اختلال شخصيت عبارت است از تجارب درون ذهني و رفتاري با دوامي كه بر معيارهاي فرهنگي منطبق نيست، نفوذي غيرقابل انعطاف دارد، از نوجواني يا جواني شروع مي شود، در طول زمان تغيير نمي كند و موجب ناخشنودي فرد و مختل شدن كاركردهايش مي شود. هر گاه صفات شخصيتي، غيرقابل انعطاف و غيرانطباقي باشد و كاركردهاي فرد را مختل سازد يا رنج و عذاب درون ذهني برايش ايجاد كند، تشخيص اختلال شخصيت را مي توان مطرح كرد.
درDSM-IV-TR اختلالات شخصيت به سه دسته (كلاستر) تقسيم مي شود. دسته الف- cluster A عبارت است از سه اختلال شخصيت پارانوئيد، اسكيزوييد و اسكيزوتايپال. افراد مبتلا به اين اختلالات اغلب غريب و نامتعارف به نظر مي رسند.
دسته ب- cluster B عبارت است از چهار اختلال شخصيت ضداجتماعيantisocial، مرزيborderline، نمايشيhistrionic و خودشيفته narcissistic. افراد مبتلا به اين اختلالات اغلب نمايشي، نامتعادل و هيجاني اند.
دسته پ- cluster C عبارت است از اختلالات شخصيت مردم گريزavoidant، وابستهdependent، وسواسي- اجباري.
الف )- پارانوئيد
مشخصه بيماران مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد، شكاكيت و بي اعتمادي ديرپا به همه افراد است. مسئوليت اين احساسات از نظر آنها نه به عهده خودشان، بلكه به دوش ديگران است. اين بيماران اغلب متخاصم، تحريك پذير و خشمگين اند. افراد متعصب و جزم انديش، كساني كه مداركي دال بر تخلف ديگران از قانون جمع مي كنند، افرادي كه به همسر خود سوءظن مرضي دارند و اشخاص بدعنقي كه اهل دعوا و مرافعه اند، اغلب دچار اختلال شخصيت پارانوئيد هستند. افراد مبتلا به اين اختلال تقريباً هميشه منتظرند كه ديگران به طريقي آنها را استثمار كنند يا به آنها ضرر برسانند. آنها در بسياري از اوقات بي هيچ توجيهي در وفاداري يا صداقت دوستان و همكاران خود ترديد مي كنند. آنان اغلب حسادت مرضي دارند و در وفاداري همسر يا شريك جنسي خود بي دليل شك مي كنند.
بيماران مبتلا به اين اختلال، حالت عاطفي محدودي دارند و به نظر مي رسد فاقد هرگونه احساس و هيجاني باشند. آنها از اينكه مستدل و عيني مي انديشند، به خود مي بالند حال آنكه چنين نيست. اينها آدمهاي گرمي نيستند و قدرت و منزلت افراد آنها را تحت تأثير قرار مي دهد و به آن دقيقاً توجه دارند و اگر كسي را ضعيف بيابند يا ببينند كه اختلال يا نقصي در وضع و حالش وجود دارد، به وي با ديده تحقير مي نگرند. افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد ممكن است در موقعيت هاي اجتماعي، آدمهايي فعال و كارا به نظر برسند، حال آنكه اغلب ديگران را فقط مي ترسانند يا افراد را به جان هم مي اندازند. همانند ساير اختلالات شخصيت، بايد نقش عوامل وراثتي، زيستي (ناقلين عصبي يا نوروترنسميترها)، عوامل رواني و محيطي را درنظر گرفت. از ديدگاه روان تحليل گري و نقش مكانيسم هاي دفاعي، افراد دچار اختلال شخصيت پارانوئيد، از برون فكني (Projection) استفاده مي كنند. يعني تكانه ها و افكاري را كه خود دارند و برايشان غيرقابل قبول است به ديگران نسبت مي دهند.
روشهای درمان بیماری
روان درماني
درمان انتخابي، روان درماني است. بيماران پارانوئيد معمولاً در گروه درماني خوب عمل نمي كنند، با اين حال روان درماني گروهي براي ارتقاي مهارت هاي اجتماعي و كاهش شكاكيت آنها از طريق ايفاي نقش مي تواند مفيد باشد. بسياري از اين بيماران رفتار درماني را هم كه براي پرورش مهارت هاي اجتماعي به كار مي رود، ممكن است مزاحم و مداخله گر بيابند و تحمل نكنند.

دارو درماني
دارو درماني براي مقابله با سراسيمگي (Agitation) و اضطراب اين بيماران مفيد است. در اكثر موارد داروي ضداضطرابي مثل ديازپام (Valium) كافي است اما گاه نيز ممكن است لازم باشد از داروي آنتي سايكوتيك مثل هالوپريدول (haldol) به مقدار كم و به مدتي كوتاه استفاده شود تا سراسيمگي شديد يا افكار نيمه هذياني آنها قابل تدبير باشد. پيموزايد(orap) را كه داروي آنتي سايكوتيك است، در برخي از بيماران براي كاهش افكار بدگماني آنها به كار برده اند كه موفق هم بوده است.
ب )- خود شيفتگي narcissistic
مشخصه افراد مبتلا به اختلال شخصيت خودشيفته اين است كه خودبزرگ بينانه احساس مي كنند آدم بسيار مهمي هستند و از جهتي نظير ندارند.
مبتلايان به اين اختلال احساس خودبزرگ بيني مي كنند و خود را آدم مهمي مي پندارند. فكر مي كنند شخص منحصر به فردي هستند و بايد ديگران به طرز خاصي با آنها تاكنند. احساس استحقاق و برتري آنها كاملاً چشمگير است. تاب تحمل انتقاد را ندارند و از اينكه هر كسي به خود اجازه انتقاد كردن از آنها را مي دهد، عصباني مي شوند يا ممكن است بي اعتنايي كامل به انتقادها از خود نشان دهند. آنها فقط نظر خود را قبول دارند و اغلب در طمع كسب شهرت و ثروت بادآورده اند. روابط آنها شكننده است و چون به قواعد مرسوم رفتار تن در نمي دهند، ممكن است خون ديگران را به جوش آورند. رفتار استثمارگرانه در روابط بين فردي آنها چيز كاملاً پيش پا افتاده و رايجي است. اينها نمي توانند همدلي از خود نشان دهند و تنها براي دستيابي به اهداف خودخواهانه خودشان تظاهر به همدردي مي كنند. اعتماد به نفس اين بيماران شكننده است و آنها مستعد افسردگي اند. مشكلات بين فردي، مشكلات شغلي، طرد و از دست دادن محبت ديگران از جمله فشارهاي رواني شايعي است كه خودشيفته ها با رفتارشان براي خود ايجاد مي كنند و همين فشارها نيز همانهايي است كه اينها هيچ نمي توانند از پسشان برآيند.
روشهای درمان بیماری
روان درماني
درمان اختلال خودشيفتگي دشوار است چون اگر قرار است پيشرفتي در كار حاصل شود، بيمار بايد از خودشيفتگي دست بردارد. روان پزشكاني مثل اتوكرنبرگ و هاينتس كوهوت رهيافت هاي روانكاوانه را براي اصلاح اين بيماران پيشنهاد مي كنند، اما براي آنكه معلوم شود اصلاً چنين تشخيصي معتبر است يا نه و اگر معتبر است بهترين درمانش كدام است، هنوز پژوهش هاي بيشتري بايد صورت گيرد. برخي بالينگران گروه درماني را براي بيماران خود توصيه مي كنند تا آنها بتوانند چگونگي مشاركت با ديگران را ياد گرفته و تحت شرايط ايده آل، واكنشي توأم با همدلي نسبت به ديگران نشان دهند.

دارو درماني
براي بيماراني كه يكي از علايم بالينيشان، چرخش هاي سريع خلق است ليتيوم را به كار برده اند. از آنجاكه بيماران مبتلا به خودشيفتگي نمي توانند طرد را تحمل كنند و مستعد افسردگي هستند، داروهاي ضدافسردگي به ويژه داروهاي سروتونرژيك مي تواند مفيد واقع شود.

ج)- شخصيت مرزي
مشخصه اين اختلال، ناپايداري حالت عاطفي، خلق، رفتار، رابطه با عينيت و خودانگاره فرد است. اين اختلال همچنين اختلال شخصيت داراي بي ثباتي هيجاني نيز ناميده شده است.
بيماران دچار اختلال شخصيت مرزي تقريباً هميشه به نظر مي رسد كه در بحران به سر مي برند. چرخشهاي سريع خلق ( mood swing ) در اينها شايع است: يك لحظه ممكن است نزاع طلب باشد، لحظه بعد افسرده و لحظه اي ديگر شاكي از اين كه هيچ احساسي ندارند. اين گونه بيماران ممكن است حملات سايكوتيك با عمر كوتاه داشته باشند كه اصطلاحاً حملات ميكروسايكوتيك خوانده مي شود اما حملات شديد و تمام عيار سايكوز در اينها ديده نمي شود؛ در واقع علايم سايكوتيك اي كه بيماران دچار اختلال شخصيت مرزي پيدا مي كنند، تقريباً هميشه محدود، گذرا و مشكوك است. رفتار اين گونه بيماران بسيار غيرقابل پيش بيني است و از همين رو آنها تقريباً هيچ وقت به آن مقدار كارايي كه در توانشان هست، دست نمي يابند. دردناك بودن ذاتي زندگي آنها در خودزنيهاي مكرر آنها مشهود است. اين گونه بيماران براي براي جلب كمك ديگران، ابراز خشم يا براي كرخت كردن خود در برابر حالت عاطفي فلج كننده اي كه دارند، ممكن است رگ دست خود را بزنند يا به اشكال ديگري خودزني كنند.
بيماران دچار اختلال شخصيت مرزي چون احساس وابستگي و خصومت ( hostile ) را همزمان دارند، روابط بين فرديشان آشفته و به هم ريخته است. ممكن است به كسي كه احساس نزديكي با او مي كنند، وابسته شوند و از طرف ديگر نسبت به دوستان صميمي خود هم اگر احساس سرخوردگي پيدا كنند، خشمي بسيار زياد ابراز مي كنند. بيماران دچار اختلال شخصيت مرزي نمي توانند تنهايي را تحمل كنند و براي تشفي خود حتي به نحوي ديوانه وار به جست و جوي ايجاد رابطه برمي آيند ولو اين رابطه براي خودشان ارضا كننده نباشد.
آنها براي رفع تنهايي خود حتي اگر ديري هم نپاييده باشد، با غريبه ها دوست مي شوند يا به لاابالي گري مي افتند. آنان اغلب از احساس مزمن پوچي و بي حوصلگي و فقدان احساس هويتي يكدست ( ابهام در هويت ) شاكي هستند. وقتي تحت فشار قرار مي گيرند، از اين شكايت مي كنند كه اكثر اوقات علي رغم ابراز شديد حالات عاطفي ديگر، بسيار افسرده اند.
كاركرد بيماران مبتلا به اختلال شخصيت مرزي نيز به گونه اي است كه روابط آنها مختل مي شود چون همه افراد را يا خوب مطلق (all-good) مي پندارند يا بد مطلق (all-bad) يعني افراد به نظر آنها يا حامي آنهايند و لذا بايد به آنها دل بست، يا منفور و دگرآزار (ساديست) اند و احساس امنيت آنها را مختل مي كنند، چون همين كه ببينند بيمار به آنها وابسته شده، او را ترك مي كنند و از اين رو تهديدي براي او محسوب مي شوند. در نتيجه اين دو نيم سازي (pliting) است كه بيمار افراد خوب را آرماني مي بيند و افراد بد را به كلي فاقد ارزش. به همين دليل است كه اين بيماران هر زمان از فرد يا گروه متفاوتي حمايت مي كنند. هراس عام ( panphobia - همه چيز هراسي )، اضطراب عام ( ananxiety - از همه چيز مضطرب شدن )، دودلي عام ( anambivalence - در همه كار دودل بودن ) و رفتار جنسي آشوبناك ( chaotic sexuality )
روشهای درمان بیماری
روان درماني
روان درماني و به ويژه روان تحليل گري براي بيمار و درمانگر به يك اندازه دشوار است. دو نيم سازي ( spliting ) به عنوان ساز و كاري دفاعي باعث مي شود، بيمار نسبت به درمانگر و ساير افراد دور وبرش زماني احساس عشق و محبت و زماني ديگر احساس نفرت پيدا كند. رهيافتي معطوف به واقعيت ( reality-oriented ) موثرتر از تفسير عميق ناخودآگاه بيمار است. روان درماني فشرده- هم فردي و هم گروهي - در محيط هاي بيمارستاني در درمان اين بيماران نتايج خوبي داشته است. اين درمان خصوصاً زماني مفيد واقع مي شود كه محيط خانه بيمار به دليل تعارض هاي درون خانوادگي يا فشارهاي رواني ديگر مثل بدرفتاري والدين به توانبخشي بيمار ضرر برساند. در محيط حفاظت شده بيمارستان مي توان براي بيمار مبتلا به اختلال شخصيت مرزي كه بسيار تكانشي ( impulsive ) است و خودزنيهاي فراوان مي كند، محدوديت وضع كرد و او را تحت نظر قرار داد. مطلوب آن است كه بيمار آن قدر در بيمارستان بماند كه بهبود قابل توجهي در وي ديده شود و اين در برخي موارد تا يك سال هم طول مي كشد.

رفتار درماني
درمانگران از رفتار درماني براي مهار تكانه ها و فورانهاي خشم و كم كردن حساسيت بيمار به انتقاد و طرد استفاده كرده اند. پرورش مهارت هاي اجتماعي به ويژه با استفاده از تماشاي مجدد فيلم ويديويي رفتارهاي خود، مفيد است و باعث مي شود كه بيمار بتواند اثر اعمالش را بر ديگران ببيند و از اين طريق رفتار بين فردي خود را بهتر كند. رفتار درماني ديالكتيك ( DBT ) براي درمان اختلال شخصيت مرزي در بيماراني كه رفتارهاي شبه خودكشي نظير رگ زني هاي مكرر دارند، به كار رفته است.

دارو درماني
داروهاي ضد سايكوز براي مهار خشم، خصومت و حملات گذراي سايكوز به كار مي رود. داروهاي ضد افسردگي، خلق افسرده را كه در اين بيماران شايع است، بهبود مي بخشد. مهار كننده منوآمين اكسيداز ( MAOIها ) در برخي از بيماران براي ميزان كردن رفتار تكانشي آنها موثر بوده است. بنزوديازپين ها به ويژه آلپرازولام ( xanax ) براي رفع اضطراب و افسردگي مفيد است، منتها در برخي بيماران با مصرف اين دسته از داروها مهارگسيختگي ( disinhibition ) ديده شده است. داروهاي ضد صرع مثل كاربامازپين ممكن است كاركرد كلي برخي از بيماران را بهتر كند. داروهاي سروتونرژيك مثل مهاركننده هاي انتخابي بازجذب سروتونين ( SSRLS ) نيز در برخي از بيماران مفيد بوده است.

د) - وسواسي- اجباري
مشخصه هاي اختلال شخصيت وسواسي- اجباري، محدود بودن هيجانات، منظم و مرتب بودن، مداومت و پافشاري، سرسختي و يكدندگي و بلاتصميمي است.
خصيصه محوري اين اختلال عبارت است از، كمال طلبي و انعطاف ناپذيري به گونه الگويي نافذ و فراگير.
مشغوليت ذهني افراد مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري به قواعد، مقررات، نظم و ترتيب، تر و تميزي و شسته رفتگي، جزئيات و دستيابي به كمال است. همين صفات باعث مي شود كليت شخصيت آنها در مجموع، محدود و بسته باشد. آنها مصرانه معتقدند كه از قواعد بايد به دقت پيروي كرد و قادر نيستند آنچه را به نظرشان تخطي مي آيد، تحمل كنند. به همين دليل انعطاف ناپذير نيستند و سعه صدر ندارند. آنها مي توانند مدتها كار كنند و اصلاً از كار طولاني، امري روزمره براي آنهاست و لازم نيست براي آن تغييري در زندگي خود ايجاد كنند كه در نتيجه نتوانند به آن انطباق يابند.
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري، مهارت هاي بين فردي چنداني ندارد. رسمي، جدي و فاقد شوخ طبعي اند. آنها مردم را از خود فراري مي دهند، نمي توانند حد وسط را بگيرند و به اصرار مي خواهند ديگران را تحت سلطه خواسته هاي خود درآورند. اما اگر كسي به نظرشان مقتدرتر از خود آنها بيايد، خواسته هاي او را به نحوي آمرانه برآورده مي سازند. آنها چون از اشتباه كردن مي ترسند، نمي توانند به تصميم قاطعي برسند و دايم درباره تصميمي كه مي خواهند بگيرند، فكر مي كنند. گرچه بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري اكثر اوقات وضع زناشويي پايداري دارند و در كار خود نيز كفايت و شايستگي از خود نشان مي دهند، اما دوستان زيادي ندارند. هر چيزي كه روال زندگي اينها را يا آنچه را از خود وضعي با ثبات براي خود مي پندارند، بخواهد به هم بزند، ممكن است به اضطراب فراوان و يك سلسله اعمال آييني منجر شود كه آنها بر زندگي خود تحميل مي كنند و مي خواهند به ديگران هم تحميل كنند.
روشهای درمان بیماری
روان درماني
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري برخلاف مبتلايان به ساير اختلالات شخصيت، اغلب خود مي دانند كه بيمارند و لذا به جست و جوي درمان برمي آيند. اين بيماران كه از تحصيلات خيلي بالايي برخوردارند و خيلي هم معاشرتي اند، تداعي آزاد و درمان غير هدايتگرانه را خيلي ارج مي نهند. اما اين درمان ها اغلب طولاني و پيچيده است. از گروه درماني و رفتار درماني هم گاه نتايج خوبي به دست مي آيد. اين مانع شدن از بيمار براي انجام كامل رفتار عادتيش باعث افزايش اضطراب او مي شود.
ه) - مايشي histrionic personality disorder
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت نمايشي، تحريك پذير و هيجاني اند و رفتاري پررنگ و لعاب، نمايشي و برونگرايانه دارند. اما علي رغم رفتار متظاهرانه و پر زرق و برقي كه دارند، اغلب نمي توانند دلبستگي عميقي را به مدت طولاني حفظ كنند. اين تشخيص در زنها بيشتر از مردها مطرح شده است.
مبتلايان رفتار توجه طلبانه بسيار زيادي از خود نشان مي دهند. آنها در افكار و احساسات خود اغلب مبالغه مي كنند و هر چيز ساده اي را مهمتر از آنچه در واقع هست، جلوه مي دهند. اگر كانون توجه واقع نشوند يا تحسين و تأييد نشوند، تندخو مي شوند، مي زنند زير گريه و ديگران را ملامت مي كنند و به آنها افتراهاي ناروا مي بندند.
رفتار اغواگرانه در اين بيماران، از هر جنسي كه باشند، شايع است. پرداختن به تخيلات جنسي در مورد افرادي كه با آنها رابطه دارند، در اينها شايع است منتها اين تخيلات را هميشه بر زبان نمي آورند و به عوض اين كه از نظر جنسي پرخاشگر باشند، عشوه گر و اهل لاس زدن هستند. اين بيماران ممكن است به كژكاري رواني- جنسي مبتلا باشند: زنهاي نمايشي ممكن است آنورگاسمي داشته باشند و مردهاي نمايشي هم ممكن است دچار ناتواني جنسي باشند. براي آنكه مطمئن شوند كه نزد جنس مخالف جاذبه دارند، ممكن است تكانه هاي جنسي خود را هم به عمل درآورند. نياز آنها به مطمئن ساختن خود تمامي ندارد، با اين حال روابط آنها اغلب سطحي است و ممكن است افرادي مغرور، غرق در خود و دمدمي مزاج باشند. نيازهاي بسيار شديد آنها به وابستگي باعث مي شود كه زود به هر كس اعتماد كنند و خيلي راحت بشود فريبشان داد.
روشهای درمان بیماری
روان درماني
بيماران مبتلا اغلب از احساسات واقعي خود بي خبرند، لذا تبيين احساسات دروني آنها فرايند درماني مهمي است. روان درماني مبتني بر روانكاوي، چه به صورت گروهي و چه به صورت فردي، مي تواند درمان انتخابي اختلال شخصيت نمايشي باشد.

دارو درماني
دارو درماني جهت درمان علايم بيماري، به صورت كمكي استفاده مي شود. استفاده از داروهاي ضد افسردگي براي افسردگي و علايم جسمي، داروهاي ضداضطراب و داروهاي ضد سايكوز براي واقعيت زدودگي و خطاهاي ادراكي.
و) - شخصيت وابسته ( dependent )
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وابسته نيازهاي خود را تحت الشعاع نيازهاي ديگران قرار مي دهند. مسئوليتهاي مهم زندگي خود را به گردن ديگران مي اندازند. به خود مطمئن نيستند. اگر براي مدتي تنها بمانند، احساس ناراحتي بسياري مي كنند، به اين اختلال عنوان شخصيت وابسته منفعل passive-dependent هم داده اند.
مشخصه اختلال شخصيت وابسته، رفتاري حاكي از وابستگي و سلطه پذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير است. مبتلايان از تصميم گيري عاجزند، مگر درصورتي كه با ديگران مشورت كرده و كاملاً مطمئن شده باشند. از موقعيتهاي مسئوليت آور پرهيز مي كنند. اگر از آنها خواسته شود كه نقش رهبر را به عهده گيرند، مضطرب مي شوند و ترجيح مي دهند تحت سلطه باشند. پافشاري در انجام دادن تكاليفي كه به خودشان مربوط است برايشان دشوار اما اگر آن تكاليف را براي ديگري انجام دهند، مداومت در آنها كاري برايشان ندارد.
اين بيماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان مي خواهد كسي را پيدا كنند كه بتوانند به او وابسته شوند. همين نياز آنها به دلبستگي به فرد ديگر است كه روابط آنها را خدشه دار ساخته است. در جنون دونفره ( Folie a deux ) يا اختلال سايكوتيك مشترك، معمولاً يكي از دونفر به اختلال شخصيت وابسته مبتلاست كه عضو سلطه پذير آن مي شود و نظام هذياني عضو ديگر را كه پرخاشگري و جرئتمندي بيشتري دارد و فرد به او وابسته شده است، در خود مي پذيرد.
بدبيني، بي اطميناني به خود، انفعال و ترس از ابراز احساسات جنسي و پرخاشگرانه، مشخصه هاي رفتار بيمار مبتلا به اختلال شخصيت وابسته است. اين گونه افراد ممكن است همسري بدرفتار، بي وفا يا الكلي را مدتها تحمل كنند، براي آنكه احساس دلبستگيشان به او خدشه دار نگردد.
روشهای درمان بیماری
دارو درماني
دارو درماني براي مقابله با اضطراب و افسردگي كه از علايم شايع اختلال شخصيت وابسته است، به كار برده مي شود.

رفتار درماني
رفتاردرماني، جرأت آموزي، خانواده درماني و گروه درماني، همگي در درمان اين اختلال به كار رفته و در بسياري از بيماران پيامدهاي موفقيت آميزي هم داشته است.

س) - اسكيزوتايپال
مبتلايان به اختلال شخصيت اسكيزوتايپال حتي به نظر افراد غير متخصص نيز، بسيار عجيب و غريب مي آيند. تفكر جادويي، عقايد منحصربه فرد، افكار انتساب به خود، خطاهاي ادراكي و واقعيت زدودگي، همگي جزو زندگي روزمره فرد اسكيزوتايپال است.
در اختلال اسكيزوتايپال، تفكر و نحوه ارتباط برقراركردن، مختل شده است. مبتلايان گرچه اختلال فكر واضحي ندارند اما تكلمشان متمايز يا ويژه است، ممكن است معنايش را فقط خودشان بفهمند و اغلب نيازمند تفسير است. بيماران اسكيزوتايپال مثل اسكيزوفرن ها ممكن است از احساسات خود باخبر نباشند اما به كشف احساسات ديگران بويژه حالات عاطفي منفي اي مثل خشم، بسيار حساس اند. آنها ممكن است افكاري خرافي داشته باشند يا مدعي غيب بيني و داشتن ساير قدرتهاي فكري و بصيرتهاي ويژه باشند. جهان دروني آنها ممكن است پر از ترسها و تخيلات كودكانه و نيز رابطه با افرادي خيالي و تصوري باشد كه آنها را به وضوح مي بينند. ممكن است اعتراف كنند كه خطاي ادراك يا درشت بيني (مايكروپسي) دارند و افراد را مثل آدمهاي چوبي يا چيزي شبيه آن مي بينند.
آنها روابط بين فردي مخدوشي دارند و ممكن است اعمال نامناسبي از آنها سربزند درنتيجه آدمهايي منزوي اند و دوستي ندارند يا بسيار كم دارند. اين بيماران ممكن است برخي از خصايص اختلال شخصيت مرزي را هم از خود نشان دهند و در واقع مي شود اين دو تشخيص را همزمان نيز در كسي مطرح كرد. افراد مبتلا اگر تحت فشار رواني واقع شوند، ممكن است از حال عادي خارج شوند و علايم سايكوتيك پيدا كنند، اما مدت اين علايم معمولاً كوتاه است. در حالات شديد بي لذتي و افسردگي شديد هم ممكن است وجود داشته باشد.
روشهای درمان بیماری
دارو درماني
داروهاي آنتي سايكوتيك براي مقابله با افكار انتساب به خود، خطاهاي ادراكي و ديگر علايم اين اختلال مفيد مي باشد و استفاده از اين داروها توام با روان درماني در درمان بيماران موثر مي باشد.
ش) - اسكيزوئيد
تشخيص اختلال شخصيت اسكيزوئيد در بيماراني مطرح مي شود كه الگوي هميشگي زندگيشان انزواي اجتماعي است. آنها از تعاملهاي انساني ناراحت مي شوند. درونگرايند و حالت عاطفيشان كند و محدود است. ديگران آنها را آدمهايي نامتعارف، منزوي و تكرو مي دانند.
آنها جذب مشاغل انفراديي مي شوند كه مستلزم حداقل تماس با ديگران است. شب كاري را بر كار روز ترجيح مي دهند تا با افراد زيادي برخورد نداشته باشند. در مشاغل يكنفره و غيررقابتي كه براي ديگران غيرقابل تحمل است، با موفقت به كار مي پردازند
آنان به ندرت تماس چشمي را تحمل مي كنند. حالت عاطفي شان محدود، سرد يا به نحو نابجايي جدي است. شاد و شنگول بودن براي بيماران سخت است. گاه سعي مي كنند به زور خود را اهل شوخي نشان دهند اما بي فايده است. بيشتر جوابهاي كوتاه به سوالها مي دهند. در صحبت كردن پيشدستي نمي كنند. صنايع ادبي غيرمعمول مثل استعاره هاي غريب به كار مي برند. گاه شيفته اشياي بي جان يا مفاهيم ماوراي طبيعي مي شوند. گاه در ذهنشان احساس صميميت ناموجهي نسبت به كساني كه خوب نمي شناسند يا مدت زيادي نديده اند، ايجاد مي شود. حساسيت sensorium آنها سالم است. حافظه اشان خوب كار مي كند و از ضرب المثل ها تفسيري انتزاعي ارائه مي دهند.
مبتلايان افرادي سرد و نجوش به نظر مي رسند كه خويشتن دار و گوشه گير هستند. توجهي به اتفاقات روزمره و علايق سايرين نشان نمي دهند. ظاهري آرام، منزوي و غيرمعاشرتي دارند. سرشان در لاك خودشان است. نياز يا اشتياقي به داشتن پيوندهاي عاطفي با ديگران نشان نمي دهند. ديرتر از همه به تغييرات مد در جامعه تن مي دهند.
آنها به امور انفرادي علاقه دارند. زندگي جنسي شان ممكن است منحصراً در خيال طي شود و ايجاد روابط جنسي پخته را هربار به وقتي ديگر موكول كنند. مردان اسكيزوئيد ممكن است هيچ وقت ازدواج نكنند چون مي توانند با كسي صميمي شوند اما زنهاي مبتلا ممكن است منفعلانه به ازدواج با مردان پرخاشگر كه خواهان چنين زنهايي هستند تن دهند. مبتلايان هيچ وقت نمي توانند خشم خود را مستقماً ابراز كنند. اما مي توانند در امور فارغ از روابط انساني مثل رياضيات و نجوم سرمايه عاطفي قابل توجهي صرف كنند. همچنين ممكن است دلبستگي بسياري به حيوانات پيدا كنند. اينها اغلب مجذوب مدهاي غذايي و بهداشتي، نهضتهاي فلسفي و طرحهاي مربوط به بهبود وضعيت اجتماعي مي شوند، خاصه طرحهايي كه به هيچ وجه مستلزم دخالت و نقش فعال خود فرد نيست.
گرچه افراد مبتلا در لاك خود فرو رفته اند و روزها به افراط در رويا غرق مي شوند اما قابليت شناخت واقعيت را به هيچ وجه از دست نداده اند. از آنجا كه اعمال پرخاشگرانه جاي چنداني در مجموعه واكنشهاي معمول آنها ندارد، اگر با تهديد يا خطري رو به رو شوند غالباً يا غرق در خيالات همه كارتواني (omnipotence) مي شوند، يا به تسليم و رضا تن مي دهند. اين افراد اغلب سرد و تودار به نظر مي رسند اما گاه انديشه هايي خلاق و ابتكاري به ذهنشان خطور مي كند كه مي توانند آنها را بپرورانند و در اختيار ديگران بگذارند.
روشهای درمان بیماری
روان درماني
گرچه بيماران با درمانگر رابطه اي صميمي برقرار نمي كنند اما در روان درماني فعالانه شركت مي كنند. در گروه درماني بيماران ممكن است تا مدتها ساكت بمانند اما بالاخره مشاركت مي كنند.

دارو درماني
درمان با مقادير كمي داروهاي آنتي سايكوتيك، ضدافسردگي و محرك رواني در برخي از بيماران مؤثر بوده است. داروهاي سروتونرژيك ممكن است، از حساسيت بيمار به طرد كم كند. بنزوديازپين ها مي توانند به كاهش اضطراب بين فردي كمك كنند.
ر) - ضد اجتماعي
اختلال شخصيت ضد اجتماعي عبارت است از: ناتواني از تن دادن به هنجارهاي اجتماعي به طوري كه جنبه هاي متعددي از رفتار فرد در نوجواني و بزرگسالي تحت تاثير اين ناتواني قرار گرفته باشد. مشخصه اين اختلال، اعمال مداوم ضد اجتماعي يا خلاف قانون است اما اين اختلال مترادف با بزهكاري نيست.
مبتلايان اغلب ظاهري طبيعي و حتي گرم و دوست داشتني دارند اما در سابقه آنها مختل بودن حوزه هاي بسياري از كاركردهاي زندگيشان ديده مي شود. دروغگويي، مكتب گريزي، فرار از خانه، دزدي، دعوا، سوءمصرف مواد و اعمال غيرقانوني، تجاربي است كه اين گونه بيماران نوعاً از ابتداي كودكيشان داشته اند. اين بيماران، بالينگران جنس مخالف خود را اغلب تحت تاثير جنبه هاي مبالغه آميز و اغواگرانه شخصيت خود قرار مي دهند اما به چشم بالينگران جنس موافقشان ممكن است افرادي فريبكار و پرتوقع جلوه كنند. آنان هيچ گونه افسردگي يا اضطرابي از خود نشان نمي دهند و اين مغايرتي واضح با وضعيت آنها دارد، هرچند تهديد به خودكشي و اشتغال ذهني مربوط به مسايل جسمي در آنها شايع است. توضيحاتي كه آنها درمورد رفتار ضداجتماعيشان مي دهند، چنان است كه گويي رفتار مذكور از سر بي فكري و بي توجهي انجام شده است. با اين حال در محتواي ذهني بيمار هيچ گونه هذيان يا نشانه ديگري از تفكر غيرمنطقي ديده نمي شود. حتي آنها اكثر اوقات از حس واقعيت سنجي بسيار بالايي برخوردارند و اغلب ناظر را تحت تاثير هوش كلامي خوبي كه دارند، قرار مي دهند.
افراد معروف به كلاهبردار، نمونه خوبي از بيماران مبتلا به اختلال شخصيت ضداجتماعي اند. آنها بسيار فريبكارند و اغلب با زباني چرب و نرم قاب ديگران را مي دزدند و آنها را به دام مشاركت در طرحهاي خود مي اندازند. طرحهايي كه شامل راههايي ساده براي پولدار شدن يا كسب شهرت يا بدنامي است و نهايتاً نيز ممكن است فرد را به ورطه فساد مالي، رسوايي اجتماعي، يا هردو بكشند. آنها هيچ وقت راست نمي گويند. هرگز نمي شود به آنها اعتماد كرد كه وظيفه اي را درست انجام دهند يا اساساً به هيچ يك از معيارهاي متعارف اخلاق پايبند باشند. لاابالي گري جنسي، همسرآزاري، كودك آزاري و رانندگي در حين مستي از اتفاقات شايع در زندگي اين بيماران مي باشد. چيزي كه خيلي مشهود است اين است كه آنها هيچ وقت از كارهاي خود پشيمان نمي شوند يعني انگار اصلاً وجدان ندارند.
روشهای درمان بیماری
دارو درماني
براي مقابله با علايم ناتوان كننده اي مثل اضطراب، خشم و افسردگي از درمان دارويي استفاده مي كنند اما از آنجاكه اين بيماران اغلب دچار سوءمصرف مواد نيز هستند، دارو را بايد حساب شده مصرف كرد. بيماران مبتلا اگر در جاي ثابتي نگهداري شوند مثلاً در بيمارستان بستري شوند، اغلب به روان درماني تن مي دهند و اگر خود را در ميان عده اي مثل خود بيابند، بي انگيزگي بيماران براي تغيير هم از بين مي رود، شايد از همين روست كه گروههاي خودياري در تخفيف اين اختلال مفيدتر از زندان بوده اند.
ز ) - مردم گريز avoidant
در بيماران داراي اختلال شخصيت مردم گريزي حساسيت مفرطي به طرد ديده مي شود كه ممكن است باعث گوشه گيري و انزواي آنها از جامعه گردد. هر چند اين افراد خجالتي هستند، غيرمعاشرتي نيستند و حتي تمايل فراواني به داشتن رابطه با ديگران دارند ولي دلشان مي خواهد كه ديگران تضمينهاي بسيار محكم و غيرمعمولي به آنها بدهند مبني براينكه بدون هيچ گونه خرده گيري و انتقادي آنها را مي پذيرند. حساسيت مفرط به طرد شدن از سوي ديگران، خصيصه باليني محوري اختلال شخصيت مردم گريز است و صفت شخصيتي عمده آنها كمرويي است. مبتلايان از گرمي و امنيت موجود در روابط انساني خوششان مي آيد، منتها پرهيز و گريز خود را از ايجاد رابطه با ديگران، با ترس از طرد شدن، توجيه مي كنند. وقتي با كسي صحبت مي كنند، قاطعيت و اعتماد به نفس در آنها ديده نمي شود و با تواضع و شكست نفسي حرف مي زنند. از سخنراني در جمع يا تقاضا كردن از ديگران مي ترسند، چون به طرد بسيار حساس اند. خيلي وقتها ممكن است اظهار نظرهاي ديگران را طوري تفسير كنند كه گويي تحقير يا توهيني به آنها بوده است. وقتي از كسي تقاضايي مي كنند و جواب رد مي شنوند، از ديگران كناره مي جويند و احساس رنجش و آزردگي به آنها دست مي دهد.
اين بيماران در محيط كار اغلب به مشاغل حاشيه اي روي مي آورند. پيشرفت چنداني در كار خود نمي كنند و به دنبال اقتدار بيشتري هم نمي روند. آدمهاي كمرويي به نظر مي رسند كه مي خواهند همه از دستشان راضي باشند. عموماً تمايلي به ايجاد رابطه با ديگران ندارند مگر آنكه تضمين بسيار مطمئن و غيرمعمولي به آنها داده شود كه بي هيچ خرده گيري و انتقادي پذيرفته مي شوند. درنتيجه اغلب هيچ دوست صميمي يا قابل اعتمادي ندارند.
روشهای درمان بیماری
رفتار درماني
درمانگر بيمار را تشويق مي كند كه از لاك خود بيرون آيد تا برآنچه از ديد او تحقير و طرد و شكست جلوه كرده، فايق شود. با كمك گروه درماني اين بيماران مي فهمند كه حساسيت آنها به طرد چه اثراتي بر خود آنها و بر ديگران مي نهد. جرأت آموزي هم يكي از اشكال رفتاردرماني است كه به بيمار مي آموزد كه نيازهاي خود را با صراحت بيان كند و اعتماد به نفس خود را ارتقا دهد.

دارو درماني
جهت درمان اضطراب و افسردگي كه گاه از خصايص همراه اين اختلال مي شوند، درمان دارويي را به كار برده اند. در برخي بيماران، داروهاي مسدود كننده بتابلوكرها مثل آتنولول براي تدبير پرفعاليتي دستگاه عصبي خودكار مفيد بوده است. به نظر مي رسد فعاليت اين دستگاه در بيماران مبتلا به اختلال شخصيت مردم گريز بالا باشد، خاصه در هنگام روي آوردن به موقعيتي كه از آن مي ترسند. داروهاي سروتونرژيك هم مي توانند حساسيت به طرد را در بيمار كاهش دهند. داروهاي دوپامينرژيك به صورت نظري مي توانند رفتار جستجوي تازگي را در اين بيماران ايجاد كنند، با اين حال بايد بيمار را از لحاظ روان شناختي براي هرگونه تجربه جديدي كه ممكن است رخ دهد آماده كرد.

منبع : stu.sharif.edu