سلام دوستان مادرشوهری دارم دورو که جلوی رویم خوبی منو میگه بغلم میکنه خوبه باهام جلوی رویم ولی وای خدایاوقتی من نباشم کنارخانواده من باشه یا جای دیگه ازم بد میگه دروغ میگه چندبارباهاش حرف زدیم درست نشد به همه چیزم گیر میده دروغاش که دیگه هیچی دیگه خسته شدم نمیتونم وقتی میره به همه این حرفارو میگه من باید چی کار کنم خسته شدم شوهرمم دیگه نمیخواد بره باهاش حرف بزنه من نمی تونم اینطوری زندگی کنم