با سلام من 21 سالمه 5 ساله ازدواج کرده ام من عاشق همسرم نبودم ولی در طول زندگیم نکات مثبتی رو در همسرم دیدم و الان همسرم و زندگیم رو دوست دارم
حدود 1سال و نیم پیش یکی از همسایه هایم که دوست صمیمی هستیم و رفت و آمد خانوادگی داریم پیش من امد و از مشکلاتی که برادرش با همسرش داشت و قصد برادرش برای خودکشی با من صحبت کرد من هم برادرش را میشناختم و چون دیدم واقعا در مشکل هستند و با اصرارهای دوستم قبول کردم که در این شرایط بحرانی به عنوان یک ناشناس به برادرش کمک کنم من آدم منطقی هستم و با منطقم برادر ایشان را خیلی خیلی کمک کردم و آرامش رو به زندگی شون برگردوندم اون روزها ایشان در دوران نامزدی به سر می بیردند و با توجه به مشکلاتی که همسرش به وجود آورده بودند قصد طلاق دادن ایشان را داشتند که من منصرفشان کردم من به پیشنهاد دوستم خودم را جای یکی از فامیل های زنش جا زده بودم ولی بخاطر اینکه برای آن دختر مشکلی پیش نیاید خودم را معرفی کردم به شرطی که هرگز به من زنگ نزند چون واقعا وابسته من شده بودند ایشان در مورد من با یک مشاور صحبت کرده بودند و ایشان گفته بودند که با من طرح دوستی بریزد تا مرا بشناسد و پسره به همه اعضای خانواده اش قول داده بود که مرا پیدا و رسوا کند با این وجود من ریسک کردم و خودم را معرفی کردم البته بدون اطلاع دوستم و از شانس بد من پسره از سال ها قبل که عکس مرا دیده بود عاشقم شده بود و دنبال روزنه ای بود که به من نزدیک بشه خلاصه من و شناخت و پیشنهاد دوستی دادند ولی من قبول نکردم چندین ماه از ایشان اصرار و از من انکار بود که کم کم منی که همیشه احساس کمبود محبت میکردم دوستی شو قبول کردم ولی هی رابطه دوستی مو باهاش قطع میکنم ولی کمتر از دو هفته دوباره با اصرار و گریه های اون بر می گردم حتی بخاطر دیدن من همه رو می پیچونه و میاد به دیدنم چند باری بیرون دیدمش زنش هم با من دوست شده و خیلی من و دوست داره چند باری زنش بهش شک کرده هر کاری میکنم رابطه رو تموم کنه نمی کنه منم آدم احساساتی هستم تا گریه میکنه دلم نمیاد اذیتش کنم ناگفته نماند که اون تو زندگیش مشکلات زیاد داره و فقط حرف های من آرومش میکنه چون واقعا دوسم داره هر وقت که باهاش کات میکنم می فهمم که خودشو میگیره به قرص و اوضاع زندگیش بد و بدتر میشه حوصله زن و زندگی شو نداره حتی شده که دست روش بلند کنه و همش کارشون میشه دعوا دلم براش می سوزه خودمم دوسش دارم و لی نمی خوام به همسرم خیانت کنم من خیلی مومن هستم و نمازم ترک نمیشه از این موضوع به بعد از خدا شرمنده ام شما بگید چیکار کنم بخدا گیر کرده ام از تحقیر شدن بدم میاد فقط راهنمایی می خوا