با سلام
موضوع راجع به خانواده ی همسرمه.ما یک سال و نیمه که عقد کردیم.هر وقت میریم خونه شوهرم،از رفتار یکی از اعضای خانوادشون ناراحت میشم.احساس می کنم دوست نداشتن پسرشون ازدواج کنه،با اینکه خودشون اومدن خواستگاری و با رضایت کامل همه چی انجام شده.مامانش مدام جلوی من شوهرمو محکم می بوسه و بغل می کنه،خواهرش هم وقتی میاد خونشون فقط کنار شوهرمن می شینه و قربون صدقه میره.مادر شوهرم مدام بدگویی جاریمو جلو شوهرم می کنه، و یک جوری مغز شوهر منو شست و شو داده که مواظبه مثلا مثل دادادش به من رو نده تا مثل جاریم پررو نشم.(درصورتیکه جاریمم طفلی دختر خوبیه،اما همشون رفتاراشو بردن زیر ذره بین). با اینکه من خیلی جلو خانواده خودم و خانواده ی خودش هواشو دارم، و هیچوقت سر نخ دست مادرش ندادم که بخواد محبتشو به رخم بکشه،اما محبت مامانش یه چیز دیگست براش. وقتی هم که بهش میگم وقتی میام خونتون یکم بیشتر بهم توجه کن تفره میره،انگار از مادرش می ترسه که یه وقت فکر نکنه منو بیشتر دوست داره!!!!.ناراحتیم از اینه که شوهر من تو مجردیاش خیلی آدم بفکری بوده همه ازش تعریف می کنن و میگن خوش به حال زنش،اما تواین 1سال و نیم یکبارم برام کادو نخریده،یه بارم که رفت مسافرت،یه شال رو که مامانش از چند سال قبل توی کمد قایم کرده بود رو به من داد و گفت برات از سفر هدیه آوردم.منم به روش نیاوردم.از همه بیشتر از بوسه های عمدی مامانش و خواهرش ناراحت میشم. لطفا راهنماییم کنید .ممنون