سلام من به خاطر خونواده ام زنده ام هر بار که باهاشون دعوام میشه بدونِ اینکه بفهمن خود زنی می کنم.رگ میزنم یا 30 40 تا قرص می خورم. نمی تونم راضی نگهشون دارم. از 18 سالگی کار کردم اکا از کار کردن متنفرم با اینکه دکترا دارم می خونم اما پدرم دوست داشت پزشک شم. مادرم دوست داره جورِ دیگه ای باشم. از کار کردنم متنفرم اصلاً آدما چرا زنده ان. نگید به فکر رضایت خودم باشم چون رضایت خونواده ام دلیل بیدار شدنِ هر صبحِ منِ.