اگر شما بعضي از اين مشكلات را داريد، مطمئن باشيد كه تنها نيستيد. بازشناسي اين امر كه اين احساساست و رفتارهاي مشكلزا به شما در مقابله با سالهاي آسيبزاي كودكي كمك خواهند كرد، برايتان مفيد است. بازشناسي اين موضوع كه آنها انتخابهاي زندگي شما به عنوان يك بزرگسال را محدود كردهاند، نقطه شروعي براي كاوش شيوههاي پاداش دهنده و كاركردي روابط است.
زندگي در هر خانوادهاي در بعضي مواقع ممكن است چالش انگيز باشد، اما در خانوادههايي كه يكي از يا هر دو والدين دچار بيماري هستند مشكلات و چالشهاي ويژهاي وجود دارد. كودكان در چنين خانوادههايي با بيثباتي و پيشبيني ناپذيري مواجه هستند. اغلب در مورد نقشهاي خانوادگي سردرگمي وجود دارد و كودكان بخش زيادي از مسئوليتهاي والدين از قبيل مراقبت از خواهر يا برادر كوچكتر و انجام تكاليف خانگي را به عهده ميگيرند . آنها حتي ممكن است مسئوليت مراقبت و ارضاي نيازهاي عاطفي و جسماني والدين شان را نيز به عهده داشته باشند.
در اين شرايط كودكان اغلب از مراقبت والدين و برآوردن نيازهايشان محروم هستند. اغلب آنها از صحبت در مورد وضعيتشان با ديگران با ديگران دچار شرم ميشوند ودر نهايت از بستگان و دوستاني كه ميتوانستند براي آنها حمايت كننده باشد، دوري ميجويند. اين بچهها كه از بيان نيازهايشان حتي به خودشان ناتوان هستند، بطور مكرر احساس انزوا و تنهايي ميكنند . فرزندان والدين بيمار ممكن است مشكلات اضافي نيز به مانند والدين شان داشته باشند. از قبيل موارد زير:
مشكلات ارتباطي :
- اشكال در آغاز ارتباط و تجربة احساس تنهايي
- اشكال در روابط عاشقانه
- اشكال در حفظ دوستان
- اشكال در اعتماد به خود و ديگران
- اشكال در متعادل كردن روابط صميمي ( وابستگي افراطي يا اجتناب افراطي )
- اشكال در ايجاد تعادل بين مراقبت از خود و مراقبت از ديگران
مشكلات عاطفي:
- احساس گناه، رنجش
- شرم و خجالت
- افسردگي
- ترس از به ارث بردن بيماري رواني والد
- ترس از رو شدن اسرار توسط دوستان
- ناتواني در ابراز سازنده خشم، انفجار خشم يا سركوب خشم
- سردرگمي در مورد هويت خويش
- نگرش منفي به خود
- ناتواني در مواجهه با زندگي مگر بصورت نامنظم و بحراني
- مسئوليت افراطي يا بيمسئوليتي در بسياري از مسائل زندگي از قبيل تعهدات، هزينه،روابط و غيره.
- افكار، نگرشها و رفتارهاي خود تخريبگر از قبيل " من كسي نيستم، من ارزشي ندارم، تلاش بي فايده است…."
- نگرشهاي خود تخريبگرانه در مورد يكسان دانستن موفقيت با احساس ارزشمندي، از قبيل " من فقط زماني ارزشمندم كه چيزي را به بهترين وجه انجام داده باشم و در مدرسه، شغل يا روابطم بهترين باشم. اما اگر شكست خوردم ارزشي نخواهم داشت و اين وحشتناك است."
اگر شما بعضي از اين مشكلات را داريد، مطمئن باشيد كه تنها نيستيد. بازشناسي اين امر كه اين احساساست و رفتارهاي مشكلزا به شما در مقابله با سالهاي آسيبزاي كودكي كمك خواهند كرد، برايتان مفيد است. بازشناسي اين موضوع كه آنها انتخابهاي زندگي شما به عنوان يك بزرگسال را محدود كردهاند، نقطه شروعي براي كاوش شيوههاي پاداش دهنده و كاركردي روابط است.
چطور مي توانيد به خودتان كمك كنيد:
1- اين موضوع كه شما يك والد دچار بيماري رواني داريد را به رسميت بشناسيد و از تاثيرات آن بر خودتان آگاه باشيد.
ـ احساسهاي غير قابل قبول قبلي از قبيل خشم، شرم، گناه و غيره را بشناسيد.
ـ حالت سوگ ناشي از عدم دريافت حمايت والدين را تجربه كنيد.
ـ به خاطر داشته باشيد كه شما مسئول ايجاد مشكلات والدتان و يا تثبيت وضعيت او نيستيد.
2- راههايي جديد براي مراقبت از خود ايجاد كنيد .
ـ نيازهاي قانوني خود را شناخته و از آنها محافظت كنيد.
ـ فشارزاهاي زندگي خود را بشناسيد و راههاي اداره كردن آن را ياد بگيريد.
ـ افكار مثبت را جايگزين افكار منفي كنيد. از قبيل: من آدم ارزشمندي هستم و اين حقيقتت ربطي به موفقيتها و ناكاميهاي من ندارد. زندگي من بالا و پايين دارد اما ارزش من تغيير نميكند.
3- شيو ههايي جديد براي ارتباط با ديگران ايجاد كنيد.
ـ الگوهاي ارتباطي قديم و ناسالم خانوادگي را بشناسيد و روشهايي جديد در ارتباط با والدين و ساير اعضاي خانواده را تمرين كنيد.
ـ مشكلات ارتباطي موجود خود را بشناسيد و شيوههاي جديد ايجاد رابطه با ديگران را ياد بگيريد.
ـ ثبات خود در روابط را ارزيابي كرده و از آن لذت ببريد. توجه كنيد كه روابط با بحران يا وابستگي مشخص نميشود.
در مورد بيماري والدين تان به خود آموزش دهيد
اين موضوع در فهم اينكه والدينتان با چه مشكلاتي مواجه هستند وچه چيزي باعث آن مشكلات شده است ، به شما كمك خواهد كرد. اين امرهمچنين به شما در تسكين احساساتي از قبيل گناه، رنجش، شرم و خجالت كمك خواهد كرد.
با يك متخصص بهداشت رواني مشورت كنيد
يك مشاور به شما كمك مي كند تا بفهميد كه بيماري والدتان چه تاثيري بر زندگي شما دارد. همچنين مشاور به شما در يادگيري روشهاي سالم ارتباط با ديگران و برآوردن نيازهايتان كمك مي كند.
با يك گروه حمايتي ارتباط برقرار كنيد
يك گروه حمايتي كه با وضعيت ويژه شما هماهنگ باشد به كاهش احساس تنهاييتان كمك ميكند. بويژه زماني جستجوي چنين حمايتي مفيدتر است كه اعضاي خانواده مشكل را قبول نداشته و يا در بازشناسي آن اكراه دارند.