرص و اوضاع زندگیش بد و بدتر میشه حوصله زن و زندگی شو نداره حتی شده که دست روش بلند کنه و همش کارشون میشه دعوا دلم براش می سوزه خودمم دوسش دارم و لی نمی خوام به همسرم خیانت کنم من خیلی مومن هستم و نمازم ترک نمیشه از این موضوع به بعد از خدا شرمنده ام شما بگید چیکار کنم بخدا گیر کرده ام از تحقیر شدن بدم میاد فقط راهنمایی می خوا

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2034
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    البته ما در شهر های مختلف و دور از هم زندگی میکنیم ولی چون با خواهرشون دوستم سالی سه چهار بار می بینمش

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1196
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    16
    تشکر شده 93 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت

    ویرایش شد
    نوشته توسط مدیر سایت:
    کاربر محترم لطفا از سرزنش ، سرکوفت و یا تمسخر دیگران بپرهیزید ...

  4. کاربران زیر از mostafa_1234 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1374
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    1
    تشکر شده 5 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    خانم شما میگین مومنی اونوقت این کارا کردی؟هه جالبه واقعا
    دوست عزیز شما با اینکه همسر داشتین و اون اقا هم زن داشتند چون کمبود محبت داشتین ب پیشنهاد دوستیشون جواب مثبت دادید؟ببخشید فکر میکنین اون اقا از نظر روانی در سلامتن؟هیچ مردی برای یه زنی که شوهر داره نباید ب خودش اجازه بده که حسی پیدا کنه دیگه بماند که خودشم زن و بچه داره و اونوقت رو اونا دست بلند کنه؟من نمیخوام ربط بدم به دین اما شما نه از نظر جسمه بلکه از لحاظ فکری و روحی ب همسرتون خیانت کردین؟دلتون نمیاد؟عزیزم وقتی ازدواج میکنین متعهد میشین نباید دلتون برای اون اقا بسوزه؟اگه ادم مهربونی هستین و میگین دلم میسوزه اول دلتون به حال شوهرتون و زن اون اقا و بچش بسوزه.خانم اون اقا وفادار نیست وگرنه ب همسرش خیانت نمیکرد و اگر شما زندگی خودتون بهم بخوره برای این رابطه و برین با اون اقا مطمئن باشین که این بلا سر شما هم میاد.این مردا ثبات ندارند.ب نظرم ب فکر زندگیتون باشین و شوهرتون زندگی 2 خانواده نذارین بپاشه و از ی مشاور کمک بگیرین البته نه امثال مشاوری که ب اون اقاق گفته با شما طرح دوستی بریزه ی مشاور خوب ایشالهه که زندگیتون حفظ بشه و همه مشکلاتتون بر طرف شه

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1341
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    0
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    دوستان بنظرم بهتر بجای خالی کردنه دله هم به هم کمک کنیم
    عزیزم گذشته ها توی یه صندوقچه میرن ودیگه تا نخوایم بیرون نمیان
    جوری تو زندگیت قدم بردار که از پشت سرت نترسی
    بمده مشکلاته شما رو نمیدونم شاید واقعا اوضاع حاد بوده وشما مجبور به برقراری ارتباط شدی اما اینا همه بهانه ای برای تن دادن به ادامه ی این رابطست نه توجیح
    پس همه ی تلاشتو کن زندگیتو حفظ کنی وباعث حفظ زندگیه اون هم بشی
    از حرف دیگران نترس از خشم خدا احساس ترس داشته باش شما الان عهدنامه ای رو مبنی بر وفاداری امضا کردی نذار این امضا با مهره طلاق جابه جا شه
    موفق باشی

  7. 2 کاربران زیر از بیتا99 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2034
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    من میدونم که اشتباه کرده ام و الان هم با اون آقا کات کرده ام و دیگر حاظر به ادامه دوستی نیستم من گفتم که از تحقیر شدن بدم میاد آقا مصطفی جای من نبودی پس تصمیم هم نگیر و قضاوتم نکن من بیش از حد مهربونم و چوب مهربانیم رو هم می خورم وقتی میدیدم فقط با حرف های من آروم میشه و زن بدبختش و اذیت نمیکنه هر چند70 درصد مشکلات عصبی این آقا بخاطر رفتارهای بچگانه همسرش هستش دلم به رحم می اومد و علیرغم میل باطنیم کمکش میکردم ولی حالا فهمیده ام که باید دلسوز زندگی خودم باشم نه کس دیگه هر چند که زندگی اون آقا از هم بپاشه و من ازتون خواستم که کمکم کنید تا این حس گناه و عذاب وجدان از من دور بشه که فک میکنم بیتا خانوم بهتر میتونند کمکم کنند

  9. کاربران زیر از mojgan 21 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط mojgan 21 نمایش پست ها
    من میدونم که اشتباه کرده ام و الان هم با اون آقا کات کرده ام و دیگر حاظر به ادامه دوستی نیستم من گفتم که از تحقیر شدن بدم میاد آقا مصطفی جای من نبودی پس تصمیم هم نگیر و قضاوتم نکن من بیش از حد مهربونم و چوب مهربانیم رو هم می خورم وقتی میدیدم فقط با حرف های من آروم میشه و زن بدبختش و اذیت نمیکنه هر چند70 درصد مشکلات عصبی این آقا بخاطر رفتارهای بچگانه همسرش هستش دلم به رحم می اومد و علیرغم میل باطنیم کمکش میکردم ولی حالا فهمیده ام که باید دلسوز زندگی خودم باشم نه کس دیگه هر چند که زندگی اون آقا از هم بپاشه و من ازتون خواستم که کمکم کنید تا این حس گناه و عذاب وجدان از من دور بشه که فک میکنم بیتا خانوم بهتر میتونند کمکم کنند
    سلام
    اینجا دادگاه نیست و کسی حقی نداره شما را مواخذه کنه و بیشتر از اون کسی حق نداره کسی را تحقیر کنه.
    دوستانی که میخوان راهنمایی کنند لطف کنند اگر نمی تونی مرحمی بر مشکلات کاربران باشند حداقل زخم هم نباشند... خواهش میکنم لطفا متعادل برخورد کنید
    مژگان عزیز به نظرم شما با این متن اخری که نوشتی تصمیم خودت را گرفتی و منم خیلی خوشحالم از اینکه به خودت آمدی تو الان راهتو پیدا کردی فقط باید مصصم باشی و اراده قوی داشته باشی و گذشته را جبران کنی . این کار را نه فقط برای رفع عذاب وجدانت انجام بده بلکه بخاطر خودت و همسرت و آیندتون انجام بده و طعم خوشبختی را بچش در کنار خانواده . این کار را به خاطر فرزندی که در اینده میخوای تحویل جامعه بدی بکن و بذار فرزندت به داشتن مادری همچون شما افتخار کنه و شما الگوش باشی.
    احساس گناه و عذاب وجدان را دور بریز. همین که میخوای شرایط را تغییر بدی کافیه و تغییر بده . اگر با توجه به تصمیمی که گرفتی بازم این کار را تکرار کنی اونوقت باید حس بد عذاب وجدان بهت دست بده . چون دیگه میدونی داری خطا میری و بازم میری . الان سرتو بگیر بالا و قدم هاتو راست بردار به سوی اینده و خوشبختی بدون هیچ حس بدی.
    کتاب چگونه از شوهرم مراقبت کنم را تهیه کن و بخوان . بهت کمک میکنه
    موفق باشی

  11. کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت

    ببخشید چگونه از شوهرتان مراقبت کنید باید باشه اسمش

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2062
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    1
    تشکر شده 22 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    ممنونم آجی شیرین فقط میترسم که شل بشم و کم بیارم همسرم من دقیقا مشکلاتی که یکی از کاربران به اسم؟zahra &homeyra در قسمت مشکلات جنسی مطرح کردند رو دارندو این مسئله این دوستی رو تشدید کردند

  14. کاربران زیر از sogand بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1341
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    0
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    عزیزم وظیفم بود
    امیدوارم قاطعانه روی تصمیمت بمونی
    مشکله ما اینه که همیشه به دنباله کننده ی کار میگردیم ***غافل ازین که اونم معلوله و علت جایه دیگری پنهان شده ***
    زندگی با تمام سختی هاش میتونه شیرین ترین شیرینیه دنیاهم شه که ممکنه بازم دلتو بزنه
    پس زنگیه متعادل ینی همراه با سختی و راحتی بهترین زندگیه
    موفق باشی گلم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد