نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: با همسرم تفاهم ندارم

5113
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35985
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    با همسرم تفاهم ندارم

    سلام
    مدت 5 سال هست ازدواج کردم
    5 سال عذاب آور . همسرم دختر و زن خوبی است !! اما نه برای من . در هیچ موردی تفاهم نداریم
    بارها مشاور رفتیم و بارها مشاور در خلوت به من گفت باورهای سنتی و خرافی همسر تو درمانش زمانبر است
    آنقدر این باورهای خرافی و سنتی تا حدی مذهبی در زندگی ما پررنگ شده که تبدیل به یک وسواس عجیب گشته
    در حالیکه من آدم موفق در کار و تحصیل هستم همسر خانه دارم نه تنها کاری نمی کند گاهی وقت ها از شدت وسواس و تمیزکاری فراموش میکند غذا درست کند
    زمانیکه میخواد رانندگی کند قبل از استارت ماشین شاید به جرات یک ربع از روی کتاب دعا دعا میخواند !
    بسیار خسیس است حتی برای خودش آن اوائل که برایش کادو میخریدم بشدت ناراحت و عصبانی میشد . اگر هم برای خودم چیزی میگرفتم که بشدت نیاز داشتیم
    با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم داد و بیداد که داریم از گشنگی میمیریم !!! من خیلی خیلی تعجب میکردم که چی میگه !!!!
    اگر یکبار سرویس میرفتم و از سر غفلت دمپایی را کمی اینورتر در می آوردم ساعت ها غر میزد و کل خانه و سرویس را از بالا تا پایین میشست !
    تمام حقوقم را میخواست که در حسابش بریزم چون اعتقاد داشت من ولخرجم من هم چون خرج خاصی نداشتم مخالفت نمیکردم
    بماند بلاخره طاقتم طاق شد و گفتم طلاق .
    شوکه شد باورش نشد اما وقتی دید مصمم هستم اول کلی خواهش تمنا بماند که از سر غرور یا باور سنتی در این مدت حتی یکبار هم دوستت دارم نگفته بود و در این لحظه هزار بار گفت
    اما وقتی دید تصمیم را گرفتم دوباره شروع کرد به فحاشی . فحاشی و فحاشی .
    همکار جوان و زیبایی دارم هیچوقت در این مدت فکری هم درباره اش نکرده بودم از سر استیصال باهاش درد دل کردم ، فهمیدم او هم کوهی از مشکلات را پشت سر گذاشته
    نمیدانم شاید نو نگاه تازه اش به زندگی و قدرشناسی همیشگی اش کمی علاقمندم کرده است
    اما من هنوز جدا نشده ام لذا هیچ واکنشی نشان ندادم
    از یک طرف دل رحمی برای همسرم دارم ، بسیار بی دست پا است !! هیچکاری بلد نیست !!! حتی اگر مهریه اش را هم بدهم نمیدانم چه بر سرش خواهد آمد
    گاهی وقت ها میگویم عیب ندارد بدون تو چه کند بمان و بساز اما وقتی یاد فحاشی و غر های 5 ساله اش میافتم خشم درونم را فرا میگیرد
    نمی توانم ادامه عمرم را بخاطر دلسوزی و ترحم خراب کنم ، بارها و بارها به اصرار من مشاور رفتیم اما هیچ تاثیری نداشت نه دستورات مشاور را پذیرفت نه کتاب های معرفی شده اش را خواند
    تنها مشاورین را به تمسخر گرفت ، به دعا و نذر اعتقاد بیشتری دارد !!!
    اینروزها که مراحل ابتدایی جدایی را میگذرانم
    بین ترحم تنها دلیل ادامه زندگی
    جدایی و آزادی که هرلحظه انتظارش را میکشم مانده ام
    دوستانی که میتوانند کمکم کنند کامنت بگذارند
    قدردانشان هستم

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نمی دانم های من

    نقل قول نوشته اصلی توسط tirdad نمایش پست ها
    سلام
    مدت 5 سال هست ازدواج کردم
    5 سال عذاب آور . همسرم دختر و زن خوبی است !! اما نه برای من . در هیچ موردی تفاهم نداریم
    بارها مشاور رفتیم و بارها مشاور در خلوت به من گفت باورهای سنتی و خرافی همسر تو درمانش زمانبر است
    آنقدر این باورهای خرافی و سنتی تا حدی مذهبی در زندگی ما پررنگ شده که تبدیل به یک وسواس عجیب گشته
    در حالیکه من آدم موفق در کار و تحصیل هستم همسر خانه دارم نه تنها کاری نمی کند گاهی وقت ها از شدت وسواس و تمیزکاری فراموش میکند غذا درست کند
    زمانیکه میخواد رانندگی کند قبل از استارت ماشین شاید به جرات یک ربع از روی کتاب دعا دعا میخواند !
    بسیار خسیس است حتی برای خودش آن اوائل که برایش کادو میخریدم بشدت ناراحت و عصبانی میشد . اگر هم برای خودم چیزی میگرفتم که بشدت نیاز داشتیم
    با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم داد و بیداد که داریم از گشنگی میمیریم !!! من خیلی خیلی تعجب میکردم که چی میگه !!!!
    اگر یکبار سرویس میرفتم و از سر غفلت دمپایی را کمی اینورتر در می آوردم ساعت ها غر میزد و کل خانه و سرویس را از بالا تا پایین میشست !
    تمام حقوقم را میخواست که در حسابش بریزم چون اعتقاد داشت من ولخرجم من هم چون خرج خاصی نداشتم مخالفت نمیکردم
    بماند بلاخره طاقتم طاق شد و گفتم طلاق .
    شوکه شد باورش نشد اما وقتی دید مصمم هستم اول کلی خواهش تمنا بماند که از سر غرور یا باور سنتی در این مدت حتی یکبار هم دوستت دارم نگفته بود و در این لحظه هزار بار گفت
    اما وقتی دید تصمیم را گرفتم دوباره شروع کرد به فحاشی . فحاشی و فحاشی .
    همکار جوان و زیبایی دارم هیچوقت در این مدت فکری هم درباره اش نکرده بودم از سر استیصال باهاش درد دل کردم ، فهمیدم او هم کوهی از مشکلات را پشت سر گذاشته
    نمیدانم شاید نو نگاه تازه اش به زندگی و قدرشناسی همیشگی اش کمی علاقمندم کرده است
    اما من هنوز جدا نشده ام لذا هیچ واکنشی نشان ندادم
    از یک طرف دل رحمی برای همسرم دارم ، بسیار بی دست پا است !! هیچکاری بلد نیست !!! حتی اگر مهریه اش را هم بدهم نمیدانم چه بر سرش خواهد آمد
    گاهی وقت ها میگویم عیب ندارد بدون تو چه کند بمان و بساز اما وقتی یاد فحاشی و غر های 5 ساله اش میافتم خشم درونم را فرا میگیرد
    نمی توانم ادامه عمرم را بخاطر دلسوزی و ترحم خراب کنم ، بارها و بارها به اصرار من مشاور رفتیم اما هیچ تاثیری نداشت نه دستورات مشاور را پذیرفت نه کتاب های معرفی شده اش را خواند
    تنها مشاورین را به تمسخر گرفت ، به دعا و نذر اعتقاد بیشتری دارد !!!
    اینروزها که مراحل ابتدایی جدایی را میگذرانم
    بین ترحم تنها دلیل ادامه زندگی
    جدایی و آزادی که هرلحظه انتظارش را میکشم مانده ام
    دوستانی که میتوانند کمکم کنند کامنت بگذارند
    قدردانشان هستم
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام .

    دوست گرامی خداوند برای آدم ابوالبشر حَوا را با علایق و عواطف و دین یک سان خلق کرد تا بعد از این دو زوج مردم بدونند باید ازدواج کنند و ازدواجشون بر چه مبنایی باشه (عواطف و اعتقادات هم سان درک متقابل و احترام............)

    پس سُنت و تفکر هم عقیده بودن وهماهنگ بودن در فاکتور ها برای ازدواج کردن یا ادامه دادن به زندگی به زمان دور بر میگرده !

    اما قبل از اقدام به هرچیز باید حسابی تفکر کرد ! وبعد اقدام کرد
    دوست گرامی شما یک مرد متعهد و وفادار هستید و این از مشخصه های یک مرد هست (مرد واقعی )
    شما باتوجه به وجدانتون گاهی مردد میشی که طلاق بگیری و باتوجه به اینکه دوست داری خوشبخت بشی دوباره از ورطه ی مردد به سمت اطمینان برای طلاق کشیده میشی !

    باید اقدام کنی اما اقدامی که پشیمانی نداشته باشه واطمینان داشته باشی درسته ! تا الان به نظر میاد سه گزینه بیشتر نداری !

    1 سوختن وساختن !
    2 طلاق وازدواج مجدد!
    3 درمان همسرت !

    اما چطور بفهمی کدومش درسته ؟
    باید در وهله اطمینان حاصل کنی طلاق راه درست و مطمئن هست
    باید اطمینان پیدا کنی که همسرت دیگه درمان پذیر نیست ! اما چطور؟

    تمام مراحل درمان رو طی کردید اما آیا انزجار درمانی را طی کردید یا نه ؟ با توجه به این که خانم شما وسواس داره و به نجس وپاکی وسرویس بهداشتی گیر میده باید وسواسش رو با انزجار درمانی از بین ببری !

    در این روش شما از قصد برو سرویس بهداشتی و sandal / دمپایی هاتو جایی از پا در بیار که حساسه
    از قصد کارهایی کن که فکر کنه خونه نجس شده ! تاهی تمیز کنه و خسته شه
    خودت رو دراختیارش قرار نده پول هاتو از چنگش در بیار !
    واز قصد ولخرجی کن واقعا ولخرجی کن !

    پروسه درمان با انزجار درمانی معمولا درعرض سه ماه بهترین نتیجه رو حاصل میکنه !

    شما تا الان به مشاور رجوع کردی اما اگر به روانپزشک رفته بودین حتما برای رفع وسواس انزجار درمانی رو بهتون پیشنهاد میکرد !

    و گزینه دیگه اینکه اگر حوصله انزجار درمانی نداری ! برای اقدام به طلاق اول خود آگاهی کسب کن که اگر طلاق بگیرید چند درصد ناراحت میشی و براش غصه میخوری و ممکنه زندگی آیندت رو تحت و شعاع قرار بده اگه احتمال دادین که زیاد ناراحت نمیشی به طلاق پافشاری کن !

    گزینه ی سوختن و ساختن هم هست که به هیچ وجه پیشنهاد من نیست !

    یک مورد رو در نظر بگیر که شما به لحاظ روحی در شرایط مناسب نیستین و ممکنه کوچک ترین تفاهم ( تفاهم داشتن با اون خانم به خاطر زندگی سخت درگذشته ) براتون یک دنیا وجهه اشتراک تلقی شه !
    و وقتی پا به زندگی گزاشتی ممکنه همه ی استاندارد هاتون در یک سبک نباشه ! و باهم تفاهم کامل نداشته باشید !

    راستی من از انزجار درمانی نتیجه دیدم ! که درقالب خاطره براتون میگم

    زن همسایه ما خیلی وسواس داشت ! یک روز صبح که پدرم منو میبرد مدرسه متوجه دعوای این زن وشوهر شدیم ! خانم خونه غذا درست نمیکرد و داشت غر میزد که حیاط خونه یک جریب هست و من فقط میتونم حیاط رو تمیز کنم ! شوهرش میگفت حیاط رو بسپار به باغ بان و خانمش فریاد میزد خودم فقط میتونم این کارو کنم البته هرروز شاهد این اتفاقات بودیم ! خانمه بچه دار نمیشد و رابطه با شوهرش بر قرار نمیکرد !
    مدت ها گذشت !
    یه روز دیدیم همون خانم یه سگ بقل کرده که قبلا میگفت سگ ها نجس هستند و............................. من پرسیدم آقای فلانی آیا مگه خانمتون از سگ بدش نمیومد ! ( چون یبار سگ دختر عمه ام رفته بود حیاط شون با جارو بیرونش کرد وسگ رو کتک زد و گفت نجسه نزارید بیاد تو حیاط ما ) بابام یکی محکم گزاشت تو دهنم گفت به تو چه مربوطه ! همسایمون خندید گفت والا رفتیم روانپزشک و ایشون انزجار درمانی رو پیشنهاد کرد ! این سگ هم دوماه خیلی کتک خورد تا محبوب خانمم شد!
    من اون زمان درمورد انزجار درمانی سرچ کردم و متوجه شدم چیه
    ویرایش توسط Saltanat : 01-07-2020 در ساعت 12:10 AM

  3. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29853
    نوشته ها
    160
    تشکـر
    50
    تشکر شده 64 بار در 53 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمی دانم های من

    نقل قول نوشته اصلی توسط tirdad نمایش پست ها
    سلام
    مدت 5 سال هست ازدواج کردم
    5 سال عذاب آور . همسرم دختر و زن خوبی است !! اما نه برای من . در هیچ موردی تفاهم نداریم
    بارها مشاور رفتیم و بارها مشاور در خلوت به من گفت باورهای سنتی و خرافی همسر تو درمانش زمانبر است
    آنقدر این باورهای خرافی و سنتی تا حدی مذهبی در زندگی ما پررنگ شده که تبدیل به یک وسواس عجیب گشته
    در حالیکه من آدم موفق در کار و تحصیل هستم همسر خانه دارم نه تنها کاری نمی کند گاهی وقت ها از شدت وسواس و تمیزکاری فراموش میکند غذا درست کند
    زمانیکه میخواد رانندگی کند قبل از استارت ماشین شاید به جرات یک ربع از روی کتاب دعا دعا میخواند !
    بسیار خسیس است حتی برای خودش آن اوائل که برایش کادو میخریدم بشدت ناراحت و عصبانی میشد . اگر هم برای خودم چیزی میگرفتم که بشدت نیاز داشتیم
    با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم داد و بیداد که داریم از گشنگی میمیریم !!! من خیلی خیلی تعجب میکردم که چی میگه !!!!
    اگر یکبار سرویس میرفتم و از سر غفلت دمپایی را کمی اینورتر در می آوردم ساعت ها غر میزد و کل خانه و سرویس را از بالا تا پایین میشست !
    تمام حقوقم را میخواست که در حسابش بریزم چون اعتقاد داشت من ولخرجم من هم چون خرج خاصی نداشتم مخالفت نمیکردم
    بماند بلاخره طاقتم طاق شد و گفتم طلاق .
    شوکه شد باورش نشد اما وقتی دید مصمم هستم اول کلی خواهش تمنا بماند که از سر غرور یا باور سنتی در این مدت حتی یکبار هم دوستت دارم نگفته بود و در این لحظه هزار بار گفت
    اما وقتی دید تصمیم را گرفتم دوباره شروع کرد به فحاشی . فحاشی و فحاشی .
    همکار جوان و زیبایی دارم هیچوقت در این مدت فکری هم درباره اش نکرده بودم از سر استیصال باهاش درد دل کردم ، فهمیدم او هم کوهی از مشکلات را پشت سر گذاشته
    نمیدانم شاید نو نگاه تازه اش به زندگی و قدرشناسی همیشگی اش کمی علاقمندم کرده است
    اما من هنوز جدا نشده ام لذا هیچ واکنشی نشان ندادم
    از یک طرف دل رحمی برای همسرم دارم ، بسیار بی دست پا است !! هیچکاری بلد نیست !!! حتی اگر مهریه اش را هم بدهم نمیدانم چه بر سرش خواهد آمد
    گاهی وقت ها میگویم عیب ندارد بدون تو چه کند بمان و بساز اما وقتی یاد فحاشی و غر های 5 ساله اش میافتم خشم درونم را فرا میگیرد
    نمی توانم ادامه عمرم را بخاطر دلسوزی و ترحم خراب کنم ، بارها و بارها به اصرار من مشاور رفتیم اما هیچ تاثیری نداشت نه دستورات مشاور را پذیرفت نه کتاب های معرفی شده اش را خواند
    تنها مشاورین را به تمسخر گرفت ، به دعا و نذر اعتقاد بیشتری دارد !!!
    اینروزها که مراحل ابتدایی جدایی را میگذرانم
    بین ترحم تنها دلیل ادامه زندگی
    جدایی و آزادی که هرلحظه انتظارش را میکشم مانده ام
    دوستانی که میتوانند کمکم کنند کامنت بگذارند
    قدردانشان هستم
    درود

    همسر شما به فحاشی خودش ادامه خواهد داد.
    برای طلاق عذاب وجدان نداشته باشید. البته اگر بچه ندارید.

  5. 2 کاربران زیر از خرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : نمی دانم های من

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک می باشد افرادی که از وسواس شدیدی برخوردار می باشند و باروهای خرافی دارند مسیر زندگی را برای خودشان و اطرافیان با دشواری زیادی مواجهه می کنند و نیاز است تحت نظر پروسه درمانی قرار گیرند و حتی رد صورت نیاز دارو نیز مصرف کنند .
    اما دقت کنید که شما برای ادامه زندگی مشترک نیاز به دلیلی بیشتر از ترحم دارید چون ادامه این مسیر تنها بر پایه ترحم ممکن است دوام زیادی نیاورد و در این مسیر هردوی شما با مشکلات زیادی مواجهه شوید به همین منظور بهتر است اگر می خواهید به زندگیتان نیز ادامه بدهید ایشان تحت درمان کامل قرار گیرند و ادامه دادن زندگی مشترک بر مبنای همان مشکلات قبلی نتیجه متفاوتی به هیچ یک از شما دو نفر نخواهد داد.
    در این مورد در زمان فعلی بهتر است از رابطه عاطفی و نزدیکی به هر فردی خوداری کنید و در صورتی که جدایی شما صورت گرفت و مدت زمانی برای بهبود شرایط روحیتان وقت گذاشتید می توانید در مورد روابط جدید تصمیم گیری کنید تا از آسیب های برای شما جلوگیری شود شما رد زمان فعلی به دلیل فشار زیادی که به شما وارد است احتمال وابستگی در رابطه برایتان وجود دارد پس بهتر است بر روابط خود مدیریت بیشتری داشته باشید .

  7. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

من، که، از، در،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد