سلام وقت بخیر الان ساعت 2.51 شب است نمیدونم چرا داره وضعمون اینجوری پیش می ره
برادم من 16 ماه پیش ازدواج کرده و با خانمومش بعد از ازدواج به مکه رفتند و 14 ماه پیش من و خانومم ازدواج کردیم. ولی نشد که مکه بریم. الان هر 2 یا 3 روز تو خونه ما بحث اینه که چرا ما نرفتیم ... خانوادت به بزرگتره علاقه بیشتری دارند به اون بیشتر میرسن احترام بیشتر میزارن . بخدا دیگه خسته شدم. اصلا حس خوبی ندارم . همیشه هم سعی می کنم هیچی نگم ولی نمیشه . چه کار کنم موندم؟